تفكر ليبرالي در فرهنگ اسلامي جايگاهي ندارد - تفكر ليبرالي در فرهنگ اسلامي جايگاهي ندارد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفكر ليبرالي در فرهنگ اسلامي جايگاهي ندارد - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفكر ليبرالي در فرهنگ اسلامي جايگاهي ندارد

تجديد حيات فرهنگي ـ رنسانس ـ در غرب و ظهور تفكر و فرهنگ جديد، ملاكها و ارزشهائي را عرضه كرد كه با فرهنگ و ارزشهاي حاكم بر جوامع ديگر خصوصاً جوامع اسلامي تفاوت بنيادي داشت. الگو قرار دادن اصلاح‌طلبي نوين مذهبي ـ پروتستاتيزم اسلامي ـ در كشورهاي اسلامي به منظور ايجاد تحولات فرهنگي و اجتماعي در حقيقت از اين پندار سرچشمه مي‌گرفت كه با ايجاد زمينه‌ها و علل گسترش رنسانس مي‌توان تمدني همسان با غرب را در شرق نيز پي‌ريزي كرد، و فرهنگ به اصطلاح مترقي و پيشرفته غرب را در جوامع عقب نگهداشته شده گسترانيد، غافل از آن كه بدون در نظر داشتن زمينه‌ها و پيش شرط‌هاي متفاوت و ناهمگون در جوامع مختلف؛ خاصه جوامع اسلامي با غير اسلامي، الگو قرار دادن فرهنگ غرب و تطبيق جزء جزء آن بر اين جوامع تلاشي بيهوده و نادرست است.

يكي از بارزترين اصول اين تمدن غربي و نظام سرمايه‌داري، اصل ليبراليزم يا مكتب اصالت آزادي است كه از جمله خاستگاههاي تمامي ارزشها و ميزان و محور فرهنگ، اقتصاد، سياست و قوانين حقوقي و اخلاقي غرب و منطبق با الگوهاي ضد ديني آنان به شمار مي‌آيد، كه در عين حال توسط بعضي گروهها از جمله نهضت آزادي در ايران توجيه و پذيرفته شده است. حاميان اين انديشه هراز چند گاهي به دفاع از اين ايده برخاسته و بدون توجه به ملاكها و پيامدهاي منفي آن در انديشه و عمل، آن را به عنوان راه حلي براي مشكلات موجود معرفي مي‌كنند.[1]

غالب نظريه پردازان اين گروه متأسفانه با سفسطه و مغالطه الفاظ و معاني و سوء استفاده از متشابهات سعي در تطبيق آن با اسلام وبه عبارتي اسلامي كردن اين اصل نموده و بدون توجه به ملاكهاي صحيح ديني كه در تضاد آشكار اين اصل با خاستگاه غربي آن قرار مي‌گيرد، سعي بر تطبيق جزء جزء آن در جامعه اسلامي ايران داشته‌اند. اين نخسين بار نيست كه حاميان اين ايده به دفاع از اين واژه تماماً غربي و نا مأنوس با فرهنگ ديني و اسلامي پرداخته‌اند، بلكه اساساً نهضت آزادي در ايران كه نام خود را از همين مفهوم اخذ كرده است بارها از ليبراليسم به عنوان ايدئولوژي خود دفاع كرده و آزادي را در مفهوم ليبرالي آن به عنوان آرمان خويش برگزيده است.[2]

امّا براي درك مغايرت ريشه‌اي اين واژه غربي با مفهوم آزادي مجاز در اسلام، توجه به اين نكته ضروري است كه به تاكيد صاحبنظران در انديشه سياسي، آزادي در فرهنگ سرمايه‌داري غرب در رابطه با اصل اومانيسم (انسان محوري) معناي اصلي خويش را مي‌يابد.[3] به عبارت روشن‌‌تر چون در اين فرهنگ، تنها انسان مدار و محور آفرينش و مبداء و غايت آن قرار مي‌گيرد نتيجتاً براي صيانت از اين بينش است كه واژه ليبراليسم ضرورت وجود مي‌يابد. در بينش ليبراليستي انسان مي‌بايست آزاد از تمامي قيدوبندهاي اجتماعي، طبيعي و از جمله اخلاقي و ديني زندگي كند[4] و هيچ كس و هيچ نيروئي نبايد اين آزادي را از او سلب و يا مقيد و محدود سازد.

بر اين اساس مفهوم ليبراليسم، آزادي از تمامي قيودات و تعهدات ديني و نفي حاكميت خدا و قوانين الهي بوده و حاكميت الهي جاي خود را به حاكميت اميال نفساني داده است.[5] در اين ايده قانون‌گذاري تنها حق انسانها و به موجودات فراطبيعي است كه صرفاً بنابر ميل و اراده نفساني انسانها و شرايطي كه خود تشخيص مي‌دهند انجام مي‌گيرد. اين بينش حس و عقل انساني را براي درك تمام واقعيات كافي مي‌داند. و تعهدات نسبت به منقولات ديني و حقايق ماوراء طبيعي به عنوان سدي در برابر آزادي انسان تلقي شده و لذا نفي مي‌گردند.[6]

حال با مقايسه اين بينش با انديشه اسلامي به تفاوت بنيادي آن‌دو پي‌‌مي‌بريم زيرا اساساً در مكتب اسلام آزادي به مفهوم ليبرالي آن تحت عنوان اسارت و بندگي نفس اماره و اطاعت از شياطين در مقابل اطاعت از خداوند تلقي شده، و قرآن كريم ضمن برخورداشتن فرزندان آدم از آن، بر تعهد ايشان با خدا مبني بر نفي عبوديت شيطان تأكيد مي‌كند. (الم اعهد اليكم يا بني آدم ان لا تعبدو الشيطان[7]) و تنها پرسش و اطاعت الهي و نه نفساني را به عنوان صراط مستقيم معرفي مي‌نمايد (و ان اعبدوني هذا صراطٌ مستقيم[8]).

اجمالاً اينها نكاتي است كه از نظر مدافعان تفكر ليبرالي در جوامع اسلامي كاملاً به دور مانده است. حضرت امام (ره) در بدو پيروزي انقلاب كراراً بر عدم سوء استفاده از نام آزادي هشدار داده و آزادي را در حدود اسلام و قانون مجاز شمردند.[9] بديهي است پناه بردن به تفكر ليبرالي براي رهائي از دشمن‌هاي استكبار جهاني به سان اين مثل معروف است كه بدانيم براي نجات از ترس مرگ اقدام به خودكشي كنيم، زيرا به زعم ايشان مي‌بايست براي در امان ماندن از ستيزه جوئي‌هاي دشمنان اسلام و انقلاب، با آنان هم‌رنگ شده و ملاكها و ارزشهاي خاصه مورد قبول آنان را بپذيريم، غافل از آن كه با اين تجويز انقلاب و نظام اسلامي را با دست خويش به نابودي سوق داده‌ايم و بر اين اساس به حق بايد گفت تفكر ليبرالي در فرهنگ اسلامي جايگاهي ندارد.


[1]. در مصاحبه كه نشريه سپيده در تاريخ 2/6/81 با خانم اعظم طالقاني انجام داد نامبرده ضمن حمايت ازاين اصل (ليبراليسم) گفت: «به نظر من تفكر ليبرالي به مردم آزادي و راحتي مي‌دهد و دشمن نمي‌تواند عليه آن نظامي كه تفكر ليبرالي دارد. سم‌پاشي نمايد.»

[2]. نهضت آزادي در انديشه و عمل، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول 1368، ص69.

[3]. آنتوني آربلاستر، ليبراليسم غرب ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر تهران نشر مركز 1377، ص19.

[4]. همان، ص26.

[5]. همان، ص39.

[6]. همان، ص37.

[7]. سوره يس، آيه60.

[8]. همان، آيه61.

[9]. ر.ك، صحيفه نور: ج8، ص170ـ28/4/58ـ ج10، ص234ـ ج21، ص195 و....

محمد ملك زاده

/ 1