رابطة ايران و آمريكا در آينة نقد - رابطة ايران و آمريكا در آينة نقد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رابطة ايران و آمريكا در آينة نقد - نسخه متنی

مهدي اكبري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رابطة ايران و آمريكا در آينة نقد

در نشريه آفتاب شماره 17 مورخ تير و مرداد 81 مصاحبه‌اي با يكي از ايرانيان مقيم آمريكا تحت عنوان «ايران و امريكا تقابل يا تفاهم» به چاپ رسيده است كه هر چند به بحث روز يعني روابط ايران و امريكا پرداخته، امّا حاوي مطالبي است كه بطور كلي به مباحث تازه‌تر قابل توجهي، اشاره كرده است. با توجه به اين‌كه بحثي تخصصي و جالب مي‌نمايد، امّا بدليل برخي نگرشهاي خاص مصاحبه شونده، نگارنده را بر آن داشت تا بعنوان كارشناسي در اين امر به نقد پاره‌اي از آن‌ها بپردازد؛ توضيح اين‌كه نگارنده ابتدا مطلب مورد نقد را ذكر نموده سپس به نقد آن مي‌پردازد:

1. مصاحبه شونده محترم معتقد است كه بايد اينقدر حساسيت كاذب نداشته باشيم و با حفظ عزت مسئله رابطه با آمريكا را ببينيم كه در عمل چه هزينه‌اي را داريد مي‌دهيم. و اگر نمي‌توانيم نفع ببريم، دست كم، ضررها را به حداقل برسانيم.
در پاسخ ايشان بايد بگوييم كه آيا زماني‌كه آمريكا خود را در رأس جهان و تك ابر قدرت در دنياي امروز مي‌داند مي‌تواند عزت و استقلال كشوري را كه داعيه آزادي براي تمام گرفتاران و مستضعفان جهان را دارد، تحمل نمايد؟

آيا اصولاً حفظ عزت با مسئله رابطه با امريكا همخواني دارد؟

امام خميني بارها و بارها قطع رابطه با امريكا را بعنوان مهمترين مظهر رهائي ملت شريف ايران از چنگال جهانخواران مي‌دانست و در پيامي به ملت ايران پس از اعلام قطع رابطه امريكا با ايران چنين فرمودند:

«ملت شريف ايران! خبر قطع رابطه ايران و امريكا را دريافت كردم اگر كارتر در عمر خود يك كار كرده باشد كه بتوان گفت به خير و صلاح مظلوم، است همين قطع رابطه است. رابطه بين ملت بپاخاسته، براي رهائي از چنگال چپاولگران بين‌المللي با يك چپاولگر عالمخوار، هميشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است... من كراراً گوشزد نموده‌ام كه رابطه با امثال امريكا رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.[1]»

همچنين مقام معظم رهبري در يكي از سخنرانيهايشان در مورد رابطه با امريكا چنين فرمودند كه:

«مذاكره يعني چه؟ پيوندي كه جمهوري اسلامي قطع كرد و بريد و همين هم، موجب شد كه عواطف صادقانه همه ملتهاي مظلوم دنيا به اين نظام جلب شود، دوباره برقرار كنند؟ آن‌ها مي‌خواهند با برقراري اين پيوند در درجه اول يك ضربه نماياني را به جمهوري اسلامي بزنند و در دنيا منعكس كنند كه جمهوري اسلامي از حرفهايش برگشته و حرف اولش را پس گرفت تبليغات دنيا هم كه دست آنهاست... آن‌ها مي‌خواهند به مردم دنيا بگويند كه ديديد جمهوري اسلامي هم توبه كرد.[2]»

پس با توجه به بيانات فوق مي‌توان گفت كه عزت جمهوري اسلامي و اعتبار و منزلت آن در بين مردم داخل و جهانيان بخاطر «نه» گفتن به امريكاست و در صورتيكه به سمت مذاكره پيش برود به معني زيرپاگذاشتن حرف اولش يعني عدم سلطه پذيري خواهد بود و اين آيا معني ديگري جز از كف دادن عزت خواهد بود؟!

2. ايشان در جايي از صحبت‌هايش اشاره به اين مطلب مي‌نمايد، كه آيا با اين‌كه جنگ تمام شده توانسته‌ايم يك ريال هم از عراق غرامت بگيرم؟ در مورد امريكا هم، چنين است و نبايد مرتباً به مسئله 28 مرداد و مداخلات امريكا اشاره نمود. با توجه به اينكه ايشان بحث جالبي را مطرح كرده‌اند، امّا اولاً بايد روشن نماييم كه عراق از ناحيه چه كسي حمايت شد؟ آيا زمانيكه عراق به ايران حمله كرد امريكا عكس‌العملي مبني بر محكوميت اين اقدام از خويش نشان داد؟ آيا زمانيكه ايران عراق را از خرمشهر عقب راند و معادله جنگ را به نفع خود نمود، امريكا خود عملاً وارد جنگ نشد و سكوهاي نفتي ايران را به كام آتش نكشاند؟ حال آيا جنگ عراق عليه ايران را نبايد جنگي عليه انقلاب اسلامي و با حمايت امريكا دانست؟ پس عدم دريافت غرامت از عراق را نيز بايستي به پاي دشمني و كينه‌توزي امريكا گذاشت.

ثانياً حال كه چنين است آيا مي‌توان مداخلات و خيانتها و جنايتهاي امريكا را فراموش نمود و به پاي مذاكره رفت؟
راستي چه تعهدي بر رعايت موازين مذاكره از طرف امريكا هست و آقايان مدعي رابطه، چگونه مي‌توانند چنين مطلبي را تضمين نمايند؟

3. مصاحبه شونده به برخوردهاي متفاوت با وقايع تاريخي گله‌مند است و معتقد است با اين‌كه انگليس و روسيه از جنوب و شمال در زمان جنگ دوم جهاني، ايران را اشغال نمودند امّا با اين حال، جمهوري اسلامي با اين كشورها، روابط برقرار نموده است. امّا هميشه به دخالتهاي امريكا در امور داخلي خودمان پرداخته و باعث بسته شدن دست و بال خودمان شده‌ايم.

در پاسخ به اين اشكال بايد گفت كه هر چند كشورهاي استكباري ديگري نيز همچون: روسيه و انگلستان هم در تاريخ ايران، پيشينه‌اي منفي و استعمار‌گرانه از خود بجاي‌ گذارده‌اند. امّا بايد اين موضوع را متوجه بود كه بنيانگذار انقلاب اسلامي هميشه روابط با امريكا و امثال آنرا در صورتيكه خوي استعمار‌گري دانسته باشند را مردود مي‌شمارد.

ثانياً: اين ايجاد ارتباط با روسيه و انگليسي در زمان صورت گرفته است كه ديگر روسيه، آن شوروي سابق و يا روسيه قبل نيست و انگليس هم ديگر يكي از ابر قدرتهاي دنيا نيست و در مقام يك كشور استعمارگر قلمداد نمي‌شود. امّا امريكا كماكان استعمارگر و متصل به خوي استكباري است و درصدد است تا جايگاه خود را بعنوان تنها ابر قدرت در نظام جديدي كه امريكا خواهان ترسيم آنست، تثبيت نمايد و اين نشانه عدم اغماض از دخالتهاي امريكا در ايران است، چون امريكا با توجه به اظهارات مقام معظم رهبري هيچگاه دست از رفتارهاي گذشته خود برنداشته است چنانكه ايشان فرمودند:

«اظهارات رياكارانه امريكا و ابراز تمايل به برقراري روابط با ايران بمعناي پذيرفتن اشتباهات گذشته و يا تعهد نسبت به اصلاح رفتار خود در آينده نيست بلكه يك اقدام فريبكارانه و شيطاني است.[3]»

4. در مصاحبه آمده است كه «ما در پاي ميز مذاكره مي‌توانيم بگوييم: اگر شما آمريكايي‌ها واقعاً درست مي‌گوييد و در مورد سلاحهاي غير متعارف حساسيت داريد، خوب در مورد اسرائيل چه؟ يعني امريكا با اين مسئله متقاعد مي‌شود و حساسيتش نسبت به ايران كم مي‌شود!

بنظر مي‌رسد كه اين صحبت، صحبتي ساده‌لوحانه باشد چرا كه با توجه به حساسيت امريكا نسبت به اسرائيل و از «آنجا كه امريكا به آفرينش اين كشور يهودي در 1948 كمك كرد، با هر كابينه‌اي و هر كنگره‌اي از اسرائيل حمايت مي‌كند.»[4]ناممكن است كه امريكا در مورد اسرائيل مخصوصاً نسبت به ايران اسلامي كوتاه بيايد؛ چنانكه ريچارد نيكسون در كتاب «فرصت را از دست ندهيد» ص 216، مي‌نويسد: «تعهد ما به اسرائيل از ميراث جنگ جهاني دوم و منافع اخلاقي و ايدئولوژيكي ما در تضمين بقاي دموكراسيهاي تحت فشار، سرچشمه مي‌گيرد، هيچ رئيس جمهور و يا كنگره آمريكا، هرگز اجازه نخواهد داد كه كشور اسرائيل نابود شود.» در مقابل امام خميني بنيانگذار نظام اسلامي مي‌فرمايد: «ملتهاي برادر عرب و برادران لبنان و فلسطين، بدانند كه هر چه بدبختي دارند از اسرائيل و امريكاست، هر چه گرفتاري دارند از اختلاف بين سران كشورهاي اسلامي است بايد متحد شوند و با نيروي ايمان «اسرائيل» ـ ريشه فساد منطقه ـ را از بن بركنند.[5]

پس با توجه به نظريات متناقض سران دو كشور امريكا و جمهوري اسلامي در حفظ اسرائيل و بقاي آن، از جانب امريكا و ريشه‌كني اسرائيل از جانب جمهوري اسلامي، جزو اصول اساسي محسوب مي‌شود. پس امكان مذاكره بر سر كوتاه آمدن هر كدام از اين دو كشور، از اين اصول اساسي خود ناممكن بنظر مي‌رسد.

نهايتاً جالب است كه به گفته‌اي از دكتر زيبا كلام اشاره كنيم كه «اولين سؤال و بنيادي‌ترين سؤال اين است كه آيا واقعاً حاكميت امريكا و حكومت امريكا، مقوله‌اي بنام حكومت اسلامي را پذيرفته است يا نه؟ و دوم آن‌كه امريكاييها قبول كرده‌اند مردم ايران حق انتخاب دارند و براي خودشان در 22 بهمن 57 يك نظام اسلامي و يك رژيم اسلامي را پذيرفته‌اند؟ آيا امريكاييها حاضر هستند اين موجود را، اين مجموعه را كه ما به آن جمهوري اسلامي ايران مي‌گوييم، در چارچوب مناسبات و معاهدات بين‌المللي بپذيرند؟ بعبارت ديگر آن چيزيكه مردم ايران برگزيدند امريكاييها و اقعاً حاضرند از صميم قلب و از ته قلب بپذيرند؟... بعضاً در سخنراني برخي از مقامات و شخصيت‌هاي امريكايي ما نكاتي را مي‌بينيم كه اساساً نشان مي‌دهد كه امريكا بعد از گذشت دو دهه هنوز با پذيرش انقلاب اسلامي بعنوان عضوي از خانواده بين المللي مشكل دارند.[6]

پس نتيجه اين‌كه نمي‌توان به راحتي مذاكره و از سرگيري رابطه با امريكا را بعنوان مسئله‌اي ساده قلمدا نمود و هيچ منافاتي بين ايجاد رابطه، با اصول اساسي نظام جمهوري اسلام قائل نشد و حال آن‌كه از اصول اساسي انقلاب اسلامي، مخالفت و قطع ارتباط با استكباران جهاني است كه مصداق اصلي آن قطعاً امريكاست.


[1]. صحيفه نور، ج 12، ص 40، به نقل از سيد علي بني لوحي ايران و آمريكا، موسسه فرهنگي و انديشه، معاصر، تهران: 1378، ص 114.

[2]. مقام معظم رهبري، روزنامه جمهوري اسلامي 14/8/72.

[3]. مقام معظم رهبري، روزنامه جمهوري اسلامي، 6/1/73.

[4]. استراتژي منطقه‌اي امريكا پس از بحران خليج، استيتو مطالعات استراتژيك واشنگتن، اطلاعات 12/12/1366 به نقل از فاطمه رجبي، امريكا شيطان بزرگ، كتاب. صبح، 1376، ص 253.

[5]. امام خميني، صحيفه نور، ج 11، ص 259.

[6]. مجموعه گفتگوهاي سياسي از دكتر صادق زيبا كلام، گفتن يا نگفتن، انتشارات روزنه، تهران، 1379، ص 144.

مهدي اكبري

/ 1