منظور از پل «صراط» چيست؟ آيا واقعاً چيزي است كه انسان از روي آن رد مي‏شود يا چيز ديگري است؟ - اصلي كه قرآن فرموده «سعادت هر كسي وابسته به عمل خويش می باشد» و فرموده «و ان ليس للانسان الا ما سعي» با شفاعت منافات دارد؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصلي كه قرآن فرموده «سعادت هر كسي وابسته به عمل خويش می باشد» و فرموده «و ان ليس للانسان الا ما سعي» با شفاعت منافات دارد؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منظور از پل «صراط» چيست؟ آيا واقعاً چيزي است كه انسان از روي آن رد مي‏شود يا چيز ديگري است؟

پاسخ

در پاسخ به اين سؤال، ابتدا چند واژة مربوط به هم‏ديگر - كه اين مفهوم جزء آن‏ها مي‏باشد - را با نظر به ديدگاه قرآن‏كريم و تفسير روايات شريف ترسيم مي‏نمائيم سپس به پاسخ مستقيم اين پرسش خواهيم پرداخت :

1- «سبيل» كه به دو قسم است: يكي: «سبيل‏مؤمنين»[1] يا «سبيل‏الله»[2] و ديگري: «غير سبيل‏المؤمنين»[3].

2- «صراط» كه به دو قسم است: «صراط‏مستقيم»[4] و «صراط‏جحيم»[5].

3- «هدايت» كه به دو قسم است: « هدايت به صراط‏مستقيم»[6] و « هدايت به صراط‏جحيم»[7].

4- «امامت» يا: «امام» كه به دو قسم است: «امام هدايت به امر الهي»[8] و «امام‏كفر»[9].

«سبيل» و «صراط» از لحاظ لغوي هردو به معناي راه‏اند كه واژة «طريق» نيز در اين معنا شريك است.[10]

در اصطلاح قرآني هر سه واژه به كار برده شده‏اند كه از مجموع آيات در‏مي‏يابيم كه واژة «طريق» عمومي‏ترين آن‏هاست و به‏معناي مطلق راه است[11] . واژة «سبيل» مقداري خصوصي‏تر از آن است و به‏معناي راهي است كه امكان سرپيچي در آن وارد است و راه برگشت در آن قابل تصوّر باشد كه اين راه مي‏تواند راه مستقيم - به سوي جادة منتهي به رضوان‏الهي - باشد و مي‏تواند چنين نباشد : وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ - و هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است - [12]. امّا واژة «صراط» - در اصطلاح قرآني - باز خصوصي‏تر از «سبيل» است و به‏معناي راهي است كه امكان سرپيچي در آن نيست و راه برگشتي در آن نيز قابل تصوّر نباشد[13]. به همين علّت، «سبيل» - چون به معناي راه فرعي است و مي‏تواند متعدّد باشد - در قرآن با صيغة جمع آمده[14] و «صراط» - چون به معناي راه اصلي است و نمي‏تواند متعدّد باشد - در قرآن، يك بار هم با صيغة جمع نيامده است.[15]

به هر حال هم راه فرعي (سبيل) و هم راه اصلي (صراط) يا به رضوان الهي[16] منتهي مي‏شود يا نمي‏شود كه از ديدگاه قرآن در حالت‏اوّل راه خدا[17] و راه الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ (انبيا، صالحان، صديقين و شهدا)[18] و راه مؤمنان، يعني: راه ايمني ، هدايت[19] و خلاصه راه «سويّ»[20] و «مستقيم»[21] است و در حالت‏دوّم راه طاغوت[22] و راه المَغضُوبِ عَلَيهِمْ و: الضَّالِّينَ[23] (يعني: راه كساني كه با تمرّد از جادّة حق سرپيچي كرده‏اند و كساني كه از روي جهل و تقصير گمراه گشته‏اند)[24] و راه مجرمان و مفسدان و نادانان[25]و خلاصه راه «جهنّم»[26] است.

امّا دو واژة «هدايت» و «امامت» مفاهيمي هستند كه ارتباط لاينفكي از مفهوم «صراط» دارند. پيرامون مفهوم «هدايت» به‏اختصار مي‏گوئيم: دانشمندان‏ديني[27] هدايت را بر دوگونة اساسي دانسته‏اند: يكي: به معناي راهنمائي ( هدايت‏ارشادي)[28] و ديگري: به معناي رسانندگي (هدايت‏ايصالي).[29] هدايت از نوع‏اوّل (يعني: نشادن‏دادن راه‏هاي منتهي به خدا)كار انبياست اما هدايت از نوع‏دوّم (يعني: رسانيدن انسان‏ها به رضوان‏الهي) كار امامان است[30] به همين علّت، مفهوم «امامت» با مفهوم «هدايت» - از نوع دوّم - سازگاري دارد.

«امام» مي‏تواند امام هدايت به امر الهي باشد: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا - و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى‏كردند - [31] يعني: هدايت به راه خدا و صراط‏مستقيم، همان‏گونه كه قرآن از زبان امام‏اعظم (ص) نقل مي‏كند: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ - و (بدانيد) اين است راه راست من پس از آن پيروى كنيد و از راه‏ها(ى ديگر) كه شما را از راه وى پراكنده مى‏سازد پيروى مكنيد - [32] و مي‏تواند امام هدايت به كفر و دوزخ باشد: أَئِمَّةَ الْكُفْر - پيشوايان كفر - [33]، أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ - پيشوايانى كه به سوى آتش مى‏خوانند - [34] يعني: هدايت به راه طاغوت و صراط‏جحيم كه در روز قيامت هر انساني با امامش محشور مي‏شود و بر صراطي كه آن امام دعوت به‏پيمودن آن كرده است عبور خواهد كرد: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً * وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً - (يادكن) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى‏خوانيم پس هر كس كارنامه‏اش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را مى‏خوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمى‏شود * و هر كه در اين (دنيا) كور(دل) باشد در آخرت (هم) كور(دل) و گمراهتر خواهد بود - .[35]

پس از روشن شدن ارتباطات قرآني و روائي اين واژگان به اصل سؤال مي‏پردازيم:

«صراط» از امور مسلّم اعتقادات‏اسلامي است (ضروريات‏دين) كه در بودن آن هيچ‏گونه اختلافي در ميان نيست و آيات و روايات صحيح و بسياري در اين باره وجود دارد.[36]

جايگاه بحث از اين مفهوم - در مجموعة علم‏كلام (اصول‏اعتقادي) - مباحث مربوط به معاد است. در آن‏جا گفته مي‏شود: پس از طي مراحلي حكم قاطع الهي در بارة هر انساني صادر مي‏گردد كه در اين مرحله، همة اهل‏محشر از پلي كه از آن به «صراط» تعبير شده است عبور داده مي‏شوند كه بهشتيان از اين پل، به سلامت، مي‏گذرند و دوزخيان در گذركردن از آن ناكام مانده، به درون دوزخ سقوط مي‏كنند[37].

در بيان چيستي اين «صراط» در روايات اهل‏بيت (ع) آمده است: صراط، راه معرفت خداوند است و دو صراط وجود دارد: صراطي در دنيا و صراطي در آخرت. اما صراط دنيا امامي است كه اطاعتش واجب است، هركس او را در دنيا بشناسد و از هدايت او پيروي كند، از صراطي كه پل دوزخ است، در آخرت، عبور كند و هر كس او را در دنيا نشناسد، قدم او بر صراط‏آخرت مي‏لغزد و در آتش دوزخ مي‏غلطد.[38]

از آن چه گذشت - با نگاه به مفاهيم‏قرآني - مطالب مربوط به صراط را اين‏گونه جمع‏بندي مي‏كنيم:

1- رسيدن به خداي‏متعال او يا دوري از او و پيروي از شيطان، هم در دنيا و هم در آخرت راه‏هاي فراوان دارد كه همة آن‏ها فرعي و قابل تغيير مسيرند. به اين راه‏ها اصطلاحاً «سبيل» گفته مي‏شود.

2- راهي كه انسان را به طور مستقيم به مقصود مي‏رساند و هيچ راه فرعي در آن نيست تا تغيير مسير داده شود، راه اصلي و پل ارتباطي هر انسان با مقصود واحد اوست كه بيش از يكي نمي‏تواند باشد. به اين راه اصطلاحاً «صراط» گفته مي‏شود. اين معبرگاه مي‏تواند به سوي خدا منتهي شود كه «صراط‏مستقيم» نام دارد و مي‏تواند به سوي جهنّم سرانجام داشته باشد كه «صراط‏جحيم» خوانند. در قرآن آمده است: فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِيمِ - و به سوى راه جهنم رهبرى‏شان كنيد - .[39]

3- صراط منتهي به خدا (صراط‏مستقيم) در دنيا همان راهي است كه توسط هدايت امامان حق نمايان شده و صراط منتهي به غير خدا (صراط‏جحيم) در دنيا همان راهي است كه توسط هدايت امامان كفر نمايان شده است. در قرآن از قول رسول اكرم (ص) مي‏فرمايد: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ - و (بدانيد) اين است راه راست من پس از آن پيروى كنيد - [40] و در روايت مذكور آمده است: «اما صراط دنيا امامي است كه اطاعتش واجب است» و در تفسير «صراط‏مستقيم» با روايات گوناگوني بر‏مي‏خوريم كه به ائمة معصومين و حضرت علي (ع) و امثال آن تفسير شده است[41] و در آن سو مي‏فرمايد: أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ - پيشوايانى كه به سوى آتش مى‏خوانند - .[42]

4- صراط منتهي به خدا (صراط‏مستقيم) و صراط منتهي به غير او (صراط‏جحيم) در آخرت تجسّم همان صراط‏دنيائي است. قرآن‏كريم مي‏فرمايد: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ - روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده حاضر شده مى يابد - [43] پس در واقع صراط، چيزي غير از تجسّم اعمال آدمي نيست كه در روز قيامت از او خواسته مي‏شود آن را بخواند و در روايت بالا پيرامون امام آمده است: «هركس او را در دنيا بشناسد و از هدايت او پيروي كند، از صراطي كه پل دوزخ است، در آخرت، عبور كند». در آن سو آيه مي‏فرمايد: وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ * قَالُوا إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ * قَالُوا بَل لَّمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ * وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ - و بعضى روى به بعضى ديگر مى‏آورند (و) از يكديگر مى‏پرسند * (و) مى‏گويند شما (ظاهرا) از در راستى با ما درمى‏آمديد (و خود را حق به جانب مى‏نموديد) * (متهمان) مى‏گويند (نه) بلكه با ايمان نبوديد * و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود بلكه خودتان سركش بوديد - [44] و اين گفتگوي دوزخيان با ائمة كفر آنان است و در روايت مذكور پيرامون امام حق آمده است: «و هر كس او را در دنيا نشناسد، قدم او بر صراط‏آخرت مي‏لغزد و در آتش دوزخ مي‏غلطد».

منابعي جهت مراجعه بيشتر:

1- معاد از ديدگاه امام خميني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، صي 273- 284.

2- آموزش كلام اسلامي، محمد سعيدي مهر، ج2، ص305.

3- معاد از نظر روح و جسم، محمد تقي فلسفي، ج 3، ص 178- 210، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

حديث اخلاقي از حضرت علي عليه السلام :

اُنظُروا إلى الدُنيا نَظَر الزاهدينَ فيها، الصارفينَ عَنها،
فإنّها واللهِ عَمّا قليلٍ تُزيلُ الثاويَ الساكنَ، وتَفجَعُ المُترفَ الآمنَ.[45]

به دنيا نگاه كنيد، نگاه بي‏رغبتان در آن و روگردانان از آن،
پس به خدا سوگند كه آن پس از اندك‏زماني، اقامت كنندة آن را زائل و فاني گردانده و مُترَف و متنعّم ايمن را دردناك مي‏سازد.


[1]. سورة نساء: 115.

[2]. سورة بقره: 154، 190، 195، 217 و ... (بسيار به‏كار برده شده است).

[3]. سورة نساء: 115.

[4]. سوره‏هاي: حمد: 6، بقره: 142، 213، آل‏عمران: 51، 101، مائده: 16 و غيره.

[5]. سورة صافات: 23.

[6]. سورة حمد: 6.

[7]. سورة صافات: 23.

[8]. سورة انبياء: 73.

[9]. سوره‏هاي: توبه: 12، قصص: 41.

[10]. در يكي از معتبرترين منابع لغوي فرق بين لغات آمده است: «طريق» - جاده و - راه است كه مي‏تواند هموار و ناهموار باشد، لكن «صراط» طريق و راه هموار است. اما «سبيل» مي‏تواند «طريق» - به‏معناي جادّه - باشد و نباشد، و غالباً در مفاهيم مثبت به‏كار برده مي‏شود. ر.ك: الفروق‏اللغويه (ابوهلال‏عسكري): 313.

[11]. مانند: فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ - بندگانم را شبانه ببر و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن - سورة طه: 77.

[12]. سورة بقره: 108.

[13]. درس‏هاي تفسيري استاد آيت‏الله محسن‏اراكي.

[14]. (سُبُلَ السَّلاَمِ) - سورة مائده: 16 - ، (وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ) - سورة انعام: 153 - ، (وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا) - سورة ابراهيم: 12 - ، (لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا) - سورة عنكبوت: 69 - و غيره.

[15]. ر.ك: تفسير‏سورة‏حمد، سيدمرتضى‏شبستري، بنياد قرآن، تهران، 1361، ص 56.

[16]. (يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ) - سورة مائده: 16 - .

[17]. (سَبِيلِ الله) - سورة بقره: 154، 190، و ... بسيار به‏كار برده شده است - ، (سَبِيلِ رَبِّك) - سورة نحل: 125 - ، (صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا) - سورة انعام: 126 - ، (صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ) - سوره‏هاي ابراهيم: 1 - ، (إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ) - سورة هود: 56 - و غيره.

[18]. سورة حمد: 7 و سورة نساء: 69.

[19]. (سَبِيلِ الْمُؤْمِنِين) سورة نساء: 115 و (سُبُلَ السَّلاَمِ) - سورة مائده: 16 - و (سَبِيلَ الرُّشْدِ) - سورة اعراف: 146 - ، (سَبِيلَ الرَّشَادِ) - سورة غافر: 29، 38 - ، (اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ) - سورة حمد: 6 - ، وغيره.

[20]. (سَوَاء السَّبِيل) - سوره‏هاي بقره: 108، مائده: 12، 60، 77، قصص: 22 و ممتحنه: 1 - ، (سَوَاء الصِّرَاطِ) - سورة ص: 22 - ، (صِرَاطًا سَوِيًّا) - سورة مريم: 43 - ، (الصِّرَاطِ السَّوِيِّ) - سورة طه: 135 - ، (يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ) - سورة ملك: 22 - به‏كار رفته است.

[21]. سوره‏هاي: حمد: 6، بقره: 142، 213، آل‏عمران: 51، 101، مائده: 16 و غيره.

[22]. (سَبِيلِ الطَّاغُوتِ) سورة نساء: 76.

[23]. سورة حمد: 7. و همينطور: (سَبِيلَ الْغَي) - سورة اعراف: 146 - ، (ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ) - سوره‏هاي بقره: 108، مائده: 12 - ، و غيره.

[24]. ر.ك: تفسير‏سورة‏حمد، ‏محمّد‏باقر‏حكيم، مجمع جهاني اهل بيت، چاپ دوم،ص 227.

[25]. (سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ) سورة انعام: 55 و (سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ) سورة اعراف: 142 و (سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ) سورة يونس: 89.

[26]. (فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِيمِ) سورة صافات: 22.

[27]. ر.ك: تفسير‏الميزان (علامة‏طباطبائي) ، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1393 ق، 7: 347 و: تفسير‏آلاء‏الرحمان (علامة‏بلاغي)، مكتبة الوجداني، قم، چاپ دوم، ص 63.

[28]. (وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى)- سورة فصلت:17- كه هدايت در اين‏جا به‏معناي نشان‏دادن راه است.

[29]. (إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) - سورة احقاف: 10 - كه هدايت در اينجا به معناي رسانيدن به رضوان الهي است.

[30]. ر.ك: تفسير‏الميزان، همان 1: 272.

[31]. سورة انبيا: 73.

[32]. سورة انعام: 153.

[33]. سورة توبه: 12.

[34]. سورة قصص: 41.

[35]. سورة اسراء: 71-72.

[36]. ر.ك: الحق‏اليقين (علامه‏شبّر)، مركز انتشارات الاعلمي، تهران، بي تا، ج 2 ،ص 140.

[37]. قرآن‏كريم در ترسيم اين صحنه‏ها مي‏فرمايد: وَإِن مِّنكُمْ إِلا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا - و هيچ كس از شما نيست مگر (اينكه) در آن وارد مى‏گردد اين (امر) همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بوده‏اند مى‏رهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در (دوزخ) رها مى‏كنيم - . سورة مريم: 71-72. ر.ك: آموزش‏كلام‏اسلامي (سعيدي‏مهر)، انتشارات طه، قم 1381، ج2،ص 305.

[38]. (هو الطريق إلى معرفة الله عزوجل، وهما صراطان: صراط في الدنيا وصراط في الآخرة، وأما الصراط الذي في الدنيا فهو الإمام المفترض الطاعة، من عرفه في الدنيا واقتدى بهداه مر على الصراط الذي هو جسر جهنم في الآخرة ومن لم يعرفه في الدنيا زلّت قدمه عن الصراط في الاخرة، فتردى في نار جهنم) ر.ك: معاني الأخبار (صدوق)، منشورات مكتبة المفيد، نجف، 1971 م، ص28.

[39]. سورة صافات: 23.

[40]. سورة انعام: 153.

[41]. ر.ك: تفسير‏نور‏الثقلين (حويزي)، مؤسسه اسماعيليان، قم،1412 ق، ج 1،ص 20-21.

[42]. سورة قصص: 41.

[43]. سورة آل عمران: 30.

[44]. سورة صافات: 27-30.

[45]. غرر الحكم: تميمي آمدي، ترجمه شيخ الاسلامي، انتشارات انصاريان، قم، ح2561.

/ 1