اين بار به «مردهها» بند كرده اند
اولين مرده از تبار بشريت بلاتكليف روي زمين افتاده بود. اطرافيان هاج و واج به او نگاه مي كردند. نمي دانستند كه با او چه كنند. آيا او را رها كنند تا لاشخورها به حسابش برسند؟ يا اينكه با خود به منزل و محل سكونت ببرند؟ اين مسئله موجب سرگرداني بازماندگان شده بود تا اينكه كلاغي آمد و به انسان ياد داد كه هم نوع خود را زير خاك دفن كند.[1] و از آن به بعد تا امروز اين سنت جاري است. و هر كس بي جان افتد، بلافاصله دفن مي شود. اما همين قضيه طي سالها و قرنها و در برهه هاي زماني از سوي نحله ها و قبيله ها دستخوش تغيير و اعمال سليقه گرديد كه در پاره اي موارد از نوعي افراط و تفريط حكايت داشت. برخي اقوام به همراه ميت، لوازم شخصي، مواد غذائي، زيور آلات و حتي همسر و كنيز و غلام دفن مي كردند و در جائي ديگر او را به مشتي خاكستر تبديل ساخته و به باد هوا تحويل مي دادند.... كه البته هر كاري بدون پشتوانه عقلي و ديني دچار چنين انحرافاتي خواهد شد.جالب است كه بدانيم نگرش نو به طور عام به انسان با ظهور اسلام آغاز شد. انسان به عنوان محور، در دستورالعمل برنامه ها و سياست هاي اسلام قرار گرفت. تمام ابعاد مختلفي كه به نوعي با انسان در ارتباط بود از بدو تولد تا پايان زندگي دنيوي و آغاز مرحله دوم، در قالب مسائل شرعي، احكام، دستورات اجتماعي و اخلاقي به مسلمين ابلاغ شد. كه از جمله آنها وضعيت مرگ و موت و تكليف بازماندگان است. با اين مقدمه كوتاه اشاره اي كنم به انگيزه نوشتن اين مقاله، چندي پيش در يكي از نشريات، مطلبي درباره بهشت زهرا(س) تهران با عنوان «گويي او زنده است» به چاپ رسيده بود. نويسنده از سر دلسوزي براي شهرداري پيشنهادي داده بود كه در جاي خود قابل تأمل است.
وي بدون در نظر گرفتن مكتب اسلام، فرهنگ ايرانيان و بالاخره اخلاق انساني، به شيوه اي اشاره مي كند به اينكه در برخي اديان، «مرده ها را مي سوزانند» و از نويسنده بلژيكي، موريس مترلينگ، مطالبي در اين خصوص نقل كرده و هم چنين از فرانسه و اروپا و آمريكا و... در تأييد اين نظريه شواهدي ارائه كرده كه تلويحاً نوعي فرهنگ سازي را به خواننده القاء مي كند.[2] به نظر مي رسد كه اين يك روي سكه است. روي ديگر آن به زبان ساده تر پشت پرده ماجرا چيز ديگري است. نكته سنج ها خوب به خاطر دارند كه پس از سالها خرده گيري درباره حقوق جزائي اسلام، تساوي زن و مرد، طلاق، قصاص، حجاب، آزادي، ولايت فقيه، خروج از حاكميّت، مسائل عبادي و اقتصادي و... اين بار هم نوبت اموات است. يعني اين مرده ها اند كه از اين پس بايد تكليفشان روشن شود. در واقع «اين بار به مرده ها گير داده اند.» مناسب است كه نويسنده محترم و همه خوانندگان گرامي قدري به گنجينه پر ارزش معارف اسلام، اين دين خاتم، سري بزنند تا تكليف روشن شود و تا دين غني اسلام بر جامعه مسلمين حاكم است. نيازي به ادامه اين راه حلها نيست. در دين اسلام، مرده ها هم احترام دارند.»نگاهي اجمالي به سرنوشت ميت از زمان احتضار تا به خاك سپاري و اعمال شب وحشت و... همه و همه حكايت از احترام خاص اسلام به اموات است. در بين احكام دو نقطه اوج ديده مي شود. اگر يك كار در بردارنده بالاترين مصلحت باشد تعبير به واجب مي شود و اگر در نقطه مقابل باشد و متضمن مفسده، تعبير به حرام مي شود. و اما حكم اسلام درباره اموات بدين صورت بيان شده است: «غسل، كفن، نماز و دفن مسلمان اگر چه دوازده امامي نباشد بر هر ملكفي واجب است و اگر بعضي انجام دهند، از ديگران ساقط مي شود و چنانچه هيچ كس انجام ندهد، همه معصيت كرده اند.»[3]
چهار كار لازم است. اول تنظيف و غسل ميت است كه نشان از توجه دقيق اسلام به پاكيزگي و طهارت است. ويژگي آب هم بيان شده كه بايد پاك و غير غصبي باشد سه بار شستن، نوعي احترام است به كسي كه اولاً خداوند او را بالاترين مخلوق ناميده است. دوم اينكه اگر وي ركني از خانواده بوده، بازماندگان او را با كمال محبت شستشو دهند. او گرچه از دنيا رفته ولي عُلقه خويشي و محبت همچنان باقي است. پس از آن حنوط است. حنوط يا خوشبو كردن قسمتهايي كه به هنگام سجده روي زمين قرار مي گرفته، نيز واجب است. كه اين هم حكايت از خوش سليقگي اسلام است. يعني مردن شخص به معناي تمام شدن پرونده و مختومه بودن آن نيست.
پس از غسل نوبت پوشاندن ميت است كه در سه تكه پارچه پاك و حلال واجب است وي را بپوشانند. پوشش از نيازهاي فطري بشر است و اين به لحاظ حفظ حرمت انسان ها است. كه بدن او عريان و بي لباس نماند حتي در صورتي كه جان و روح ندارد. سپس بر پيكر پاك مرحوم، نماز خوانده مي شود. نمازي با پنج تكبير كه نشان از پنج وعده نمازهاي يوميه دارد. كه تشييع كنندگان همراه با ولي ميت به جاي آورده و جنازه را به سوي خوابگاه ابدي مشايعت مي كنند. پاره اي ديگر از مستحبات هست كه روح آنها به ما مي فهماند كه از منويات اسلام آن است كه همين جسم از زير خاك سالم بماند و حتي روايت است كه كسي چهل مرتبه غسل جمعه را در روز جمعه نزديك به زوال انجام دهد، جسدش نمي پوسد و درباره برخي از شهدا، منقول است كه جسم آنان سالم است. مانند حرّ بن يزيد رياحي كه برخي آن را ديده اند. و درباره برخي علماء رباني هم منقول است كه جسم آنان در قبر پس از سالها سالم باقي مانده است. و اين مطلب كه در روز قيامت معاد جسماني هم هست و عقيده شيعه هم بر آن است مؤيد اين است كه باقي ماندن جسم مدنظر اسلام است. در اسلام باقي ماندن جسم زير خروارها خاك آن هم بدون تغذيه مادي،از ارشها است و حاكي از سلامت روح مرحوم است.
چرا ميت را بايد دفن كرد؟
به نظر مي رسد كه رقت آورترين صحنه، به آتش كشيدن ميت باشد. كسي كه سالياني در كنار خانواده بود، (پدر، مادر، خواهر، فرزند، همسر، همسايه ها و...) خيلي بي انصافي است كه رأي به سوزاندنش كرده و يكباره همه چيز را به مشتي خاكستري تبديل كنيم. از طرفي هم هيچ كس توان مشاهده چنين صحنه اي را ندارد. و روح لطيف انسان، اقتضاء مي كند كه عزيزش را به گونه اي كه كمترين خسارت را متحمل شود به ديار حق بفرستد. در توضيح مطلب لازم است نظر حقوق دانان را در اينجا بياوريم كه قائل اند: عالم تشريع و عالم تكوين آينه يكديگرند. اين مطلب را نيز علامه طباطبايي و شهيد مطهري در جاهاي مختلف مطرح كرده اند.[4] در مقايسه دو عمل، دفن و سوزاندن، حكم شريعت، تدفين است. و اين مسئله با فطرت نيز هماهنگ است. و اگر به عنوان تعبد هم انجام گيرد مي توان عنوان مقدس بر آن گذاشت.اما چيزي كه با فطرت هماهنگ نيست نمي توان به آن امر مقدسي گفت، گرچه هواداران يك فرقه به آن نگاهي مقدس داشته باشند به خاطر همين است كه نمي توان تحمل تألمات روحي بازماندگان را به حساب رسيدن به يك مقام قدسي تصور كرد در حالي كه اصل قدسي بودن آن مورد تشكيك است. بنابراين رسيدن به كمال و به امر مقدس، زماني ممكن است كه قدسي بودن مسلم باشد و سيره مستمره براي رسيدن به نقطه كمال عمل به شريعت بوده است. و تدفين مسلمين نيز عمل به شريعت و رسيدن به كمال كه در سايه تعبد ميسر است مي باشد.
وانگهي اگر قبول داريم كه انبياء ـ عليهم السّلام ـ و اوصياء ـ عليه السّلام ـ بهترين مخلوقات خداونداند از حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ تا آخرين ايشان كه در كمال علم، حلم، و حكمت بوده چرا هيچ كدام بدين روش كه هندوها ترويج مي كنند به ديار حق نرفته اند و اگر رسيدن به كمال لازمه وجودي آنها است چرا در اين قسمت در حق خود كوتاهي كرده اند؟ جالب است كه بدانيم حضرت علي ـ عليه السّلام ـ هنگام غسل پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: غسل دادن حضرتش را به عهده گرفتم و فرشتگان دستيارانم بودند.
پس آنگاه خانه و در و ديوارش به ضجه درآمدند، و فرشتگان گروه گروه در آمد و شد و فراز و فرود بودند. و گوش من از شنيدن همهمه شان آسوده نمي شد كه پيوسته او را درود مي گفتند، تا آن كه ما ضريح مقدسش را سراپرده او ساختيم.[5] مراسم بعدي تشييع جنازه است. اسلام براي تشييع جنازه فرهنگ و آداب خاصي دارد حتي المقدور جنازه را بر روي دست حمل كنند. كيفيت دفن مردان با زنان اندكي متفاوت است. به لحاظ آثار تربيتي براي تشييع كنندگان ميت را با ذكرهايي خاص تشييع ميكنند. حضور در قبرستان و دفن ميت در اماكن خاص نيز از ديگر برنامه هاي اسلام است. اگر قدري به مجموعه احكام دفن ميت و قضايايي كه در حواشي است توجه شود، پي مي بريم كه تمامي اينها به خاطر تربيت بازماندگان و احترام خاص اسلام به مسلمانان است و حتي مرده آنها نيز احترام دارند.
دفن ميت و پزشكي قانوني
اگر ميت را با زدن يك دكمه به مشتي خاكستر تبديل كنيم ديگر نبايد انتظار داشت كه پرونده هايي كه ممكن است بعدها پيدا شود به نتيجه برسند. حال اگر ميتي را دفن كنند و مصلحت اقتضاء كند كه نبش قبر كنند تا بر روي جنازه آزمايشاتي انجام گيرد اين امر كاملاً ميسر است. مثلاً فرض كنيد شخصي در ماجرايي به قتل رسيده يا اينكه با خوراندن مقداري سم فوت كرده و... با دفن وي امكان رسيدگي مجدد هست اما در صورتيكه خاكستر شود آيا چنين امكاني هست؟دفن و شناسايي ميت
اگر شخصي مجهول الهويه بود و نگهداري آن ممكن نبود، با دفن وي مي توان بعدها شناسايي كرد اما با سوزاندن هرگز .قبر و ارتباط و توسل
از آثار قبر، ارتباط با گذشتگان است. امروزه كم نيستند مقبره هايي كه در آن جا عالمان رباني، عارفان بالله آرميده اند كه با حضور در كنار قبرشان به نجوا نشست و دست استمداد دراز كرد. تا چه رسد به مضجع شريف نبي گرامي اسلام. و آيا حضور قبور ائمه ـ عليهم السّلام ـ خود نشاني از حاملان وحي و رسالت و امامت نيست. اگر نبود اين مراكز انس، مردم عاشق كجا مي تواستند عقده دل واكنند. و آيا فكر نمي كنيد كه ترويج فرهنگ «ميت سوزي» پس از يك قرن هيچ آثاري از قبور و مشاهد شريفه امامان ـ عليه السّلام ـ به جاي نگذارد. و آيا نمي دانيد كه شعار وهابيت كه «قبور را با خاك يكسان كنيد»، امروز در قالبي ديگر و شكلي ديگر شنيده مي شود؟[6]اگر مي بينيد كه اروپا و آمريكا به مرده سوزي روي آورده نه به خاطر زهدفروشي است كه چرا تشييع جنازه قيمت گزاف دارد و اسراف است بلكه به خاطر آن است كه او قبل از اينها شرف و حيا و انسانيت را سوزانده است و امروز در كمال بي شرمي به بهانه تجمل در... به جان مرده ها افتاده است ضمناً اگر برخي به عنوان دلسوزي براي شهرداري به طرح مسائلي از اين قبيل مي پردازند، بدانند اسلام حكم اين آن را بيان كرده كه پس از گذشت سي سال مي توان مجدداً در آن قبر، ميت ديگري را دفن كرد. پس نگراني براي كمبود جا نبايد داشت. و اگر مي بينيد كه برخي مقبره خصوصي دارند و برخي ندارند اين دليلي بر خروج از احكام دين نيست. ما مسلمان و ايراني هستيم. از طرفي پايبند به دين و از طرفي ايراني، و غرب نيز براي ما الگو نيست. لكم دينكم ولي دين.
[1] . قرآن كريم.[2] . روزنامه شرق، شماره 361، ص 21، گويي او زنده است.[3] . رساله هاي عمليه، بحث احكام ميت.[4] . درآمدي بر مباني حقوق، مؤسسه پژوهشي، آموزشي امام خميني[5] . از نهج البلاغه، فرهنگ آفتاب، ج 5، ص 2467، مجيد معاديخواه.[6] . مراجعه شود به آيين وهابيت اثر آيت الله استاد جعفر سبحاني، چاپ توحيد.محمد غفراني