تأملي در سكولاريسم يا تئوري لاغرسازي دين - تأملي در سكولاريسم يا تئوري لاغرسازي دين نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملي در سكولاريسم يا تئوري لاغرسازي دين - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تأملي در سكولاريسم يا تئوري لاغرسازي دين

نوشتار حاضر نقدي كوتاه بر گفتگوي آقاي سروش در باب دينداري و سكولاريسم مي‌باشد كه در هفته نامه آبان به چاپ رسيد سروش در اين مصاحبه از زواياي مختلفي به لاغر كردن دين و خارج نمودن آن از محوريت جامعه اسلامي پرداخته‌اند و گفته‌اند فردي از من پرسيده بود كه فرق تو با شريعتي چيست و من گفته بودم كه او مي‌خواست دين را فربه كند و من مي‌خواهم لاغر نمايم. من مي‌خواهم يك دين حداكثري را به دين حداقلي تبديل كنم.

پيش از پرداختن به ساير سخنان آقاي سروش بايد به نكته‌اي اساسي توجّه نمود فربه‌سازي و انتظار بيش از اندازه از دين داشتن درست نيست چنان كه لاغر كردن و دين را از عرصه‌هاي مورد نياز آدمي و زندگي اجتماعي بيرون راندن نتيجه‌بخش نيست بلكه بايد دين را همانگونه كه نازل شده است پذيرفت و به كل دين ايمان آورد و توجّه داشت كه افراط و تفريط در هيچ امري ثمربخش نيست حتّي در پديده‌اي به نام دين.

توقع بيش از اندازه از دين داشتن و برآورده نشدن آن انتظارات مي‌تواند مايه روگرداني از دين و در نهايت به تضعيف دين بينجامد مانند كساني كه تلاش مي‌كردند تمام كشفيات علمي را بر متون ديني انطباق دهند مثل اين‌كه برخي آيه در باب مس شيطان را بر ابتلا انسان به ميكروب تطبيق دادند همچنين به كار نبستن تمام بخش‌هاي دين و حداقل نمودن آن يا لاغرسازي دين براي انسان دين ناقص بر جاي مي‌گذارد و دين ناقص نه توانايي تأمين سعادت فردي را دارد و نه سعادت اجتماعي را به همراه مي‌آورد و براي رويكردهاي نقصاني به دين مي‌توان افراط و تفريط‌هاي اشاعره و معتزله را شاهد آورد كه عدّه‌اي عقلانيت دين را كنار نهادند و برخي احاديث و نقليات آن را در نظر نگرفتند و پديده لاغرسازي و سكولاريزه كردن دين نمونه‌اي ديگر از رويكردهاي نقصاني به دين است كه نتيجه آن چيزي جز دين ناقص نمي‌باشد و مي‌تواند مصداقي از آيه شريفه‌اي باشد كه مي‌فرمايد: برخي مردمان هستند كه به برخي از كتاب ايمان مي‌آورند و نسبت به پاره‌اي از كتاب كفر مي‌ورزند يعني از آن روگرداني مي‌كنند و آن را به كار نمي‌بندند.[1]

به هر حال در تعبير امروزي مي‌توان گفت دين معتدل زندگي ساز و انسان‌ساز است نه دين اقلي يا اكثري و مقصود از دين معتدل يعني تمامي آنچه كه از جانب خداوند بر انسان نازل شده است اكنون با تأملي در ماهيت و حقيقت دين ببينيم دين معتدل چه بخش‌هايي از ابعادي وجود انسان و جامعه را برمي‌گيرد. نگاهي اجمالي به آيات و روايات وارده نمايانگر آن است كه دين ابعاد فردي و اجتماعي زندگي انسان را در برمي‌گيرد چنانكه مرحوم علامه طباطبايي مفسر بزرگ قرآن كريم فرموده‌اند دين از نظر منطق قرآن يك روش زندگي اجتماعي است كه انسان اجتماعي به منظور تأمين سعادت زندگي اتخاذ نموده است[2] و اسلام چنين ديني است همان طور كه علامه طباطبايي نيز درباره اسلام اين حقيقت را بيان كرده‌اند و گفته‌اند دعوت اسلامي يك روش و يك سلسله مقررات را در نظر گرفته كه سعادت جامعه انساني را به بهترين وجهي تضمين نموده و احتياجات زندگي را تأمين مي‌كند و اسلام نام چنين روش روشن و مقررات پاكي است.[3]

اينك بايد ديد مراد آقاي سروش از لاغرسازي دين چيست؟

با توجّه به مجموعه مصاحبه ايشان در تأكيد بر لزوم سكولار كردن جامعه و انحصار ماهيت دين در معنويت به نظر مي‌آيد مقصود ايشان از لاغرسازي دين يعني گرفتن اجتماعيات اسلام و كنار نهادن دين از دخالت دادن و نقش آفريني در اجتماع و چنانكه گذشت ماهيت دين ماهيتي اجتماعي است و اين سخن آقاي سروش با حقيقت دين و خصوصاً‌اسلام ناسازگار است قرآن به صراحت به امور اجتماعي پرداخته است و از امت اسلامي سخن به ميان آورده است و ويژگي مهم امت اسلامي را صفتي اجتماعي قرار داده است نه مسئله‌اي اخلاقي يا عبادي و فرموده است:

«كنتم خير امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله....»[4]

بهترين امت هستيد در صورتي كه به خدا ايمان داشته باشيد و امر به معروف و نهي از منكر نمائيد و از اين سنخ آيات اجتماعي كه در جهت جامعه‌سازي است فراوان است و اساساً قرآن هدف از بعثت انبياء را اقامه قسط و عدل در جامعه معرفي نموده است و روشن است كه اساس زندگي اجتماعي عدل و قسط است و پايه عدل قانون عادلانه است و از اين روست كه قرآن كتاب‌هاي انبياء را محور اقامه قسط در جامعه معرفي كرده است و فرموده:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط...»[5]

انبياء را با بينه فرستاديم و همراه آنها كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم قيام به قسط نمايند به هر حال ستاندن اجتماعيات از دين چنانكه در سكولاريسم مطرح مي‌شود با توجّه به ماهيت دين و آنچه از قرآن و روايات به دست مي‌آيد به معناي روگرداني از تمامي دين است چرا كه در حيات آدمي با توجّه به اجتماعي بودن آدمي، سلامت و كاركردهاي جامعه نقش اساسي در سعادت و رستگاري انسان و رشد معنوي آدميان دارد و از ايندوست كه مرحوم علامه فرمودند: «دين از نظر منطق قرآن يك روش زندگي اجتماعي است.»[6] و «در آئين مقدس اسلام روش زندگي طوري تنظيم شده كه زندگي اجتماعي و مادي انسان به منزله گاهواره‌اي است كه زندگي معنوي در آن پرورديده مي‌شود.»[7]

و همان گونه كه گذشت دعوت اسلامي يك روش و يك سلسله مقررات را در نظر گرفته كه سعادت جامعه انساني را به بهترين وجهي تضمين نموده و احتياجات زنديگ را تأمين مي‌كند و اسلام نام چنين روش و مقررات پاكي است.»[8] اينك با روشن شدن نقد اساسي كلام جناب آقاي سروش به بررسي برخي نكات در كلام ايشان مي‌پردازيم.

1. ما در عالم اسلام به نظريه پردازان بيش از هر كس ديگري نيازمنديم يعني به فقهاء و به ادباء و سياستمداران تا اين حد نياز نداريم.[9] با توجّه به آنچه گذشت يعني اجتماعي بودن اسلام و ملاك قسط بودن كتاب الهي بايد گفت مهم‌ترين نياز جامعه وجود عالماني و فقهايي دين شناس است كه قوانين الهي را از كتاب خدا استخراج نمايند و براي اجراء آن تلاش نمايند و لذا پيامبر فرمود: «العلماء ورثه الانبياء»[10] علماء وارثان پيامبر و نيز امانتداران پيامبرند چنانكه پيامبر اكرم (ص) فرمود:

«الفقهاء أمنا الرُسُل» فقيهان و دين‌شناسان امانت‌داران پيامبران هستند .[11]

2. ما به طرح جديدي در باب تكاليف عملي مسلمين احتياج داريم كه آنها را از رجوع به روحانيان مستغني كند.[12] با توجّه نياز جامعه اسلامي به كارشناسان متخصص و فقيهاني كه در دين تفقه و جستجو نموده‌اند بايد گفت تئوري جداسازي مردم از عالمان برخلاف سيره عملي عقلايي است كه مردم را به متخصصان ارجاع مي‌دهد و آنها را به تبعيت از اهل علم فرا مي‌خواند براساس همين ضرورت است كه اسلام نيز مردم را به فقهاء و دين‌شناسان ارجاع داده و امام معصوم فرموده است:

«فارجعوا الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليكم».[13]

به راويان و آشنايان به كلام ما رجوع كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند و يا اين‌كه حضرت فرمود:

«اجعلوا بينكم رجلاً‌ قد عرف حلالنا و حرامنا»[14]

ميان خود كسي را قرار دهيد كه حلال و حرام را بتواند تشخيص دهد.

3. شما مي‌توانيد سكولار باشيد[15] يعني مي‌توان هم متدين بود هم سكولار. با لاغرسازي دين و حداقلي كردن آن و كنار نهادن بخش عظيمي از آن يعني حوزه اجتماعيات و سياسات دين مي‌توان سكولار بود ولي همان طور كه گذشت ديگر نمي‌توان ادعا كرد دين كامل داريم يعني سكولار با دين ناقص جمع مي‌شود و چنين جمعي نتيجه‌اش سكولار شدن نه متدين واقعي بودن است.


[1] . نساء، آيه151، 150.

[2] . محمد حسين طباطبايي، مجموعه مقالا، چ 1، ص 267.

[3] . همان، ص 62.

[4] . سوره آلا عمران، ص 110.

[5] . سوره حديد، آيه 25.

[6] . مجموعه مقالات، ج 1، ص 267.

[7] . همان، ص 27.

[8] . همان، ص 62.

[9] . هفته‌نامه آبان، ش 140، مورخه ، ص 13.

[10] . ميزان الحكمه، محمدي ري‌شهري، ج 6، ص 456.

[11] . اصول كافي، چ 1، ص 46.

[12] . هفته‌نامه آبان، ص 15.

[13] . وسائل‌الشيعه، چ 18، ص 101، حديث 9.

[14] . همان، ص 100، حديث 6.

[15] . هفته‌نامه آبان، ص 14.

سيد محمد علي داعي نژاد

/ 1