پيوند ملّيت ايراني با هويت ديني ناگسستني است
انتخابات مجلس هفتم بدون شك يكي از مهمترين انتخاباتي است كه در يكي از حساسترين مقاطع انقلاب اسلامي ايران ميتواند نتايج سرنوشت سازي براي نظام و انقلاب در پي داشته باشد. اهميت و حساسيت انتخابات ايندوره از مجلس شوراي اسلامي را ميتوان از جهاتي با انتخابات اولين دوره مجلس پس از پيروزي انقلاب اسلامي قابل مقايسه و عبرتآموز دانست. اولين دوره انتخابات مجلس در شرايطي برگزار گرديد كه نظام تازه تأسيس جمهوري اسلامي در نخستين ماههاي عمر خويش به سر ميبرد. احزاب، گروهها و جريانات مخالف داخلي همچون پايگاههاي تبليغاتي استكبار به انواع و اقسام توطئهها و كارشكنيها روي آورده بودند.همنوايي آنان با دشمنان زخم خورده از پيروزي انقلاب اسلامي در خارج، عملا استكبار را در اجراي شيوههاي مختلف مبارزاتياش نظير اعمال تحريمات اقتصادي، تحريك قوميتها، به راه اندازي جنگ تبليغاتي و ديگر شيوههاي مبارزه با اين انقلاب مردمي ياري رساند و انقلاب را در وضعيتي بسيار دشوار و تنگنايي صعب العبور قرار داد كه بحمدالله با هوشياري به موقع مردم هميشه در صحنه ايران و مسئولان نظام به ويژه با رهبري راهيانه امام، دشمنان نتوانستند از اين همه فشارها و توطئهها نتيجه دلخواهي به دست آورند. بار ديگر اين نيروي متعهد و با ايمان مردمي بود كه با پشتوانه ديني و صبر انقلابي خويش توانست، سرافرازانه از بحران عبور كند. در مقايسه با آن دوره، امروز گرچه پايههاي نظام اسلامي درايران بسيار مستحكمتر از گذشته تثبيت يافته، اما وضعيت خاص كنوني آن را بسيار حساس و سرنوشتساز ساخته است.
اگر در آن دوره برخي گروهها و جريانات لائيك داخلي كه در عين حال خود را از مدعيان انقلاب نيز ميدانستند سعي ميكردند انقلاب را از ويژگيهاي ديني و مكتبياش تهي سازند و حتي برخي از كساني كه با صراحت از دادن رأي به قانون اساسي متصف به قيد «جمهوري اسلامي» خودداري نموده بودند، خواستار راهيابي به مجلس شوراي اسلامي شدند، در اين مقطع نيز نغمههاي مشابهي در اين راستا به گوش ميرسد.
روزي به دليل حذف نيروها و گروههاي غير متعهد وبياعتقاد به دين و ارزشهاي مكتبي مردم مسلمان، دم از تحريم انتخابات ميزنند و روزي ديگر اسلام، قانون اساسي و انقلاب را به عنوان محور وحدت مردم ايران زير سؤال ميبرند.[1] اما واقعيت آن است كه پيوند دين اسلام با هويت ملي ايرانيان پيوندي بسيار عميق و ناگسستني است. قريب به چهارده قرن است كه انسجام و وحدت مردم ايران همواره حول محور دين شكل گرفته است و اسلام با هويت ملي آنان عجين گرديده است.در طول قرنها تلاشهاي بسياري براي جداسازي اين دو از يكديگر صورت گرفت كه نتيجهاي جز انزوا و ناكامي عاملان اين تلاش دربر نداشت. به اعتقاد بسياري از تحليلگران از مهمترين عوامل نابودي رژيم پهلوي تلاشي بود كه آن رژيم به منظور جداسازي هويت ديني مردم ايران از مليت ايراني آنان، تضعيف هويت ديني و غلبه مليگرايي محض بر آن انجام داد. اشتباه فاحش رژيم پهلوي آن بود كه تصور ميكرد با بياعتنايي به دين و ارزشهاي ديني ميتواند هويت ملي ايراني را از نو بازسازي نمايد. بزرگداشت افراطي نمادهاي ملي و باستاني به منظور تضعيف نمادهاي ديني از سوي آن رژيم تا آنجا گسترش يافت كه تاريخ ديني اين سرزمين نيز به تاريخ سلسله شاهنشاهي بدل گرديد تا شايد بتواند فرهنگ كهن شاهنشاهي و اسطورههاي باستاني را جايگزين اعتقادات و باورهاي اسلامي مردم ايران نمايد.
طبق گفته يكي از تحليلگران خارجي كه پديده انقلاب اسلامي را در بستر اين جداسازي مورد ارزيابي قرار ميدهد، شاهان پهلوي سعي ميكردند قرائت جديدي از ناسيوناليسم به خدمت گيرند كه در آن ارزشهاي ليبرالي به دوره پيش از اسلام نسبت داده ميشد. آنان درمقياسي وسيع اصول و ارزشهاي ماقبل اسلام را در سخنرانيهاي خود و سبكهاي معماري ترويج نمودند. جشنهاي موهوم در باب دو هزار و پانصدمين سالگرد ساختگي پادشاهي ايران به راه انداختند، مبدأ تقويم تاريخ ايران را از تاريخ هجرت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به تاريخ پايهگذاري سلسله پادشاهي پيش از اسلام تغيير دادند...[2] اما واقعا اين رژيم تا چه حد توانست مردم ايران را در اين مسير با خود همراه سازد؟
آيا نتيجه اين همه تلاشهاي بيثمر انزوا و اضمحلال اين رژيم نبود؟
و آيا كساني كه هم اكنون با بزرگنمايي و ترويج افراطگونه مليت ايراني دربرابر هويت ديني مردم به زعم خويش تلاش ميكنند تا آنان را زير پرچم ايرانيت منهاي مذهب گرد آورند، نبايد از اين تجربه ناموفق كه انجامش در اولويت فهرست برنامههاي رژيم گذشته قرار داشت پند گيرند؟[3]هم اينك اشتباه بسيار فاحش گروهي از تحليلگران آن است كه وجود پارهاي انتقادات و نارضايتيهاي مردمي را به حساب رويگرداني آنان از دين و آرمانهاي والاي نظام اسلامي ميگذارند. در حالي كه گرچه مردم انتقاداتي را به عملكرد برخي مسئولان نظام وارد ميدانند. اما عميقاً به دين و ارزشهاي ديني كه اركان اساسي نظام جمهوري اسلامي را نيز تشكيل ميدهد وفادارند. اگر در لابلاي انتقادات و اعتراضات مردمي دقيق شويم، مشاهده ميكنيم كه غالب آنان با تمسك به همين آموزههاي ديني، حركات و عملكردهاي برخي از مسئولان نظام را زير سؤال ميبرند.
به راستي اگر مردم ايران از ارزشهاي ديني رويگردان شده بودند و نگرش مثبتي به گروههاي لائيك و بياعتقاد داشتند، چرا در انتخابات اخير شوراها كه به لطف عدم نظارت شوراي نگهبان طيف گستردهاي از چنين گروههايي را در خود جاي داده بود ولااقل بستر مناسبي براي حمايت مردم از آنان فراهم آورد، حمايتي از آنان نكردند؟
آيا اين دفعه نيز كسي ميتوانست ادعا كند كه كانديداهاي مخالف توسط شوراي نگهبان رد صلاحيت شدند؟
در اين دوره عدم رعايت ضوابط و معيارها در تأييد يا رد صلاحيتهاي انتخاباتي به حدي بود كه افراد و گروههايي به عنوان نامزدين انتخاباتي به مردم معرفي شدند كه بعضاً در تبليغات انتخاباتي خود صراحتاً نشان دادند اعتقادي به ارزشهاي ديني و آرمانهاي نظام اسلامي ندارند.
اين وضعيت آن چنان فضا را مسموم ساخته بود كه حتي بسياري از متدينين و گروههاي وفادار به نظام و انقلاب كه شركت در انتخابات را به عنوان يك تكليف شرعي تلقي ميكردند، نيز از حضور در صحنه انتخابات خودداري كردند. حداقل ميتوانيم بگوييم كه نتيجه بارز عدم حضور گسترده مردم در انتخابات اخير شوراها، عدم اعتماد و اقبال آنان از آن گروههاي معلوم الحال بود والا چرا بايد كمترين مشاركت مردمي در صحنه انتخابات درست در شرايطي باشد كه به دليل مسامحهكاري بسيار در پذيرش داوطلبان، بيشترين بيمهري به دين و آرمانهاي انقلاب و اعتقادات مردم مسلمان گرديد؟ آيا اين خود بهترين درس عبرت براي كساني نيست كه نظام حكومتي ايران را جدا از مقوله مكتب اسلام خواستارند؟
[1] . چندي پيش آقاي عزت الله سحابي درخلال مصاحبهاي با صراحت گفته بود كه ما نبايد به دنبال حفظ وحدت مردم حول محور قانون اساسي، انقلاب يا اسلام باشيم. وي به هم فكران خويش توصيه ميكند كه بايد حرف تازهاي به ميان آورد، اگر با محوريت «ايران» به ميدان بياييم در برابر رقباي خويش پيشي خواهيم گرفت؛ عزت الله سحابي، انتخابات مجلس، تحريم يا مشاركت فعال، نشريه آفتاب، شماره 30، ص 41.[2] . ر.ك: نيكي كدي، مطالعه تطبيق انقلاب ايران، ترجمه فرذين قريشي، متين، شماره اول، 1377، ص 311 ـ 312.[3] . عزت الله سحابي، انتخابات مجلس، تحريم يا مشاركت فعال، نشريه آفتاب، شماره 30، ص 41؛ در اين جا به جاست به اين مطلب نيز اشاره كنيم كه آقاي عزت الله سحابي در بخش ديگري از اين مصاحبه كه در صفحه 37 از منبع فوق آمده است، بالحني خارج از ادب و نزاكت، مقام معظم رهبري را از جمله كساني ميداند كه ولع قدرت جويي و استبدادطلبي دارند. وي اين اتهام را در ضمن مقايسه ميزان قدرت طلبي دو جناح به اصلاح محافظهكار و اصلاح طلب مطرح ميكند:
«... اصلاح طلبان نيز از قدرت بدشان نميآيد ولي به شكلي نيست كه ولع قدرت داشته باشند و براي كسب آن همه چيز را فدا كنند (در حالي كه) جناح مقابل به اين شكل مصمم است و حتي مقام رهبري نيز با گفتار و كردار خود ميخواهد اين علامت را در جامعه پخش كند و نشان دهد. ميخواهد بگويد كه من هستم و ماييم كه هم آمريم هم مجري، هم ناظر و هم قاضي (!)...»
متأسفانه روزانه شمار بسياري از امثال اين گونه اتهامات بياساس و ناروا صراحتاً و بودن هيچ ملاحظهاي در نشريههاي رسمي كشور منتشر ميگردد و اين در حالي است كه اين گونه افراد دائماً از عدم آزادي بيان در ايران نيز شكايت دارند!محمد ملك زاده