امام(ره) و مذاكره
امروزه بعضيها در قالبهاي مختلف با استفاده ابزاري از ديدگاههاي حضرت امام... دم از مذاكره با آمريكا ميزنند. يكي از نشرياتي كه در اين رابطه به بحث و نظر پرداخته است،[1] با درج مصاحبهاي از آقاي دكتر سحابي و به نقل از ايشان آورده است كه: «به نظر من اگر امام در شرايط كنوني عدم مذاكره را مستلزم مضارّ بسياري براي منافع ملي و اسلامي و انقلابي ميديد كه مذاكره ميتوانست حداقل تا حدودي آن را تعديل كند مطمئناً به مصلحت نظام، انقلاب و مردم توجّه ميكرد.»امّا از آنجا كه چنين اظهاراتي، خالي از وجوه نقد و نظر نميباشد، به بررسي بعضي كلمات آورده شده از ايشان ميپردازيم.در اين خصوص بايد گفت ديدگاه ايشان از دو جهت، قابل توجّه است يكي از جهت كليّت قضيّه كه امام به مصالح نظام و مردم توجّه ميكرد. و دوّم اين كه آيا مذاكره با آمريكا از مصاديق مصالح و منافع ملّي و ديني به حساب ميآيد يا خير؟از جهت اوّل ما نيز با ايشان موافقيم كه امام از روز اول كه با عصاي موسوي خود، به سوي فرعونيان زمان آمد، چيزي را جز مصالح ملي و اسلامي مردم ايران نميديد، و همواره در پي آن بود كه هويت انساني و ديني آنها را دگرباره به آنها بازگرداند، و در ميان دو تفكّر مخرّب دين يعني اسلام تحجرگرايي و اسلام آمريكايي، اسلام ناب محمدي را به وجود آورد.امّا از جهت دوّم كه مذاكره و نهايتاً رابطه با دولت واشنگتن خود از نمونههاي حفظ منافع اسلامي و ايراني باشد جاي ترديد دارد، و چه منصفانه بود اگر ايشان به جاي اين كه آن را نسبت به امام بدهد، به عنوان يك نظريه شخصي بيان ميكرد و خود را وكيل ديدگاههاي كسي كه اولين دشمن تفكّر آمريكايي ميباشد قرار نميداد.اگر به دوران حيات امام نيز برگرديم، و نيم نگاهي به سيره رفتاري و گفتاري ايشان داشته باشيم، درخواهيم يافت كه ايشان هميشه آمريكا را نه براي ايران و اسلام بلكه براي بشريت بزرگترين خطر به حساب ميآورد. و اينكه گفته ميشود ضررهاي وارد آمريكا باعث عقبنشيني امام از ايدئولوژي و تفكّر خويش شود، اجتهادي است در مقابل نص، آيا مگر در همان زمان نبود كه عراق به حمايت از آمريكا هشت سال جنگ را با بدترين ضررهاي جاني و مالي بر ما وارد كرد؟ آيا مگر در همان ايام نبود كه هواپيماي ايرباس جمهوري اسلامي ايران توسط آمريكاييها در آبهاي خليج فارس سرنگون شد؟ آيا امام (ره) شاهد حمله آمريكائيهاي به سكوهاي نفتي و كشتيهاي نظامي و تجاري ايران نبودند؟
و مگر در همان ساليان نبود كه گروهكهاي تروريستي به پشتوانه آمريكا بزرگان فكري و ديني ما را به شهادت رساندند؟ امام در آن دوران نه دم از مذاكره نزدند، و دست آمريكائيهاي را نفشردند بلكه هميشه آنها را دشمن سرسخت ملت ايران معرفي كردند. و ميفرمودند: ما ذلت را نخواهيم پذيرفت، براي اينكه يك رابطه با يك ابرقدرت داشته باشيم شرافتي نيست، رابطه داشتن با امثال آمريكا.[2]و در زماني كه آمريكائيها ايران را تهديد به قطع رابطه كردند، حضرت امام (ره) تصريح فرمودند كه: ما روابط با آمريكا را ميخواهيم چه بكنيم، روابط ما با آمريكا روابط يك مظلوم با يك ظالم است روابط يك غارت شده با يك غارتگر است.[3]و در جواب پاپ ژان پل دوّم كه در نامهاي اظهار نگراني خيلي شديد از قطع ارتباط آمريكا كرده بود مرقوم داشتند:
ملت اسلامي ايران از مشكلاتي كه در اين قطع روابط به وجود آيد استقبال ميكند.[4]
آيا باز جاي چنين نسبتي به امام (ره) باقي ميماند كه در صورت وجود مشكلات و سختيها، مصلحت انقلاب را در مذاكره ببيند؟و جاي تأسف و تعجب است كه در قسمت ديگري از اين مصاحبه گفته شده است ميتوان بدون تابع و تسليم شدن و يا بخشيدن چيزي از منافع ملي مذاكره كرد.
و يكي از نمايندگان مجلس پا را فراتر گذاشته است كه:
براي حفظ تماميت ارضي و منافع اسلامي بايد در دراز مدت با آمريكا رابطه داشته باشيم.[5]جاي تعجب است كه چه ملازمهاي ميان حفظ منافع ملي و اسلامي و ارتباط با آمريكا وجود دارد؟ مخصوصاً در قضيه مذاكره كه آنها با سبدي پر از پيش شرط ما را به مذاكره ميطلبند كه نتيجه آن تغيير كلّي در جهتگيري سياسي جمهوري اسلامي ايران از داخل تا عرصههاي منطقهاي و بينالمللي است كه از جمله پيش شرطهاي آنان حذف نهادهاي انقلابي و برداشتن يا تعديل آن دسته از اصول قانون اساسي است كه مبيّن اسلاميّت نظام است.[6]آيا چنين مذاكرهاي كه در تعقيب نابودي دست آوردهاي ماست چيزي جز زبوني و ضعف و سرافكندگي پس از سالياني سربلندي ميباشد؟به قول پاتريك كلاوسون از نظريّهپردازان پشت پرده سياست خارجي آمريكا: موارد موجود در رفتار سياسي آمريكا حاكي از آن است كه هيچ گونه صداقت و حسن نيّتي در اظهارات مقامات آمريكا وجود ندارد.[7]و بدتر از آن وقتي صريحاً آنها خواستار نابودي انقلاب ايران هستند شرط اول مذاكره كه تساوي طرفين باشد تحقق پيدا نكرده، ريچارد نيكسون رئيس جمهور سابق آمريكا در كتاب پيروزي بدون جنگ ميگويد: نظريهپردازان غربي معتقدند كه آرام ساختن طوفان اسلامي (از مراكش تا اندونزي) تنها در سايه استحاله جمهوري اسلامي ايران با شكست انقلاب ميسّر است.[8]در پايان تأكيد ميشود چه خوب بود نظريهپردازان مذكور نظري به ديدگاههاي امام درباره آمريكا و اعمال و رفتار او ميكردند و سپس به ابراز بيان ميپرداختند. مخصوصاً آنجا كه تكليف چنين سخناني را نيز روشن كردهاند و فرمودند: «ما تا آخر ايستادهايم و با آمريكا روابط ايجاد نخواهيم كرد. مگر اينكه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد.»[9]امامي كه از مصاديق روشن سخن مولا علي ـ عليه السّلام ـ است كه فرمود: از شرايط محتوم حاكم اسلامي اين است كه اهل مصانعه و ملاحظهكاري (با دشمنان) نباشد.[10]
[1] . روزنامه همبستگي، تاريخ 12/3/1381.[2] . امام خميني (ره) صحيفه نور، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره)، ج 11، ص 203.[3] . همان، ج 7، ص 357.[4] . همان، ج 12، ص 23.[5] . روزنامه همبستگي، تاريخ 12/3/81.[6] . بنياد فرهنگي پژوهشي غربشناسي، آمريكا دينا را به كدام سو ميبرد؟ ص 145، 138، تهران.[7] . همان مدرك، ص 145.[8] . واعظي، حسن، ايران و آمريكا، ص 317، سروش، تهران، 1379.[9] . امام خميني (ره)، صحيفه نور، ج 19، ص 95، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره) .[10] . امام علي ـ عليه السّلام ـ : نهجالبلاغه، كلمات قصار، حكمت 107.مسلم محمدي