چالش‌هايي در نقد روحانيّت - چالش‌هايي در نقد روحانيّت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چالش‌هايي در نقد روحانيّت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چالش‌هايي در نقد روحانيّت

قانون اساسي يكي از مواردي است كه نمي‌توان در آن خدشه كرد و مورد توافق آحاد ملّت است.
اگر مقصود استنباطي است كه در قوه قضائيه صورت مي‌گيرد به نصيحت متون فقهي و حديثي بر مي‌گردد كه يكي از شرايط قاضي را مجتهد بودن مي‌داند چنانچه در اصل يكصدو شصت و دوّم و يكصد و شصت و سوّم قانون اساسي به آن اشاره شده است.

سؤال ديگري كه نويسنده مقاله «سه پرسش از روحانيت، مطرح مي‌كند آن است كه آيا روحانيّت براي اين صنف طريقيت دارد يا موضوعيت؟ در جواب بايد گفت: كه روحانيّت براي اين صنف طريقيت دارد. يعني في نفسه هدف نيست. كساني كه طلبه مي‌شوند و به اين سلك در مي‌آيند براي رضاي خدا طلبه مي‌شوند و خود را وقف خدمت به دين مي‌كنند نه اين‌كه در صنف روحانيت وارد شوند و به نان و نوايي برسند... امّا همين طريقيت خود براي استنباط احكام و فهم دين الهي موضوعيت دارد. حديث «فارجعوا الي رواه احاديثنا» نه تنها جايگاه روحانيّت را تثبيت مي‌كند بلكه به خوبي بحث رجوع به متخصصين ديني را بيان مي‌دارد و موضوعيت اين راه براي فهم دين از اين حديث شريف آشكار است.

آري، تنها راه فهم دين و احكام الهي تخصص داشتن در اين امور است. تخصصي كه از نظر تاريخي ريشه‌هايش به عهد امام باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌رسد.

بسيار بجاست به فرازهايي از كلام امام راحل (ره) توجّه كنيم تا قلم را بهتر به كار بگيريم :

«... امّا آن گروههاي روشنفكر و دانشگاهي و محصلين جديد و آنهايي كه خدمتگذارند براي اسلام، خداوند تأييدشان كند، من از آنها گلايه دارم براي اين‌كه مي‌بينم در نوشته‌هايشان بعضي نوشته‌هايشان اينها راجع به فقهاء، راجع به فقه، راجع به علماء اسلام، راجع به فقه اسلام اينها قدري زياده‌روي كردند... نه اين‌كه مغرض باشند و از سوء نيت حرف بزنند اينها اطلاعاتشان كم است.

امّا آن قدري كه اطلاع دارم از اوائل از زمان‌هاي اول اسلام تا حالا با اطلاعات اجمالي مي‌بينيم اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كرده‌اند، به همه ابعادش يعني معارفش را روحاني حفظ كرده، فلسفه‌اش را روحاني حفظ كرده، اخلاقش را روحاني حفظ كرده، فقهش را روحاني حفظ كرده، احكام سياسي‌اش را روحاني حفظ كرده، همه اينها با زحمت‌ها طاقت‌فرساي روحانيون محفوظ شده است... تمام ابعادي كه اسلام دارد و قرآن دارد آن مقداري كه در خور فهم بشر است. تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر، به قول اين آقايان عمامه بسر و ريش‌دار درست كردند.[1]

«... امروز اشخاصي كه ديده‌اند در رأس اين قوي روحانيّت بوده است و روحانيّت رهبري مي‌كرده است مي‌گويند روحانيّت نباشد. اين خيال خامي است براي اشخاص خام يا براي اشخاص خائن... من به همه كساني كه براي كشور خودشان كار مي‌خواهند بكنند و علاقه به كشور خودشان دارند نصيحت مي‌كنم كه اين سر الهي (روحانيت) را نشكنند، شكستن اين سد شكستن قرآن است، شكستن اين سد شكستن اسلام است... اگر بعضي كساني كه به طور قاچاق وارد شدند در روحانيّت فسادي دارند ـ به روحانيّت مربوط نيست.[2]

اسلام منهاي روحانيّت اسلام منهاي محتوي است، محتواي اسلام را اينها (روحانيّت) دارند درست مي‌كنند مردم اسلام را (در زمان محمد رضاخان) قبول داشتند امّا فقط الفاظ بود محمد رضا خان هم مي‌گفت اسلام، مي‌گفت اسلام را قبول دارم...» هر چه مي‌خواهند نماز بخوانند هر چه مي‌خواهند روزه بگيرند آن چيزي كه براي امپراطوري انگلستان ضرر داشت آن اسلام با محتواي واقعي كه اصلاً سياست يك ننگي بود مي‌گفتند فلان آخوند سياسي است... و اين از تبليغات شياطين بود كه مي‌خواستند صورت اسلام را نگه دارند و ما را مشغول به همين صورت‌ها بكنند و محتوي در كار نباشد تا كارهايشان را انجام بدهند محتواي اسلام كه مهمش قيام و نهضت براي خداست و جلوگيري از ظلم ظالمين و اجراي عدالت اسلامي بوده است اينها فراموش شده بود.»[3]

مكانيسم‌هاي نظارت و كنترل بر روحانيّت

قانون اساسي به تفصيل ابزار كنترل و نظارت را نه فقط براي روحانيان بلكه براي تمام نهادهاي سياسي روشن نموده است.
رهبري طبق اصل يك صد و يازدهم قانون اساسي تحت نظارت است و حتّي رسيدگي به وضعيت مالي رهبر توسط رئيس قوه قضائيه مورد نظارت و كنترل قرار مي‌گيرد.

شوراي نگهبان تحت نظارت مستقيم شخص رهبر هستند و موارد اختلافي ميان شوراي نگهبان و مجلس طبق اصل يك صد و دوازدهم توسط مجمع تشخيص مصلحت نظام حل و فصل مي‌گردد. نظارت‌هاي ديگري هم در قانون وجود دارد كه به جهت اختصار از ذكر آن خودداري مي‌گردد. اين نظارت ما بر «روحانيّت» بيروني است. هر چند تقوي، علم و اجتهاد و... مهم‌ترين و بهترين ابزار كنترل دروني است كه بايد مورد عنايت بيشتر قرار گيرد.

امّا اين‌كه چه كسي مي‌تواند يك فقيه را مورد ارزيابي قرار دهد، و در صورت انحراف وي از معيارهاي اسلام به او تذكر دهد؟ بايد افزود: متخصصين در دين و فقهاي ديگر براساس ادله و برهان مي‌توانند به ارزيابي مبادرت ورزند. امّا انچه مي‌توان به طور قطع گفت اين است كه من و شما كه در دين متخصص نيستيم نمي‌توانيم در استنباط فقهاي متخصص دخالت كنيم...

3. روحانيّت و انديشه ‌ورزي

نويسنده «نقدگونه‌اي بر عملكرد روحانيّت، تأكيد دارد كه در حوزه انديشه كه محوري‌ترين حوزه‌اي است كه نهاد روحانيّت به آن عنايت دارد پيشرفت قابل ملاحظه‌اي صورت نگرفته است وي مي‌گويد:

«حوزه انديشه و انديشه‌ورزي محوري‌ترين حوزه‌اي است كه نهاد روحانيّت اگر به داشتن پشتوانه‌اي قوي از علم و استدلال و اقناع فكري مستظهر باشد بايد داوطلبانه وارد اين عرصه شده و بستر لازم را براي ورود كليه جريانات و نحله‌هاي انديشه‌اي فراهم نمايد...
امّا متأسفانه ما شاهد كارنامه درخشاني از اين بابت نيستيم و كماكان شاهديم كه بخشي از نهاد روحانيّت كه برخي از تريبون‌هاي رسمي را نيز در اختيار دارد به جاي اتخاذ روش فوق از حربه تكفير و تفسيق استفاده مي‌كند...»[4]

اوّلاً

هر نظام سياسي نياز به پشتوانه علمي و گروه نخبگان دارد و روحانيّت و نظام سياسي كنوني ما از اين قاعده مستثني نبوده و روحانيّت آگاه به اين مسئله واقف است.

ثانياً

پس از انقلاب علي‌رغم تبليغات فراواني كه شده است امّا كنگره‌ها، سمينارها و انجمن‌هاي علمي و... نشان از كار و تلاش علمي زيادي در حوزه انديشه و انديشه‌ورزي است.

ثالثا

نويسنده مقاله اعتقاد به نوعي خفقان حاكم بر جامعه مي‌باشد كه توسط برخي روحانيون ايجاد شده و مانند كليساي قرون وسطي از حربه تكفير و تفسيق حداكثر استفاده را مي‌برد ولي اين ساخته و پرداخته ذهن نويسنده است چرا كه مقاله خود ايشان نقض خوبي بر اين مدعاست.

رابعاً

وي معتقد به انديشه‌اي هستند كه جزو انديشه‌هاي علمي و مستند نيست بلكه انديشه‌اي گروهي و حزبي و سياسي است كه با تغيير زمان و مكان چهره بر مي‌گيرد و تغيير و دگرگون مي‌شود. كه البتّه چنين انديشه‌اي قابل طرح در كل جامعه نيست و انديشه‌هاي حزبي ديگر به مقابله به آن برمي‌خيزد.

امّا به نظر مي‌رسد مقايسه‌اي اجمالي ميان آنچه قبل از انقلاب حاكم بود و انچه اكنون جريان دارد مانند: حجم كتب و مقالات، حجم ثبت اختراعات و اكتشافات و نوآوري‌ها، ايجاد المپيادهاي علمي و ... مي‌توان به سادگي ميزان توليد انديشه و انديشه علمي و نوآوري‌ها را دانست و در نهايت قضاوت را در اين زمينه به خواننده محترم واگذار مي‌كنيم.


[1]. امام خميني (ره)، نقش روحانيّت در اسلام ( انتشارات درالفكر، قم، 1399 هـ ق)، ص 5.

[2]. همان، ص 35.

[3]. همان، ص 59.

[4]. روزنامه نوروز، مورخ 24/4/81.

سيد محمد علي نوري

/ 1