لطفاً در همين مورد جبر و اختيار، عدالت خداوند را كاملاً برايم روشن كنيد؟
پاسخ
گرچه اين سؤال به حسب ظاهر دو سؤال است، ولي با تحليل و بررسي حداقل به پنج سؤال قابل تجزيه است. اين پنج سؤال همچون شاخ و برگهاي يک اصل و مبنا به حساب مي آيند. پس اولاً بايد به آن ريشه (مبنا) توجه كنيم و ثانياً به شاخه و برگها (بنا) بپردازيم، تا تك تك پرسشها را پاسخگو باشيم. انشاء الله تعالي.ريشة اصلي
گليم بخت كسي را كه بافتند سياه
به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد
به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد
به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد
:« فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»[1]
و يا «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»[2] و در آيات ديگري هم فقط اراده و مشيت حق تعالي را جاري ميداند، مثل «ما تشاؤون الا ان يشاء الله رب العالمين»[3] و سهم ما از واقعيت نيز همان قسمت ماست که از ازل براي ما معين گرديده است.
در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آنچه تواند بيش، حكم آن چه تو فرمايي
لطف آنچه تواند بيش، حكم آن چه تو فرمايي
لطف آنچه تواند بيش، حكم آن چه تو فرمايي
پاسخ
پدر دلسوز و دانشمندي را ميشناسم كه براي ارشاد و تبليغ به مدت شش ماه به يكي از كشورها مسافرت كرد. بعد از مدتي براي دو فرزند خود رضا و بابك نامهاي نوشت.در اين نامه به رضا اين چنين خاطر نشان كرد كه رضا جان! من ميدانم تو امسال با معدل خوب قبول ميشوي و مادرو اقوام از تو رضايت كاملي خواهند داشت، ولي به بابك اين طور گوشزد كرد: «پسرم بابك با كمال تأسف و عليرغم ميل درونيام، بايد بگويم كه شما امسال قبول نميشوي و... در آخر سال هم رضا با معدل خوبي قبول شد ولي بابك متأسفانه قبول نشد.حال آيا ميتوانيم بگوييم كه آن پدر چون دست به قلم شده و آن نامه رانوشته اختيار و آزادي رضا و بابك را از آنها گرفته است؟!(لطفاً كمي تأمل كنيد).يكي از دوستانم، اقتصاددان و اهل رسيدگي به مردم و خانواده خود است. روزي به خانواده خود ميگفت كه شما ديگر جوراب نايلوني نميخريد. آنها خيلي تعجب كردند ولي چند روز بعد كه به بازار رفته بودند، جوراب نايلوني نخريدند چون جوراب نخي با قيمت مناسب به بازار آمده بود. حال آيا ميتوان گفت، دوست من چون چنين پيشبيني دقيقي را صورت داده، پس آنها را مجبور به خريد جوراب نخي كرده است؟ (لطفاً تأمل بفرماييد).آري ريشه اصلي سئوالات رابطه بين قضا و قدر الهي و يا لوح محفوظ ( علم پيشين الهي) با افعال اختياري، آزادي و اراده آدمي است. هر چند كه خداوندمتعال درلوح محفوظ، سرنوشت تمام موجودات جاندار و غير جاندار را ثبت كرده است، ولي بايد توجه داشت، قضا (حكم قطعي الهي) و قدر (خصوصيات و اندازة اشياء) بر حسب واقعيت و حقيقت آنها تنظيم شده است و چون درياي علم الهي بيكران است، تمام خصوصيات و جزييات رفتار آدميان براي حضرت حق معين و مشخص است و طبق آن حكم قطعي الهي صادر و در لوح محفوظ ثبت شده است. تمام گفتار و كردار، افعال اختياري و غير اختياري آدميان، گلي كه درگلستان شكفته و سيبي كه از درخت چيده ميشود و حتي برگي كه به زمين ميافتد، همه از قبل مورد مشيت وعلم حق تعالي بوده و در لوح محفوظ ثبت شده است. («لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ )يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ».[4]ولي به اين نكته دقت بيشتري بايد داشت كه فعل با تمام خصوصيات آن ثبت است. در مورد رفتار آدميان چون اختيار و آزادي جز افعال آنهاست، همانطور ثبت ميشود. مثلاً ثبت ميشود كه فردي (با اختيار و آزادي خود) به درس و نماز و يا به هدردادن عمر خود و... مشغول است. پس اگر آن فرد بدون اختيار و آزادي آن كار را صورت دهد، خلاف علم الهي و لوح محفوظ اتفاق ميافتد. در مورد افعال غيراختياري انسان، مثل ضربان قلب و كار كليهها هم، به همان صورت غيراختياري ثبت و ضبط ميشود. بنابراين نه تنها لوح محفوظ و كتابت افعال، صفات، رفتار و خلاصه تمام خصوصيات و ويژگيهاي موجودات ضربهاي به اختيار و آزادي آدميان نميزند بلكه موكد و مويّد آن هم ميباشد چون خداوند بر اساس علم و ارادهاش در لوح محفوظ ثبت كرده است كه انسانها با اختيار وآزادي خود به امور خود اقدام ميكنند. به يكي گفتند چرا مشروب ميخوري؟ گفت: بايد مشروب بخورم تا علم الهي، جهل نشود و اين شعر را سرود:
من مي خورم و هر كه چو من اهل بود
مي خوردن من حق ز ازل ميدانست
گر مي نخورم علم خدا جهل بود
مي خوردن من بنزد او سهل بود
گر مي نخورم علم خدا جهل بود
گر مي نخورم علم خدا جهل بود
علم ازلي علت عصيان كردن
نزد عقلا زغايت جهل بود
نزد عقلا زغايت جهل بود
نزد عقلا زغايت جهل بود
پاسخ به تك تك پرسشها
1. صبوري، وقار، شجاعت، سخاوت و... از صفات پايدار نفساني يا اخلاقي سرچشمه ميگيرند كه با اختيار و آزادي، در سايه تمرين و تكرار، در وجود آدمي ريشه ميدواند و داراي ويژگيهاي ذيل هستند:اولاً: برخلاف هر كدام از يك صفات ميتوان رفتار كرد.ثانياً: مقدمات آنها اختياري است، پس خودشان هم اختيارياند.ثالثاً: ميتوان به طور كلي و لو با مشكلات فراوان بعداز مدتي اين عادات و ملكات را با تمرين و تكرار به ضد، تغيير داد.2. خداوند متعال عاقبت به شري يا عاقبت به خيري همگان رابه طور دقيق ميداند، ولي ـ همانطور كه گذشت ـ علم، قضا و قدر و اراده الهي را بر اساس واقعيت و با تمام خصوصيات و ويژگيهاي افعال و رفتار آدميان است كه وصف اختيار و آزادي يکي از آن خصوصيات است.3. قطعاً خدا علم داردكه چه كسي بهشتي و چه كسي جهنمي است، و علم و ارادة او تخلف ناپذير است، ولي سخن در اين است كه علم و مشيت خدا منحصر به نتيجه زندگي انسان نيست، بلكه به تمام مراحل زندگي انسان از كودكي تا نوجواني و جواني تا پيري تعلق گرفته است. يعني خداوند ميداند هر كس، چگونه با اختيار و اراده خود اعمالي را انجام ميدهد و در نتيجه بهشتي يا جهنمي ميشود. و مشيت واراده او هم به آن تعلق گرفته است. يعني خداوند متعال ميداند كه مثلاً سيد الشهداء امام حسين ـ عليه السّلام ـ به كربلا خواهد رفت و نعيم بهشتي نصيبش خواهد شد و شمر و يزيد با اختيار خود به جنايت پرداخته و عذاب اخروي را خواهند چشيد، نه اينكه علم و اراده خداوند فقط به نتيجه (بهشتي بودن امام وجهنمي بودن دشمنانش) بدون مقدمات (جانبازي و شهادت و از آن طرف خودكامگي و رذالت) تعلق گرفته باشد. بنابراين علم و مشيت خداوند به بهشتي يا جهنّمي بودن انسان تعلق گرفته كه در اين دنيا متولد شده و به سن تكليف رسيده، اطاعت يا عصيان نموده باشد، نه به مطلق بهشتي و جهنمي بودن انسان بدون طي مقدمات.4. طبق آيات و روايات؛ گناهكاران به عذابهاي اخروي و دنيوي مبتلا ميشوند و نيكوكاران به ثوابهاي دنيوي و اخروي ميرسند. حال اگر آدميان داراي اختيار و آزادي نباشند،عدل الهي بيمعنا و بيمحتوا خواهد شد. زيرا اين سؤال پيش ميآيد كه چرا عدهاي كه اختياري هم از خود ندارند، دچار عذاب ميشوند و يا عدهاي ديگر به ثواب و نعمتهاي بيحدّ و حصر الهي ميرسند. ولي اگر اين مبنا فاسد را نپذيريم و قايل به اختيار و آزادي آدميان شويم، مشكلي هم درعدل الهي پيش نخواهد آمد.5. خداوند از ازل و قبل از خلقت ميداند كه حضرات آل عبا ـ عليهم السّلام ـ معصوم هستند، ولي اين عصمت سرچشمه از علم، عقل وايمان برتر آنها گرفته و اختياري است. امّا اينكه عصمت اختياري است، چون اگر ما هم به آن مرتبه از علم و ايمان نائل شويم، ديگر مرتكب گناه نميشويم. همانطور كه عقل ما در بسياري از موارد ايجاب ميكند كه معصوم باشيم و با اختيار خود خيلي از كارها را نكنيم. مثلاً آيا هيچ آدم عاقلي حاضر ميشود خاكروبه، لجن و كثافات را بخورد؟حتماً خواهيم گفت نه، اگر از كسي اين كارها سربزند مبتلا به يك نوع بيماري است. از اين گذشته آيا ميتوان باور كرد انسان عاقل حتي به فكر خوردن لجن، خاكروبه وكثافات بيفتد؟ امّا اينكه چرا قبل از خلقت به آنها عظمت و عزّت بخشيده است، دليلش آن است که آنها را امتحان كرده است و آنها از آزمون الهي سرفراز و موفق بيرون آمدهاند پس باز هم عزّت وعظمت در سايه اختيار و آزادي آنها بوده است. در فرازي از زيارت صديقه طاهر ـ سلام الله عليها ـ آمده است: «اي بانوي آزمودهاي كه خدايي تو را آفريد، پيش از آن كه بيافريندت، تو را آزمود وتو در ميدان امتحان و ابتلا صابر بودي «يا ممتنعة امتنحك الله الذي خلقك قبل اَن يخلقك و كنت، امتنحك به صابرةً».نتيجه
علم پيشين، اراده الهي، لوح محفوظ و قضا و قدر هيچ گونه منافاتي با اختيار و آزادي آدمي ندارد، بلكه مؤيد و موكد آن است.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. ناصر مكارم شيرازي، عقيده يك مسلمان، قم، هدف، بيتا.2. اصغر قائمي، اصول اعتقادات، قم، دار التفسير، تابستان 79.3. دكتر محمد سعيدي مهر، علم پيشين الهي، و اختيار انسان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه.4. محمد تقي مصباح، آموزش عقايد، ج اول، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1365، چاپ اول.5. مرتضي مطهري، انسان و سرنوشت، قم، صدرا، بيتا.6. محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج 19، قم، اسماعيليان.[1] . حديد/ 23.[2] . ابراهيم/ 4.[3] . آل عمران/ 26.[4] . انعام/ 59؛ ميداند آن چه را كه در صحرا و در درياست، برگي از درخت نميافتد مگر آنكه او ميداند و دانهاي در تاريكي، زمين و هيچ تر وخشكي نيست مگر آنكه در كتابي روشن ثبت است.