آيين ابتدايي و ناهمخواني با اديان الهي - آيين ابتدايي و ناهمخواني با اديان الهي نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آيين ابتدايي و ناهمخواني با اديان الهي - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيين ابتدايي و ناهمخواني با اديان الهي

در شماره 2950 روزنامه ايران به تاريخ دوم آبان 1383 مقاله اي به نام «بازخواني مناسك ديني در اديان ابتدايي»‌به چاپ رسيد. نويسنده محترم در اين مقاله در قالب معرفي كتاب «صور بنياني حيات ديني» اثر اميل دوركيم، با بيان و تأييد نظريات وي، به انطباق آن با جامعه ايران پرداخته كه جاي تأمل دارد.

دوركيم و ريشه يابي بنيان اديان

اميل دوركيم براي جامعه در شناخت انديشه و رفتار انسان نقش بسزايي قائل است. وي معتقد بود كه هر فعاليّت مهم زندگي و بالاتر از دين را بايد از زاويه‌ اجتماعي بررسي نمود. تفكر دوركيم از آن رو انقلابي در عصر خود محسوب مي شود كه نظام عمده انديشه تا آن زمان، فردگرايانه بود. فرانسه به عنوان زادگاه دوركيم و اروپا، تا آن هنگام، دو انقلاب را پشت سر گذاشته بود، يكي انقلاب صنعتي و ديگري انقلاب فرانسه.

اين دو انقلاب، عناصر ثابت فرهنگ غرب را دچار تزلزل و دين مسيحيت را با چالش بي اعتقادي مواجه نموده بود. در چنين شرايطي، كتاب صور ابتدايي حيات ديني، به عنوان قلب تفكرات دوركيم درباره دين، پا به عرصه وجود مي گذارد (1912م.) دوركيم در اين كتاب با تكيه بر گزارشات دو انسان شناس به نام اسپنسر و گيلن درباره جوامع ابتدايي استراليا، در صدد برآمده تا با كنار گذاشتن همه روش هاي قبلي مطالعه اديان، منشأ‌ اديان را كشف نمايد. دوركيم در بررسي خود به اين نتيجه مي رسد كه توتم گرايي اساسي ترين شكل دين و همه انواع پرستش از آن ناشي شده است.

توتم علاوه بر اين كه يك نيروي پنهاني مورد پرستش جامعه است، انگاره عيني جامعه نيز مي باشد. به همين دليل توتم هم نماد خدا و هم نماد جامعه است. زيرا خدا و جامعه يك چيزند، پس ستايش خدا، همان ستايش جامعه مي باشد. دوركيم درباره نحوه شكل گيري اخلاق، معتقد است از آنجا كه جامعه، طبيعتي خاص، جداي از افرادش دارد، هدف هاي خاص خود را دنبال نموده و چون تنها از طريق افراد جامعه مي تواند به اين اهداف برسد، با اقتدار تمام از افرادش، ياري مي طلبد و تسلط جامعه بر افراد نه تنها از راه زور و اجبار، بلكه از طريق اقتدار اخلاقي، ممكن مي باشد.

نقد و بررسي

مراحل شكل پذيري نظريه دوركيم درباره منشأ دين از جنبه هاي گوناگون قابل بررسي است كه به برخي از آنها اشاره اي هر چند گذرا مي شود.

يك

دوركيم نظريه خود درباره دين را مبتني بر گزارشاتي نمود كه دو انسان شناس به نام اسپنسر و گيلن، ‌درباره جوامع ابتدايي استراليا، فراهم كرده بودند. امروزه بخش مهمي از اين مدارك و تفسيرهاي مربوط به توتم گرايي، ‌تقريباً به طور كامل رد شده است ـ گاستون ريچارد جامعه شناس و همكار سابق دوركيم، نشان داده است كه مي توان از آن گزارشات، به نتيجه اي برخلاف دوركيم رسيد.[1] و مي دانيم اگر ارزش اين گزارشات يا صحت برداشت دوركيم از آن، مورد ترديد واقع شود، چيزي براي نظريه دوركيم باقي نخواهد ماند.

دو

انتقاد ديگر بر دوركيم مربوط به مفروضات وي مي باشد. دوركيم همه اديان را از نظر ماهيت يكي دانسته و احكام مشتركي را درباره آنها بيان مي نمايد. در حالي كه براي تعيين ماهيت عمومي دين، بررسي طيف گسترده اي از اديان ضرورت داشته كه دوركيم آن را انجام نداده است.[2] يوآخيم واخ در اين باره مي گويد: بعضي از ما كه نتايج جامعه شناسي دين را مطالعه مي كنيم، دچار همان اشتباه خواهيم شد اگر تصور كنيم كه كار ما، ماهيت و جوهر خود دين را آشكار خواهد كرد. اين حكم بخصوص آن نظريه پردازاني را هدف قرار داده است كه در مطالعه دين و جامعه فلسفه ماركس و كانت را پياده مي كنند. براي مثال دوركيم با پيش فرض ناموجه خود درباره يكي كردن جوهره پرستش؛ مصداق دين به اعتبار تحليل خود از نهادهاي دين ابتدايي لطمه زده است.[3]

طرح همين فرضيه يكي دانستن ماهيت تمام اديان است كه لزوماً‌ دوركيم را به تصديق ضمني تكامل اديان در طول تاريخ مي كشاند. ريمون آرون درباره اين نكته مي گويد:

«تصديق دوركيم مبني بر اينكه توتم پرستي همانا ساده ترين شكل مذهب است،‌ برابر با تصديق ضمني اين قضيه است كه يك منشأ‌ مذهبي واحد وجود دارد كه به تدريج در طول تاريخ، تحول پيدا مي كند.»[4]

در حالي كه مطالعه تاريخ اديان اين نكته را به دست مي دهد كه هر چند اديان در پاره اي از وجوه داراي مشتركاتي هستند، ولي با هم تفاوتهاي اساسي دارند. يك تفاوت اديان از جهت منشأ پيدايش و سابقه تاريخي مي باشد. بر اين اساس برخي مانند اديان ابتدايي، تاريخ روشني در اين باره نداشته و ادعاي خاصي در پديد آورنده خود ندارند. بعضي ديگر مانند يهوديت و مسيحيت، با وجود ادعاي تاريخي، ‌تاريخ مشخص و ثبت شده دقيق ندارند.

و اين تنها دين اسلام است كه هم ادعاي تاريخي داشته و هم تاريخ آن به دقت ثبت شده است. اديان از نظر عناصر تشكيل دهنده شان نيز با هم تفاوت آشكار دارند. ضمن اينكه از نظر گستره با هم متفاوتند. گستره برخي تنها به جنبه هاي آييني و عبادي محدود بوده و حال اينكه بعضي ديگر به تمام جنبه هاي حيات فردي و اجتماعي توجه نموده است. حق طبيعي دين در نوع اخيرش آن است كه در عرصه حيات فردي و اجتماعي انسان حضور فعال داشته باشد. چنين حقي براي دين از جمله اسلام در عالي ترين وجه آن، تنزل يك امر قدسي نيست. آيا نزول باران از آسمان و جاري شدنش بر روي زمين جهت نجات جان موجودات، تنزل مقام باران است؟

سه

انتقاد مهم ديگر بر دوركيم، آن است كه وي تحت تأثير ديدگاه پوزيتويستي، دين را امري كاملاً ديني دانسته و از همان ابتدا رابطه آن را با ماوراي طبيعت، موهوم مي داند. دوركيم پس از قطع چنين ارتباطي است كه دين را به چيزي كه غير دين است تحويل برده است (تحويل گرايي جامعه شناختي) دوركيم در اين تحويل گرايي، مفهوم خدا و ساير عناصر دين را به جامعه تحويل برده و خدا را در حقيقت تجلي همان جامعه دانسته است. با اين تحويل گرايي امر مقدس، معناي خود را به طور كلي از دست مي دهد. به همين دليل تجربه گرايان ديني، تحويل گرايي را رد مي كنند. استيوارت هيوز درباره اشتباه روش تحقيق دوركيم مي گويد: حيرت آورترين نكته درباره دوركيم اين است كه نتايج مترتب بر كارهايش نهايتاً از مقوله امور «روحي» است، حال آنكه روشي كه در تحقيق به كار نمي برد، آشكارا پوزيتيويستي و حتي مكانيستي است.[5]

چهار

انتقاد ديگر بر دوركيم، ‌نظر وي درباره چگونگي شكل پذيري اخلاق است. به عقيده وي نيرو و فشاري كه جامعه بر افراد خود وارد مي كند، منجر به ايجاد اخلاق در افراد مي شود. اشكال اين طرز تفكر در عدم يكساني كنش و فشار جامعه است. جامعه همانطور كه داراي فشار مثبت مي باشد از كنش هاي منفي و بيرحمانه نيز برخوردار است. اين است كه اخلاق از نسبيت در تبعيت از نوع كنش و فشار برخوردار خواهد شد. و با اين وصف، اخلاق از ويژگي اختياري و فضيلت بودنش، خارج مي شود. از آن گذشته، اگر فشار جامعه موجب كنش اخلاقي است، چرا تاريخ قهرمانان بزرگ خود از ميان كساني برگزيده كه در مقابل اكثريت جامعه يا قدرتي كه بر جامعه حاكم است، ايستادگي نموده و در اين رابطه متحمل خسارت شده اند؟

سخن آخر اين كه با توجه به نگاه دوركيم به دين،‌آيا مي توان صرف نظر از اطلاع رساني و نقد و بررسي در حوزه جامعه شناسي دين، كتاب صور بنياني حيات ديني را يك اثر بنيادين در فرهنگ عام ايراني، ‌قملداد نمود؟‌

و آيا مي توان براي روشنفكر مسلمان ايراني، همان رسالت روشنفكر غربي در مواجه با دين در غرب را جستجو نمود؟

حوادث ناگواري كه در غرب به دليل ماهيت دين مسيحيت و عدم كارايي مفاهيم آن در سير شتابان تحولات جامعه و برخورد ناشايست بزرگان كليسا با انديشمندان غربي، ‌براي دين و دينداران بوجود آمد، هرگز قابل مقايسه و نسخه برداري براي جامعه ايران نمي باشد. جامعه ايران، الوهيت و قدسيت را برجسته ترين تصوير از دين مي داند كه قابليت حضور در عرصه هاي مختلف زندگي از جمله اقتصاد و سياست را دارد.

درباره هماهنگي ميان عرف و دين، تاريخ گذشته نشان داده است كه هرگاه حقيقت دين بر شؤون جامعه حاكم بوده است، عرف و دين بر هم انطباق داشته و عرفي خارج از خواست دين شكل نپذيرفته است. دين سنت هاي شايسته و عادلانه جامعه را به رسميت شناخته و با روش هاي غير انساني و ناعادلانه، ‌هر چند همه مردم آنها را پذيرا باشند، به مبارزه برخاسته است و اين خود دليل روشني بر عدم تبعيت دين از اعتقاد جامعه مي باشد. آنها كه در سايه تمدن درخشان اديان زيستند ذره اي به خود درباره كارايي دين در عرصه هاي حيات مادي و معنوي،‌ شك راه ندادند. ساختن مرزهاي توهمي آخرتي براي دين، دستاورد بشر امروز به عنوان پيامبر خداي دروغين علم است كه از «فرهنگ دين محور» انسان را به ورطه «فرهنگ علم محور»‌كشانده است.[6]


[1] . ر. ك: پالس دانيل، هفت نظريه در باب دين، مؤسسه پژوهشي و آموزشي امام خميني (ره) ، قم، 1382 ترجمه بختياري محمد عزيز ، ص 177.

[2] . هميلتون، ملكم، جامعه شناسي دين، دوم، تبيان، تهران، 1381، ثلاثي محسن، ص 180.

[3] . واخ يوآخيم، جامعه شناسي دين، اول، انتشارات سمت، تهران، 1380، دكتر آزادگان جمشيد، ص 9.

[4] . آرون، ريمون، مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي، سوم، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1372. دكتر پرهام باقر، ص 379.

[5] . استيوارت هيوز هـ .آگاهي و جامعه،سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي،تهران،1369،فولادوند،عزت الله،ص347.

[6] . ر. ك: جمعي از فيلسوفان دين، كلام فلسفي (مجموعه مقالات)، اول، مؤسسه فرهنگي صراط، تهران، 1374، ترجمه سلطاني ابراهيم و نراقي احمد، بخش فلسفه دين، ص 305.

حسن تهراني

/ 1