امام معصوم هرگز اشتباه نمي كند - امام معصوم هرگز اشتباه نمي كند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام معصوم هرگز اشتباه نمي كند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام معصوم هرگز اشتباه نمي كند

در مجله نامه شماره 28 نيمه خرداد 84 ص 4 ـ 6 مقاله اي از آقاي كيوان صميمي چاپ شده كه ايشان با تقطيع و بريدن جملاتي از خطبه 216 ايمر مؤمنان مطالبي نوشته و اين نكته بر ايشان پوشيده مانده كه التزام به چنين گفتاري موجب خدشه در عصمت امام است كه از عقايد مسلم شيعه مي باشد، همان گونه كه انبياء معصومند در عقيده شيعه ائمه نيز از همان عصمت برخوردارند[1] در اينجا عيناً مطالب مقاله ايشان نقل و مورد تأمل قرار مي گيرد:

«گويي برخي از حكومتگران به هيچ عنوان حاضر نيستند اشتباهات خود را بپذيرند و گويا فراموش كرده اند رويه مولا علي را كه مي گفت: «اني لست بفوق آن اخطه» و خود را مصون از اشتباه نمي دانست و در مواردي كه به خطاي خود پي مي برد بسيار صريح و همچون آزادگان آن را مي پذيرفت و ادامه اشتباه را خطايي بزرگتر مي دانست. مثل موردي كه در تعيين مسئولي بلند پايه تصميم ناصوابي گرفته بود و پس از مدتي با شجاعت گفت «غرني به صلاح ابيك» و تعبيري شبيه به اينكه «گول خوردم» را صادقانه به كار برد.

اشتباه كردن جزء لاينفك و محتمل همراه هر عمل است، همه انسانها در معرض اشتباه كردن قرار دارند». نويسنده مقاله بدون در نظر گرفتن تمام محتوي خطبه كه درباره حقوق متقابل حاكم و مردم است نسبت اشتباه به امام اميرالمؤمنين داده است در حالي كه در ادامه همان جمله امام به مصونيت و عصمت خويش از اشتباه و خطا به طور تلويحي اشاره فرموده است كه نويسنده بدون در نظر گرفتن قسمت اخير كلام مولا علي جمله اي را كه براي اثبات و تأييد مقصود خود ناظر بوده نقل كرده كه اگر جمله بعدي را نقل كنيم نتيجه اي كاملاً معكوس از آن خواهيم گرفت كه امام در تتمه و قسمت پاياني به مقام عصمت خود و امام تصريح نموده است «فاني لست بفوق آن اخطي و لا امن ذالك من فعلي الا آن يكفي الله من نفس ما هو املك به مني»[2] من خويشتن را بالاتر از اينكه خطا كنم و افعال خويش را از خطا مصون نمي دانم مگر اينكه خداوند مرا از نفس خويش مصون داشته و به مقام عصمت نايل نموده و حافظ من مي باشد، چنانكه حضرت يوسف پيامبر نيز با آن مقام ثبوت و عصمت جمله اي نظير همين جمله امير مؤمنان را فرموده كه قرآن آن را نقل كرده است: «و ما ابري نفسي، آن التمس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي»[3]

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل‎ بيت آن حضرت بنابر تصريح قرآن كريم و با ادله آيات قرآن معصوم بوده و از هرگونه خطا و اشتباه مصون مي باشند بر اساس آيه تطهير دامن آنها از هرگونه اشتباه و خطا محفوظ است چنانكه امير مؤمنان در آخر همان خطبه به اين مطلب اشاره نموده است.[4]

قرآن درباره عصمت اهل‎ بيت پيامبر چنين مي فرمايد: «انما يريد ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً؛[5] خداوند اراده فرموده كه تمام لغزشها و خطاها و پليدي ها (كه يكي از مصاديق بارز پليدي اشتباه است ) را از شما اهل‎ بيت بزدايد و شما را به مقام اكمل طهارت نايل نمايد.

علي و اهل‎ بيت او (ائمه ـ عليهم السّلام ـ و مادرشان زهرا(س) مصداق كامل اين آيه كريمه هستند كه مي فرمايد: «... في بيوت اذن الله آن ترفع...» وقتي اين آيه نازل شد ابوبكر برخاست و از پيامبر سؤال كرد يا رسول الله آيا خانه علي و اهل‎ بيت او نيز از مصاديق اين آيه است؟ آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ جواب داد مصداق اشرف و اكمل آن خانه علي و اهل‎ بيت اوست.[6]

امام درباره علم خويش درباره سرنوشت انسانها و مسائل ديگر چنين مي فرمايد:

«سوگندبه خدا كه (جانها) در دست اوست و جان من در دست اوست من از تمام وقايع تا روز قيامت آگاهم و بر آنها واقفم از من سوره كنيد تا بدانيد ... تمام جزئيات وقايع را مي دانم از گروهي كه مردم ار فرا بخواند و رهبري كند و كجا ببرد و در كجا فرود آورد و كجا بار خود را بر نهند و چگونه كشته بشوند و يا باقي بمانند چه كساني كشته شده و چه كساني باقي مانند اگر از تمام اينها سؤال كنيد جواب خواهيد شنيد (هيچ كس جز من بر سؤال شما جواب نتواند بگويد)»[7] در جاي ديگر مي فرمايد: «ايها الناس سلوني قبل آن تفقدوني... اي مردم از من سؤال كنيد از چيزهايي كه نمي دانيد پيش از اينكه مرا از دست بدهيد... كه من به راههاي آسمان را از راههاي زمين آگاهترم...»[8] در خطبه ديگر مي فرمايد: «والله لو شئت آن اخبركل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت...» سوگند به خدا اگر بخواهم مي توانم هر كدام از شما را از آغاز و پايان كارش و از تمام شئون زندگي و جزئيات وقايع كه بر او پيش آمد مي كند، آگاه سازم...»[9]

در سيره امير مؤمنان و كلمات گهربار آن حضرت درباره خود و اهل بيتش (ائمه معصومين) مطالب فراواني وجود دارد كه آن حضرات به اذن الهي از اخبار غيبي واقف بودند و به تمام خصوصيات انسانها و وقايع عالم تا قيامت واقف هستند و تمام اسرار عالم هستي را واقف اند و از كارهاي اصحاب خود و گرفتاري هاي آن آگاه بوده و براي نجاتشان اقدام نموده اند كه نمونه هاي فراواني در كتابهاي روائي معتبر شيعه نظير بصائرالدرجات و اثبات الهداه جمع آوري شده كه خوانندگان محترم مي توانند در اين مورد مراجعه و جهت مزيد آگاهي از مقام معصومين مطالعه نمايند.

اگر نويسنده مقاله با مراجعه به خطبه هاي ديگر نهج البلاغه از مقام علمي امام علي مطلع مي شد و از لوازم گفتارش آگاه بود هرگز چنين مطالبي را اظهار نمي كرد.
در قسمت هاي ديگر از مقاله نيز اين مطلب «نسبت اشتباه به ساحت مقدس ايمر مؤمنان» تكرار شده است در مورد اول كه نويسنده با تقطيع و بريدن قسمتي از خطبه اين نسبت را به امام داده است نظير آنچه كه درباره اين آيه از قرآن اتفاق افتاده «لا تقربوا الصلاه»[10] به فردي كه براي اثبات ادعاي خود كه تارك الصلاه بود، گفتند چرا نماز نمي خواني به اين قسمت از آيه استناد كرد و گفت خدا در قرآن گفته نماز نخوانيد در حالي كه با تقطيع آيه در صدد توجيه اشتباه خود بود چون ادامه آيه را كه اين جمله بود «و انتم سكاري» (در حال مستني نماز نخوانيد) قيچي مي كرد،‌كه اين عمل مصداق تحريف قرآن و كلام معصومين بوده و از نظر قرآن و معصومين مردود مي باشد «الم تر الي الذين اوتو نصيباً من الكتاب يشترون الضلاله و يريدون آن تضلوا السبيل»[11]

اما قسمت دوم «مثل موردي كه در تعيين ... دو غرني به صلاح ابيك»[12] در مواردي به خطاي خود پي مي برد.

1. با توجه به شواهدي كه درباره علم امام به جزئيات افراد كه از زبان خودش در نهج البلاغه نقل شد، نسبت اشتباه به ساحت آن امام همان ناصواب بوده و نويسنده با مراجعه به موارد مختلف و مطالعه بيشتر درباره شخصيت مولا الموحدين به راه اعتدال و مستقيم ملتزم خواهد شد. انشاء الله .

2. امام پس از رسيدن به حكومت با توجه به شرايط اجتماعي مجبور بود براي اداره امپراطوري بزرگ اسلامي از افرادي در مديريت و اداره كشور استفاده كند كه به مراتب از منذر بن جارود كه پدرش فرد صالح بود بدتر بود افرادي چون اشعث بن غيث و كه مدتها حاكم آذربايجان و فرمانه قسمتي از سپاه بود در جنگ صفين امام از روي ناچاري او را تحمل مي كرد با اينكه از تمام مقاصد و نيات دروني او و سرنوشت او آگاهي كامل داشت[13] و حتي مي دانست دختر و پسر او در قتل فرزندانش حسن و حسين عليها السلام شريك خواهند بود، زياد بن اميه نيز از جمله اين افراد بود كه امام از روي اجبار و ناچاري او را حاكم فارس نموده بود چون افراد لايق و شايسته و متعهد مثل مالك اشتر نخعي معدود و انگشت شمار بودند، امام او شناختي كه درباره منذربن جارود داشت و به تمام روحيات او آگاه بود او را به خوبي توصيف مي كند كه در همان نامه موجود است بنابراين بكار بردن عبارتي نظير «اشبتاه و گول خوردن» درباره استانداري منذر بن جارود[14] از طرف امام ـ عليه السّلام ـ ناصواب است چون هيچ يك از شارحان نهج البلاغه اين عبارات را نياورده اند و امام از تمام افعال منذر در محل مأموريت خبردار بوده است چنانكه در نامه اين مطلب را به منذر نوشته است، امام هرگز با علم امام و عصمت با مردم برخورد نكرده است چنانكه اگر اينگونه رفتار مي كرد بايد اشعث را مي كشف و ابن ملجم مرادي را كه قاتلش بود و در بين سپاه امام بود دستور مي دادند گردنش را بزنند ما نمي توانم بگوييم چون امام او را انگشت نعوذ بالله اشتباه كرد و يا معاويه را ابقاء ننمود اشتباه كرد!‌بنابراين امام بر اساس طاهر و عرف و طبق حالا فراد با آنها تعامل مي نمود و قبل از ارتكاب جرم هيچ كس را كيفر نمي داد، و اين منطق امام را نمي توان با تعبير اشتباه ياد كرد.

قسمت سوم از مقاله: «... حكومت گران كه 25 سال است با اصرار تمام دين و حكومت را به هم پيوند زده و قائلين به ضرورت جدسازي اين دو مقوله را با انواع ناسزاها متهم كرده و مي كنند و مي بايست به اشتباه خود اقرار كرده و حكومت را از دين تفكيك كنند..» پايه گذار دين اسلام و حكومت اسلامي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ است كه سيره آن حضرت در طول دوران اقامتش در مدينه و تمام كارهاي آن حضرت در ابعاد مختلف سياسي، نظامي،‌قضايي، و روابط خارجي حكايت از اين واقعيت دارد كه آن حضرت در تمام امور شخصاً‌ و رأساً دخالت و همه امور با نظر حضرتش انجام مي گرفت و اين گونه نبود كه امور سياسي و كشورداري را به شخص يا اشخاص ديگر واگذار كند.[15]

و خودش فقط اقامه نماز و به وعظ و نصيحت بپردازد بلكه آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرماندهي نظامي را نيز عهده دار بود و با ولايت خود گاهي به افراد ديگر نظير امير مؤمنان مي سپرد و تا جايي حضرتش به امر حكومت و اداره جامعه اهتمام داشت كه گاهي به طور موقت كه از مدينه خارج مي شد براي خود جايگزين انتخاب مي كرد تا امور حكومت و مردم معطل نباشد.[16]

چنانكه حضرت امام خميني قدس سره كه بنيانگذار اين حكومت اسلامي است با اقتباس از حكومت نبوي و علوي اين حكومت را بنيان نهاده است و بارها تأكيد فرموده كه اين ماهيت اسلام اقتضاء مي كند كه حكومت از آن تفكيك ناپذير باشد تمام فقه و اجراي آن برابر است با ضرورت وجود حكومت اسلامي[17] بنابر هيچ كس در اسلام نمي تواند به اين گفتار ملتزم باشد كه حكومت از دين جداست، چنانكه در مسيحيت اين گونه افكار توسط امپرياليسم و صهيونيسم رواج يافته و اينگونه افكار از تفكر سكولاريسم غربي نشأت گرفته است.[18]


[1] . در اين باره رجوع كنيد به علامه حلي، باب حادي عشر، با ترجمه و شرح محمد تقي محمدي، چاپ اول قم 1365 ص 16 و ص 77 و ص 94 و علي بن ميثم بحراني، قواعد المرام في علم الكلام چاپ دوم، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1406، ص 125 ص 177.

[2] . ر. ك: نهج البلاغه، خطبه 216.

[3] . سوره يوسف، آيه 53.

[4] . ... الا آن يكفي الله من نفسي...،مگر اينكه خداوند كفايت كند مرا از تقسيم كه مضمون آيه تطهير ناظر بر اين مطلب است.

[5] . سوره احزاب، آيه 33.

[6] . علامه حلي كشف اليقين، چاپ اول، قم، مجمع احياء الثقافه الاسلاميه، 1413، ص 381، به نقل از شواهد، التنزيل حسكاني، ج 1، ص 410 و كشف الغمه اربلي، ج 1، ص 319.

[7] . نهج البلاغه، خطبه 93.

[8] . نهج البلاغه، خطبه 189.

[9] . همان خطبه، 175.

[10] . سوره نساء، آيه 43.

[11] . سوره نساء، آيه 46.

[12] . نهج البلاغه، نامه 71.

[13] . همان نامه، 5 كه حضرت به اشعث در آذربايجان نوشته.

[14] . نهج البلاغه، نامه 71.

[15] . ر. ك: محمد ابراهيم آيتي، تارخي پيامبر اسلام ، چاپ ششم، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه، 1378، صفحات 390 ـ 378 و 292 الي 306.

[16] . شيخ مفيد، الارشااد، چاپ اول، قم،‌آل البيت، 1413، ج 1، ص 154.

[17] . امام خميني، ولايت فقيه، «حكومت اسلامي»، چاپ اول،‌قم،‌انتشارات آزادي بي تا، ص 23 ، 65، 84، 151.

[18] . اقتباس از همان، ص 7 ـ 6.

امير علي حسنلو

/ 1