توسعه يا عدم توسعه مسئله اين است
موانع توسعه در ايران عنوان گفت و گويي است که در شماره 59 مجله چشم انداز ايران به چاپ رسيده است. اين مقاله حاوي مطالبي درباره توسعه و موانع آن در ايران مي باشد. در اين مقاله پس از تعريف توسعه به طور مفصل موانع توسعه از ديدگاه آقاي عزت الله سحابي از فعالان سياسي متمايل به جريانات به اصطلاح ملي ـ مذهبي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.مقاله حاضر در صدد نقد کامل مباحث مطرح در گفت و گوي مذکور نيست بلکه تنها به نقد بخشي از ديدگاه هاي آقاي سحابي که از ديدگاه نگارنده مهمتر است پرداخته است.در يکي از فرازهاي مهم اين گفت و گو آقاي سحابي شرايط بعد از انقلاب اسلامي را عامل عدم توسعه ايران دانسته و ايران اسلامي را در تمام منطقه خاورميانه و جنوب و جنوب شرق و شرق آسيا عقب مانده ترين کشور معرفي مي کند. البته درباره ميزان صحت و سقم اين ادعا در پايان مقاله با آمار بحث خواهد شد اما در اينجا لازم است بيان کنيم که جمهوري اسلامي ايران از همان آغازين روز پيروزي انقلاب اسلامي قدم در مسير توسعه گذاشت اما از آنجايي که مدل توسعه جمهوري اسلامي ايران با مدل هاي توسعه نوع غربي تفاوت داشت و نيز به دليل قابليت هايي که در ايران اسلامي براي توسعه به سبک اسلامي بود و مي توانست تبديل به الگويي براي ساير کشورها و گسترش موج بيداري عظيم اسلامي شود لذا از همان روز توطئه هاي دشمنان نيز آغاز شد. دشمنان نظام اسلامي با توجه به اين قابليت بود که احساس کردند در صورت موفقيت انقلاب اسلامي، ايران توسعه يافته به يک قطب در برابر فرهنگ ليبراليستي غرب در خواهد آمد و همه برنامه ه هاي توسعه غربي را به هم خواهد ريخت.مساله اينست که در توسعه نوع غربي جهان به دو منطقه مرکز و پيرامون تقسيم مي گردد که در آن جهان غير غرب به عنوان پيرامون در خدمت منافع غرب به عنوان مرکز مي باشد. تبديل شدن اقتصاد جوامع غير غربي به اقتصادهاي تک محصولي و عمدتا توليد کننده مواد اوليه مورد نيازهاي کشورهاي غربي، تحکيم حکومت هاي استبدادي به ويژه حکومت هاي کودتاگر طرفدار غرب، ويران شدن بنيان هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي بومي جوامع که آنان را از هر گونه سلطه و از خود بيگانگي مصون مي داشت و... همه و همه آثار توسعه نوع غربي بوده و در واقع در اين نوع توسعه تنها غرب توسعه مي يابد و اگر هم پيرامون اندکي توسعه اي داشته باشد اولا تنها در حد ظواهر توسعه بوده (يعني توسعه تنها در سطح تغيير در شهرسازي، نوع لباس و پوشاک و فرهنگ عمومي جامعه و...) و ثانيا اين مقدار از توسعه نيز به دليل ضروري بودن براي حيات غرب بوده است تا به نيت توسعه خود کشورها و در واقع توسعه از سر اجبار بوده است تا توسعه واقعي. (شبيه تشکيل دولت رفاه در غرب که از ترس واکنش مردم غرب به نظام ظالمانه اقتصاد سرمايه داري و بازار آزاد و گرايش آنان به سوسياليسم مدعي دفاع از عدالت اجتماعي که باعث شد غرب به ناچار بدان تن درداده و پاره اي از خدمات رفاهي به شهروندان را خود عهده دار شود).اين در حالي است که توسعه اسلامي بر مبناي ايجاد عدالت اجتماعي و ساختن محيطي امن همراه با پيشرفت همه جانبه اعم از مادي و معنوي و با در نظر گرفتن اهداف متوسط و غايي بشر (بر اساس جهان بيني الهي) و براي همه جوامع بنا گذاري مي شود و در صورت موفقيت تبديل به الگويي براي توسعه ساير کشورها خواهد شد فلذا دشمنان ايران اسلامي شروع به توطئه نمودند که برخي از آنها عبارت بودند از: تجزيه طلبي، جنگ مسلحانه، ترور مسئولان و مردم عادي، جنگ تحميلي، تحريم اقتصادي و... که هر کدام از آنها در هر کشور ديگري به تنهايي مي توانست نظامي را سرنگون سازد اما جمهوري اسلامي ايران با توجه به برخورداري از پشتيباني هاي عظيم مردمي و تفضلات الهي از همه اين توطئه ها سربلند بيرون آمد اما در هر صورت هر کدام از اين توطئه ها در کند شدن حرکت قطار توسعه ايران اسلامي مطمئنا تأثيراتي داشت اما هرگز باعث توقف آن نشد.اما اين ادعا که کشور ما عقب مانده ترين کشور دنيا در خاورميانه، جنوب، جنوب شرق و شرق آسيا مي باشد ادعايي است که در آن ذره اي انصاف به چشم نمي خورد جالب اين است که آقاي سحابي از طرفي يکي از علل عدم توسعه را استبداد و در واقع عدم توسعه سياسي مي داند و از سويي ديگر با اين ادعا جمهوري اسلامي ايران را از استبدادي ترين کشورهاي منطقه که بوي عقب ماندگي شان شامه ملت هاي جهان را آزار مي دهد عقب مانده تر مي داند. و يا در بخش علمي و تکنولوژيکي جمهوري اسلامي ايران را که امروزه در اکثر بخشها قدم در مسير خودکفايي گذاشته و هر سال افتخار آفريني هاي آن باعث اعجاب جهانيان مي شود را نسبت به تمام کشورهاي مزبور که اکثرا در باتلاق وابستگي به غرب دست و پا مي زنند عقب مانده مي داند.آقاي سحابي يکي ديگر از موانع توسعه در ايران را گرايش مردم ايران به جناح اصولگرايان و ضديت با مکتب اصلاح طلبي مي داند البته اي کاش آقاي سحابي به جاي جناحي ديدن مساله به آن کلي تر مي نگريست ولي چون ظاهرا ايشان اصول گرايي را همان وفاداري به آرمان هاي امام و انقلاب و اصلاح طلبي را تجديد نظر طلبي در اين آرمان ها مي داند و بر اساس همين نگاه به آرمان هاي اول نگاه بدبينانه داشته و نگاه مثبتي به توسعه نوع دوم دارد لذا در اينجا ما نيز اشاراتي به سخن ايشان مي نماييم.در واقع نگارنده معتقد است هر دو گروه اصلاح طلب و اصول گرا در اصل متعلق به گفتمان کلان انقلاب اسلامي مي باشند اما متاسفانه اصلاح طلبان به مرور از آرمان هاي امام و انقلاب فاصله گرفته و خود را به سمت غرب نزديکتر کردند اين فاصله يابي که عمدتا حاصل نوعي دنيازدگي و رسوخ برخي افکار دگر انديشانه دست چندمي غربي تحت عنوان افکار روشنفکرانه بود باعث شد تا با وجودي که اصلاح طلبان قله هاي قدرت را فتح کرده بودند اما با بر چشم زدن عينک غربي به توسعه ايران با اين عينک نگريسته و نتيجه عملکردشان اين باشد که زمينه براي کندشدن حرکت توسعه ايران اسلامي فراهم آيد چرا که مهمترين عنصر توسعه ايران اسلامي که از مهمترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي هم بشمار مي رود دو عنصر خود باوري و خود اتکايي بود که از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي زير بناي بسياري از پيشرفت هاي کشورمان بوده است اما متاسفانه اين دستاوردها در دوران اصلاحات به نحو عجيبي مورد بي مهري قرار گرفت و تلاش شد تا با پيشرفت هاي کشورمان که نمود بارز آن فعاليت هاي هسته اي کشورمان بود با انواع لطايف الحيل و با همان استدلال هايي که غربي ها مطرح مي کردند مقابله شود.متاسفانه تفکر مدعي اصلاح طلبي در نهايت خود به آفتي در برابر توسعه در آمد و زمينه را براي رشد و گسترش فرهنگ مصرف گرايي، ظهور شبکه هاي قدرتمند و فاسد به لحاظ اقتصادي و سياسي که در برابر هيچ کس خود را پاسخگو نمي دانستند، افزايش روحيه اشرافي گري در ميان مسئولان، گسترش انديشه هاي هنجار شکنانه، حيف و ميل بيت المال، جرات يافتن دشمنان براي اظهار نظر در مسائل داخلي ايران، توقف برخي فعاليت هاي علمي مربوط به توسعه همچون پلمپ تاسيسات هسته اي و... را فراهم نمودند.البته هر چند نمي توان اين امور را در کند کردن سير توسعه در ايران اسلامي بي تأثير دانست اما مسير توسعه در نظام اسلامي ايران آن چنان شفاف، محکم و قوي هست که نه تنها هيچگاه چنين انفعال هايي نتوانسته است مسير توسعه را بربندد بلکه نظام اسلامي تکيه بر تفکرات اسلامي حضرت امام و رهبر معظم انقلاب، همچنان با شدت وحدت خاص خود مسير توسعه را پيموده و خواهد پيمود و شاهد پيشرفت هاي فراواني در زمينه هاي هسته اي، سلول هاي بنيادين، فناوري ارسال ماهواره، داروهاي شيميايي همچون داروي ضد سرطان و داروي ضد ايدز، فناوري ساخت، تعمير و نگهداري هواپيماها، شبيه سازي و... بوده است که مظاهري از توسعه اقتصادي بوده و هر کدام از آنهاچشم جهانيان را خيره کرده است.آقاي سحابي در بخشي ديگر مي گويد:
عامل داخلي ديگر (در زمينه عقب ماندگي) در ايران... عبارتست از فقدان روحيه يا اخلاق وطن دوستي در ميان نخبگان سياسي ايران.در اينجا لازم است به استحضار ايشان برسانيم که وطن دوستي ميان مردم مسلمان ايران در ذيل اسلام خواهي تعريف مي شود و اگر از حديث معروف حب الوطن من الايمان بگذريم و از ادله ديگري که بر دفاع از جان و مال و ناموس و در گستره اي عظيم تردفاع از وطن و باهمان ملاک دفاع از مال و ناموس صبغه شرعي داده و کشته شدن در راه آن را شهادت مي داند نيز بگذريم شواهد موجود حاکي از ميزان وطن دوستي هاست.
ملت ايران و نخبگان آن به ويژه آنان که وفادار تر به آرمان انقلاب اسلامي بودند وطن دوستي خود را در هشت سال دفاع مقدس و نيز در عرصه سازندگي و پيشرفت کشور مردانه به اثبات رسانده و نيازي به توضيح اضافي نيست اما طنز ماجرا اينست که مدعيان وطن خواهي و ملي گرايي در زمانه خطر و دروان جنگ تحميلي يا در داخل کشور کنج عافيت گزيده و يا در خارج از کشور به خوشگذراني مشغول بودند و حتي يک نفر از مدعيان ملي گرايي را نمي توان يافت که در برابر دشمنان متجاوز به اين آب و خاک سلاح در دست گرفته باشند و حتي برخي از آنها طبق شواهد موجود اگر هم قدمي بر مي داشتند در راستاي اهداف دشمنان ايران بود (به خاطر بياوريم که در آن دوران طبق گفته هاي فرماندهان عراقي اطلاعيه هاي مايوس کننده و سياه نمايانه گروه هايي مثل نهضت آزادي از اوضاع کشور به منظور تقويت روحيه ارتش عراق درميان آنان توزيع مي شد و نمونه هاي فراوان ديگر از سنگ اندازي هاي برخي از اين جريانات در روند پيروزي رزمندگان اسلام در زمان جنگ و بعد ها در دوران پيشرفت هاي علمي ملت ايران).در بخشي ديگر آقاي سحابي از اينکه جمهوري اسلامي ايران به دليل دارا بودن برخي منابع مادي نسبت به تحريم هاي غرب بي اعتنايي مي کند ابراز نارضايتي مي کند که البته جاي تاسف دارد همچنين در اين بخش ايران را در سطح جهاني منزوي مي داند. در اين زمينه نيز بايد بگوييم: اولا برخلاف ديدگاه آقاي سحابي علت بي اعتنايي به تحريم ها تنها داشتن منابع نفت نيست بلکه علت عمده آن پشتوانه عظيم مردمي نظام و نيروي ايمان و اراده قوي و تلاش براي خودکفايي و سازندگي است و با وجود چنين عناصري تحريم مطمئنا سلاح ترسناکي به شمار نمي رود. ثانيا جمهوري اسلامي ايران هرگز نه تنها در جهان معاصر منزوي نشده بلکه امروزه يکي از فعال ترين و پرتعامل ترين کشورهاي سطح دنيا محسوب مي شود.
در واقع ادبيات سحابي درباره انزواي ايران دقيقا برگرفته از ادبيات غربي هاست که روي گرداني چند کشور غربي از ايران را به معناي روي گرداني تمام دنيا از ايران و در نتيجه انزواي کشورمان تعبير مي کنند (که البته اين مساله در غرور کاذب غربي ها و کوته بيني آنها ريشه دارد) همچون مورچه اي که وقتي آب در لانه اش افتاده بود فرياد مي زد: اي واي تمام دنيا را آب برده است. اين در حالي است که اگر نظام ناعادلانه بر سازمان هاي بين المللي حاکم نبود و نيز دولت ها بر اثر روابط ناسالم حاصل از برنامه هاي توسعه غلط غربي تحت فشار قدرت ها نبوده و مي توانستند آزادانه راي و نظر خود را در سطح دنيا بيان کنند آنگاه معلوم مي شد که چه کسي منزوي است و چه کسي در دنيا محبوبيت دارد؟
يکي ديگر از طنزهاي توسعه غربي اينست که از سويي حداقل 118 کشور عضو جنبش عدم تعهد از برنامه هاي هسته اي ايران دفاع مي کنند و از سويي ديگر به دليل ساختار غلط حاکم بر سازمان هاي بين المللي با راي چند کشور معدود و انگشت شمار ايران را به تحريم تهديد مي کنند و جالب تر اينکه در رسانه ها نظر اولي ناديده انگاشته مي شود و نظر چند کشور معدود نظر تمام دنيا تلقي مي شود.سحابي در ادامه با يکي دانستن ايران اسلامي با کشورهاي استبدادي منطقه مسئولين نظام اسلامي را متهم به ناديده گرفتن مردم و تلاش براي خارج کردن آنان از صحنه مي کند و البته براي فرار از واقعيات غير قابل انکار برچسب عوام گرايي را به نظام وارد مي سازد و اين اتهام را در بخش هاي ديگر گفت و گو نيز تکرار مي نمايد.عوام گرايي يا به اصطلاح فني تر پوپوليسم عنواني است که توسط ابر قدرت ها بکار گرفته مي شود. آنان از سويي ادعاي دموکراسي خواهي شان گوش فلک را پر مي کند و از سويي وقتي مشارکت حداقلي مردم در کشورهاي متبوع خود و مشارکت حداکثري در جمهوري اسلامي ايران را مشاهده مي کنند به جاي پذيرش واقعيت از اولي به نام دموکراسي ياد مي کنند و عمله هاي فکري شان دست به کار شده و براي توجيه اين افتضاح دموکراسي را به کيفي و کمي تقسيم کرده و دموکراسي خود را دموکراسي کيفي مي دانند که از دموکراسي کمي بهتر است و از طرف ديگر مشارکت عظيم مردمي در جمهوري اسلامي ايران را به دليل ناهماهنگ بودن باخواست هاي قدرت ها و نقش بر آب کردن توطئه هاي آنان پوپوليسم يا عوام گرايي مي خوانند.متاسفانه آقاي سحابي اينجا نيز با بر چشم زدن عينک غربي دچار توهم شده است در واقع شواهد پشتوانه مردمي نظام اسلامي بيش از آن است که لازم به ذکر باشد به ويژه براي امثال آقاي سحابي که از داخل کشور ناظر حضور مردم هستند. حضور دهها ميليوني مردم در راهپيمايي هاي حمايت از نظام همچون 22 بهمن، حضور حداکثري در انتخابات که در تمام مراحل حتي در کم حضور ترين انتخابات نسبت به مدعيان دموکراسي درصد حضور بالايي داشته است به ويژه در انتخابات اخير که نزديک به 85 درصد مردم آزادانه در انتخابات شرکت کرده و رئيس جمهور منتخب خود را انتخاب کردند (که اگر توهمات برخي از خواص داخلي و نيز برنامه ريزي هاي دشمن براي سوء استفاده و راه اندازي انقلاب مخملي نبود شيريني اين حضور بيشتر در مذاق مردم ايران خود نمايي مي کرد) همه و همه نشان از پشتوانه عظيم مردمي نظام جمهوري اسلامي ايران دارد.ايشان در بخشي ديگر از اين مقاله با اهانت به مردم ايران دو رويي را به آنان نسبت داده و حتي اين خصلت را جزء فرهنگ ايراني مي داند و يا به دليل اينکه مردم تمايلي به افکار آنان ندارند آنان را مردم گرسنه اي مي داند که کمتر به فکر دموکراسي طلبي و آزادي بوده و بيشتر چشم به دست دولت هستند اميدواريم لااقل در اينجا به شعور ايران اهانت نکند و يا به قدري چشمان خود را بر حقايق نبندد که همچون شبکه هاي ماهواره اي خارجي و رسانه هاي معاند انبوه بي شمار جمعيت ايراني شرکت کننده در تظاهرات هاي حمايت از نظام را درخت تصور کند و يا حضور آنان را در انتخابات و يا راهپيمايي ها به وعده تقسيم قند و شکر و روغن و گوشت نسبت دهد.در يکي ديگر از فرازها عامل استعمار را مانع توسعه مي داند و درباره نقش اين عامل در دوران جديد مي گويد: عامل دوم استعمار است که امروزه به طور مستقيم در ايران وجود ندارد ولي با نظر به شيوه ها و سياست هاي خارجي حاکميت کنوني ايران باعنوان غرب ستيزي يا آمريکا ستيزي موجب خسارات و محرميت هاي ايران و ايراني شده است.آقاي سحابي در واقع با اين سخن سياست هاي ضد استکباري راکه عامل ريشه کني اين مانع توسعه مي باشد را در تناقضي آشکار به عاملي در جهت مانع بودن براي توسعه تفسير مي کند. اين استدلال آقاي سحابي با هيچ عقل سليمي همخواني ندارد مثل اينکه به شخصي که منزلش در معرض سرقت قرار گرفته و به دنبال دزد مي گردد تا او را دستگير کند گفته شود اگر به دنبال سارق بگردي خانه ات را دزد خواهد زد در حالي که منطقي اينست که مصونيت از دزد مستلزم مقابله با دزد است و نه آزاد گذاشتن وي. لذا سياست هاي ضد استکباري جمهوري اسلامي ايران با ريشه کني اين مانع توسعه قدمي در مسير توسعه مي باشد.در پايان از آنجايي که آقاي سحابي با سياه نمايي هاي خود ايران را عقب مانده ترين کشور خاورميانه، جنوب، جنوب شرق و شرق آسيا معرفي کرده است لازم است تنها به چند آمار اشاره نماييم تا ميزان صحت و سقم سخن ايشان در باره توسعه نيافتگي مطلق ايران آشکار شود: (البته لازم به ذکر است که اين آمار فارغ از اين است که آيا اين شاخص ها از ديدگاه ما هم قابل قبول است يا نه اما از آنجايي که در دنيا به اين آمار ها استناد مي شد ارائه مي شود).طبق گزارش توسعه انساني سازمان ملل سال 2009 جمهوري اسلامي ايران با رشد 22/1 درصدي شاخص توسعه انساني در سال هاي پس از پيروزي انقلاب از نظر سرعت توسعه يافتگي بين 182 كشور دنيا در رتبه سوم جهان ايستاد. لازم به ذکر است، گزارش توسعه انساني يكي از مهمترين و معتبر ترين گزارش هاي اقتصادي و اجتماعي در جهان است كه هر ساله توسط دفتر توسعه سازمان ملل متحد متحد (UNDP) منتشر مي شود و در اين گزارش شاخص توسعه انساني (HDI) كشورها بر اساس معيارهايي چون اميد به زندگي، كيفيت نظام آموزشي، درآمد واقعي و سرانه درآمد ملي محاسبه مي شود كه تمامي شاخصهاي توسعه اقتصادي و اجتماعي در برآورد اين شاخص دخيل است و به عبارتي يكي از جامع ترين معيارها براي مقايسه توسعه يافتگي كشورها به شمار مي رود كه البته تمامي دولت ها و سازمان هاي علمي و تحقيقاتي از اين شاخص به عنوان معيار اصلي مقايسه كشورها استفاده مي كنند.بنابراين گزارش، جمهوري اسلامي ايران از نظر شاخص توسعه انساني طي سال هاي پس از انقلاب با 22 پله صعود مواجه شده و از رتبه 110 در سال 1979 به 88 در گزارش سال جاري ميلادي ارتقا پيدا كرده است. سرانه توليد ناخالص داخلي ايران نيز بر اساس شاخص برابري قدرت خريد در سال 56 حدود 2970 دلار بوده است كه به 10955 دلار در گزارش سال جاري ميلادي رسيده است كه نشان دهنده 7985 دلار افزايش در سرانه توليد ناخالص داخلي است.بر اساس گزارش توسعه انساني سازمان ملل، اميد به زندگي در ايران در سال 56 كمتر از 57 سال بوده است كه اين رقم طي سي سال گذشته بيش از 14 سال افزايش يافت و به 71. 2 سال رسيده است.سازمان ملل شاخص اميد به زندگي در ايران را 769 اعلام كرده و اميد به زندگي مردان ايراني را 69/9 سال و زنان ايراني را 72/5 سال گزارش كرده است.بر اساس گزارش توسعه انساني، نرخ با سوادي افراد بالاي 15 سال در كشور در سال 56 كمتر از 47 درصد بوده است كه اين رقم نيز طي سال هاي پس از انقلاب با افزايش قابل توجه مواجه شد و به بيش از 84 درصد جمعيت ايران در حال حاضر رسيده است.بر اساس گزارش توسعه انساني سازمان ملل، دسترسي به آب شرب و آشاميدني سالم که يکي از ملاک هاي توسعه بهداشتي مي باشد از 51 درصد كل جمعيت كشور در سال 56 به بيش از 94 درصد در حال حاضر افزايش يافته است.همچنين در خبري ديگر در باره پيشرفت هاي علمي کشورمان چنين آمده است:به گزارش باشگاه خبرنگاران، هفته نامه نيوساينتيست در گزارشي نوشت: سال 2010 از لحاظ علمي متعلق به ايران مي باشد.بر اساس اين گزارش، يافته ها و داده هاي علمي در ايران يازده مرتبه سريع تر از ديگر کشورهاي جهان مي باشد. بر اساس بررسي هاي صورت گرفته موارد منتشره و موفقيت هاي علمي در خاور ميانه با رشد جالبي مواجه بوده است و در اين بين ايران با رشد چهار برابري در صدر مي باشد.اريک آرکامبولتف، از کارشناسان موسسه تجزيه تحليلي science-matrix واقع در مونترال کانادا راجع به رشد علمي ايران گفت: موفقيت و حجم انتشارات علمي ايران در زمينه هاي شيمي کاني، شيمي هسته ايي، فيزيک هسته ايي و مهندسي هسته ايي بوده است. در زمينه مهندسي هسته ايي ايران رشد 250 مرتبه ايي سريعتر از ديگر نقاط جهان را داشته است. اين در حالي است که تحقيقات پزشکي و کشاورزي نيز در اين کشور رو به افزايش مي باشند.اکنون با مراجعه به آمار ساير کشورهايي که آقاي سحابي مدعي عقب مانده بودن ايران اسلامي نسبت به آنان مي باشد (اين آمار در سايت رسمي سازمان ملل متحد موجود باشد و در نشريات علمي نيز از اين سايت نقل شده است) ميزان کذب ادعاهاي ايشان مشخص مي شود چرا که بسياري از کشورها حتي کشورهاي پيشرفته اي مثل چين، استراليا، ژاپن و... در اين آمارها نه تنها سرعت پيشرفت نداشته اند بلکه حتي شاخص هاي آنها کاهش نيز يافته است بنابراين ما ادعا نمي کنيم که توسعه يافته ترين کشور منطقه مي باشيم اما ادعا مي کنيم قدم در مسير توسعه گذاشته و طبق آمار سازمان ملل متحد داراي سرعت فوق العاده (رتبه سوم از نظر سرعت توسعه يافتگي در سطح دنيا) هستيم. ضمن اينکه موانع فوق الذکر همچون جنگ، تحريم، توطئه هاي هزينه افزاي دشمنان نظام و... را نيز بايد در برآورد سرعت يا کندي توسعه يافتگي در نظر داشت.سيد روح الله لطيفي