انقلاب و اصلاحات
چندي پيش برخي از جرايد داخلي با چاپ تيتري از عماد الدين باقي با افتخار نوشتند: مقاله آقاي عماد الدين باقي با عنوان مقاله اول روزنامه «واشنگتن پست» برگزيده و منتشر شد...گرچه در اين مقوله فعلاً بناي نگارنده بر آن نيست پيرامون اصل موضوع چاپ مقاله نام برده در يك نشريه آمريكايي به عنوان مقاله برگزيده روز بپردازد و اين كه آيا اساساً چنين تجليل و تشويق هايي از سوي محافل غربي و آمريكايي به برخي از چهره هاي داخلي، و گاه پرداخت جواز آن چناني تحت عناوين ظاهر فريب به آنان تا چه حد جاي افتخار دارد، به قضاوت افكار عمومي وا مي گذارم و در عين حال خود نيز معتقدم اگر اين گونه افراد اندكي در بيان شيوا و منطقي بنيان گذار جمهوري اسلامي تأمل كنند كه هشدار مي داد:«تعريف دشمنان نشان از وجود اشكالاتي در ماست و آن روز كه آمريكا و دشمنان از ما تعريف كنند بايد عزا گرفت.»[1]
در آن صورت مطمئناً در سلامت موضع گيري ها و درستي رفتار و كردار خويش ترديد خواهند نمود، اما در اينجا ناچارم به نكته خاصي كه آقاي عماد الدين باقي در مقاله خود بر آن انگشت نهاده ـ و شايد به همان دليل نيز گفته وي مورد توجه محافل آمريكايي قرار گرفته باشد ـ اشاره كنم: ايشان پس از طرح ديدگاه برخي مبني بر «نااميدي از پيشبرد اصلاحات اجتماعي در ايران» خود را اميدوار به تغيير و تحولات انجام شده و پيشرفت اصلاحات در ايران نشان مي دهد اما در همان حال براي آن كه كدورتي در خاطر دشمنان انقلاب از اين اميدواري باقي نماند در صدد توجيه علت آن بر مي آيد كه اشتباه نكنيد منظور من اصلاح و پيشرفت از سوي حكومت نيست بلكه مي گويم مردم ـ نه حكومت ـ تغيير و تحول را به وجود آورده و نظام را به انجام آن واداشته اند: «بيشتر مردم در غرب معتقدند كه بن بست در سياست داخلي ايران هرگونه اميدي را براي اصلاحات اجتماعي از بين برده است اما از ديدگاه من در ايران اميد وجود دارد، اجازه دهيد كه علت آن را براي شما بيان كنم. خود جامعه، نه حكومت تغيير و تحول را به وجود آورده است... حكومت براي ايجاد اصلاحات تحت فشار اجتماعي بازگشت ناپذير و قدرتمندي قرار دارد. اگر به اين جنبش پاسخ داده نشود و يا بدتر از آن سركوب شود ما با انقلاب ديگري روبرو مي شويم...»[2]آنچه از مضامين عبارات فوق بر مي آيد القاء اين نكته انحرافي است كه «جمهوري اسلامي» مخالف اصلاح و پيشرفت اجتماعي است اما از آنجا كه مردم، مسئولان نظام اسلامي را به زور وادار به انجام اصلاحات نموده اند پس هنوز بايد به بروز تغيير و تحولاتي در ايران اميدوار بود!در پاسخ به اين رويكرد جا دارد به ايشان خاطرنشان نمود كه اگر مراد شما از اصلاحات، همان اصلاحات مورد نظر آمريكا و محافل ضد ديني است، توصيه مي شود به چنين تغيير و تحولاتي در ايران هرگز اميدوار نباشيد زيرا حتي تصور تحقق چنين اصلاحاتي در جامعه مذهبي ايران نيز بي معناست و اما اگر مقصود شما اصلاحات واقعي و مطابق با معيارهاي ديني است در اين صورت اشتباه مي كنيد كه نظام جمهوري اسلامي را مخالف آن مي دانيد زيرا اساساً اصلاح ريشه در انديشه سياسي شيعه داشته و تفكيك آن از نظام اسلامي غير ممكن است. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ يكي از دلايل قبول حكومت را اجراي اصلاحات در جامعه اسلامي عنوان نمود و اين هدف مقدس را در كنار اهداف مهمي چون احياء شعاير ديني، ايجاد امنيت براي مظلومان و ستمديدگان و اقامه حدود تعطيل شده الهي قرار داد:«بار الها! تو خود آگاهي كه هدف ما از اين حركت عشق به سلطنت و قدرت به منظور دستيابي به فزوني متاع دنيوي نيست بلكه تنها بدان منظور است كه شعاير دين تو را بازگردانيم و صلح و اصلاح را در شهرهاي تو حاكم سازيم تا بندگان ستمديده ات در امان باشند و حدود تعطيل شده تو اقامه گردد.»[3]ايشان همچنين در فرمان مشهور خود به مالك اشتر ضمن برشمردن 4 وظيفه اصلي حكومت پيگيري امر اصلاحات در جامعه را يكي از آن چهار وظيفه به شمار مي آورند؛«جمع آوري ماليات، جهاد با دشمنان، اصلاح جامعه و آباد نمودن سرزمين»[4]
امام حسين ـ عليه السّلام ـ نيز در آستانه نهضت خونين عاشورا، هدف خود از اين قيام را اين گونه توصيف مي نمايند:
«قيام من از روي گردن كشي و ستمكاري نيست بلكه قصد من تنها اصلاح در امت جدم مي باشد، مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم و بر سيره جد و پدرم حركت كنم.»[5]علماي شيعه در طول تاريخ اسلام همواره بر مبناي ايدئولوژي اصلاح گرايانه خود در برابر حاكمان مستبد موضوعي انتقادي در پيش گرفته و به عنوان ملجأ و پناه مردمان ستمديده در برابر ظلم و بي عدالتي و نابساماني هاي اجتماعي شناخته شده اند. جايگاه تشيع و مرجعيت در پيروزي انقلاب اسلامي بر رژيم استبداد شاهنشاهي براي هيچ كس حتي دشمنان قابل انكار نيست تا جايي كه محمد رضا پهلوي نيز در واپسين روزهاي عمر سياه خود به تلخي، ايدئولوژي شيعي را از مهم ترين عوامل سرنگوني رژيمش ياد كرد.[6]پس ترديدي نيست كه مهم ترين پيام انقلاب اسلامي پيام اصلاحي آن بود. اين انقلاب با انگيزه اصلاح به مفهوم واقعي و اسلامي آن ظهور يافت و اساساً تصور نظام جمهوري اسلامي جدا از وصف اصلاحي آن تصوري خطاست. مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي در بياني ضمن تفكيك اصلاحات اسلامي از غير اسلامي، بر اعتقاد راسخ نظام اسلامي، مسئولان و مردم بر اصلاحات اسلامي تأكيد مي كنند:«اصلاحات يا اصلاحات انقلابي و اسلامي و ايماني است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و صاحبنظران با اين اصلاحات موافقاند. و يا اصلاحات امريكايي است كه همه مسئولان كشور، مردم مؤمن و همه آحاد هوشيار ملت با آن مخالف اند... اگر كساني بيايند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها دم از تحول بزنند معلوم است كه تحول مورد نظر آنها چيست، تحول مورد نظر آنها يعني تحول نظام اسلامي به نظام غير اسلامي، تحول مورد نظر آنها يعني حذف نام اسلام، حذف حقيقت اسلام و حذف فقه اسلامي.... اين اصلاحات يعني همان اصلاحات آمريكايي...»[7]
[1] . ر. ك: صحيفه نور، ج18، ص 178.[2] . روزنامه فجر، شماره 579 ـ 7/آبان 1383.[3] . نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 131، ص 406 ـ 407.[4] . همان، نامه 53.[5] . محمد صادق نجمي، سخنان حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ ، قم،انتشارات اسلامي، 1370، ص 32.[6] . محمد رضا پهلوي، پاسخ به تاريخ، ترجمه حسين ابوترابيان، ص 374.[7] . بخشي از بيانات مقام معظم رهبري در تاريخ 19/4/79.محمد ملك زاده