پاسخي سنتي به پرسشهاي نوين
مقدمه: انسان موجودي راز آلود و اسرار آميز است. ابعاد وجود او بسيار گسترده تر از آن است که دست شناخت بدو برسد. سالهاست که پژوهشگران متعددي با کوششهاي فراوان در پي آن بوده اند که ابعاد وجودي انسان را شناخته و درک کنند ولي بعد از گذشت اين همه سال، هنوز هم تأملات وپرسشهاي بسياري در مورد حقيقت انسان باقي مانده است. به رغم اين تلاشها که در طول تاريخ براي حل معماي وجود انسان صورت گرفته، هنوز هم راز هاي فراواني است که ناگشوده باقي مانده است. قرآن و روايات ائمه اطهار- عليهم السلام- سهم بسزايي در فهم ما به اين مسئله و تقريب اذهان به تدبر در حقيقت وجودي انسان داشته اند. البته اگر باز هم در آيات و روايات تأمل بيشتري نماييم حقايق ديگري براي ما کشف خواهد شد که پيش از اين کشف نشده بود. نشريه چشم انداز ايران در سرمقاله شماره51خود درتاريخ مهر87 از جناب آقاي لطف الله ميثمي مقاله اي چاپ کرده است با عنوان نسل پرسشگر.آنچه در اين مقاله آمده، آن است که علت آنچه ازآن تحت عنوان دين گريزي جوانان ياد شده دو چيز مي تواند باشد: يکي عملکردبرخي روحانيون و ديگري پرسشگر بودن جوانان ونبودن پاسخهاي نوين وبرتر. سپس درضمن مطالبي به برخي از اين پرسشها اشاره کرده وآنها را جزو خواسته هاي نسل پرسشگرمي داند.ما در اين نوشتار به يک پرسش ايشان توجه کرده وآن را تا حد مقدور وميسور پاسخ مي دهيم.اميد که مقبول درگاه حق افتد.پرسش آن است که:
"در آموزه هاي سنتي گفته شده بود که جبرئيل واسطه وحي بود ونازل مي شد وکلام وحي را به پيامبر القا مي کرد اما در سخنراني عيد فطر امام خميني(ره)به اين مضمون گفته شد که پيامبر خودش را در حد جبرئيل پايين آورد تا آنچه مي خواهد از او بگيرد. البته در قرآن آمده است که ملائک در خدمت انسان مقرب هستند اما اين تعابير با آموزه هاي سنتي رايج منافات داشت و به نوعي آنها را زير سوال مي برد.آنچه بر اساس آيات و روايات اهل بيت بر ما معلوم مي شود آن است که انسان داراي مقامي برتر از ملائک است. براي درک بهتر اين مسأله بهتر است تحقيقي درباره هريک از دوموجود ملک وانسان کرده ومقام آنها را نسبت به يکديگر بسنجيم.
شناخت انسان
از ديدگاه دين انسان موجودي کاملاً مادي و طبيعي نيست، بلکه وجود او از دو ساحت جسماني و روحاني سامان مي يابد. به لحاظ آنکه ماهيت روح آدمي از مسائل پيچيده و بحث برانگيز است، و بر اساس نصّ آيات قرآن روح مي تواند پس از مرگ مستقل از بدن جسماني به حيات خود ادامه دهد و از آنجا که بقاي روح ضامن استمرار وجودي آدمي است آشکار مي شود که درميان دوساحت وجود انسان اصالت با روح اوست؛گوهري که حقيقت ذات هر انساني را که معمولاً از آن به من تعبير مي کنيم تشکيل مي دهد.کمال انسان بدليل دو بعدي بودن اوست.حيوانات جسماني محض و فرشتگان روحاني محضند، ولي انسان داراي هر دو جنبه حيواني و ملکي است. انسان از حيوان برتري دارد به اين خاطر که حيوان جنبه روحاني وملکوتي ندارد ونيز انسان داراي گرايشاتي است که حيوانات از آن بي بهره اند. انسان گرايش به دانايي دارد، زيرا ذاتاً او موجودي دانش جو و کنجکاو است. ميل به دانستن در عمق جان او نهفته است و هميشه از جهل و ناداني متنفر بوده و به علم و دانايي متمايل است. همچنين انسان گرايش به زيبايي دارد. او زيبايي را بر زشتي ترجيح مي دهد و زيبايي خود و محيط اطراف و جايي که در آن زندگي مي کند براي او اهميت دارد. در مقابل حيوان تنها به دنبال خواسته هاي غريزي خود بوده وبراي او زيبايي، چهره زيبا، مکان زيبا، مسکن زيبا...
ارزشي ندارد و نيز گرايش به اخلاق دارد.به اقتضاي سرشت خود به انجام نيکي متمايل و از ارتکاب بديها گريزان است همچنانکه حقتعالي مي فرمايد: «وحبب اليکم الايمان وزينه في قلوبکم وکرّه اليکم الکفر والفسوق والعصيان»[1] خدا ايمان را براي شما دوست داشتني گردانيد وآن را در دلهاي شما بياراست وکفر و پليدي و سرکشي را درنظرتان ناخوشايند ساخت گرايش به پرستش از ديگر گرايشات اوست. اينها ذاتاً در انسان وجود دارد ولي حيوان از هيچيک از اين گرايشات موجود در انسان بهره اي ندارد. همچنين بر فرشته برتري دارد به اين دليل که فرشته مرتبه جسماني را ندارد پس نمي تواند ترقي نموده و از مرتبه خاص خود رشد کند ولي انسان مي تواند از حضيض مرتبه عالم به والاترين مقامات صعود کند.
شناخت ملک
سرشت فرشتگان همانطورکه گفته شد گوهري تمام عقلاني است و در وجود آنها از اميال نفساني و خواستهاي شهواني خبري نيست. از اين رو همواره به تسبيح و تقديس خداوند مشغولند و نيز هر يک داراي مقامي مخصوص به خود هستند که از آن مرتبه نمي توانند ترقي کرده يا به مرتبه ديگري بروند. و ما منا الا له مقام معلوم[2] از دلايلي که مي توانيم به عنوان شاهد قرآني بر پايين تر بودن مقام فرشتگان از مقام انسان بياوريم مي توان به موارد زير اشاره کرد: فرشتگان مأمور رساندن پيغام از جانب خداوند براي پيامبران و اولياء هستند[3] همچنين مأمور استغفار و شفاعت براي مومنان مي باشند[4] و نيزدر برخي از موارد وظيفه امداد گروه مومنان يا مومني را برعهده دارند[5] و از اين موارد مي توان نتيجه گرفت که فرشتگان براي انسان و به خاطر او خلق شده اند و اگر انسان نبود هيچيک از ملائک بوجود نمي آمدند.دلايل قرآن مبني بر برتري آدم برساير مخلوقات
1.انسان بنا به نصّ قرآن خليفه خداوند بر زمين است. زيرا همانطور که بيان شد انسان تنها موجودي است که به دليل ظرفيت شگرف وجودي خود، به مقام خلافت الهي بار يافته است. قرآن کريم در نقل گفت وگوي خداوند با فرشتگان از آفرينش آدم به عنوان قرار دادن جانشين برروي زمين ياد ميکند. و اذ قال ربک اني جاعل في الارض خليفه[6]2.قرآن کريم بيان مي دارد که خداوند دانش خاصي را به آدم آموخت درحاليکه فرشتگان به آن جاهل بودند و پس از اعتراف آنان به ناداني آدم را دستور داد که از آن دانش ويژه به آنان بياموزد. «و علّم ادم الاسماء کلها ثم عرضهم علي الملائکه فقال انبئوني باسماءهولاءان کنتم صادقين قالوا سبحانک لاعلم لنا الّا ما علمتنا انک انت العليم الحکيم قال يا آدم انبئهم باسمائهم»[7] و خداوند همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست مي گوييد از اسامي اينها به من خبر دهيد گفتند: تو منزهي ما را جز آنچه به ما آموخته اي هيچ دانشي نيست تويي داناي حکيم فرمود: اي آدم ايشان را از اسامي آنان خبرده اين آيه از ظرفيت معنوي وعلمي بالاي انسان خبر مي دهد، ظرفيتي که از يک سو او را شايسته مقام جانشيني خداوند بر روي زمين مي گرداند واز سوي ديگر او را تا مرتبه آموزگاري فرشتگان بالا مي برد.3.انسان تنها موجودي است که بار سنگين امانت الهي را بردوش کشيده است. خداوند مي فرمايد:« اناعرضنا الامانه علي السموات والارض فابين ان يحملنها واشفقنا منها وحملها الانسان»[8] اين امانت هرچه باشد تنها کسي قادر به حمل آن است انسان مي باشد وبه همين لحاظ از ساير موجودات برتري دارد.4. نکته ديگري که قرآن در برتري انسان و علوّ مقام او ذکر مي کند آن است که سراسر گيتي و جهان هستي در پرتو عنايات الهيه مسخر انسان مي باشد «الم تروا ان الله سخر لکم ما في السموات ومافي الارض واسبغ عليکم نعمه وباطنه»[9]آيا ندانسته ايد که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمين است مسخر شما ساخته و نعمتهاي ظاهر و باطن خود را برشما تمام کرده است؟فلسفه وجودي عالم امکان برطبق اين آيه آن است که زمينه اي براي نيل انسان به کمالات شايسته خود و قرب اختياري او به خداوند حاصل گردد، همه عالم براي آدمي است تا او براي خدا و به ياد او باشد.5.نکته ديگري که بسيار مهم است ودرباره برتري انسان برملائک درقرآن ذکر شده است مسأله سجده فرشتگان برآدم است؛ خداوند پس از آفرينش انسان به فرشتگان دستور مي دهد تا بر او سجده کنند. «واذقلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا»[10]6.يکي ديگر از دلايل برتر ي انسان بر ساير مخلوقات، کرامت ذاتي اي است که خداوند به او عطا کرده است و اين کرامت به خاطر قابليتهاي بسيار و ظرفيت وجودي عظيمي است که انسان داراي آن است.همچنانکه حقتعالي مي فرمايد: «ولقد کرمنا بني آدم»[11]به دلايلي که از قرآن ذکر شد معلوم مي شود که مقام انسان بسيار بالاتر از مقام ملائک است تا اندازه اي که براي ما قابل تصور نيست.
بيان يک روايت
«في عيون اخبار الرضا باسناده عن مولانا وسيدنا علي بن موسي الرضا-عليه السلام-عن علي بن ابيطالب-عليه السلام-قال قال رسول الله-صلي الله عليه و آله -:ما خلق الله افضل مني ولا اکرم عليه مني، قال علي-عليه السلام-:فقلت:يا رسول الله فانت افضل ام جبرئيل؟ فقال: يا علي ان الله تبارک وتعالي فضّل انبيائه المرسلين علي ملائکته المقربين وفضّلني علي جميع النبيين والمرسلين.والفضل بعدي لک،يا علي وللائمه من بعدک.وان الملائکه لخدامنا وخدام محبينا .يا علي الذين يحملون العرش ومن حوله يسبحون بحمد ربهم ويستغفرون للذين آمنوا بولايتنا».[12]امام رضا-عليه السلام-از علي بن ابيطالب-عليه السلام-از رسول خدا -صلي الله عليه و آله -روايت مي کند که فرمود:خداوند هيچ خلقي را برتر و گرامي تر از من خلق نکرده است. علي -عليه السلام-مي فرمايد:يا رسول الله آيا تو برتري يا جبرئيل؟فرمود:يا علي خداوند انبياء مرسلينش را بر ملائکه مقربين برتري داده است و مرا بر همه انبياء و مرسلين برتري داده است. و برتري بعد از من با توست اي علي و ائمه پس از تو.همانا ملائکه ، خدّام ما وخدّام محبان ما هستند. اي علي کساني که عرش را حمل مي کنند و برگِرد آن تسبيح پروردگار خود را مي گويند استغفار مي کنند براي کساني که ايمان آورده اند به ولايت ما.نتيجه:براساس آيات وروايت مستند، مقام انبياء و در کل انسان برتر از مقام ملائک است بنابراين معناي القاي وحي از جبرئيل به پيامبر، چيزي جز يکي از دو مورد زير نمي تواند باشد يا آن است که جبرئيل بايد از مقام خود صعود کند وبه مقام حضرت محمد برسد ويا پيامبر از مقام خود نازل شده وبا جبرئيل يکسان شود تا وحي را از او دريافت کند . به لحاظ آنکه فرشتگان از جاي خود تغيير نمي کنند و صعود و نزولي ندارند در نتيجه مورد اول اشتباه است.پس نتيجه ان مي شود که پيامبر بايد از مقام خود نزول کند تا جبرئيل لايق آن باشد به پيامبر القاي وحي کند.[1]. حجرات/7.[2]. صافات/64.[3] نحل/2و102.[4]. مومن/7.[5]. آل عمران/124و125.[6]. بقره/30.[7]. بقره/31-33.[8]. احزاب/72.[9]. لقمان/20.[10]. بقره/34.[11]. اسراء/70.[12]. امام خميني،مصباح الهدايه الي الخلافه والولايه،دفتر نشرآثار امام،مقدمه استاد آشتياني،1372،ص72.ياسر جهاني پور