زندان، ندامتگاه يا پرورشگاه - زندان، ندامتگاه يا پرورشگاه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندان، ندامتگاه يا پرورشگاه - نسخه متنی

محمد غفراني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زندان، ندامتگاه يا پرورشگاه

به جز برخي نمونه‎هاي اندك، عمر و حيات زندان به عنوان يك كيفر و با رويكرد كيفري به اندكي بيش از 200 سال نمي‎رسد. و حتي كساني چون ميشل فوكو فيلسوف اجتماعي فرانسه، زندان را محصول جامعه صنعتي مي‎دانند. با اين همه و در طي اين مدت، اشكال اجرائي آن با تحولات و دگرگوني‎هاي فراواني رو به رو بوده است. نظير نوانخانه‎ها، حبس با اعمال شاقه، حبس مجرد، حبس انفرادي در شب به همراه كار دسته جمعي در روز يا نظام ابودني، حبس انفرادي محض يا نظام پنسيلوانيايي، رژيم ترقي تدريجي يا ايرلندي، نظام بروستال، اردوگاههاي كار اجباري حكومت‎هاي اقتدارگراي فراگير نازيسم و كمونيسم، مراكز اصلاحي ـ درماني و سرانجام پادگان اصلاحي ـ آموزشي يا آنچه كه آن را boot camp مي‎ناميم و... ولي بي‎گمان، و در طي اين همه سال آزمايش و خطا، هنوز هم بشر آنگونه كه بايد، نتوانسته رويكرد مناسبي نسبت به كيفر حبس داشته باشد. واقعيت اين است كه امروزه ديگر زندان يك مكان براي اصلاح و درمان نيست كه مدرسه تكرار جرم است.[1]

با اين مقدمه نسبتاً بلند سري به نوشته آقاي كورش زعيم با عنوان زندان سازندگي از مجله ايران مهر ص 83 شمارگان 26 مي‎زنيم و نقطه نظر ايشان را درباره زندان و پيشنهاد كمي عجيب وي را مورد نقد قرار مي‎دهيم همه مي‎دانند كه جرم وقتي با صفت عمد صورت گرفت، فاعل و عامل او مجرم است و مجرم نيز طبق قانون بايد مجازات شود. اين مجازات دو سويه برخي را به بيراهه كشانده است و بر اين باورند كه زندان براي انتقام جويي است همان طور كه در اوايل بحث به آن اشاره كردم و برخي مجرم را نه مجرم كه بيمار تلقي كرده و در پي درمان آنند. اين همان جفائي است كه بر سر معتاد آورده و به خيال آنكه معتاد مريض است نه مجرم، به بازپروري او پرداخته و به جاي علاج ريشه‎اي به درمان مسبب‎ها روي آوردند.

اينجا نيز مجرم را به زندان مي‎اندازند تا اولاً امنيت جاني براي همگان تضمين گردد و از سوي ديگر اين مجرم در خلوت زندان و در محروميت همه جانبه قدري به خود آيد و دنبال جرم نگردد. اما اين افسانه نيز به بيراهه رفت و به فكر رفاه زنداني افتادند. زندانهاي بزرگ در واقع آسايشگاههاي با برج مراقبت. كه البته معلوم است كسي كه طعم شيرين اين زندان را بچشد، خوب پس از آزادي دوباره خطايي مي‎كند تا به همان سرپناه برود و غذايي مفت و مجاني با امنيت جاني و مالي، مدتي را سپري كند. اين زندان همان است كه همگان مي‎گويند: مدرسه تكرار جرم... بايد يك مطلب اولاً روشن شود كه چه كسي را بايد زنداني كرد؟ به عقيده برخي زندان براي كسي است كه وجودش در بيرون زندان و در اجتماع انسان‎ها، موجب بروز خطر باشد خواه خطر مالي و جاني و يا خطر اعتقادي پس زندان را براي آن درست كرده‎اند.[2]

اما ساير مواردي كه امروزه به خاطر مهريه زن، چك برگشت خورده و قتل غير عمد و... فرد را زنداني مي‎كنند به نظر مي‎رسد كه كاري ناصواب است از آنجا كه زندان نوعي كيفر است. و كيفري است كه در آن به تعبيري تحقير و سرزنش نهفته است به نظر مي‎رسد درباره كساني بايد عملي شود كه قصد و نيت مجرمانه داشته باشند و الا اگر كسي در جريان يك زندگي عادي قادر به پرداخت بدهي خود نيست چرا مستحق تحقير است؟!

آيا ديده‎ايد و يا شنيده‎ايد كه در عهد رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ يا امير مؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ كسي را به خاطر قادر نبودن در پرداخت ديون حبس كنند؟ هم‎چنين قتل غير عمد نيز در اسلام به پرداخت ديه و كفاره ملزم شده و زندان كردن اين شخص، به عنوان كيفر، نوعي تحقير شخصيت است و ما به چه دليلي از زندگي شرافتمندانه وي (متهم به قتل غير عمد) سلب اختيار كنيم و آيا تحقير چنين شخصي خود جرم نيست؟ در زمان علي ـ عليه السّلام ـ، شخصي كه قادر به پرداخت اجاره منزل نبود و صاحب خانه اثاثيه منزل او را بيرون انداخته بود، به دستور حضرت اثاثيه منزل را روز جمعه در مسير نمازگزاران قرار داد تا مردم ببينند كه صاحب خانه با اين فقير چه معامله‎اي كرده است.

لفظ سجن و هم چنين لفظ حبس در آياتي از قرآن آمده است. و هم چنين الفاظي كه معناي حبس و منع از آنها فهميده مي‎شود در قرآن ذكر شده است. سوره نساء، آيه 25 و سوره مائده، آيه 33. كه بعضي از فقهاء اهل سنت درباره ... او ينفوا من الارض... گفته‎اند: مراد از نفي در اين آيه زندان است. بديهي است هدف از تشريع چنين قانوني حفظ مصالح همگاني و كنار زدن مفاسدي است كه كيان جامعه را تهديد مي‎كند، و اين كه نظام جامعه را از رسوخ فساد به آن و متلاشي شدن جلوگيري نمايد.

شرائط قوانين كيفري در اسلام

1. كيفرها از روي هوي و هوس و مطابق ميل قاضي تعيين و اجرا نگردد، عدالت قاضي در دائره نظام قضائي اسلام به عنوان ركن تعيين كننده است. و وقتي قاضي را به صفت عدالت شناختيم ديگر حكمي بر اساس سست و يا بي‎پايه صارد نخواهد كرد.

2. كيفرها توان بازدارندگي داشته باشند. به اينكه قبل از اقدام، انسان را از گناه بازدارند و چنانچه بعد از ارتكاب گناه اجرا شود، بايد از تكرار آن جلوگيري كند.

3. چون در كيفرها صلاح و فساد اجتماعي مورد نظر است پس بايد تشديد مجازات و يا تخفيف آن مربوط به صلاح و فساد جامعه باشد.

4. ملاك تعيين كيفر در اسلام امام ـ عليه السّلام ـ است.

5. اجراء قوانين كيفري بايد از هرگونه انتقامجويي به دور باشد و هدف تنها اصلاح فرد خلافكار است. به عقيده شيخ محمود شلتوت؛ هدف شريعت از نظام كيفري‎اش به طور مسلم اصلاح نفوس و تهذيب آنها، و تلاش در جانب سعادت جوامع بشري است.[3] زندان از ديد اسلام مكاني براي اصلاح و بهبود اخلاقي مجرم است. به عنوان وسيله‎اي براي انتقامجويي نيست. از اين رو اين مجازات به نسبت ساير مجازاتها بسيار نادر است. «با برداشت از متون اسلامي و احاديث به اين نتيجه رسيده‎ايم كه زندان در اسلام به عنوان يك مجازات در نظر گرفته نشده است بلكه جنبه مجازاتي آن بسيار كم است. مبناي اسلامي زندان به عنوان يك پيشگيري و ضرورت است نه مجازات. پس زندان يك مجازات نيست بلكه يك فرصت است.»[4]

به طور خلاصه اهداف زندان در اسلام بدين قرار است اصلاح و تربيت، ايجاد جامعه سالم ـ اجراي عدالت و پيشگيري از جرائم بعدي كه زندان مي‎تواند ما را به اين اهداف برساند. زندان در اسلام ندامتگاهي است كه هدف آن ارشاد، توجيه مجرم و اصلاح آن است. زنداني يك شخص خطاكار است و نبايد او را شكنجه، آزار و توهين كرد و اينكه شنيده‎ايد امام علي ـ عليه السّلام ـ زندانيان را به نماز جمعه فرا مي‎خواند به خاطر نفس تربيتي شيوه‎هاي اسلام است.

بحث ديگري كه با ايشان داريم درخصوص انديشه انتقام جويي قصاص و اعدام است به راستي اگر كسي توسط شخص ديگري بدون هيچ گونه جرم به قتل برسد چه بايد كرد؟ آيا دست روي دست بگذاريم تا قتل دومي اتفاق بيافتد. آيا اگر جلوي او را بگيريم اين يك عمل انتقام جويانه است؟ آيا او را رها كنيم يا حبس؟ نظريه صحيح و عقل منطقي چه مي‎گويد؟ قرآن كتاب آسماني در اين خصوص مي‎فرمايد: «و لكم في القصاص حياه» نفس قصاص حيات و زندگي است. اين كلام نوراني خداوند كاملاً شفاف و دقيق است. قصاص يك جريان زندگي است كسي كه به طور سالم قادر نيست در كنار ديگران زندگي كند بايد او را به يك زندگي ديگري رهنمون ساخت. او با ورود به زندگي آخرت، پرنده خود را سياه‎تر نخواهد كرد و ننگي بر پيشاني خود نخواهد نوشت و از طرفي عدالت موعود را به حركت در مي‎آورد.

توضيح آنكه قتل يا حسن است يا قبيح اگر قبيح است براي همه آحاد جامعه قبيح است و شكي نيست كه قبح از موارد غير قابل تخصصي است و اگر حسن است پس همانطور كه براي مقتول از طرف قاتل جايز شمرده شده اجراي قصاص نسبت به وي نيز حسن است سواي آنكه قصاص قاتل في نفسه نبوده بلكه به جهت قتل صادره از او انجام مي‎شود در حالي كه قتل مقتول از سوي قاتل مسبوق به چنين جهتي نيست.

قصاص و اعدام جاني صرفاً عملي انتقام جويانه نيست بلكه بر اساس قرارداد زندگي انسان‎ها بازتاب يك جريان فكري است. يعني اعدام جاني خود شروع در يك فرايند سودجويانه است. سودي كه به نفع همه، حتي جاني است. نظام قضايي اسلام با نگاهي به مصالح عمومي جامعه، اعدام جاني را جزو كيفرهاي خود قرار داده تا در سايه عدالت همگي به زندگي آرام خود اميدوار باشند. قصاص و اعدام اگر از جامعه قضائي حذف شود در واقع نگراني مستمر را بر جامعه حاكم مي‎كند و كسي اميد ندارد كه وقتي از خانه بيرون مي‎رود سالم برگردد. اما اسلام با هشدار به انسان‎ها يك حركت پويا را به جاي يك زندگي ايستا همراه با اضطراب تثبيت كرده است كه از شاه‎كارهاي اسلام است.

اعدام، انتقام نيست گرچه كشورهاي صنعتي چنين ادعايي را داشته باشند اصولاً انتقام زماني صورت مي‎گيرد كه مجني عليه در فكر و نيت و قصد آن باشد اما وقتي گروه ديگري كه جزو خاندان مجني عليه نيستند اقدام به برقراري عدالت مي‎كنند اين نمي‎تواند صرفاً به انگيزه انتقام باشد بلكه عملي است كه در راستاي زندگي منطقي صورت مي‎گيرد. انگيزه انتقام مي‎تواند هر جايي بروز كند اما انگيزه اصلاح با انتقام هماهنگ نيست. آيا كسي كه قدرت بينايي يك نفر را تا آخر عمر از بين مي‎برد آيا كسي كه براي يك آدم بي‎گناه محدوديت جسمي مي‎آورد نبايد تاوان اين حركت غير انساني خود را ببيند؟!

و آيا امنيت جمعي در زندگي اجتماعي اصل عقلائي نيست؟ آيا عقلا مي‎پذيرند كه شخص جاني در امنيت باشد و كسي حق اجراء عدالت درباره وي را نداشته باشد اما سايرين از وجود او دائماً در ترس و دلهره باشند؟ كدام منطق مي‎پذيرد كه رهاسازي جاني، يك عمل انساني است و اصلاح جامعه عملي غير منطقي و انتقام جويانه؟! آيا در اين ميان حق الناس كه دلالت آن از ديدگاه شرع و عقل مورد تأكيد قرار گرفته است جايگاهي ندارد؟!

البته كساني كه معتقدند اعدام يك عمل و كيفري است كه به جاي اصلاح، ناامني و ترس عمومي به جاي اميد به زندگي را به ارمغان مي‎آورد صرفاً درباره اعدامهايي است كه براي حفظ قدرت است.
پادشاهان و سلاطين و حكومت سلطنتي براي حفظ اريكه قدرت دست به اعدام مي‎زند، معتقدين به نفي اعدام، همين نوع را ديده‎اند اما آيا اعدامهايي كه اسلام در موارد خاص آن هم با شرائط خيلي سخت مطرح كرده، مثل آنهاست؟ تفاوت ماهوي بين اعدامهايي است كه اسلام بر اساس قصاص يا اجراء تكليفي آن آورده و اعدامهايي در قوانين اروپا به چشم مي‎خورد. در قوانين كيفري اسلام، يك ركن عمده آن حكم و تكليف الهي و شرعي است كه اصطلاحاً بايد عنوان «حق الله» را مطرح كرد.

در اعدام جاني يا مرتد كه مهم‎ترين بحث درباره اعدام است (البته جاهاي ديگر نيز بحث اعدام مطرح است) آنچه مهم به نظر مي‎رسد سواي رعايت حق الناس رعايت حق الله است. وقتي قاضي درباره جاني حكم به قصاص مي‎كند يا مرتد را اعدام مي‎كند اين حكم قاضي، ناظر به رعايت حق الله است و يك تكليف شرعي است. اما اين تكليف شرعي در خصوص قصاص به رضايت اولياء دم نيز قابل تغيير است كه آن هم نيز حكمي از احكام شرع است.

اما در مرتد كه حكم آن درباره مردان اعدام است، اين حكم به لحاظ حق الله است كه با اين توضيحات جايي براي طرح انتقام جويي باقي نمي‎ماند[5] نتيجه و خلاصه بحث در كيفر اسلام، آنچه ملاك است رعايت شئون انسان‎ها و رعايت حكم الله است. در حديث است شخصي خدمت پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمد و درباره لاابالي بودن مادرش چاره‎جويي كرد «اِنّ اُمّي لا تدفع يد لامس» پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: او را (در منزل) حبس كن.

آن شخص افزود: كه اين كار را كرده‎ام اما بي نتيجه است. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: ديگران را مانع شو كه به منزل داخل نشوند. آن شخص گفت: اين كار را كرده‎ام حضرت فرمود: او را (با زنجير ـ طناب و...) ببند. همانا كه بدرستي نمي‎تواني او را نيكي كني به چيزي كه بالاتر از مانعيت او از محارم الله است.[6] در نظام قضايي اسلام اصول عدالت، انجام تكليف شرعي ـ اصلاح امت اسلامي در رأس همه مباحث است. كسي كه با آداب شريعت آشنا باشد ديگر به سخنان غير علمي و غير كارشناسي شده اكتفاء نمي‎كند.[7] به همين دليل پيشنهاد ايشان را به قضاوت شما خوانندگان وامي‎گذارم زيرا خود خواهيد فهميد كه اين پيشنهاد با اصول زندان منافات دارد.


[1] . گودرزي بروجردي، محمد رضا ، سياست جنائي قضائي، ص 63، انتشارات سلسبيل.

[2] . جعفر، محمد علي، فلسفه العقوبات في القانون والشرع الاسلامي، چاپ لبنان، ص 120 قامت فكره المؤسسات العقابيه علي اساس عزل الجاني و حجز حريته كاجراء رادع يستهدف حرمانه من حق جوهري لوجوده... و ص 179 ترجمه: بكائي، محمد حسن، احكام زندان در اسلام، مؤلف، دكتر شيخ احمد وائلي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 139 ـ 148.

[3] . ترجمه: بكائي، محمد حسن، ص 202.

[4] . زندان ضرورت نه مجازات، معاونت اجتماعي و اطلاع رساني قوه قضائيه، ص 22.

[5] . سزار بكاريا، جرائم و مجازاتها ترجمه: دكتر محمد علي اردبيلي، نشر ميزان چاپ 3، بهار 77، ص 70، جهت مطالعه بيشتر: مقارنه و تطبيق در حقوق جزاي عمومي اسلام، دكتر عليرضا فيض از سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

[6] . من لا يحضره الفقيه، ج 4، ح 6، وسائل الشيعه ، ج 28، ص 150، باب 48، ح 1.

[7] . منابع جهت مطالعه بيشتر در اين قسمت به كتاب موارد سجن في النصوص والفتاوي اثر شيخ نجم الدين طبسي، چاپ مكتب الاعلام الاسلامي، سال 74 مراجعه كنيد.

محمد غفراني


/ 1