به چه علت در بهشت زندگي ادامه دارد؟ آخر جهان آخرت چه مي شود با توجه به اين كه جهان آخرت ابدي است؟
پاسخ
علامه حلي در كشف المراد سه دليل براي دوام ثواب براي بهشتيان و عقاب براي دوزخيان مطرح كردهاند كه ما به دو مورد آن اشاره ميكنيم:1. دائمي بودن ثواب وعقاب لطف است و هر لطفي بر خداوند واجب است پس دوام ثواب و عقاب حتمي است.
امّا اثبات لطفيت دوام
از آن جا كه لطف عبارت از چيزي كه بنده را به طاعت الهي نزديك و از معصيت الهي دور سازد و دوام ثواب بشر را به طاعت تشويق و نزديك ميسازد چون هر انساني براي نيل به منفعت بيپايان حاضر ميشود از يك سلسله خواهشهاي نفساني موقت چشم بپوشد.2. ثواب و عقاب قيامت با نفع و ضررهاي دنيا فرق دارد در دنيا خوشيها و ناخوشيها سود و زيان با همند. يعني چنين نيست كه انساني در دنيا علي الدوام در شادماني و خوشي مسرور باشد و متقلابلا هميشه در فقر و ناخوشيها نيست. «فان مع العسر يسرا» ولي در آخرت چنين نيست بلكه آن در ثواب و خوشي است، شادمانيش خالص و هميشگي است. حال اگر ثواب قيامت منقطع و پايان پذير باشد مستلزم آن است كه بهشتيان داراي درد و ناراحتي ورنج باشند و اين با خالص بودن ثواب از شائبةرنج و فكر هم منافات دارد.[1]پاسخ به سؤال شما در مورد ادامة حيات و زندگي در جهان آخرت و نهايت آن متوقف بر مقدمهاي است كه بايد بيان شود.ما نخست بايستي به اثبات برسانيم اينكه جهان منحصر به اين عالم مادي و محدود نيست بلكه اين جهان استمرار دارد.[2] جهاني كه در آن زندگي ميكنيم مقدمهاي است براي رسيدن به آن جهان كه در روايات از اين جهان به منزلة كشتزار آخرت، پل و گذرگاه آخرت تعبير شده است. رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ انتقال از اين جهان به جهان ديگر را به نقل مكان از خانه به خانهاي ديگر تشبيه كرده است. و ميفرمايد: هدف از خلقت شما بقاء است نه فنا.[3]در مورد اين كه كارهاي خداوند بيهوده نيست و اغراض و اهداف عقلايي دارد شكي وجود ندارد زيرا ما خدا را با صفاتي همچون حكيم، عادل، صادق و... ميشناسيم. اين كه جهاني را با اين وسعت بيافريند و آن را رها كند و يا پس از مدتي همه را نابود سازد كاري است لغو و بيهوده كه از حكيمي مانند خداوند صدورش محال است. پس اگر زندگي انسان محدود به اين جهان باشد و يا جهان ديگر امّا موقت و پس از مدتي آن را نيز نابود سازد با غرض و هدف الهي سازگاري ندارد. از اين رو:1. هدف خداوند از خلقت انسان به كمال رساندن او بود. كمال انسان در زندگي جاويد اوست. خداوند فرموده است: متقيان در باغهاي بهشت در نعمتند، در جايگاهي صادق نزد پروردگار مقتدر.[4]و در مورد كساني كه در راه خدا كشته شدهاند ميفرمايد: مپنداريد كه آنان مردهاند، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي و رزق دارند.[5] نزد خداوند بودن همان حيات و زندگي جاويد است. زيرا خداوند جاويد است و جاودانگي صفت ذاتي اوست.2. از سوي ديگر عدل خداوند اقتضا ميكند كه او نيكان و صالحان را پاداش دهد و ستمكاران را عذاب نمايد.پاداش دادن مظهر لطف و فيض خداوند است و لطف و فيض او دايمي و هميشگي است. عذاب نمودن مظهر غضب خداوند است و غضب او بر كافران هميشگي است. خداوند در مورد مؤمنان كه عمل نيك انجام دادهاند جايگاه آنان را باغهاي فردوس تعيين نموده كه در آن هميشه به سر ميبرند و هيچ گاه تقاضاي نقل مكان نميكنند.[6]و در مورد كافران كه آيات الهي را تكذيب كردند و در مقابل آيات او بزرگي فروختند ميفرمايد كه آنان ياران آتشند كه در آن جاودانه ميمانند.[7]3. اگر زندگي كافر و مؤمن در اين دنيا يكسان به پايان برسد و بدون پاداش بماند با عدل و حكمت خداوند سازگار نخواهد بود.پس در امتداد اين جهان جهاني ديگر لازم است تا به كارهاي نيك و بد مردمان رسيدگي شود و حقوق از دست رفته مظلومان باز پس گرفته شود. اين جهان همان سراي باقي است كه جايگاه زندگي نفس آدمي است.با توجه به مطالب فوق روشن ميگردد كه آخر و نهايتي براي جهان آخرت متصور نيست. تا خدا باقي است نيكان نزد او و در جوار رحمت ابدي او از لطف او بهرهمند و بدان و گناهكاران در جوار غضب او در جهنم در عذاب خواههند بود، مگر لطف او در مورد گنهكاران موجب نجات آنان شود كه آن گاه در جوار رحمت او قرار ميگيرند.و چنان چه گفته شد جهان آخرت در استمرار اين عالم ادامه مييابد، تنها تفاوتي كه با هم دارند در محدود بودن نعمتهاي اين دنيا است كه روزي به پايان ميرسد و نيز محدودة زماني است كه در اختيار انسان قرار داده شده كه با اختيار و ارادة خويش وسايل عيش دايمي خود در بهشت را فراهم سازد يا هيزم و آتش دايمي را براي جهنم كه او با دست خود مشغول تهيه مقدمات آن جهان است.[1] . ر.ك: علامه حلي، كشف المراد، باب ثواب و عقاب، مسأله ششم، ص 410 و 411، مؤسسه نشر اسلامي.[2] . براي مطالعه بيشتر ميتوانيد به كتابهاي زير مراجعه كنيد:
معاد در قرآن، حسين مظاهري؛ معاد شناسي در هفت جلد، سيد محمد حسين حسيني طهراني؛ معاد، شهيد عبدالحسين دستغيب؛ معاد، محسن قرائتي؛ معاد از نظر عقل، محمد جواد مغنيه؛ معاد انسان و جهان، جعفر سبحاني تبريزي.[3] . انما خلقتم للبقاء لا للفناء و انما تنقلون من دار إلي دار؛ همانا شما براي بقاء آفريده شدهايد نه براي فاني شدن و فقط به منزله نقل مكان از منزلي به منزل ديگر است.[4] . قمر، 54 ـ 55.[5] . آل عمران، 169.[6] . كهف، 107.[7] . اعراف، 36.