جامعيت، رمز جاودانگي اسلام - جامعيت، رمز جاودانگي اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جامعيت، رمز جاودانگي اسلام - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جامعيت، رمز جاودانگي اسلام

بدون ترديد انقلاب شكوهمند اسلامي ايران با‌ وارد نمودن دين در عرصه حاكميت اجتماعي و با به چالش كشاندن انبوهي از تئوريهاي موجود در دنياي معاصر، گسترده‌‌ترين و عميق‌ترين جنبش اسلامي را در طول تاريخ اسلام و تشيع پي‌‌‌ريزي نمود. امام(ره) سكانداري بود كه با اقتدار تمام در عصر انزواي دين اسلام با شكستن امواج متلاطم فتنه‌هاي تحجر، فساد، سكوت، وسكون ملتها، كشتي طوفان زده‌اي را به ساحل نجات رسانيد كه در منطق بسياري از انديشه‌ها و باور‌‌هاي مادي دنياي مدرن‌، نجاتش از آن غرقاب فساد و نابودي حتمي امكان‌پذير نبود.

اما آنچه اينك بايد به عنوان دغدغه اصلي ما قرار گيرد، صحت وسلامت اين بناي نو ‌پاي اسلامي و حركت رو به جلو آن در مسير كمال و پيشرفت مي‌باشد كه قطعاً نيازمند مراقبت‌ها و هوشياري‌هاي ويژه‌اي است تا اين حركت را در مسير اهداف و آرمان‌هاي انقلاب و نظام، و تحقق حاكميت اصيل ديني تضمين نمايد. ازبدو تاسيس اين انقلاب، بر‌خورد جدي با آن و سعي در ايجاد شكاف و رخنه ميان باورهاي ديني انقلابيون و مردم مسلمان ايران از مهمترين اهدافي بود كه در دستور كار انبوه تبليغات استعماري قرار گرفت و قطعاً مبارزه اساسي با آنها وظيفه‌اي است كه هو‌شياري ويژه‌اي را از سوي مسئو‌لئين و مردم مسلمان و آگاه ايران طلب مي‌نمايد.

چندي پيش نشريه ايران با درج مقاله‌اي تحت عنوان «دينداري و منافع مادي، تزاحم يا سازگاري»[1] به تبيين پاره‌اي از شكاف‌هاي ديني در ايران پرداخته و راهكارهائي براي مقابله با آن ارائه نموده است كه موضوع اين نوشتار به بررسي آن اختصاص يافته است. نويسنده مقاله فوق ضمن تاكيد بر وجود چالش در باور‌هاي ديني و ايجاد شكاف در آنها، مواردي نظير ترويج و تبليغ دين از سوي متوليان و ترويج بيحد و حصر غم و اندوه در مراسم مذهبي را به عنوان برخي از عوامل بروز شكاف ديني و ايجاد احساس تزاحم ميان دين‌داري و منافع‌زندگي مادي ياد مي‌كند كه در اينجا در بررسي اين نظرات، بنظر مي‌رسد‌ ذكر پاره‌اي توضيحات حائز اهميت باشد:

1- به تاكيد قرآن كريم، شريعت الهي و احكام ديني اسلام به دور از تكلّف و بر پايه سهولت و آساني استوار گرديده است.[2] قطعاً سختگيري‌هاي بي‌مورد نه تنها مطلوب اسلام نيست كه نتيجه مناسبي نيز در پي نخواهد داشت. لكن اين به آن معني نيست كه انسان در برابر تخلفات آشكار خود و ديگران و يا هدايت و ارشاد آنان بي‌تفاوت بماند. خواست پيشوايان و مربيان ديني ما از مسلمانان، حفظ حدود الهي در عين پرهيز از تكلفات وسختگيري‌‌هاي نابجا بوده است. حضرت علي (ع) در اين خصوص مي‌فرمايند: «... در اسلام اموري واجب و برخي حرام گرديده است. آنها را رعايت كنيد و برخي امور را خداي متعال از سر رحمت و نه فراموشي به خودتان وانهاده است پس خود را درباره آنها به تكلف نياندازيد.»[3]

2- بدون ترديد در دين اسلام، كسب علوم و معارف گوناگون از جمله معارف ديني، در انحصار طبقه معيني گذارده نشده است بلكه همه به كسب علوم و معارف ديني، آشنائي با قرآن و روايات و تبليغ و ترويج آن تشويق شده‌اند. حافظ قرآن و حديث و مروج احكام الهي هر كه باشد مورد تشويق و تكريم است و اين حقوق همگاني و تشويق عمومي از صدر اسلام تا كنون همواره براي عموم محفوظ بوده است. لكن بطور ‌طبيعي عرف جوامع بشري و ضرورت زندگي اجتماعي چنين اقتضا دارد تا به دليل وجود مشغله‌هاي فراوان زندگي مادي و عدم امكان دستيابي يك فرد به تمام علوم و معارف مختلف، هر فرد عهده‌دار كاري گرديده و در رشته‌اي معين تخصص لازم را كسب نمايد.

تبليغ و ترويج دين و احكام الهي فريضه‌اي است كه بدون كسب علوم و معارف گسترده ديني و احاطه به جوانب و زواياي گوناگون آن عملي نخواهد بود. جايگاه روحانيت در اسلام به عنوان متوليان سنتي ترويج احكام ديني، بدون آن كه امتياز يا طبقه خاصي در اين خصوص براي ايشان منظور گرديده باشد، دقيقاً ناظر به اين مطلب مي‌باشد. اجتهاد وتحقيق در فقه و علوم وابسته به آن، براي ترويج و تبليغ احكام الهي اسلام، متوقف بر كسب معلومات بسيار وسيع و دامنه‌‌داري از علوم اسلامي است. اظهار نظر در مسائل ديني، خواه فقه يا رشته‌هاي مربوط ديگر، كار فني پيچيده و دشواري است كه جز از متخصصان ورزيده اين رشته علمي از كسي ساخته نيست.

شهيد بهشتي در مقاله‌اي كه در سال 1341 منتشر ساخت با اشاره به اين نكته مي‌نويسند: «... آنچه امروز در ميان مردم مخصوصاً تحصيل كردگان رشته‌هاي مختلف علوم ديگر رايج شده كه با مختصر اطلاع از قرآن و حديث و تاريخ اسلام به خود حق مي دهند در مسائل فقهي عملي فتوا دهند؛ در مسا‌ئل اعتقادي و تاريخي اظهار نظركنند وگاهي نظرات دانشمندان بزرگ اسلامي گذشته يا معاصر را تخطئه نمايند، انحرافي سخت ناپسند و زيان آور است...»[4]دلالت بر اين مطلب به قدري واضح و بديهي است كه رفتار عقلا در جوامع بشري، بهترين مؤيد آن قرار مي‌گيرد. به راستي اگر عرف موجود در جوامع مختلف اين گونه است كه يك پزشك به طبابت‌هاي سطحي افراد غير پزشك و يا كساني كه اطلاعات مختصر و پراكنده‌اي از پزشكي دارند، ارزشي نمي‌گذارد و يا يك سياستمدار ورزيده و با تجربه برروي بحث‌ها و سياست‌ بافي‌هاي مردمي كه اطلاعات سياسي آنها از مسمومات و شايعات و يا مندرجات چند روزنامه و نشريه تجاوز نمي‌كند، حسابي باز نمي‌كند، همين‌طور يك فقيه يا محقق اسلام شناس به اظهار نظر افرادي كه در علوم اسلامي تخصصي ندارند و درباره مسائل اسلامي نظر مي‌دهند، نمي‌تواند ارزشي قايل گردد، هر چند اظهار نظر كنندگان، متخصصان برجسته‌اي در علوم ديگر باشند.

بنابراين همان‌گونه كه هر علمي نيازمند متولي خاصي است تا با بهره‌گيري از قواعد و آموزه‌هاي آن علم و احاطه بر ابعاد و زواياي گوناگونش به عنوان يك متخصص آن را به ديگران عرضه نمايد، ترويج دين نيز نيازمند به متوليان خاصي است كه بي‌توجهي به آن و وانهادن اين وظيفه خطير بر عهده برخي به اصطلاح روشنفكران و يا گروه‌هاي ناآشنا به اصول و فروع دين، به نتيجه‌اي جز همن چيزي كه حضرت امام(ره) از آن به عنوان اسلام آمريكايي ياد مي‌نمودند،نخواهدانجاميد.

3- بي‌اطلاعي يا بي‌توجهي به فلسفه برپايي عزاداري‌ها و ذكر مصائب اهل‌بيت در محافل گوناگون نتيجه‌اي جز اين نخواهد داشت كه برخي آن را عامل دين‌گريزي و ايجاد شكاف در دين و اعتقادات مردم معرفي نمايد. اين در حالي است كه بررسي تاريخ تشيع در اعصار مختلف خلاف آن را ثابت مي‌كند. تاريخ 1400 ساله شيعه به خوبي گواه بر اين مطلب است كه عمده‌ترين دليل مبارزات ظلم ستيزانه و تداوم مقتدرانه حركت و پويايي اين گروه اقليت در ميان مسلمانان جهان، الهام گرفتن از الگوي زندگاني اهل‌بيت(ع)، در پرتو برپايي مجالس ذكر مصائب و شدائد ايشان بوده‌است.

از بدو پيروزي انقلاب زمزمه‌هائي به گوش مي‌رسيد مبني بر آن كه از اين پس بايد به گريه‌ها و ناله‌ها و ذكر مصائب اهل بيت(ع) خاتمه دهيم اما حضرت امام (ره) با درك به موقع اين جريان انحرافي و با اشاره به ابعاد و نتايج حاصله از اين ندبه‌ها و عزاداريها در انسان سازي مسلمانان وظلم ستيزي انسانها در برابر طاغوتيان، تصور حد پاياني براي چنين روندي ممكن ندانسته، وحدت كلمه و تداوم پيروزي را در گرو بر پائي همين مجالس مي‌دانستند.[5]

ايشان با تأكيد بر بعد سياسي مسئله قيام امام حسين (ع) ضمن پرداختن به فلسفه گريه در عزاداريهاي حسيني مي‌فرمايند: «اينكه در روايات ما براي يك قطره اشك براي مظلوم كربلا آن قدر ارزش قائل‌اند حتي براي تباكي(خود را به شبه گريه درآوردن) ارزش قايلند. نه از باب اين است كه سيد مظلومان احتياج به اين كار دارد و نه اين است كه فقط براي ثواب بردن شما و سامعين باشد ... اين مسئله از ديد سياسي‌اش معلوم مي‌شود.»[6]

بر اين اساس از ديدگاه بنيانگذار جمهوري اسلامي، زنده ماندن اسلام و بيداري ملتهاي مسلمان در پرتو همين مجالس عملي بوده و با سردادن همين گريه‌ها و اندوهاست كه ابعاد سياسي، ظلم ستيزي و سازش ناپذيري اسلام در برابر طاغوتيان زمان آشكار مي‌گردد و به حق نمي‌توان تاثير اين مجالس را در جاي جاي مبازرات مردم ايران از 15 خرداد 42 به بعد از آن تا پيروزي انقلاب و ايستادگي در برابر دشمنان متجاوز به خاك و سرزمين اين ميهن اسلامي و مبارزه با استعمارگران خارجي در جمهوري اسلامي انكار نمود.

4-سعي در اثبات وجود تضاد كامل ميان دين با علوم و فراورده‌هاي دنياي مدرن تلاش عمده‌اي بوده است كه همواره از سوي مروجان ضد حاكميت ديني بكار گرفته شده تا دين را عاملي ضد پيشرفت و توسعه قلمداد نمايند بسياري از انديشمندان معاصر به دفعات و بطور آشكار دين را در راستا با هر ايدئولوژي ديگر از روشن كردن آينده و ارائه مسير قافله بشري و ايده‌آل‌هاي جاودانه ناتوان دانسته‌اند.[7]اينان همواره سعي نموده‌اند تا اين گونه القاء مسير كنند كه مقررات ديني توانائي ارائه يك نظام سياسي مترقي و پيشرو را نداشته و ضوابط شريعت مانعي در راستاي ترقي و توسعه جوامع و عاجز از تامين نيازها و منافع مادي روز بشري است لكن آنچه نبايد از نظر دور داشت بي‌توجهي اينان به وجود تفاوت آشكاري است ‌‌كه ميان نيازهاي بشري به چشم مي‌خورد.

نيازهاي اوليه بشر كه از عمق ساختار جسمي و روحي وضعيت زندگي اجتماعي وي سر چشمه مي‌گيرند، آميخته با جوهر وجودي انسان بوده و تا موجودي به نام انسان باقي است آنها نيز بدون تغيير وجود خواهند داشت. اما در مرتبه بعد، نيازهاي ثانويه انسان قرار دارد كه در هر عصر و زماني به ابزار و وسايل زندگي آن عصر مربوط مي‌گردد اين نيازها كه ناشي از توسعه و تجدد در زندگي مادي است با گذشت زمان دچار تغيير و تحول شده و همواره در حال تجديد و احياء يا نابودي مي‌باشند. براين اساس نه مي‌توان به طور كلي ادعا كرد كه همه نيازمندي‌هاي بشر در حال تغيير است و نه مي‌توان گفت كه تغيير نيازها الزاماً تغيير اصول و قواعد اساسي زندگي را در پي خواهد داشت.

حق، عدالت و اخلاق، يك سلسله مفاهيم نسبي نيستند كه با تغيير وسايل و ابزار زندگي تغيير يابند، بلكه تنها ممكن است شكل اجرايي و مظهر عملي اين مفاهيم ثابت تغيير يابد. توجه دين اسلام به تمام ابعاد مادي و معنوي انسان و نيز توجه به منافع مشروع مادي او نكته‌اي است كه همواره از سوي متفكرين اسلامي مورد تأكيد قرار گرفته است؛ علامه طباطبايي با اشاره به خاتميت و جاودانگي دين اسلام آن را پوشش دهنده تمام شئون زندگي و احتياجات بشري تعريف مي‌كند[8] و يا اقبال لاهوري در تبيين سازگاري ابديت ديني و تغيير در زندگي بشر، به ابديت و جاودانگي بنيان روحاني توجه نموده و نيازهاي نو و متغيير را بر اساس اصل اجتهاد قابل پاسخ‌گويي مي‌داند.[9]

بنابراين گرچه زندگي انسان دائماً دستخوش تغيير و تحول است و از اين نظر زندگي اجتماعي او نيز يكنواخت نخواهد ماند اما در عين حال انسان علاوه بر جنبه‌هاي متغير داراي ابعاد جاودانه و هميشگي نيز مي‌باشد و از اين رو هم داراي جاذبه‌ها و كشش‌هاي مادي ثابت است و هم جاذبه‌هاي غير مادي در عمق جانش كه ناشي از فطرت اوست، ريشه دارد و اين رمز جاودانگي اسلام است.


[1]- نشريه ايران، شماره‌هاي 2309 و 2310.

[2]- قرآن كريم، بقره، آيه185 و حج، آيه78.

[3]- نهج‌البلاغه، حكمت 105.

[4]- محمد حسين بهشتي، «روحانيت در اسلام»، مجموعه مقالات، ص 144.

[5]- صحيفه نور، ج17، ص 60.

[6]- همان. ج 16، ص 210- 207.

[7]- رك: بريان مكي، پوپر. ترجمه منوچهر بزرگمهر، ص 145- 142

[8]- رك: محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 2، ص 133-130.

[9]- رك: اقبال لاهوري، احياء تفكر ديني در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص 169-168.

محمد ملك زاده

/ 1