باز هم تأمّل زيباست
نقد مقاله«وحشت زنان از پرتگاههاي جنسيتي»
يكي از مباحث مهم و بحثبرانگيز در ساليان اخير، بحث از حقوق زن و تفاوتهاي مربوط به زن و مرد، چه در نظام فكري اسلام و چه در تعاملهاي اجتماعي است. در دو دهه گذشته مباحث زنان، بيشترين حجم مباحث فكري و پرسشها و شبهات را در عرصه مطبوعات به خود اختصاص داده است. جريان فكري و قاعده گفتوگو در صحنهنشريات، كه رسالت ارتقاءفكري و فرهنگي مردم را بر عهده دارند، اين است كه بحثها منطقي، مستدل و دور از تعصب و گرايشهاي حزبي و سياسي باشد تا زمينه سالم و پاكي را براي انتخاب انديشهها فراهم آورد.ماهنامه «نامه» در شماره 51 مورخه تيرماه 1385 در صفحه 60 و 61 خود مقالهاي از خانم سهيلا و حدتي با عنوان «وحشت زنان از پرتگاههاي جنسيتي» درج كرده است. درباره مطالب ايشان، مناقشاتي چند به ذهن ميرسد كه به اهم آنها اشاره ميگردد.1. ايشان مينويسد: «اين وحشتهاي زنانه، دردهايي پنهان و نامريي است كه فقط روي دوش زنان سنگيني ميكند و توسط آنها حس ميشود.» در حالي كه بسياري از دغدغههاي ذكر شده مانند «ناامني سياسي،اجتماعي و اقتصادي در مورد پسران و مردان هم وجود دارد. نگراني از فراهم نشدن شرايط ازدواج و كار مناسب، نگراني در مورد از كارافتادگي،بر كناري از كار و پيري يا فوت همسر و سرپرستي كودكان، يا نگراني محدود كردن آزاديهاي فردي و اجتماعي آنان از سوي جناحهاي گوناگون سياسي و دولتها ـ كه شما در مورد زنان ادعا كردهايد ـ و خيلي از دغدغههاي ديگر كه كم و بيش براي هر فردي وجود دارد. نگرانيها و مشكلات زندگي يك چيز است و پرتگاههاي جنسيتي و تعبير غلط ايشان،سخني ديگر است.2. از سويي ديگر بسياري از مشكلات ياد شده در جوامع غربي هم وجود دارد. اين تحصيل كرده غرب و آمريكا، غفلت يا فراموش كردهاند كه در كشورهاي لائيك و سكولار و غربي، عليرغم همهآزاديهاي وهمي ليبراليستي،ستم بر زنان كاهش نيافته است. ميزان آزارها و تجاوزات جنسي در محيط خانه، كار و خيابان، حتي تعدّي به كودكان و افراد نابالغ، بيمارهاي رواني، افسردگي، نگراني از پيري و رها كردن از سوي فرزندان و اطرافيان، محروميت از حق حاكميت توسط قدرتمندان و مرگ ارزشهاي انساني و معنوي، به مراتب از جامعه ما بيشتر است.3. پرتگاههاي جنسيتي» كه ايشان اشاره كردهاند، به صراحت معين نشده كه برخاسته از فرهنگ جامعه و عمل مردان است يا ناشي از آموزههاي ديني؛ اما از برخي مثالهايي كه ذكر كردهاند، استنباط ميشود كه منشأ اين مشكلات را قوانين و نگرشهاي اسلامي ميدانند. در بخشي از مقاله ميخوانيم: «زنان دائم نگران اين هستند كه با هر حركت سياسي، هر انتخابات جديد، و روي كار آمدن هر رئيس جمهور جديد ميزان اعمال فشار بر روي وضعيت حجاب آنها چگونه خواهد شد...»در جاي ديگر جداسازي را مورد اشكال قرار ميدهند و در جاي ديگر تعدد زوجات و ازدواج موقت و حكم طلاق و حضانت فرزندان را. حال سؤال اين است كه در جامعه ايران اسلامي و براي زن مسلمان، اگر حكم الهي اجرا و مورد تأكيد قرار گيرد، آيا موجب وحشت است يا اميد و نجات. احكام الهي براي چه كساني وحشتآور و پرتگاه است.اما بخشي از مشكلاتي كه در مرحله اجرا و توسط برخي مردان و نيز زنان پديد ميآيد، كه قابل انكار هم نيستند، در اجراي همه سيستمهاي قانوني ممكن است پديد آيد و اشكال در اين قسمت به مردم و جامعه برميگردد نه قوانين متعالي الهي.4. بين رعايت پوشش و توصيههاي اخلاقي و ايجاد امنيت اجتماعي ارتباط مستقيم وجود دارد. به تعبير استاد شهيد مرتضي مطهري، بدون آزادي معنوي،آزادي اجتماعي ممكن نيست. وقتي زنان رعايت پوشش مناسب و حيا را در روابط اجتماعي نداشته باشند يا با آرايش در خيابان و اداره حاضر شوند، انتظار امنيت كامل،خيالي خام است. معناي اين سخن اين نيست كه آزار جنسي يا متلك گويي يك امر طبيعي است، بلكه در جامعه ديني و جامعه ايراني هم تعرض به زنان جرم است و بايد رسيدگي شود و كيفر مناسب هم داده شود؛ بلكه مراد اين است كه با توجه به جاذبههاي جنسيتي كه بين زن و مرد وجود دارد، بدون مراقبت و حريم خواه ناخواه انسانهاي معمولي و غير معصوم خويشتنداري را از دست ميدهند و برخي،به حقوق ديگران تعرض ميكنند.انسان عاقل و منصف زمينه برخورد و تحريك و آلودگي و تعرض را از بين ميبرد و علاج واقعه را قبل از وقوع ميكند نه اينكه زمينهآلودگي را ايجاد كند و ميكروب را پخش كند،آنگاه به فكر درمان و معالجه بيفتد كه در اين صورت سلامتي كامل جامعه ممكن نيست.5. متأسفانه ايشان و ساير قلمهاي فمينيستي، خواسته يا ناخواسته، جنس زن و مرد را در تقابلي آشتيناپذير قرار ميدهند و آنها را دشمن يكديگر معرفي ميكنند كه چنين نگرشي به سود هيچ يك از دو قشر عظيم جامعه نيست. به اين جمله دقت كنيد: «مسئله ناامني اقتصادي چنان وحشتي در زنان ايجاد كرده است كه بسياري از آنان شكنجه جسمي و جنسي شوهر را به جان ميخرند و سكوت ميكنند.» چرا اين گونه بيمهابا تيشه به ريشه جامعه و خانواده ميزنيم. آيا در طول تاريخ و پدران و مادران ما رابطه شكنجهگر و شكنجه شونده داشتهاند. آيا كم بودهاند مردان و زنان بسياري كه با كمال رضايت و خشنودي، تا پايان عمر يار و ياور همديگر بودهاند؟! آيا زنان ما هيچ كدام برخوردار از امكانات مالي و آينده روشن و بخششهاي شوهران خود نبودهاند؟6. اشتباه و اشكال بزرگ ديگري كه در كلمات ايشان وجود دارد اين است كه دانسته يا از روي غفلت، نهاد خانواده را شديداً تضعيف ميكنند. ايشان در زير عنوان ناامني فردي و فرهنگي ميگويد:«در فضايي كه تأكيد دايمي روي اهميت خانواده و نقش زن در خانواده به عنوان مادر تا جايي تكرار ميشود كه تا مغز استخوان نفوذ ميكند، زن هويت فردي خود را هرگز پيدا نميكند يا اين كه با ازدواج آن را به دست فراموشي ميسپارد».در ادامه رياست مرد و سرپرستي مرد در خانواده را هم نميپسندد و وابستگي زن به شوهر را از جهت اقتصادي و مانند آن، رد ميكند.
در اين باره بايد گفت:اولاً، مرد هم بعد از ازدواج تا حد زيادي به زن وابسته ميگردد و در هويت فرهنگي، عاطفي و اجتماعي او اثر ميكند. معروف است در عرف ما كه مرد تا در پاسخ اين سؤال كه «اهل كجا هستي»؟ ميگويند: هر وقت زن گرفتم، بعد معلوم ميشود اهل كجا هستم.بنابراين در اصل وابستگي و تأثيرپذيري هر دو شريك هستند،بله،وابستگي زن به دليل ويژگي روانشناختي او بيشتر است و روحيه وابستگي در زن و استقلال و سرپرستي در مرد، موافق با ميل و طبيعت و قوام جامعه است.ثانياً، سرپرستي مرد در خانواده هم يك واقعيت انكارناپذير در اكثر جوامع است، و هم يك حقيقت ديني چرا كه «الرجال قوامون علي النساء» مردان كارگزار و كارانديش زنان هستند.[1] علاوه بر اينكه گفته شد موافق ميل و خواست هر دو طايفه است.ثالثاً، از جهت فكري و مسئوليتهاي مختلف اجتماعي، سياسي و ديني نه زن تابع مرد و شوهر است و نه بالعكس. از اين رو مردان زيادي خلاف مسير زنان خود حركت ميكنند و زنان بسياري هم رفتار و گفتار متفاوتي نسبت به شوهران خود دارند. آري،زنان و مردان منفعل هم وجود دارند كه به علت عدم رشد فكري، اخلاقي و شخصيتي، تابعي از رفتار اطرافيان و همسران خود هستند كه اين گروه بايد به اصلاح خود بپردازند.رابعاً،ما هم نگراني از آينده را در مورد بانوان محترم از جهات مختلف، احساس و تأييد ميكنيم؛ اما اين نگرانيهاي به حق به اعمال و اخلاق سوء ما انسانها برميگردد. اگر انسانها عامل به وظيفهخود نباشند و اخلاق انساني را مراعات نكنند، هميشه و در همه نظامهاي حقوقي مشكل وجود خواهد داشت. اما اگر افراد به راه مستقيم درآيند، آنگاه بر اساس نظام حقوقي الهي همه مشكلات برطرف ميشود.اسلام با توصيههاي حقوقي و اخلاقي مختلف مانند حق مهريه و نفقه براي زنان، برقراري سهم از ارث نزديكان، جواز گرفتن دستمزد در برابر بسياري از كارهاي منزل، احترام متقابل زن و شوهر و فرزندان و والدين و حق عظيم مادران بر گردن اولاد، زندگي بانشاط و اميد و با عزتي را براي آحاد جامعه رقم ميزند.خامساً، مردان مجرد هم مانند زنان مجرد، در جامعه و نگاه ديگران تا حدودي مورد كم توجهي قرار دارند. اين وضعيت برخلاف نظر شما مختص زنان نيست و جامعه به دلايلي كه لزوما همه آنها هم به دين برنميگردد، گاهي پسر و دختر غير متأهل را فرد كامل و پخته و قابل اعتنا به حساب نميآورند.7. ايشان در توضيح عنوان ناامني عاطفي مينويسند، «با اين قانون خانواده كه اكنون وجود دارد، زن پس از ازدواج همواره با اين وحشت روبهروست كه شوهرش ممكن است زماني سر او هوو بياورد يا صيغه بگيرد يا او را طلاق دهد،از اين رو، زن در چارچوب ازدواج،امنيت عاطفي ندارد و نميتواند بدون هراس از اين كه شوهرش چه خواهد كرد و چه بلايي سر او خواهد آورد،زندگي كند.» در ادامه حكم حضانت فرزندان توسط پدر را هم رد ميكنند.اين نوع نگرش به احكام الهي و ترسيم ناصحيح از آنها و بلا شمردن آنها، غلط است.چرا كه اولاً، احكام ديني و الهي،همگي حق و صحيح و مورد نياز مردم و جامعه و سعادت آنهاست. اين مشكل انسانهاست كه توان درك منافع و مصالح اين آموزهها را ندارند.
ثانياً، تعدد زوجات، ازدواج موقت،طلاق و حضانت و ساير احكام خانواده و غير آنها، داراي شرايط و حد و مرزي شرعي است كه با مراعات آنها، يقيناً به حقوق زن و مرد تجاوزي نخواهد شد و ضرري آنها را تهديد نخواهد كرد.ثالثاً، يكي از اشتباهاتي كه جامعه، خصوصاً زنان ما مرتكب ميشوند اين است كه با مشاهده يك سري از مشكلات برخاسته از سوي افراد، احكام مسلم و قطعي دين را مورد انكار و تخريب قرار ميدهند؛ در حالي كه بايد حكم را حفظ كرد و افراد را اصلاح و كنترل كرد.
نبايد حكم چند زني و ازدواج موقت را تعطيل كرد، كه اصولاً چنين چيزي نه صلاح است و نه ممكن و قطعاً به شكل غير شرعي ظهور خواهد كرد، بلكه بايد به مردم راه صحيح استفاده ازاين احكام را نشان داد و سپس كنترل كرد تا تخطي صورت نگيرد. بايد سطح اخلاق و ايمان و دينداري مردم را بالا برد تا از هر امر پاك و خوبي، سوء استفاده در جهت اميال حيواني و شهواني خود نكنند.اگر مردي واقعاً توان مالي و جسمي و روحي داشت كه بتواند دو زن بگيرد و عادلانه به هر دو رسيدگي كند و شرايط زندگي و رشد آنها را فراهم كند، چنين مردي در شرايط اكثر جوامع قابل تمجيد و تشويق و كمك است نه مورد حمله و نفرت و طرد. چنين كاري كه عملاً به درصد بسيار كمي از آحاد جامعه مربوط ميشود، نه به ضرر زنان است و نه تحقير آنها و نه بلاي آسماني بر سر آنها. آري،زنان مسلمان نيز بايد در ظرفيتها و نگرشهاي خود نسبت به احكام مردان، ازدواج و ساير امور تجديدنظر كنند. هيچ كس از اجراي صحيح قوانين الهي نبايد هراس داشته باشد. بلكه همگي بايد از تخلفات و قانونشكنيهاي افراد غير متعهد، بترسيم.[2]در پايان به نويسنده محترم توصيه ميشود كه در نقد آراء و معضلات جامعه، اولاً موضع خود را مشخص كنند، ثانياً بر اساس استدلال و طرح مباني و ارائه آمار و ارقام مستند به بررسي بنشينند و الا ذكر يك سري موارد كلي و متعدد بدون ذكر ادله و ملاحظه جوانب مسئله، امري دشوار نيست.
[1] . سوره نساء، آيه 34.[2]. براي توضيح بيشتر درباره احكام زنان و مباني آن ر. ك: مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام؛ عبدالله جوادي آملي، زن در آئينه جلال و جمال؛ حميد كريمي، حقوق زن.حميد كريمي