لطفاً در همين مورد جبر و اختيار، عدالت خداوند را كاملاً برايم روشن كنيد؟ - لطفاً در همين مورد جبر و اختيار، عدالت خداوند را كاملاً برايم روشن كنيد؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لطفاً در همين مورد جبر و اختيار، عدالت خداوند را كاملاً برايم روشن كنيد؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لطفاً در همين مورد جبر و اختيار، عدالت خداوند را كاملاً برايم روشن كنيد؟

پاسخ

گرچه اين سؤال به حسب ظاهر دو سؤال است، ولي با تحليل و بررسي حداقل به پنج سؤال قابل تجزيه است. اين پنج سؤال همچون شاخ و برگهاي يک اصل و مبنا به حساب مي آيند. پس اولاً بايد به آن ريشه (مبنا) توجه كنيم و ثانياً به شاخه و برگها (بنا) بپردازيم، تا تك تك پرسش‎ها را پاسخ‎گو باشيم. انشاء الله تعالي.

ريشة اصلي




  • گليم بخت كسي را كه بافتند سياه
    به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد



  • به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد
    به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد



تمام اين سوالات به اين مطلب اصلي و اساسي برمي‎گردد كه چگونه خداوند متعال دست به قلم برده است و در كارنامه عده‎اي ثواب، نيكي و سعادت ثبت كرده است و براي بعضي ديگر عقاب، شقاوت و ضلالت نوشته است؟ به عبارت ديگر، چگونه ما قائل به اختيار و آزادي آدميان مي شويم؛ در حالي كه هر كاري، اعم از كوچك و بزرگ، مهم و غير مهم، از اوّل در پيشگاه علم الهي حاضر ودر لوح محفوظ ثبت و در بسياري از آيات قرآن كريم نيز به آن اشاره شده است؟

مثلا: آيه‎اي: «ما اصاب من مصيبة في الارض و لا في انفسكم الا في كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك علي الله يسير» و آياتي كه هدايت و ضلالت، عزت و ذلت را بدست خداوند متعال مي‎داند، مثل
:

« فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»[1]

و يا «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ»[2] و در آيات ديگري هم فقط اراده و مشيت حق تعالي را جاري مي‎داند، مثل «ما تشاؤون الا ان يشاء الله رب العالمين»[3] و سهم ما از واقعيت نيز همان قسمت ماست که از ازل براي ما معين گرديده است.




  • در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
    لطف آنچه تواند بيش، حكم آن چه تو فرمايي



  • لطف آنچه تواند بيش، حكم آن چه تو فرمايي
    لطف آنچه تواند بيش، حكم آن چه تو فرمايي



(حافظ)

حال مطالب و سوالات ذيل ميوه و ثمره نهال فوق است:

1. صبوري، عجولي، وقار، پرخاشگري، ايثار، بخل و... طبق برنامه‎هاي از پيش تعيين شده است.

2. عاقبت به خيري و عاقبت به شري از حوزة اختيار بشري بيرون است. چون سعيد و شقي از همان اول تا قيام قيامت در قضاء وقدر الهي مشخص شده‎اند، بنابراين خداوند اين چنين خواسته كه عده‎اي بدبخت يا خوشبخت شوند.

3. جهنم و بهشت افراد نيز در لوح محفوظ از ازل ثبت شده است و طبق آن مردم به بهشت يا جهنم رهسپار مي‎شوند.

4. چگونه مي‎توان پذيرفت كه خداوند عادل است، درحالي كه ما هيچ گونه اختيار و آزادي از خود نداريم و با اين وجود چه معني دارد که مو از ماست كشيده مي‎شود و عده‎اي به جهنم و بعضي ديگر به بهشت وارد مي‎شوند؟

5. چرا خداوند متعال از همان اول به پنج تن از آل عبا ـ عليهم السّلام ـ عصمت و عظمت بخشيده تاجايي كه حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ با شفاعت نور آنها توبه مي‎كند؟ آيا اين عصمت وعظمت براي آنها افتخار و فضيلتي محسوب مي‎شود؟

پاسخ

پدر دلسوز و دانشمندي را مي‎شناسم كه براي ارشاد و تبليغ به مدت شش ماه به يكي از كشورها مسافرت كرد. بعد از مدتي براي دو فرزند خود رضا و بابك نامه‎اي نوشت.در اين نامه به رضا اين چنين خاطر نشان كرد كه رضا جان! من مي‎دانم تو امسال با معدل خوب قبول مي‎شوي و مادرو اقوام از تو رضايت كاملي خواهند داشت، ولي به بابك اين طور گوشزد كرد: «پسرم بابك با كمال تأسف و علي‎رغم ميل دروني‎ام، بايد بگويم كه شما امسال قبول نمي‎شوي و... در آخر سال هم رضا با معدل خوبي قبول شد ولي بابك متأسفانه قبول نشد.

حال آيا مي‎توانيم بگوييم كه آن پدر چون دست به قلم شده و آن نامه رانوشته اختيار و آزادي رضا و بابك را از آنها گرفته است؟!

(لطفاً كمي تأمل كنيد).

يكي از دوستانم، اقتصاددان و اهل رسيدگي به مردم و خانواده خود است. روزي به خانواده خود مي‎گفت كه شما ديگر جوراب نايلوني نمي‎خريد. آنها خيلي تعجب كردند ولي چند روز بعد كه به بازار رفته بودند، جوراب نايلوني نخريدند چون جوراب نخي با قيمت مناسب به بازار آمده بود. حال آيا مي‎توان گفت، دوست من چون چنين پيش‎بيني دقيقي را صورت داده، پس آنها را مجبور به خريد جوراب نخي كرده است؟ (لطفاً تأمل بفرماييد).

آري ريشه اصلي سئوالات رابطه بين قضا و قدر الهي و يا لوح محفوظ ( علم پيشين الهي) با افعال اختياري، آزادي و اراده آدمي است. هر چند كه خداوندمتعال درلوح محفوظ، سرنوشت تمام موجودات جاندار و غير جاندار را ثبت كرده است، ولي بايد توجه داشت، قضا (حكم قطعي الهي) و قدر (خصوصيات و اندازة اشياء) بر حسب واقعيت و حقيقت آنها تنظيم شده است و چون درياي علم الهي بيكران است، تمام خصوصيات و جزييات رفتار آدميان براي حضرت حق معين و مشخص است و طبق آن حكم قطعي الهي صادر و در لوح محفوظ ثبت شده است. تمام گفتار و كردار، افعال اختياري و غير اختياري آدميان، گلي كه درگلستان شكفته و سيبي كه از درخت چيده مي‎شود و حتي برگي كه به زمين مي‎افتد، همه از قبل مورد مشيت وعلم حق تعالي بوده و در لوح محفوظ ثبت شده است. («لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ )يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ».[4]

ولي به اين نكته دقت بيشتري بايد داشت كه فعل با تمام خصوصيات آن ثبت است. در مورد رفتار آدميان چون اختيار و آزادي جز افعال آنهاست، همانطور ثبت مي‎شود. مثلاً ثبت مي‎شود كه فردي (با اختيار و آزادي خود) به درس و نماز و يا به هدردادن عمر خود و... مشغول است. پس اگر آن فرد بدون اختيار و آزادي آن كار را صورت دهد، خلاف علم الهي و لوح محفوظ اتفاق مي‎افتد. در مورد افعال غيراختياري انسان، مثل ضربان قلب و كار كليه‎ها هم، به همان صورت غيراختياري ثبت و ضبط مي‎شود. بنابراين نه تنها لوح محفوظ و كتابت افعال، صفات، رفتار و خلاصه تمام خصوصيات و ويژگيهاي موجودات ضربه‎اي به اختيار و آزادي آدميان نمي‎زند بلكه موكد و مويّد آن هم مي‎باشد چون خداوند بر اساس علم و اراده‎اش در لوح محفوظ ثبت كرده است كه انسان‎ها با اختيار وآزادي خود به امور خود اقدام مي‎كنند. به يكي گفتند چرا مشروب مي‎خوري؟ گفت: بايد مشروب بخورم تا علم الهي، جهل نشود و اين شعر را سرود:




  • من مي خورم و هر كه چو من اهل بود
    مي خوردن من حق ز ازل مي‎دانست
    گر مي نخورم علم خدا جهل بود



  • مي خوردن من بنزد او سهل بود
    گر مي نخورم علم خدا جهل بود
    گر مي نخورم علم خدا جهل بود



لطيفي در پاسخ گفت: شما دلتان براي علم الهي نسوزد و اين شعر را سرود:




  • علم ازلي علت عصيان كردن
    نزد عقلا زغايت جهل بود



  • نزد عقلا زغايت جهل بود
    نزد عقلا زغايت جهل بود



چون خداوند متعال مي‎داند كه فلان شخص، از روي اختيار و آزادي، به ميگساري مشغول مي‎شود پس اگر از روي جبر به آن بپردازد، علم خدا جهل مي‎شود.

پاسخ به تك تك پرسش‎ها

1. صبوري، وقار، شجاعت، سخاوت و... از صفات پايدار نفساني يا اخلاقي سرچشمه مي‎گيرند كه با اختيار و‌ آزادي، در سايه تمرين و تكرار، در وجود آدمي ريشه مي‎دواند و داراي ويژگي‎هاي ذيل هستند:

اولاً: برخلاف هر كدام از يك صفات مي‎توان رفتار كرد.

ثانياً: مقدمات آنها اختياري است، پس خودشان هم اختياري‎اند.

ثالثاً: مي‎توان به طور كلي و لو با مشكلات فراوان بعداز مدتي اين عادات و ملكات را با تمرين و تكرار به ضد، تغيير داد.

2. خداوند متعال عاقبت به شري يا عاقبت به خيري همگان رابه طور دقيق مي‎داند، ولي ـ همانطور كه گذشت ـ علم، قضا و قدر و اراده الهي را بر اساس واقعيت و با تمام خصوصيات و ويژگيهاي افعال و رفتار آدميان است كه وصف اختيار و آزادي يکي از آن خصوصيات است.

3. قطعاً خدا علم داردكه چه كسي بهشتي و چه كسي جهنمي است، و علم و ارادة او تخلف ناپذير است، ولي سخن در اين است كه علم و مشيت خدا منحصر به نتيجه زندگي انسان نيست، بلكه به تمام مراحل زندگي انسان از كودكي تا نوجواني و جواني تا پيري تعلق گرفته است. يعني خداوند مي‎داند هر كس، چگونه با اختيار و اراده خود اعمالي را انجام مي‎دهد و در نتيجه بهشتي يا جهنمي مي‎شود. و مشيت واراده او هم به آن تعلق گرفته است. يعني خداوند متعال مي‎داند كه مثلاً سيد الشهداء امام حسين ـ عليه السّلام ـ به كربلا خواهد رفت و نعيم بهشتي نصيبش خواهد شد و شمر و يزيد با اختيار خود به جنايت پرداخته و عذاب اخروي را خواهند چشيد، نه اينكه علم و اراده خداوند فقط به نتيجه (بهشتي بودن امام وجهنمي بودن دشمنانش) بدون مقدمات (جانبازي و شهادت و از آن طرف خودكامگي و رذالت) تعلق گرفته باشد. بنابراين علم و مشيت خداوند به بهشتي يا جهنّمي بودن انسان تعلق گرفته كه در اين دنيا متولد شده و به سن تكليف رسيده، اطاعت يا عصيان نموده باشد، نه به مطلق بهشتي و جهنمي بودن انسان بدون طي مقدمات.

4. طبق آيات و روايات؛ گناهكاران به عذاب‎هاي اخروي و دنيوي مبتلا مي‎شوند و نيكوكاران به ثواب‎هاي دنيوي و اخروي مي‎رسند. حال اگر آدميان داراي اختيار و آزادي نباشند،عدل الهي بي‎معنا و بي‎محتوا خواهد شد. زيرا اين سؤال پيش مي‎آيد كه چرا عده‎اي كه اختياري هم از خود ندارند، دچار عذاب مي‎شوند و يا عده‎اي ديگر به ثواب و نعمت‎هاي بي‎حدّ و حصر الهي مي‎رسند. ولي اگر اين مبنا فاسد را نپذيريم و قايل به اختيار و آزادي آدميان شويم، مشكلي هم درعدل الهي پيش نخواهد آمد.

5. خداوند از ازل و قبل از خلقت مي‎داند كه حضرات آل عبا ـ عليهم السّلام ـ معصوم هستند، ولي اين عصمت سرچشمه از علم، عقل وايمان برتر آنها گرفته و اختياري است. امّا اينكه عصمت اختياري است، چون اگر ما هم به آن مرتبه از علم و ايمان نائل شويم، ديگر مرتكب گناه نمي‎شويم. همانطور كه عقل ما در بسياري از موارد ايجاب مي‎كند كه معصوم باشيم و با اختيار خود خيلي از كارها را نكنيم. مثلاً آيا هيچ آدم عاقلي حاضر مي‎شود خاكروبه، لجن و كثافات را بخورد؟

حتماً خواهيم گفت نه، اگر از كسي اين كارها سربزند مبتلا به يك نوع بيماري است. از اين گذشته آيا مي‎توان باور كرد انسان عاقل حتي به فكر خوردن لجن، خاكروبه وكثافات بيفتد؟ امّا اينكه چرا قبل از خلقت به آنها عظمت و عزّت بخشيده است، دليلش آن است که آنها را امتحان كرده است و آنها از آزمون الهي سرفراز و موفق بيرون آمده‎اند پس باز هم عزّت وعظمت در سايه اختيار و آزادي آنها بوده است. در فرازي از زيارت صديقه طاهر ـ سلام الله عليها ـ آمده است: «اي بانوي آزموده‎اي كه خدايي تو را آفريد، پيش از آن كه بيافريندت، تو را آزمود وتو در ميدان امتحان و ابتلا صابر بودي «يا ممتنعة امتنحك الله الذي خلقك قبل اَن يخلقك و كنت، امتنحك به صابرةً».

نتيجه

علم پيشين، اراده الهي، لوح محفوظ و قضا و قدر هيچ گونه منافاتي با اختيار و آزادي آدمي ندارد، بلكه مؤيد و موكد آن است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. ناصر مكارم شيرازي، عقيده يك مسلمان، قم، هدف، بي‎تا.

2. اصغر قائمي، اصول اعتقادات، قم، دار التفسير، تابستان 79.

3. دكتر محمد سعيدي مهر، علم پيشين الهي، و اختيار انسان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه.

4. محمد تقي مصباح، آموزش عقايد، ج اول، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1365، چاپ اول.

5. مرتضي مطهري، انسان و سرنوشت، قم، صدرا، بي‎تا.

6. محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج 19، قم، اسماعيليان.


[1] . حديد/ 23.

[2] . ابراهيم/ 4.

[3] . آل عمران/ 26.

[4] . انعام/ 59؛ مي‎داند آن چه را كه در صحرا و در درياست، برگي از درخت نمي‎افتد مگر آنكه او مي‎داند و دانه‎اي در تاريكي، زمين و هيچ تر وخشكي نيست مگر آنكه در كتابي روشن ثبت است.



/ 1