تجلّي شكر منعم در اقامه عزاي حسين(ع)
تقارن ظهور هلال محرم و حلول سال نو، براي هر مسلمان مؤمن، توجّه به اموري را ضروري مينمايد كه ضرورت مطالعه و شناخت عميق مقام و منزلت حضرت سيدالشهدا ـ عليه السّلام ـ و ابعاد شخصيتي و الهي او و نيز اهداف نهضت خونين او يكي از اين امور است و بديهي است كه توجّه و التفات به آن، ما را در انتخاب و ترجيح يكي از دو گزينه عزا و عيد در اين تقارن، رهنمون ميسازد. در اين خصوص مقدّمهاي لازم به نظر ميرسد و آن اينكه در فرايند تحقق يك امر، آنچه مسلّم است آن است كه تحقق هر فعلي متوقف بر اقدام در جهت آن فعل و اقدام نيز متوقف بر تصميم و اراده و اراده نيز فرع بر شوق و شوق نيز فرع بر علم و معرفت نسبت به آن فعل است. پس اولين مرتبه در انتخاب و نيز تحقق يك امر، علم به آن و سپس شوق به فعل است كه حاصل ميشود. پس از شوق اراده و تصميم و متعاقباً تحريك عضلات به منظور ايجاد فعل واقع ميشود. و آنگاه است كه فعل ايجاد ميگردد.از طرفي هر چه علم كه عين انكشاف است، تمامتر باشد كاشفيتش از معلوم شديدتر است. هر چند علم در هرمرتبهاي كه باشد از انكشاف نسبت به معلوم خالي نيست و از سويي ديگر منكشف هم كه همان معلوم است هر چه پيش عالم شديدتر باشد، ارتباط عالم با آن قويتر است و هر چه قويتر بود، درجه علاقه بين عالم و معلوم بيشتر و شديدتر ميگردد و از همين جاست كه عالم دل به آستان او سپرده و او را از ميان گزينههاي مختلف بر ميگزيند و بر اين انتخاب كه براساس علم و معرفت بوده افتخار ميكند.اكنون با تحفظ بر اين مقدّمه ميگوييم عشق به حضرت سيدالشهدا ـ عليه السّلام ـ هم زماني تام و منسجم است كه با يك رويكرد شناخت شناسانه نسبت به مقام و منزلت او و اهداف انقلاب سرخ و دين سبز او همراه باشد. پس بايد او را شناخت تا عشق به او نيز حاصل آيد.امّا به راستي ميتوان حسين ـ عليه السّلام ـ را شناخت و فهميد كه او كه بود، چه بود و چه كرد؟ چه كسي ميتواند با جرأت ادّعاي معرفت او را بنمايد. تنها راهي كه در اين راستا متصور و معقول است استصنائه از نور روايات است. كه هرگاه با نظر دقيق و علمي به فهم روايت نائل شود و به درك فقه الروايه برسد، آنگاه در حد فهم و ادارك خود ميتواند اشراق شمس وجود آن حضرت را بر دل خود سرازير ببيند. راستي مگر ميتوان حسين ـ عليه السّلام ـ و بلكه ائمه هدي ـ عليهم السّلام ـ را از غير طريق خدا و رسول و اهلبيت او شناخت كلاً، كه چنين امري از دايره تفكّر هر متفكري بيرون است. اكنون به رواياتي چند از معصومين ـ عليهم السّلام ـ در فضيلت اين معصوم مظلوم اشاره ميرود:از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت است كه فرمودند: «حسين منّي و انا من حسين»[1] «حسين از من است و من از حسين» راستي آن حضرت، حسين را چگونه ديد و با اين سخن در كمال بار معنايي خود چه ميخواست بگويد و چه گفت. آيا ميتوان گفت كه اين سخن پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فقط گوياي يك ارتباط عاطفي بين او و حسين ـ عليه السّلام ـ است. فرمود: حسين از من است و من از حسين. بايد در كلمه «مِنّي» بسيار تأمل كرد.اولين معناي آن اين است كه اگر ميخواهيد مقام و منزلت حسين ـ عليه السّلام ـ را بشناسيد بايد اوّل بفهميد كه من كيستم. «من»ي كه پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد ناظر به دو امر است يكي من الهي او و يكي من جسماني و بدني او. يكي ناظر به آن شخصيت قدوسي و ملكوتي او يعني كسي كه اشرف اولاد آدم و خاتم الانبياء و المرسلين و مؤسس آخرين شريعت آسماني است يعني كسي كه اگر نبود جهان خلق نميشد «لولاك لما خلقت الافلاك»[2] و يكي ناظر به وجود جسماني و همين بدن خاكي مقدس اوست. از اين روي وقتي ميفرمايد حسين از من است يعني بدانيد: از پيغمبري است كه از نظر بعد آسماني و الهي چه مقامي دارد و از نظر بعد جسماني نيز پاكترين بدنهاست.
يعني نه تنها حسين جزئي از بدن من است بلكه او برگرفته از جنبه آسماني و منزلت پيغمبري من است پس همانطور كه ظلم به من اخلال در رسالت من و دين خداست، ظلم به حسين ـ عليه السّلام ـ نيز اخلال در دين خدا و تحريف آن است. صدمه به او صدمه و تخريب بناي دين است چرا كه او جزئي از من و من هم مظهر دين خدايم. و اين حديث شريف در عين تبيين عظمت حضرت حسين ـ عليه السّلام ـ نهيب خطير و ترسناكي است براي امّت او پس از خودش.
حسين ـ عليه السّلام ـ ملاك ارزيابي اعمال
معناي ديگري كه از اين حديث استفاده ميشود هدايتيابي و نجات عاشقان و پيروان حسين ـ عليه السّلام ـ در ظلّ عشق به او و ضلالت و گمراهي در مخالفت با امر اوست. توضيح آنكه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آينه تمام نماي خدا (جل جلاله) و هادي خلق به سوي اوست پس مخالفت با او عين هلاكت است چنانكه اعتقاد و ايمان و تبعيت از او، عين نجات و رستگاري «حسين مني و انا من حسين» يعني اكنون كه من پيغمبر، چنين هستم حسين ـ عليه السّلام ـ نيز چنين است چون او، من است پس او هم، آينه تمام نماي خدا و هادي خلق به سوي اوست. مخالفت با او محض ضلالت و ايمان و تبعيت از او عين هدايت و رستگاري است. چنانكه حديث شريف «ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه» بر اين مطلب دلالت دارد.آري، اين حسين كيست كه دلها همه ديوانه اوست. او كيست كه همه انبياء و ملائك تمناي زيارت قبر او را دارند. حال از روايتي ديگر كه از نظر سند در نهايت درجه اعتبار و از جهت متن در نهايت عظمت است استفاده ميكنيم. سند الطائفه ابن قولويه قمي در كامل الزيارت از قاسم بن محمد بن علي و او از پدرش و از جدش و او از عبدالله بن حماد الانصاري و او از عبدالله بن سنان نقل ميكند كه گفت شنيدم از امام صادق ـ عليه السّلام ـ كه فرمود: «قبر حسين ـ عليه السّلام ـ باغي از باغهاي بهشت است. و محل معراج ملائكه به آسمان است هيچ ملك مقرب و بني مرسلي نيست مگر اينكه از خداي تعالي مسئلت ميكنند كه اجازه زيارت قبر حسين ـ عليه السّلام ـ را به آنها بدهد».[3]آنچه در اين روايت مدنظر است كلمه شريفه «ليس من ملك مقرب و نبي مرسل» است. اين كلمه در قالب نفي و اثبات است يعني هيچ مَلَكي نبي مرسلي در آسمانها و زمين نيست مگر اينكه از خدا تمناي زيارت قبر حسين ـ عليه السّلام ـ را دارند يعني جبرئيلي كه ناموس وحي است، ميكائيلي كه ناموس رزق است، اسرافيلي كه ناموس نفخ است، عزرائيلي كه ناموس قبض است، كروبيان، قدوسيان، سكّان بيتالأمور، حفظه عرش و خلاصه هر ملك مقربي. و نيز آدم با داشتن مقام علم الاسماء، ابراهيم با رتبه خليل اللهي، موسي با منزلت كليم الهي، عيسي با منصب روح الهي و همه انبياء از خدا تقاضاي اذن زيارت قبر حسين بن علي ـ عليهما السّلام ـ را دارند. اين است حسين ـ عليه السّلام ـ كه هنوز كه هنوز است بشر از دريافت راز و رمز حيات و شهادت و نهضت او عاجز مانده ست.امّا شهادت او چه بود و عزاي او چقدر سنگين
اكنون كه در آستانه ظهور هلال غم گرفته محرم هستيم آيا ميدانيم محرم، چه ماهي است. عزا چه عزائي؟آيا بر عظمت مصيت او و سنگيني ظلمي كه بر او و اهلبيتش وارد آمد واقف هستيم يا خير؟
بمنظور رسيدن به اين معرفت نيز بايد به روايت تمسك جست. آري آنگاه كه فرزند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و سيد جوانان بهشت، در حالي كه پردهاي از خون، ديدگان ناآرامش را پوشانده بود و آخرين نفس را نيز به سختي كشيد. اوضاع كونيه دگرگون گرديد. فضا را غباري سنگين و سياه و تاريك پر كرد، بادي سرخ وزيدن گرفت، آسمان خون باريد و مردم مترصد عذاب بودند.[4] اينجاست كه ديگر قدرت سخن گفتن نيست.ابوبصير گويد: به محضر امام صادق ـ عليه السّلام ـ رفتم او فرمود: اي با بصير وقتي چشمم به يكي از اولاد حسين ـ عليه السّلام ـ ميافتد «اتاني مالا املكه بما اتي الي ابيهم و اليهم» و در نظرم ميآيد آنچه بر پدر آنها يعني حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ و خود آنها رسيد، مالك خود نميگردم (يعني تاب و توان از من ربوده ميشود و طاقت تحمل ندارم) اين كلام كيست؟ كلام جعفر بن محمد ـ عليهما السّلام ـ كه امام است و معصوم. سپس فرمود اي ابا بصير فاطمه ـ سلام الله عليها ـ هنوز در عزاي او گريه ميكند نه تنها گريه ميكند بلكه وقتي ياد حسينش ميكند كه بر او چه گذشت شهقهاي ميزند و تمام ملائكه سموات در اضطراب ميافتند كه مبادا شعله جهنم زمين را بسوزاند ابابصير آرامش در ملائكه پيدا نميشود تا وقتي كه زهرا آرام گيرد. سپس فرمود اي ابابصير بيا و فاطمه را كمك كن -او را در عزاي فرزندش حسين همراهي كن- و خودش گريه كرد چه گريهاي. ابابصير گفت من ديگر نتوانستم آنجا بنشينم.[5]راستي اي شيعيان دلسوخته، امام صادق ـ عليه السّلام ـ چه ميديد كه اينگونه درياي وجود او با ديدن فرزندي از فرزندان حسين متلاطم شده و آنگونه گريه ميكند كه ترس بر جان او ميرود.
در خاتمه توجّه به نكتهاي ضروري است و آن اينكه مراسم عزاداري حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ ، امسال مقارن با حلول سال نو است يعني تقارن عزا و عيد، هر چند چنين تقارني تازه نيست و عزاداري براي آن امام مظلوم در شريانهاي عاشقان و شيعيان جاري بوده و هست امّا توجّه به نكاتي لازم است:
1. روز عاشورا يعني روز شهادت حضرت سيدالشهداء، روزي بود كه بنياميه آن روز را جشن گرفته، شادي و پايكوبي كردند شادي و تبريكگوئي براي چه؟ براي كشتن فرزند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و البتّه اين خود ظلم بزرگ ديگري بود كه بر او و فرزندش روا شد و نمك ديگري بود كه بر زخمهاي اهلبيت حواله گرديد و بنياميه و همدستان آنها ملعون گرديدند چون زماني را كه مختص به عزاي حسين ـ عليه السّلام ـ بود و زمين و زمان به عزا نشسته بود، جشن گرفتند و تبريك گفتند و شادي نمودند. سخن اين است كه: كمترين استفاده از مفاد زيارت عاشورا، نهي از شادي و جشن در ايام عزاداري سيدالشهداء است.[6]2. عزت و اقتدار ما، دينداري ما و همه چيز ما، مرهون اهل بيت عصمت و طهارت و خون حضرت سيدالشهدا است. شكر منعم ايجاب ميكند كه در تقارن اين عزا با اين عيد، قلم بر تمام رسوم شادي كشيده شود. قلم بدستان در نوشتههايشان وعّاظ و خطباء در موعظه و خطبههايشان بر اين مهم تأكيد ورزند و مردم،همه جا را در اين بهاري كه با خزان گلستان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ توأم شده است، سراسر سياهپوش كنند و با ملائك و انبياء در اين عزا همنوا شده، و فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ را در اين عزا ياري نمايند.[7]
والسّلام.
[1] . كامل الزيارات، جعفر بن محمد بن قولويه، باب 15، حديث 11، ص 116، تحقيق نشر الفقاهه، چاپ اوّل، مؤسسه نشر اسلامي، تاريخ نشر: 1417 قمري.[2]. عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، ج 1، ص 60[3] . كامل الزيارات، باب 39، حديث 4، ص 225.[4] . ر.ك: منتهي الامال، ص 467.[5] . كامل الزيارات، باب 27، حديث 9، ص 169. [6] . ر.ك: زيارت عاشورا.[7] . در اين مقاله از بيانات حضرت استاد آيتالله وحيد خراساني نيز استفاده شده است.حسن رضايي مهر