انقلاب اسلامي و واقعيت ها
نشريه چشمانداز ايران در شماره 23 ص 85-78 گفتگوي تني چند از اعضاي سابق شوراي ملي مقاومت را تحت عنوان، نگاهي به فراز و فرود شوراي ملي مقاومت، را مطرح كرده كه برگرفته از كتاب «فراز و فرد شوراي ملي مقاومت» است كه توسط انجمن ايران پيوند مستقر در هلند در سال 1381 منتشر شده است.در اين گفتگو تلاش شده علل فراز و نشيب و شكست شوراي ملي مقاومت بررسي شود اما در اين ميان نكتهاي كه در غالب اين تحليلها مورد غفلت قرار گرفته است و در واقع علت اصلي عدم توفيق شوراي ملي مقاومت و ساير تشكّلهاي مشابه آن محسوب ميشود، عدم شناخت ماهيت واقعي انقلاب اسلامي و نداشتن درك صحيح از انگيزه و مباني فكري ملت مسلمان ايران در مبارزات خويش است كه از سرچشمه زلال معارف و احكام اسلام و قرآن جوشيده بود و همين عامل پيوند عميق مردم با روحانيت و پذيرفتن رهبري مطلق مرحوم امام(ره) شد.نوشتار حاضر تأملي در ديدگاه دكتر محمد برقعي از اعضاي شوراي ملي مقاومت است. در اين خصوص وي در بخشي از سخنانش چنين ميگويد: «در ايام انقلاب نه ائتلافي ميان نيروها بود و نه شورايي، بلكه يك رهبري بود كه بر موج نارضايتيها سوار شده بود و توسط سازمان روحانيت حركت را هدايت ميكرد سازماني كه در عين حال كه حزب و سازمان سياسي به شكل كلاسيك خود نبود و اعتبار مبارزاتي هم نداشت اما مجموعهاي بود كه در طي قرون منافع صنفي يافته بود و راه كار كردن با يكديگر را فراگرفته بودند».ايشان كوشيده است كه نقش رهبري امام خميني (ره) را كمرنگ و كماهميت و در حدّ استفاده از موج نارضايتي مردم جلوه دهد. و حركت روحانيت را براساس منافع صنفي آنان توجيه نمايد. اما سؤال اينجاست كه چرا ديگران نتوانستند به قول شما با سوار شدن بر موج نارضايتي مردم آن را رهبري كنند. چه عاملي سبب پيوند مردم با روحانيت و گسستن آنان از ساير گروههاي سياسي گرديد. پاسخ اين سؤال را بايد در ماهيت انقلاب و آنچه عامل حركت مردم بود، جستجو كرد در حقيقت «آرمانهاي انقلابي مردم، ريشه در ارزشهاي اسلامي داشت و محتوا و شعارهاي انقلاب برخواسته از مكتب بود و خط مشي مبارزه و اصول آن از اسلام سرچشمه ميگرفت، اسلام بود كه در جذب و تحرك بخشيدن به نيروهاي مؤمن و استوار نقش عمده و تعيينكننده داشت و به حاكميت رساندن مكتب و موازين و ارزشهاي اسلامي هدف اصلي قيام مردم بود كه به انقلاب اسلامي تبديل شد. در كليه شعارهاي قاطع و كوبنده همه قشرهاي مردم، اين آرمانها متجلّي بود و شعارها نشان دهنده شعور و آگاهي مردم نسبت به اسلامي بودن انقلاب بود.»[1]
حضور يكپارچه ملت از همه اقشار و سطوح اجتماعي با منافع متفاوت در انقلاب شاهدي بر وجود وجه مشترك عميقي بين آنها بود و تنها مكتب اسلام ميتوانست به عنوان يك عنصر وحدتبخش وراي طبقات وگروههاي متفاوت، چنين يكپارچگي را بين مردم ايران به وجود آورد. و جز اين اگر شعار و شعور ديگر حاكم بود بيشك به اين وحدت لطمه وارد ميآورد و به اختلاف نظر ميكشاند و اين همان چيزي بود كه سبب پيوند مردم با روحانيت شد.روحانيت بر اساس تعاليم اسلام و با اعتماد به ايمان ديني مردم در شكلگيري مباني فكري و مبارزاتي ملت مسلمان ايران نقش بسزايي ايفا نمود و محور اصلي تحول فكري و فرهنگي شد؛ بنابراين حركت روحانيت نه براساس منافع صنفي بلكه براساس رسالت عالمان ديني در شناخت و تبيين اسلام و شرع مقدس و ارشاد و هدايت مردم، مبتني بر ايدئولوژي اسلامي بود. با تحليل ماهيت انقلاب اسلامي به جايگاه و نقش مهم رهبري آن اذعان خواهيم نمود.
چه شد كه امام خميني(ره)، رهبر مطلق شد؟ چرا سخنان امام اين همه موج ميآفريد؟ بيشك صداقت، صراحت، شجاعت، سازشناپذيري، از جان گذشتگي، صلابت و قاطعيت، عشق به اسلام، مقام عرفاني، وارستگي، شخصيت والاي علمي و فقاهتي و سادگي معنيدار زندگي امام در ارائه اين الگوي رهبري مؤثر بوده است ولي آنچه كه مهمتر از اين شاخصهاي برجسته، امام را به عنوان اسوه رهبري قرار داده و به وي نقشي برتر از يك رهبر انقلاب بخشيده، اين است كه به تعبير «شهيد مطهري(ره)» نداي امام از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت برخاست، مردمي كه در طول چهارده قرن حماسه محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ ،زهرا ـ سلام الله عليها ـ حسن و حسين (عليهما السلام)، زينب ـ سلام الله عليها ـ سلمان، ابوذر،... و صدها هزار شخصيت اسلامي ديگر را شنيده بودند و اين حماسهها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند، علي ـ عليه السّلام ـ و حسين ـ عليه السّلام ـ را در چهره او مشاهده كردند. او را آيينه تمامنماي فرهنگ و هويت اسلامي خود، كه تحقير شده بود، ديدند. مردم در امام ذوب شدند، و امام در برابر اين لبيك بزرگ تاريخ چه كرد؟ او به اين ملت گمنام شخصيت داد.»[2]
و هويت اسلامي از دست رفتهشان را به آنها بازگرداند و ايران را وارد برصحنه سياست جهان نمود و اسلام را چون صدر اسلام به صورت يك قدرت مستقل در برابر قدرتهاي جهانخوار قرار داد.ايشان در بخش ديگر از سخنان خويش مدعي شده است: «بدين ترتيب در نهايت امر عدهاي افراد خوشنام و با اعتبار سياسي بودند كه با آقاي خميني(ره) كنار ميآمدند، در حقيقت آقاي خميني (ره) با دادن امتيازاتي از آنان يارگيري ميكرد». اندكي تأمل در عملكرد مرحوم امام(ره) و مبارزات مردم، نادرستي اين ادعا را به خوبي آشكار ميكند. چرا كه امام خميني(ره) در مسير انقلاب هيچگاه با كسي كنار نيامدند و به افراد يا گروه خاصي امتياز ندادند.
امام بزرگوار(ره) ما با تكيه به تعاليم اسلام ناب محمدي ـ صلي الله عليه و آله ـ و با اعتماد به ايمان ديني مردم و با شجاعت و اخلاص و توكّل كمنظير خود راه مبارزه را در ميان سختيها و مصائب طاقتفرسا گشود، در واقع مردم در جريان انقلاب در متن مبارزات قرار داشتند و مرحوم امام(ره) با اتكاء و به پشتوانه آنان انقلاب را به پيش بردند. مردم به عنوان صاحبان اصلي انقلاب مطرح بودند و لذا بلافاصله پس از پيروزي انقلاب، همهپرسي جمهوري اسلامي به دستور امام(ره) برگزار شد و ملت ايران به طور يكپارچه تصميم نهايي و قاطع خود را بر ايجاد نظام نوين جمهوري اسلامي اعلام كرد و اين نشانگر جايگاه مردم در نظام اسلامي است و اين كه انقلاب وامدار گروه خاصي نيست.
[1] . عباسعلي عميد زنجاني، گزيده انقلاب اسلامي و ريشههاي آن، كتاب طوبي، 1376 ، ص16.[2] . شهيد مطهري (ره)، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، 1368، ص119.علي مجتبي زاده