وحي چيست؟ و آيا نزول وحي بر انسان هاي عادي ممكن است؟ - وحي چيست؟ و آيا نزول وحي بر انسان هاي عادي ممكن است؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وحي چيست؟ و آيا نزول وحي بر انسان هاي عادي ممكن است؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وحي چيست؟ و آيا نزول وحي بر انسان هاي عادي ممكن است؟

پاسخ

شكي نيست كه پيامبران براي دريافت «فرمان نبوت» و نيز فرا گرفتن آيين خود، بايد نوعي ارتباط با مبدأ جهان آفرينش داشته باشند و از اين راه حقايق را از آن مبدأ بزرگ دريافت كنند. اين وسيله ارتباطي را «وحي» مي نامند.

وحي، در لغت به معاني گوناگوني آمده كه جامع همه ي آن ها، انتقال سريع و مخفي مطلبي به ذهن مخاطب است، به گونه اي كه از ديگران پوشيده باشد.

از مجموع كتاب هاي لغت، به دست مي آيد كه «وحي» در شش معنا استعمال مي شود:

1. كلام مرموز و مخفي؛

2. صدايي كه تركيب كلامي نداشته باشد؛

3. اشاره؛

4. نوشتن؛

5. رسالت و فرستادن؛

6. الهام.[1]

در تمام اين معاني، دو چيز نهفته است: سرعت در تفهيم، و پنهاني بودن.

شيخ مفيد مي نويسد: «اصل وحي به معناي كلام مخفي است. بعد از آن، بر هر چيزي كه مقصود از آن تفهيم پنهاني مطلب به مخاطب باشد، اطلاق مي شود.»[2]

علامه طباطبايي مي نويسد: «وحي به معناي اشاره ي سريع است.»[3]

امير مؤمنان علي(عليه السلام) در پاسخ شخصي كه از لفظ وحي پرسيد، آن را به هفت نوع تقسيم كرده، كاربردهاي گوناگون آن را در قرآن كريم، بيان فرمودند:

1. وحي رسالت و نبوت به پيامبران، مانند: (إِنّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلي نُوح وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلي إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسي وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً)؛[4]

2. وحي به معناي الهام و در دل افكندن مطلبي، مانند:

(وَ أَوْحَيْنا إِلي أُمِّ مُوسي أَنْ أَرْضِعِيهِ...)؛[5]

3. وحي به معناي اشاره، مانند:

(فَخَرَجَ عَلي قَوْمِهِ مِنَ الِْمحْرابِ فَأَوْحي إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا)؛[6]

4. وحي به معناي تقدير و تلقين تكويني به موجودهاي بي جان، مانند: (وَ أَوْحي فِي كُلِّ سَماء أَمْرَها)[7]

و نيز: (يَوْمَئِذ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحي لَها)[8]؛

5. وحي به معناي امر (به حواريين)، مانند:

(وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَي الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ)[9]؛

6. وحي دروغ، مانند: (وَ إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلي أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ )[10]

و نيز: (وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلي بَعْض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً)[11]؛

7. وحي به معناي خبر، مانند: (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ)؛[12]

وحي و مشتقاتش در حدود 78 مرتبه در قرآن مجيد آمده است كه نمونه هايي از آن ها، با دسته بندي كلي، ارائه شد.

وحي به پيامبران كه به آن وحي تشريعي ـ در مقابل تكويني ـ نيز گفته مي شود، رابطه ي ويژه اي است كه آنان با مبدأ آفرينش داشته، از اين راه حقايق را دريافت مي كردند. حقيقت اين نوع وحي، چيزي نيست كه ادراك آن براي امثال ما امكان داشته باشد؛ زيرا يك ارتباط عادي نيست تا درك و تعريف آن ممكن باشد و تعريف هايي كه تاكنون براي آن ارائه شده، به صورت شرح لفظ و اسمي است، نه تعريف حقيقي و ماهوي. علامه طباطبايي(ره) در اين باره مي فرمايد:

«وحي، شعور و درك ويژه اي در باطن پيامبران است، كه درك آن جز براي آحادي از انسان ها كه مشمول عنايت هاي الهي قرار گرفته اند، مقدور نيست.»[13] در جاي ديگر مي نويسد: «وحي، امري است خارق العاده، از قبيل ادراكات باطنيه، و شعور مرموزي است كه از حواس ظاهر پوشيده است.»[14]

از آنچه در تعريف وحي گذشت، روشن مي گردد كه نزول وحي اصطلاحي (رسالت و نبوت) بر انسان هاي عادي ممكن نيست، ولي وحي به معني الهام و اشراق قلبي، امكان دارد؛ مانند: وحي (الهام) به مادر موسي(عليه السلام)، و نمونه هاي فراواني كه در كتاب هاي گوناگون آمده است، و يا بسياري از ما، آن ها را مشاهده كرده ايم.

امكان و چگونگي چنين وحيي (الهام) به غير پيامبران، در پاسخ به پرسش بعد روشن مي گردد.

منابعي براي آگاهي بيشتر:

1. الهيات و معارف اسلامي، ص226، درس 53.

2. رهبران بزرگ و مسئوليت هاي بزرگ تر، ص 173 به بعد؛

3. فلسفه ي وحي و نبوت، محمدي ري شهري، ص 136 به بعد؛

4. رسالت جهاني پيامبران، بخش سوم، ص 155 ـ 190.


[1]. ر.ك: مفردات الفاظ القرآن، ص 515، واژه ي «وحي»؛ النهاية، ج 5، ص 163.

[2]. تصحيح الاعتقاد، ص 65.

[3]. الميزان، ج 18، ص 73.

[4]. نساء، 163.

[5]. قصص، 7.

[6]. مريم، 11.

[7]. فصلت، 12.

[8]. زلزال، 4ـ5.

[9]. مائده، 111.

[10]. انعام، 121.

[11]. انعام، 112.

[12]. انبيا، 73؛ و بحارالانوار، ج 90، ص 17ـ16.

[13]. الميزان، ج2، ص 159.

[14]. همان، ص 160.



/ 1