سرگذشت آزادي بيان - سرگذشت آزادي بيان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرگذشت آزادي بيان - نسخه متنی

سيد محمد علي داعي نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سرگذشت آزادي بيان

مقاله آزادي بيان منتشره در ماهنامه آفتاب ش 24 از آقاي سروش كه به مناسبت مسئله آغاجري به موضوع آزادي بيان پرداخته‎اند، هر چند نكات مثبتي در آن نهفته است ولي از جهاتي در كلام ايشان كاستي‎هايي وجود دارد كه پاره‎اي از آنها به شرح ذيل است.

1. معنا و حكم آزادي بيان

آقاي سروش در معنا و حكم آزادي بيان در ابتداي سخنانشان مي‌گويند:

«به فرض كه اين شخص توهيني به پيامبر يا به پيشوايان ديني كرده باشد (كه البتّه نكرده است). آيا به خاطر اين توهين مستحق مجازات اعدام مي‎شود؟ ‌آيا بايد جان خود و سر خود را ببازد، چرا كه سخني ناسزاگونه نسبت به پيشوايان ديني بر زبان آورده است؟ اگر كسي سخني در انكار و نقد دين، سخني برخلاف درك كنوني و قرائت رسمي از دين در جامعه ما بگويد مستحق چنين مجازات‎هاي سنگيني مي‎شود؟ كساني كه مخالف اينگونه مجازات‎ها هستند، امروزه نوعاً از موضع حقوق بشر و حق آزادي بيان سخن مي‎گويند يعني معتقدند كه آدمي از آن جهت كه آدمي است به صرف انسان بودن و نه به هيچ دليل ديگري واجد يك رشته حقوق است كه يكي از آنها حق سخن گفتن، حق عقيده داشتن، حق اظهارنظر و نقد كردن است.»[1]

الف: در اينجا توهين و ناسزا گفتن به پيشوايان ديني جزو حقوق انساني شمرده شده است كه امروزه از حق آزادي بيان سرچشمه مي گيرد. حال آنكه آزادي بيان براي تبادل افكار و انديشه در جامعه مي‎باشد ناسزا و توهين كردن به ايده‎ها و عقايد ديگران كه در حقيقت زيرپا نهادن حقوق ساير انسانها مي‎باشد نمي‎تواند جزو حق آزادي بيان به شمار آيد بنابراين آزادي بيان به معناي نقد افكار و عقايد است نه به معناي توهين و استهزاء ايده‎ها و عقايد ديگران.

ب) اين سخن آقاي سروش با كلام پاياني ايشان نيز در تعارض است كه گفته‎اند:

«افترا زدن يك عمل است نه يك بيان، اهانت كردن يك عمل است، نه يك بيان، ناسزا گفتن، لعن كردن ... بيان نيستند لذا وقتي مي‎گوييم آزادي بيان بايد راحت بفهميم كه شامل آزادي ناسزا گفتن نمي‎شود.»[2]

و تناقض در كلمات ايشان از آن رو است كه در ابتدا كلام تحمل ناسزا گفتن را از دستاوردهاي كساني مي‎شمارند كه از موضع آزادي بيان سخن مي‎گويند و در آخر كلامشان ناسزا را عمل به شمار مي‎آورند نه بيان تا مشمول حق آزادي بيان شود.

ج) برخلاف تصور ايشان، نقد دين و انكار درك كنوني مايه استحقاق مجازاتي نمي‎شود بلكه استهزاء و ناسزا به عقايد و ايده‎هاي ديگران پيامدهاي جزايي دارد و در اسلام مخالفان فكري و عقيدتي و ناقلان نه تنها از حق مخالفت محروم نيستند بلكه از احترام و منزلتي خاص برخوردارند.

حضرت علي - عليه السّلام ـ پيوسته به كارگزارانش مي‎فرمود:

«از چاپلوسان بپرهيزيد و آنان را بر كاري نگماريد و افراد جسور و منتقد را برگزينيد تا سخن تلخ اما حق را بيش‎تر بگويند.»[3]

پيوسته به مردم مي‎فرمود: «و لا تكفوا عن مقاله بحق» از سخن حق دريغ نكنيد.[4]

و قرآن نيز كساني را كه در برابر خطاها و اشتباهات ساكتند مذمت مي‎نمايد و از دانايان مي‎خواهد كه حقايق را آشكار كنند و مردم را از حقايق آگاه نمايند.[5] و مردم را دعوت مي‎نمايند تا با شنيدن سخنان و ارزيابي و بررسي آنچه را نيك است انتخاب كنند[6] در نتيجه هر چند ناسزا و توهين به عقايد و ايده‎هاي ديگران در اسلام مذموم شمرده شده است اما از نقد و مخالفت با انديشه‎ها و عقايد و عملكردهاي ناصواب ديگران ستايش به عمل آمده است.

د) آقاي سروش از مجازات اعدام براي شخصي كه به عقايد ديگران توهين نمايد شگفت‌زده شده‎اند و حال آنكه برخلاف جوامع ليبرال كه دين و عقايد انسانها ارزشي ندارد در اسلام از آن رو كه دين برنامه سعادت‎بخش انسانها و از جهتي عقيده به منزله حيثيت و آبروي اشخاص و مهمترين هويت و شخصيت آنها به شمار مي‎رود تجاوز به اين حيثيت به منزله تجاوز به ناموس افراد به شمار مي‎رود و مستلزم برخورد شديد است. چنانكه در برخي كشورهاي غربي مانند آمريكا توهين و ناسزا را به صهيونيست و حتي اظهار مخالفت با صهيونيست عواقب سهمگيني دارد، چنانكه آقاي سروش نيز در نوشتارشان گفته‎اند كه چنين كسي: «خود را با خطر جدي روبرو كرده است.»[7]

در پايان بايد گفت كه اين سخن آقاي سروش «انديشه آزادي بيان معنايش اين بود كه آدمي حق دارد خطا بكند و حق دارد رأي و سخن خطاي خود را بدون واهمه مجازات و افتادن در تنگنا يا ديدن عقوبت و محروم شدن از حقوق اجتماعي و سياسي بيان كند.» سخني درست است بلكه در اسلام چنانكه گذشت كساني كه به نقادي و مخالفت با آنچه ناصواب مي‎پندارند بپردازند از منزلت و احترام بيشتري برخوردارند ولي اين همه به معناي اجازه توهين و ناسزاگويي و يا مجازات نكردن تجاوزگران به عقايد ديگران نيست.

هـ ) مميزي و پيگرد قانوني: آقاي سروش با اشاره به مسئله مميزي كتاب و مورد پيگرد قانوني قرار گرفتن برخي افراد گسترده آزادي‎هاي موجود در جامعه را مورد نقد قرار مي‎دهند.[8] در حالي كه در هر جامعه‎اي از جوامع بشري مسئله مميزي كتاب و پيگردهاي قانوني از متخلفان ضوابط اجتماعي وجود دارد و اختلاف در موارد و مصاديق نيز در برخي موارد امري طبيعي و گاه ناشي از اختلاف سليقه‎ها مي‎باشد.
بدين گونه كه متخلف از قانون به نظر ايشان جرمي نداشته باشد حال آن كه از ديدگاه قضاياي قانوني مجرم باشد و در هر جامعه‎اي اختلاف سليقه‎ها معيار مميزي و پيگردهاي قانوني قرار نمي‎گيرد بلكه قوانين و مجريان قانون هستند كه معيار و ملاك عمل اجتماعي هستند.

و) تز تهاجم فرهنگي: تز تهاجم فرهنگي از ديگر مواردي است كه ايشان نشانه محدوديت آزادي در جامعه ايران برشمرده‎اند.[9] در حالي كه مخالفان فرهنگ اسلامي و نظام اسلامي امروزه به صراحت از تخريب فرهنگ و نظام اسلامي ايران سخن مي‎گويند و در اين جهت بودجه‎هاي كلاني را تصويب مي‎كنند كه بي‎اطلاعي ايشان از اين مسايل جاي بسي شگفتي دارد. اشكال ديگر سخن ايشان در تعريف ايشان از تهاجم فرهنگي است زيرا تهاجم فرهنگي پروسه‎اي است كه مخالفان فرهنگي طراحي و اجرا مي‎كنند خواه مجريان داخلي يا خارجي و از اين رو تعريف ايشان از تهاجم فرهنگي به اينكه عدّه‎اي در داخل كشور هستند كه دانسته يا ندانسته آب به آسياب دشمن مي‎ريزند ناتمام مي‎باشد به هر حال مسئله تهاجم فرهنگي و امپرياليسم فرهنگي در جهان مسئله‎اي مختص به ايران نيست بلكه معضلي جهاني است كه از سوي كشورهاي سرمايه‎داري و امپرياليستي طراحي و اجرا مي‎شود. شلر در تعريف امپرياليسم فرهنگي مي‎نويسد:

«امپرياليسم فرهنگي نشان دهنده نوعي نفوذ اجتماعي است كه از طريق آن كشوري اساس تصورها، ارزشها، معلومات و هنجارهاي رفتاري و همچنين روش زندگي خود را بر كشورهاي ديگر تحميل مي‎كند.»[10] وي مي‎گويد امپرياليسم فرهنگي از طريق ارتباطات پديده‎اي اتفاقي و اضطراري نيست بلكه براي كشورهاي امپرياليستي كه تلاش مي‎كنند بدين وسيله تسلط اقتصادي و برتري سياسي خود را بر ممالك ديگر برقرار و حفظ كنند امري حياتي است.[11] بنابراين ناديده گرفتن مسئله تهاجم فرهنگي ساده‎نگري خواهد بود و نبايد تلاش صهيونيسم و امپرياليست فرهنگي را در انكار آزادي‎هاي جامعه ايران اسلامي ناديده گرفت.

2. تاريخچه و سرنوشت آزادي بيان

ايشان گفته‎اند: «در تفكر ديني كلاسيك، مسئله هيچگاه به اين روشني نبوده... در هيچ ديني قصه آزادي بيان به آن شكل و به آن صورت و به آن معنا كه امروز گفته و خواسته و ترويج مي‎شود وجود نداشته است، نه تنها وجود نداشته، بلكه با آن مخالفت‎هاي صريح هم مي‎شده است.»[12]

و نيز گفته‎اند: «آنچه در مشروطه رخ داد و انديشه‎اي كه وارد ايران شد، انديشه آزادي بيان، همراه با بقيه انديشه‎هاي جديد بود كه پس از انقلاب فرانسه در اروپا رونق يافته بود و به ايران نيز راه يافت.»[13]

آقاي سروش به اشتباه گمان كرده‎اند انديشه آزادي در هيچ ديني وجود ندارد بلكه خلافش وجود دارد و در ايران نيز پس از مشروطيت اين انديشه به تبع رواج در غرب وارد ايران شد و براي جامعه ايراني مطرح شد زيرا همان طور كه گذشت در قرآن و روايات و نيز در سيره پيشوايان ديني نه تنها از آزادي بيان جلوگيري نشده است بلكه به بيان و نقادي تشويق شده است امام علي - عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: من به فضل و ارزش شخص مطيع و نيز به حق شخص ناصح آگاهم.[14] و نيز پيوسته از مردم مي‎خواهد براي رشد و ياري حكومت، راهنمايي و نصيحت‎هاي خود را آشكار و پنهان به وي ارائه دهند.[15] و اين سيره آزادمنشي و احترام به آزاديهاي انسان و از جمله آزادي بيان پيوسته از سوي علماي اسلام مطرح بوده است چنانكه بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي ايران نيز در كتابشان به صراحت فرموده‎اند: «در اسلام آزادي به طور مطلق است مگر آنچه به حال ملت و كشور ضرر داشته باشد و موجب مفسده‎اي باشد.[16]

ايشان همچنين فرمودند: در جمهوري اسلامي هر فردي از حق آزادي عقيده بيان برخوردار خواهد بود و لكن هيچ فرد و يا گروه وابسته به قدرت‎هاي خارجي را اجازه خيانت نمي‎دهيم.[17] بنابراين اگر علماء اسلام از آزادي بيان مذمتي به ميان آورده‎اند مقصودشان مذمت آزادي خيانت و توطئه بر عليه منافع ملت است كه گاهي در لباس آزادي (بيان) ظاهر مي‎شود نه به معناي مخالفت با نقد و بررسي انديشه‎ها و عقايد ديني


[1] . سروش، عبدالكريم، مجله آفتاب، ش 24، ص 63.

[2] . ر. ك: همان، ص 69.

[3] . نهج‎البلاغه، خطبه 216.

[4] . همان.

[5] . بقره، 151.

[6] . زمر / 18.

[7] . آفتاب، 24، ص 66.

[8] . آفتاب ش 24، ص 65 فروردين 82.

[9] . همان. پيشين.

[10] . شلر، هربرت، وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري آمريكا، ترجمه احمد ميرعابديني، چ اول، تهران، سروش، 1377، ص 40.

[11] . ر. ك: همان، ص 40.

[12] . آفتاب ش 24، ص 63.

[13] . ر. ك: همان، ص 64.

[14] . نهج‎البلاغه، نامه 29.

[15] . نهج‎البلاغه، خطبه 34.

[16] . صحيفه نور، ج 4، ص 199.

[17] . صحيفه نور، ج 3، ص 178.

سيد محمد علي داعي نژاد

/ 1