امام رضا(ع) و تبيين عقائد اسلامي
اهل حديث براي خداوند اعضا تصور ميكردند، امام (عليه السلام) با رد اين تصورات تفسير درستي از مسئله رؤيت ارائه كرد که اگر مخالفت امام نبود اسلام نيز مثل دين مسيح منحرف ميشد و پيامبر مثل مسيح پسر خدا ناميده ميشد. ( ريشه هاي بت پرستي دراسلام توسط ائمه خشكانده شده است )5ـ1ـ علم و قدرت خداوند
درباره اين مسئله كه از جمله مسائل مهم دوره امام رضا(عليه السلام) بود، مواضع صريح و هدايتگر و شفاف امام در دفاع از دين اسلام و عقايد توحيدي مسلمانان، علاوه بر ترويج تشيع علوم اسلامي را غنا ميبخشيد. روزي فردي از بلخ به حضور امام آمد و گفت اگر به سئوالم پاسخ دهي، مؤمن به امامت خواهم بود. حضرت درباره خداوند و قدرت او و كيفيت بحث از خداوند، مسائلي مطرح كرد و آن مرد شيعه شد،[1] از ماوراء النهر نيز جمعي آمده و در اين زمينه سئوال كردند كه پاسخ حضرت براي آنها راهنما بود.[2]حضور امام در ايران سبب شد که تمام شبهات عقيدتي که توسط فرقههاي گمراه منتشر ميشد رفع شود و جامعه اسلامي از آلودگي هاي فکري پالايش شود و مردم از اسلام ناب، آگاهي يابند و با خاندان پيامبر آشنا شوند، بدين ترتيب بنيانهاي تشيّع اصيل بوجود آمد.6ـ1ـ قضا و قدر و جبر و اختيار
از جمله مسائل مهم و ريشهدار دورهي امام رضا (عليه السلام) بود، كه از صدر اسلام وجود داشت؛ امويان جبر را توسعه ميدادند و طرفدار جبر بودند، لذا اهل حديث نيز كه ريشه آنها در زمان امويان شكل گرفتته بود غا لبا طرفدار اين انديشه بودند. معتزله در مقابل آنها قائل به تفويض و اختيار كامل بودند، امام عليه السلام در اين خصوص، استناد به حديثي ازامام سجاد وموضع امام صادق (عليهم السلام) در مقابل آنان كردوديدگاه اهل بيت را مطرح و مفهوم آنرا براي آنان بيان كرد:. محمد بن ابي نصر بزنطي پرسيد، برخي از شيعه قائل به جبر و برخي به تفويض (اختيار) شدهاند ، حضرت در پاسخ به او فرمود بنويس: «به نام خداوند بخشندهي مهربان. فرمود: علي بن الحسين. اي فرزند آدم به مشيت من و به قدرت من فرائض را انجام ميدهي و با نعمتي كه به تو دادهام (قدرت) به گناه من اقدام ميكني تو را بينا و شنوا قرار دادهام، گناهان از تو و به اختيار توست، نيرويي كه به تو دادم حسنات را بوسيله آن انجام ميدهي و نسبت دادن کارهاي نيک به من شايسته است چون من قدرت را در تو براي اعمال خير دادهام تا بوسيله نيروي الهي به تعالي برسي و به غايت آفرينش راه يابي نه اينکه با معاصي از هدف و غايت آفرينش باز ماني...»[3]امام (عليه السلام)در مقابل جبريه موضع سر سخت ميگرفت و ميفرمود:«كساني كه جبري هستند به آنها زكات و صدقات ندهيد و شهادتش را نپذيريد.»[4]و در كلامي ديگر ميفرمايد: هر كس قائل به جبر و تشبيه باشد (مشبهه) كافر و مشرك است ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.[5] به خاطر اينكه اينها فاسد العقيده ميشوند، لذا شهادتشان مشروع نيست از اينرو امام شهادت آنها را باطل ميداند. فلسفه موضع گيري ائمه دربرابر افكاري نظير جبر اين است كه انسان را ازحالت انفعال وسازش باظلم وزندگي ذلت بار خارج كرده وبفهمانند كه انسان برسرنوشت خودمختار، ودردگرگون ساختن جامعه وپيشرفت آن، نقش مستقيم دارد كه مضمون آيه كريمه :« ان الله لايغير ما بقوم حتي يغير مابانفسهم....رعد/11»مي باشد ائمه با درنظر گرفتن پيامدهاي سياسي واجتماعي جبر و...براي انسانيت باآن مخالفت مي كردند.در زمينهي جبر و تفويص دهها روايت مهم كه دربردارنده مواضع امام درمقابل اين انديشه است به ما رسيده است.[6] اگر روشنگريهاي امام نبود، نه تنها اسلام از بين ميرفت، بلکه با تفاسير غلط قرآن نيز، در معرض تحريف قرار مي گرفت .بدين سان ميبينيم، تمام اصول مسلم اسلام از توحيد و قرآن و نبوت و معاد توسط ائمه حراست شده، هيچ يک از مدعيان خلافت پيامبر(صل الله عليه وآله) اين وظيفه را اتجام نداده و نميتوانستند انجام بدهند ، چون توانايي نداشتند، لذا خلفاي واقعي پيامبر ائمه اند، که اگردر رأس حکومت و سياست بودند، مسلماً جهان اسلام گرفتار اين همه معضل و بحران نبود. علوم ائمه نيز با محدوديت کامل ترويج مييافت، چون از طرف حکومت آنها محصور بودند و هيچ کس با آزادي نميتوانست به حضور آنها برسد و سئوالات ديني خود را پاسخ بگيرد، همه ائمه تحت نظارت شديد و مراقبت خلفاي اموي و عباسي بودند. علت غيبت امام زمان(عج) همين جوّ اختناق بود. لذا از ولادتش جز معدودي آگاه نشدند.
2ـ ايمان و كفر و مراتب ايمان
يكي از مباحثي كه در عقايد فرقههاي مطرح شده و آنها بدون توجه به فضيلت ايمان با علوم ناقص خود دربارهي آن نظر دادهاند، مسئله ايمان است. برخي گفتهاند بين ايمان و کفر جايگاهي است که نه کفر است نه ايمان. برخي گفتهاند ايمان داراي مراتب و برخي آن را غير قابل ترقي و نقصان دانستهاند. از اينرو ائمه عليهم السلام هر يك به مناسبت ضرورت و اقتضاي حال، در اين باره روايات فراواني ذكر كردهاند كه در منابع شيعه، اين بحث بعنوان يك باب مجزّا و يك بخش مهم ذكر شده است، مرحوم مجلسي بخشهايي از بحار الانوار خود را به اين موضوع اختصاص داده است، تاريخچهي ورود اين مباحث بصورت مجادله از مرجئه شروع شده،[7] آنها بدون تامل در آيات قرآن گرفتار تناقض در اين مسئله شده و به تاخر عمل از ايمان و مباحثي از اين قبيل شدند، لذا اين مسئله يك بحث دامنهداري در بين انديشهي اسلامي شد و هر يك از فرقهها، در اين زمينه به ارائه نظريات خود پرداختند.رواياتي نيز از امام رضا (عليه السلام) دربارهي اين بحث وارد شده كه شيعه و مسلمانان را به رأي صواب در اين مسئله هدايت فرمودند، آن حضرت، ايمان را مقدم و افضل از اسلام و داراي درجاتي دانسته كه براي كسب هر يك از درجات عمل لازم است ذكر خصايص مومن و كسي كه به درجهي ايمان رسيده از جمله مواردي است، كه براي تبيين ايمان و درجات آن بكار برده شده، در تعريف ايمان با استناد به روايات رسول الله (صلي الله عليه و آله) و سلم چنين فرمودند: ايمان شناخت قلبي و اقرار زباني و عمل به اركان است[8]3ـ باب خلق القرآن
اين بحث نيز از جمله مباحث كلامي مهم بود، كه تاريخچه و پيدايش آن قبل از دورهي امام رضا (عليه السلام) بود. امام جهت مصون ماندن افكار شيعه و پيروان خود، در اين راستا مواضع روشن و راهنماييهاي از خود ارائه داد، از جمله، نامهاي به برخي از شيعيان نوشت و هشدار داد كه از اين مسائل پرهيز كنند و در مناقشات لفظي درباره قرآن وارد نشوند، كه به گمراهي كشيده ميشوند، قرآن كلام الهي است براي هدايت انسان نه مخلوق خدا هر كس ملتزم اين قول شود به كفر كشيده خواهد شد، اين بحث درباره حادث بودن يا قديم بودن قرآن بود كه بعدها نيز استمرار يافت ولي شيعه به بركت ائمه از اين بحران فكري نيز رها شد.[9] بدين ترتيب ، ائمه ( عليهم السلام ) دين اسلام را از بحرانهاي فکري و اجتماعي مصون داشته و شيعه را حفظ و علوم مختلف اسلامي را تأسيس و استحکام و مباني رونق و رشد تمدن اسلامي را به و جود آوردهاند.4ـ نبوت
يكي از موضوعات و مباحث مهم علم كلام پس از مباحث توحيد نبوت است، كه علماي اسلام در آن آراي مختلف داشتهاند، مباحث كلامي امام(عليه السلام) در اين باب دو دسته است:1ـ نبوت عامه 2ـ نبوت خاصه.
در بحث عامه، از مسائلي نظير وجود نبي، تعريف نبي، عصمت نبي، نبوت عامه و نبوت خاصه معجزات پيامبران و نسخ اديان و مسائل ديگر بحث ميشود.[10]از مهمترين مسائل كلامي كه مورد اختلاف بين فرقههاي اسلامي است «عصمت» انبياء است، معتزله دربارهي عصمت انبياء معتقدند كه انبياي در دورهي قبل از بعثت، گناه كبيره انجام ميدهند و برخي از معتزله عقيده دارند كه گناه صغير را پس از بعثت نيز مجازند مرتكب شوند.
از جمله بزرگان معتزله ابو علي جبائي و قاضي عبدالجبار هستند كه طرفدار اين نظريهها هستند.[11]اشاعره كه قوشجي از بزرگان آنهاست عقيده دارند انبيا از ارتكاب معاصي كبيره و صغيره منع شدهاند پس از بعثت، ولي گناهان صغيرهي غير عمدي از آنها پس از بعثت از آنها سر ميزند.[12] برخي از فرقههاي اهل سنت معتقدند که پيامبر، پس از بعثت نيز مرتکب گناه ميشود. اين نظريهها را با قصد تبرئه برخي از صحابه و بني اميه ارائه دادهاند تا افرادي چون معاويه و... را که مورد نفرين پيامبر بودند تبرئه کنند.شيعه در اين باره عقيده دارد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)قبل و بعد از بعثت از كبيره و صغيره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به عدم عصمت كه معتزله و اشاعره به آن راه رفتهاند، تالي فاسد فراوان دارد. پيامدهاي اين نظريات، تمام دست آوردهاي انبياء را ميتواند زير سئوال ببرد. لذا شيعه اين عقيده را با توجه به براهين منطقي و عقلي و با استفاده از پشتوانههاي نقلي با استدلال قبول و طرفدار آن است چون ائمه (عليهم السلام) اين روش را در پيش شيعه قرار دادهاند. آنها از مفاسدي که بر اين انديشهها مترتب بود آگاه بودند و ميدانستند تمام اصول اسلام را با اين افکار ميتوان به زير سئوال برد، چنان که ميبينيم مستشرقين با اين افکار چه اهانتهايي به قرآن و پيامبر ميکنند و عدهاي مريض و مغرض براي اسلام از اين انکار سود ميبرند.
از امام رضا (عليه السلام) روايات زيادي در باب نبوت عامه وارد شده، بخشي از آنها دربارهي اثبات نبوت و ذكر انبياي بزرگ الهي است كه به بيان ويژگيها و خصوصيات آنها پرداخته و درباره نسخ كتابهاي آسماني آنها با وجود اسلام و رسالت انبياي اولوالعزم نيز رواياتي وارد شده كه از جمله، پيامبران بزرگي چون آدم تا نوح، ابراهيم، اسماعيل، يوسف، موسي يوشع، دانيال، خضر، سليمان، عيسي و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)مورد توجه است. امام رضا(عليه السلام) به پيامبر اسلام و ويژگيهاي آن حضرت بيشتر ميپردازد و با طرح مسائلي استمرار نبوّت را در خاندان پيامبر تبيين ميکند.
1ـ4ـ پاسخ به شبهات در زمينه عصمت انبياء
درباره عصمت انبياء شبهات زيادي در محضر امام بصورت پرسش مطرح و امام به آنها پاسخ داده اند:روزي مامون از امام پرسيد: شما كه انبياء را معصوم ميدانيد، معناي اين آيه چيست؟فعصي آدم ربه فغوي...حضرت فرمود: اين داستان قبل از پيامبري آدم بوده است و اين گناه كبيره نيست. مامون سئوال خود را درباره عصمت ابراهيم، موسي و ديگر انبياء ادامه داد[13] و از امام رضا (عليه السلام) پاسخهاي بسيار قانع كنندهاي شنيد با توجه به اينكه مامون گرايش به اعتزال داشت، اين سئوال و جواب تمام عقايد معتزله را درباره عدم عصمت انبياء ابطال نمود و مأمون فهميد آن چه را که بهترين راه براي خود در پيش گرفته (اعتزال) باطل و گمراه بود.پاسخهايي كه حضرت رضا عليه السلام به مامون داد، مستند به آيات قرآن بود و سئوالات مامون نيز از تفاسير آياتي بود كه ظاهر آنها شبهه عدم عصمت پيامبران را نشان ميدهد لذا حضرتش آنها را به زيباترين بيان و شيواترين استنادات قرآني پاسخ فرمودند، و مامون به شگفتي فراوان از پيش حضرت خارج شد. در حاليكه روايتي از پيامبر دربارهي فضيلت خاندان امامت و رسالت زمزمه ميكرد.[14]
2ـ4ـ برتري خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)
رواياتي كه از امام رضا (عليه السلام) دربارهي پيامبر اكرم وارد شده ناظر به برتري آن حضرت و خاندان آن حضرت از تمام موجودات و انبياء است، و اينها به خاطر شبهاتي بود كه امويان و عباسيان دربارهي اهل بيت مطرح ميكردند و خاندان پيامبر و ائمه را با افراد عادي مقايسه مينمودند، آن حضرت روايتي نقل ميكند، از امير مومنان عليه السلام، كه از پيامبر سئوال كردم، يا رسول الله تو برتري يا جبرئيل فرمود: يا علي خداوند پيامبران را برتر از ملائكه و مرا برتر از انبياي قرار داده و برتري بعد از من تو راست و جانشينان تو (از ائمه معصوم) ملائكه خدمتگزار ما و دوستان ما هستند، حاملان عرش كه تسبيح خدا ميگويند از جانب كساني كه ولايت ما را قبول كردهاند استغفار ميكنند.اي علي اگر ما نبوديم آدم و حواء بهشت و دوزخ آسمانها و زمين آفريده نميشد. ما بدين جهت از ملائكه برتريم كه از نظر معرفت خداوند و تسبيح و تهليل او از آنها سبقت گرفتهايم چون اولين چيزي كه خداوند آفريد ارواح ما بود كه به وحدانيت خدا و ستايش او سخن گشوديم... .[15]5ـ امامت و امام رضا(عليه السلام)
اولين اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، امامت و خلافت بود و بر سر همين مسئله مردم دو دسته شدند فرقه اي پيروي علي (عليه السلام) كردند و شيعه علي ناميده شدند، و فرقهاي راه ديگر گرفتند و تابع خلفاء و ديگران شدند. پس از گذشت زمان از دوران خلفا بر اين مسئله، اختلاف شد كه جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله )، را خليفه بايد دانست يا امام؟مساله دوم نيز پيش آمد، كه مرجع مسائل علمي پس از پيامبر(صلي الله عليه و آله)، چه كساني هستند؟ آيا خلفا، علماي زمانشان بودند، و ميتوانستند مثل پيامبر(صلي الله عليه و آله)، تمام سئوالات ديني را پاسخ بدهند، و هم شان و داراي مقام معنوي مثل پيامبر (صلي الله عليه و آله)، باشند؟ يا مردم به كسي ديگر مراجعه ميكردند؟ و يا اگر خلفا پاسخ ميدادند، چگونه پاسخ ميدادند منبع پاسخگويي آنها چه بود؟ تاريخ نشان ميدهد، سئوالات علمي را پس از پيامبر غير از علي (عليه السلام) کسي قادر به پاسخگويي نبود !لذا يكي از مباحث اختلاف برانگيز علمي و غير علمي (سياسي) اين بحث بوده كه خونهاي بسياري بر سر اين مسئله ريخته شده است. در حالي که پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله)، اين بحرانها را پيش بيني و براي آن راهحل نشان داده بود، اهلبيت خود را بهترين راه نجات از تفرقه معرفي کرده بودكه ناديده گرفتند. امام رضا(عليه السلام) نيز مثل جدّش امير مؤمنان علي (عليه السلام) براي دفاع از امامت و جايگاه اهل بيت در عصر خود به اقتضاي مباحث کلامي در زمينه هاي مختلفي مباحثي طرح و به شبهات پاسخ داده اندکه به نمونه هائي اشاره مي شود:1ـ5ـ ضرورت وجود امام در زمين
وجود امام در زمين ضروري است. در اين زمينه از امام سئوالات مكرري شد و از سوي واقفه كه فرقهاي از شيعه بود شبهات فراواني درباره امامت آن حضرت و استمرار امامت و غيبت امام و مسائل ديگر امامت مطرح گرديد،آن حضرت همه را مجاب و پاسخ دادند. بحث امامت و حجت و ضرورت آن در روي زمين كه در قرآن از آن تعبير به خلافت الهي شده، مباحث كلامي امامت بود كه از سوي شيعه و غير شيعه از امام پرسيده شد و آن حضرت در پاسخ آنها با تأكيد ميفرمود، زمين بدون امام نبوده و نخواهد بود. در غير اين صورت اهل خود را فرو ميبلعد، بدون حجت الهي ادامه حيات براي هستي مقدور نيست چون خداوند نظم هستي را چنين قرار داده تعداد پانزده روايت از امام رضا (عليه السلام) درباره ضرورت و وجود امام و حجت در زمين رسيده است.[16]رواياتي كه از امام رضا (عليه السلام) درباره امامت وارد شده ناظر به مسائل مختلفي از قبيل: فرق بين پيامبر و امام، و جايگاه ائمه و هر كس امام زمان خود را نشناسد در مرگ جاهلي از دنيا خواهد رفت. امامت خليفه پيامبر است و دايع رسالت و علوم او در پيش امام است. در اين باره كسي از امام رضا(عليه السلام) سئوال كرد آيا شمشير رسول خدا در پيش تو است آن حضرت به صراحت جواب نوشت؛ در پيش من است.[17] اطاعت از ائمه مثل اطاعت از پيامبر، واجب است و دفاع آن حضرت از امامت خويش در مقابل واقفه، افرادي چون بطائني و... [18]2ـ5ـ عصمت امام
يكي از مسائل در باب امامت، كه در روايات امام رضا(عليه السلام) مطرح شده عصمت امام است. چون امام جانشين پيامبر در ميان امت است و عصمت نبي ضروري است. جانشين نبي نيز بايد مثل خودش، با آن ويژگي باشد لذا عصمت امام نيز از جمله مسائلي بود كه بين فرقههاي اسلام مورد بحث و اختلاف بود، علماي بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نميدانند، چون اماماني كه آنها به آن قائلند، معصوم نيستند. فرقهاي از اهل سنت امامت را در قريش و فرقهاي به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند[19] تا خلافت ابوبكر و ديگران را توجيه كنند . معتزله نيز به اين نظريه معتقد بودند، آنها آراء خود را بر اساس توجيه ماوقع در حالي که انديشه سياسي اسلام، بر اساس آن چه که در قرآن و پيامبر(ص) ترسيم کردهاند بايد تبيين شود. نه بر اساس آن چه که ديگران انجام دادهاند و واقع شده.شيعه عقيده خود را در امامت از ائمه با استناد به نص پيامبر و قرآن كريم ميگيرد؛ ائمه نيز اين انديشه را در طول تاريخ صيانت نمودهاند. در عصر امام رضا(عليه السلام) از جمله مباحث مطروحه همين بحث بوده است كه امام با توجه به اين جوّ با شيوه و روش ثابت خود شبهات وارده بر دين و امامت را پاسخ ميفرمودند، از اين روي آن حضرت در رواياتي طولاني اوصافي براي امام ذكر ميكند كه در هيچ مخلوقي يافت نميشود. کليني از عبدالعزيز روايت كرده: روز جمعه در مسجد جامع مرو بوديم درباره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شد. كه حضرت با تبسم وارد شدو شروع كرد به تشريح امامت و مطرح كردن بحث غدير و اوصاف امامت با اين جملات«....الامام يحل حلال الله و يحرم حرام الله و يقيم حدود الله... البدر المنير... المطهرمن الذنوب و المبراء عن العيوب... و احد دهره... ولا يوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظير مخصوص بالفضل كله من غير طلب منه له و لا اكتساب...»[20]اينجا امام به بيان اختيارات وويژگيهاي امامت مي پردازد:1ـ حلال خدارا حلال وحرام خدارا حرام (قدرت تشريع وقانون گذاري )
2ـ اقامه حدود الهي ميكند (برقراري حكومت وايجاد تشكيلات لازم براي اين امرچون اقامه حدود )
3ـ امام بسان ماه تابان است4ـ پاك از گناهان(عصمت)
5ـ نظيري ندارد (هر زمان يك امام وجوددارد)
6ـ فضايلش اكتسابي ازديگران(غيرامام) نيست
3 ـ 5 ـ نصب امام توسط پيامبر به دستور خدا
در ميان فرقههاي اهلسنت اين نظريه رواج داشت که خليفه توسط اجماع امت يا شوري و... از ميان قريش يا... انتخاب ميشود و فرقههايي از شيعه نيز قائل به امامت مفضول با وجود فاضل بودند. شيعه از ديرباز با استناد به قرآن کريم و آيه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک... و اليوم کملتُ لکم دينکم و رضيت لکم الاسلام دينا...» معتقد است که پيامبر در واقعهي غدير اين دستور خدا را به اجرا گذاشت.از جمله مسائلي كه امام دربارهي آن مباحثي مطرح ميفرمايد، تأكيد بر واقعه غدير و امامت و فضايل اميرمؤمنان است، كه درباره علوم آن حضرت كه در اين دوره نياز به مطرح كردن و تأكيد بود از آن جهت كه فرصت مناسبي براي امام رضا(عليه السلام) در ميان مردم فضاي مناسبي به وجود آمد تا اين مسائل مطرح شود.[1] . كليني، كافي، چاپ بيروت، دارالاضواء 1403 ج 1 ص 88.[2] . شيخ صدوق همان توحيد، ص 125.[3] . كليني كافي، بيروت دارالاضواء 1405 ج 1 ص 160.[4] . صدوق توحيد پيشين ص 362.[5] . همان ص 364.[6] . عطاردي پيشين ج 1 ص 35 ـ 37.[7] . ابن سعد طبقات، ج6، ص307.[8] . كليني پيشين،ج2ص200و خصال شيخ صدوق ص178ـ 179و برقي، محاسن،چاپ دوم قم درالكتب الاسلاميه ص131.[9] . صدوق، توحيد پيشين ص 224 (ظاهراً بحث خلق قرآن از دوره امويان شروع شد. و تا دوران امامت امام هادي خيلي داغ بود معتزله طرفدار حادث بودن قرآن ـ اشاعره قديم بودن آن را ترويج ميدادند) جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام ترجمه جواهر ـ امير كبير 1366 ج 3 ص 214.[10] . ميثم بحراني، قواعد المرام في علم الكلام، چاپ دوم، قم، مرعشي نجفي 1406 ص 121 ـ 171.[11] . جعفر سبحاني، محاضرات في الالهيات چاپ دوم، قم، مدرسين 1415 ص 409.[12] . عطاردي پيشين ج 1 ص 48 و 76. [13] . همان ج 1 ص 410 ـ 417.[14] . همان ص 417.[15] . شيخ صدوق، علل الشرايع تحقيق محمد جواد ذهني چاپ اول، قم، مومنين، 1380 ج 1 ص 41 و شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا چاپ اول، ترجمه غفاري و مستفيد، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1380 ج 1 ص 540.[16] . شيخ صدوق، كمال الدين، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسين، 1416ق، ج1، ص202 و ص204؛ كليني، كافي، ج1، ص177ـ179. ان الحجه لا تقوم لله علي خلقه الامام حتي يعرف.[17] . صفار قمي، بصائر الدرجات، ص178ـ185؛ عطاردي، پيشين، ج1، ص88ـ256.[18] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، پيشين، ج1، ص225.[19] . محمد جواد شكور، تاريخ شيعه و فرقههاي اسلام چاپ سوم، تهران، اشراقي، 1362 ص 46.[20] . كليني، كافي، پيشين، ج1، ص198؛ عيون، پيشين، ج1، ص450.اميرعلي حسنلو