تحريف شخصيت استاد مطهري
مقاله «بازشناسي شخصيت شهيد مرتضي مطهري» مندرج در روزنامه بنيان (14/2/81) علاوه بر تحريف تاريخ انقلاب به طرزي فاحش دست به بازسازي شخصيت استاد مطهري برده است. آنچه در ذيل ميآيد نقدي است گذار و كوتاه بر مطالب آن.1. نگارنده مقاله در ابتداي مقاله نيت و مقصود خود را از نگارش مقاله فوق، نگراني از تحريف شخصيت استاد و معرفي تنگنظرانه از مقام و موقعيت استاد توسط افراد يا نهادها اعلام ميكند. البته اين نگراني بسيار بجا و مناسب است ولي در ادامه نه تنها هيچ اشارهاي به اين تحريفات نميكند، بلكه خود هم به نوعي بر اين آتش دامن ميزند. وي تصويري از شهيد مطهري ارائه ميدهد كه گويا ايشان در برابر تفكر حوزوي قلم ميزده و سخن ميگفته است. آيا مخالفت برخي از روحانيون با نظرات استاد در مورد مسأله حجاب و يا سازمان روحانيت را بايد به پاي حوزه نوشت؟آيا گروه فرقان استاد را به بهانه مبارزه با انديشههاي حوزوي هدف گلوله قرار داد؟ آيا به اين دليل كه امام از مخالفت حوزه و روحانيون با استاد مطلع بود، پاسداري از آثار شهيد مطهري را به عهده دانشجويان و روشنفكران متعهد واگذار كرد؟آيا اينگونه نسبتها از سر انصاف و علاقه به آن عزيز از دست رفته است و يا استفادهاي است ابزاري از شخصيت استاد براي عقب نماندن از قافله ضديت در تقابل با حوزه و انديشههاي ناب اسلامي؟اينكه در حوزه علميه عدهاي نظرات اصلاحي آن نابغه دوران را بر نميتافتند هيچگاه به كل حوزه تعميم داده نميشود. شهيد مطهري همواره خود را فرزند حوزه و دستپرورده آن تلقي ميكرد و حوزه علميه هم هميشه به اين شخصيت عزيز افتخار كرده و از او تجليل به عمل آورده است و كتابهاي آن شهيد همام پيوسته در حوزه، حضور و ظهور داشته است. اين هم كه امام امت در پيام خود خطابِ سخن خود را متوجه روشنفكران و دانشجويان ساخت كه نگذاريد كتابهاي استاد به بوته فراموشي سپرده شود، از آنجا بود كه مخالفين اسلام و روحانيت در آن روزها در صدد خدشه وارد كردن به چهره استاد به عنوان يك شخصيت انقلابي بودند و او را مخالف سرسخت دكتر شريعتي و روشنفكران معرفي نمودند[1] و حتي از نسبت قتل و كمتر به استاد هم ابا نكردند و عده بسياري از جوانان را از اين رهگذر به استاد بدبين ساخته بودند.[2] امام(ره) هم از اين واقعيت آگاه بودند و لذا به جوانان دانشجو و روشنفكران توصيه فرمودند كه تحت تأثير اين توطئه قرار نگيرند و از آثار استاد بهرهمند شوند.بنگريد: «اكنون شنيده ميشود كه مخالفين اسلام و گروههاي ضدانقلاب در صدد هستند با تبليغات اسلامشكن خود، دست جوانان عزيز دانشگاهي ما را از استفاده از كتب اين استاد فقيد كوتاه كنند من به دانشجويان و طبقه روشنفكران متعهد توصيه ميكنم كه كتابهاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسههاي غيراسلامي فراموش شود.»[3]امّا در مورد گروهك نادان فرقان، ظاهراً نويسنده يا حافظه تاريخي خود را از دست دادهاند و يا تحريف تاريخ را بهتر پسند نمودهاند تا با سجع و قافيه مقاله كاملاً جور درآيد. انگيزه اصلي اين گروه از شهادت استاد مخالفت بارز ايشان با انديشههاي نادرست و تفاسير التقاطي آن گروه از قرآن بود. يعني استاد در اين جنبه كاملاً مدافع انديشههاي ناب ديني و اسلامي بودند و ترويج نظريات التقاطي را به بهانه تجدد خواهي، بدعتي در دين به شمار ميآورند.
اوج اين چالش را ميتوان در مقدمهاي كه استاد بر چاپ هشتم كتاب «علل گرايش به ماديگري» نگشاتند، مشاهده كرد كه استاد به تفصيل ديدگاههاي گروه فرقان را به نقد علمي ميكشد[4] و مانند پدري دلسوز از آنها خواهش ميكند كه در نوشتهها و گفتههاي خود تجديد نظر كنند. ولي معالاسف اين مقاله نه تنها فطرت خفته آنان را هشيار نساخت بلكه به اعتراف خود آنان بهانهاي شد براي آنكه خون استاد را به ناحق بر زمين بريزند.[5]2. راقم اين سطور از نگارنده محترم مقاله مذكور مستدعي است كه اگر واقعاً و از سر اخلاص به دنبال مبارزه با تحريف شخصيت استاد مطهري است، چرا اين جريان خزنده را در مطبوعات وابسته به جناح روشنفكري و اصلاحطلب دنبال نميكند. امروزه برخي افراد كه نام روشنفكري ديني را يدك ميكشند با تقطيع و استفاده ابزاري و گزينشي از ايدههاي مطهري و بازخواني و باز تفسيري افكار آن شهيد، در صدد ضربه زدن به آرمانهاي انقلاب و زير بناهاي اعتقادي برآمدهاند و لذا گاهي آن بزرگوار را حامي ليبراليسم معرفي ميكنند[6] و زماني او را داعيه دار پلوراليسم و قرائتهاي مختلف از دين ميدانند[7] و پس از چندي با نسبت دادن ايده افيون بودن دين به وي، ترويج گرسكولاريسم در جامعه ديني ميشوند.[8] آيا نگارنده مذكور اين تحريفات و استناد به اينگونه افكار انحرافي را به يگانه دوران بر ميتابد؟! آنچه ضروري و شايسته است تبيين نظرات استاد در مورد ايدههاي فوق است و نه بازسازي شخصيت استاد به نحوي كه بستر اين تحريفات فراهم گردد.3. در بخشي از مقاله آمده است: «در زمينه اقتصاد اسلامي هم شهيد مطهري نظرات انقلابي و مفيدي داشت كه با مخالفتهايي رو به رو شد و اكنون از آن نظرات كمتر در اختيار جوانان قرار دارد.»[9] روشن نيست كه چرا نويسنده محترم در اينجا به كليگويي پرداخته و موجبات تشويش اذهان را فراهم كرده است؟ البته قابل انكار نيست كه استاد شهيد در ابتدا كتابي با نام «بررسي اعمالي مباني اقتصاد اسلامي» توسط انتشارات حكمت به چاپ رسيده و پس از چندي كتاب ديگري با نام «نظري به نظام اقتصادي اسلام» توسط انتشارات صدرا جايگزين آن گرديد كه البته نسبت به كتاب اول تغييرات و حذف و اضافاتي در آن مشاهده ميگشت.
در پيشگفتار كتاب دوم آمده است كه نحوه درج و انعكاس دست نوشتههاي شهيد در كتاب اول با معيارهاي مقبول «شوراي نظارت بر نشر آثار استاد» منطبق نبوده است و همين باعث چاپ كتاب دوم گشته است؛ ولي چيزي از آراء اقتصادي شهيد نهفته و مفغول نمانده است ،جز يادداشتهاي كوتاهي كه چاپ آنها به سلسله يادداشتهاي استاد موكول گشته است. خوانندگان محترم را براي اطلاع بيشتر به همان كتاب حواله ميدهم.[10]نويسنده مقاله مذكور بايد براي اثبات مدعاي خود دو نكته را روشن سازد. اول اينكه دقيقاً چه نقطه نظراتي از استاد در كتاب دوم درج نشده است؟ و ديگر اينكه بر فرض مذكور چه دليلي وجود دارد كه شوراي نظارت بر نشر آثار استاد، عالمانه و عامدانه دست بر اين كار زده است؟امروزه عدهاي با تمسك قرار دادن اين مسأله (عدم آراء اقتصادي شهيد) از آن براي تضعيف شوراي نظارت و بدبين ساختن ذهن جوانان به امانتداري دستاندركاران نشر آثار استاد بهره ميجويند.[11] آخر وقتي، نقطه نظرات انتقادي استاد درمورد سازمان روحانيت كه در رأس كشور و امور نظام است به چاپ ميرسد، چه انگيزهاي براي سانسور چند ديدگاه اقتصادي خرد و كلان وجود دارد؟ بر فرض وجود چنين نظراتي و عملي ساختن آنها، در نام فعلي اقتصاد، آيا درج و طبع آنها مشكلي براي مسئولين امر ايجاد ميكند؟!البته آنچه گفته شد اهميت اين موضوع را نمايان ميسازد و بر شوراي نظارت است در اين زمينه توضيحات كافي و وافي را ارائه دهد و بيش از اين اجازه تشويش اذهان را به افراد مغرض ندهد.4. در دامه مقاله نگارنده تأكيد ميكند تأييد همه جانبه از آثار شهيد مطهري توسط امام (ره) مربوط به زمان خاص خود بوده است. اين سخن و نسبت، بسيار عجيب و تأسفبرانگيز است. البته نگارنده فوق ميتوانند نقطه نظر خاص خود را در عدم اعتقاد به آثار گرانبهاي استاد روشنتر و صريحتر بيان كنند؛ چه اينكه از ابتداي مقاله هم همين هدف را دنبال ميكنند. وي مينويسد: «امّا شور و منش تأثيرگذار آن شهيد عزيز كه در شنيدن حضوري سخرانيهايش بر روح شنونده ميباريد، در آثار مكتوب و صوتي او يافت نميشود.»بديهي است كه سخن امام آنقدر روشن و قاطع است كه به هيچ وجه اين تفسير بر را بر نميتابد. جملات امام را بنگريد: «آثار قلم و زبان او بياستثناء آموزنده و روانبخش است...»؛[12] «آثاري كه از او هست بياستثناء، همه آثارش خوب است و من كس ديگري را سراغ ندارم كه بتوانم بگويم بياستثناء آثارش خوب است...»[13]نگارنده محترم را در اين رابطه به انصاف و تقواي قلم دعوت مينماييم.5. در پايان نگارنده به مؤسسه نشر آثار شهيد اعتراض ميكند كه چرا نقدهاي حاشيهاي استاد را كه با ادبيات خصوصي و لحني تند نگاشته شده به رشته تحرير و چاپ درآوردهاند. به نظر ميآيد توضيحات مؤسسه نشر آثار شهيد در اين مورد كاملاً گويا و قانعكننده است: «... بديهي است كه اگر استاد حضور ميداشتند اينگونه نوشتههاي ايشان به نحو تكميل شده ارائه ميشد و چه بسا كه در برخي موراد لحن آنها نيز ملايمتر ميشد زيرا اينها را استاد براي خود نوشتهاند؛ ولي سخن در اين است كه اكنون كه استاد حضور ندارند چه بايد كرد؟ آيا بايد با چاپ نكردن اين مطالب موجب نابودي تدريجي آنها شد، و يا بايد در اين نوشتهها دست برد و آنها را مطابق ميل خود نمود؟ بديهي است كه هر دو راه باطل است؛ راه صحيح آن است كه اينها عيناً و بدون هرگونه دخل و تصرفي چاپ شود... اگر ما براي استاد آن درجهاي را قائل باشيم كه امام قائل بود، از نشر و در اختيار عموم قرار دادن حتي در يك اظهار نظر ايشان در حاشيه يك كتاب نيز دريغ نميورزيم...»[14]
[1] . براي مطالعه تفصيلي در مورد نظرات شهيد درباره روشنفكران ديني ر.ك: «استاد مطهري و روشنفكران» (تهران: صدرا، چاپ سوم، 1374) و براي آگاهي بيشتر از مناسبات فكري استاد و دكتر شريعتي ر.ك: نزاع سنت و تجدد، رسول جعفريان.[2] . براي نمونه ر.ك: اعلاميه نهضت آزادي ايران (شاخه خارج كشور) به مناسبات اولين سالگرد وفات دكتر شريعتي.[3] . پيام امام خميني به مناسبت اولين سالگرد شهادت استاد.[4]. ر.ك: مجموعه آثار، جلد اول (تهران: صدرا، چاپ پنجم، 1373) صص 470ـ458.[5] . ر.ك: سيري در زندگاني استاد مطهري (تهران: صدرا، چاپ چهارم، 1376) صص 194ـ193.[6] . ر.ك: نشريه كيان: دفاعيه اكبر گنجي، ش 40، ص 51.[7] . همان، ص 51 و ص 57 و نيز ر.ك: روزنامه حيات نو، 16/7/79، ص 3، مقاله مطهري و قرائتهاي مختلف از دين.[8] . ر.ك: سخنراني مصطفي تاجزاده در دانشگاه شيراز، مراداد 1379.[9] . ر.ك: روزنامه بنيان، 14/2/81، بازشناسي شخصيت شهيد مطهري، مصطفي ايزدي، ص 12.[10] . ر.ك: نظري به نظام اقتصادي اسلام، (تهران، صدرا، چاپ چهارم، 1373) صص 13ـ11.[11] . ر.ك: عبدالكريم سروش، بسط تجربه نبوي (تهران، صراط، چاپ دوم، 1378) ص 158.[12] . پيام امام به مناسبت دومين سالگرد شهادت استاد.[13] . بيانات امام به مناسبت سومين سالگرد شهادت.[14] . ر.ك: استاد مطهري، و روشنفكران، ص 8 (با اندكي تصرف).علي خوش گفتار