سياست غير ايدئولوژيك در نظام سياسي اسلام جايگاهي ندارد - سياست غير ايدئولوژيك در نظام سياسي اسلام جايگاهي ندارد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سياست غير ايدئولوژيك در نظام سياسي اسلام جايگاهي ندارد - نسخه متنی

محمد ملك زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سياست غير ايدئولوژيك در نظام سياسي اسلام جايگاهي ندارد

چندي پيش يكي از نشريات[1] مصاحبه‌اي با آقاي دكتر مهاجراني انجام داد كه در ضمن آن آقاي مهاجراني به تشريح نكاتي در خصوص مسائل سياست خارجي ايران پرداختند كه موضع اين نوشتار نقد و بررسي بعضي ديدگاه‌هاي ايشان در اين ارتباط مي‌باشد:
در اين مصاحبه ايشان ضمن پرداختن به بحث مذاكره با آمريكا و جانبداري از آن مي‌گويد: «به عقيده من مذاكره ايران و آمريكا به معناي تسليم و خوار شدن ايران نيست.» همچنين در ادامه اين بحث در ارتباط با هدف دولت آمريكا در برخورد با جمهوري اسلامي ايشان تأكيد مي‌كند، آمريكائي‌ها مي‌خواهند حكومت ايران را براندازند.»

نكته‌اي كه از تقابل اين دو جمله ايشان مي‌توان برداشت كرد تا حدّي پاسخ‌گوي سؤال ما خواهد بود. بايد ديد ما خواري و تسليم شدن را چگونه معنا مي‌كنيم. آيا اگر يك طرف مذاكره با سؤنيت و نيز با تحقير و توهين و ارعاب و قرار دادن پيش شرطهائي كه مفهومي جز عقب نشيني كامل طرف مقابل از اهداف و آرمانهاي نظامش را در‌ پي ندارد، در صدد انجام مذاكره باشد، در صورت پذيرش اين مذاكره از سوي طرف مقابل، چه عبارتي به جاي خواري و تسليم شدن وي مي‌توان جايگزين نمود؟ طبعاً براي طرف مقابل مذاكره‌اي مفيد فايده و قرين موفقيّت است كه در شرائط مساوي و به دور از اعمال فشار و تهديد باشد لكن در حال حاضر عملكرد دولت آمريكا نسبت به ايران نشان مي‌دهد كه اين دولت اساساً بنا ندارد وارد بحث محتوائي براي حل اختلافات خود با ايران گردد بلكه قصد او از انجام اين مذاكره تأمين خوراك تبليغاتي خويش و عقب‌نشيني جمهوري اسلامي از اهداف و آ‌رمانهاي انقلاب خويش است و اين چيزي جز تسليم شدن و خوارگشتن ايران مفهوم ديگري ندارد.

نكته ديگري كه در ادامه اين مصاحبه مطرح مي‌شود اصل متغير بودن سياست است... ايشان در اين خصوص مي‍‌‌‌گويد: «نمي‌توان سياست را ايدئولوژيك نمود چيزي كه متأسفانه در كشور ما رخ داده است مثلاً جنگ با عراق ايدئولوژيك نبود، جنگ بين اسلام و كفر نبود بلكه بر سر اختلافات بين دو كشور اسلامي بود كه مي‌بايست در اولين فرصت شعله آن خاموش گردد اما برادر كشي به راه افتاد ما آن را ايدئولوژيك كرديم و گفتيم جنگ اسلام و كفر است و بايد كفر نابود شود ولي بعد پذيرفتم كه با جبهه كفر هم مي‌توان صلح كرد».

سپس ايشان نتيجه مي‌گيرد: «پس بايد در روابط خارجي متغير بود و نبايد حوزه سياست را ايدئولوژيك نمود». نكته‌اي كه ابتداء لازم است در رفع شبهه ايشان مورد توجه قرار گيرد اين است كه آيات و روايات متعدد در خصوص كفر نشان مي‌دهند كه اين واژه چهره‌ها و مظاهر گوناگوني دارد كه تنها يكي از مظاهر كفر، شرك به خداست و لي اين تمام معناي آن نيست زيرا جلوه‌هاي ديگر اين واژه را كه شامل نفاق، فساد، ظلم، تجاوز و غيره مي‌باشند، نبايد از نظر دور داشت.

به عنوان نمونه خداوند در آيه 7 سوره حجرات كفروفسق و عصيان را در كنا هم قرار داده و آنها را نقطه مقابل ايمان مي‌داند و در آيه ديگر كفر و طيفان را در عرض هم قرار مي‌دهد[2] و يا در آيه 11 سوره حشر از منافقين با عنوان برادران كفار خطاب مي‌كند بر اين اساس جنگ اسلام و كفر الزاماً به مفهوم جنگ مسلمانان با مشركان نيست. شايد به تعبير آقاي مهاجراني جنگ حضرت علي با گروه خوارج كه خود را مسلمان واقعي دانسته، با استدلال به ظاهر قرآن كريم به مخالفت با امام خويش برخاسته و اثرات سجده و عبادت بدون معرفت بر پيشاني آنان پينه بسته بود، به نوعي برادر كشي بوده است لكن واقيعت امر اين گونه نيست زيرا همان گونه كه گذشت مفهوم كفر در قرآن كريم تنها در معناي شرك به خدا خلاصه نمي‌شود بلكه كساني كه رو به سوي نفاق، فساد، ظلم و تجاوز بياورند نيز در رديف كافران قرار مي‌گيرند[3] در خصوص جنگ ايران و عراق بحث ما بر سر اين نيست كه نمي‌بايست دول مسلمانان در جنگ عراق عليه ايران وساطت مي‌كردند كه امام (ره) نيز در آغاز جنگ خواستار همين مسئله بودند و تمام سعي ايشان جلوگيري از گسترش اين جنگ بود بلكه بحث بر سر اين نكته است كه وقتي دولتي به ظاهر مسلمان با حمايت دول كفر دست به تجاوز عليه يك كشور اسلامي زد، خطاب نمودن آنان به برادران مسلمان ساده لوحي بيش نيست زيرا جز اين است كه آنان با همدستي با كافران خود را هم رديف و كنار آنها قرار داده‌اند و به اين دليل بود كه حضرت امام (ره) در ابتداء جنگ مدام به ملت و ارتش عراق هشدار مي‌دادند كه بدانيد اين جنگ ، به هواداري از كفر بر عليه اسلام است.[4]

و تعبير جنگ اسلام و كفر نيز از اين نكته ناشي مي‌شود نكته ديگر بحث جداكردن حوزه سياست از قلمرو دين است كه اين مقوله مباحثي است كه خصوصاً در دهه‌هاي اخير بسيار مورد توجه قرار گرفته و بارها انديشمندان و متفكران ديني مسلمان و حتي غير مسلمان بر غير مسلمان بر غير قابل تفكيك بودن حوزه سياست در مكتب اسلام تأكيد داشته‌اند زيرا واقع آن است كه هيچ گاه احكام الهي اسلام و موضوعات مربوط به زندگي اجتماعي و سياسي بشر حاوي مباحث دگم و غير عقلاني و تماماً غير قابل تفسير نيست بر اين اساس نه ايدئولوژيك بودن مباحث سياسي اسلام به مفهوم تغيير ناپذير بودن تمام احكام سياسي اسلام است و نه متقير بودن ذات سياست ، غير ايدئولوژيك بودن آن را اثبات مي‌كند.

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سياست خارجي خود با جهان خارج از قلمرو اسلام و در دعوت از سران كفر، جز بر طبق مباني اصول اسلام و ايدئولوژيك رفتار نمي‌كردند در تاريخ اسلام در موارد متعددي با كفار قرار داد پيمان و يا صلح بسته مي‌شد از جمله قرار داد صلح حديبيه كه ميان رسول خدا و كافران مكه منعقد گرديد اما اين به آن معنا نبود كه رسول خدا از اصول و اعتقادات خويش دست برداشته و يا آن را امري بي‌ارتباط با دين و فرامين الهي تلقي كنند بلكه عمل پيامبر دقيقاً در راستاي ترويج مباني مكتب اسلام و احكام الهي بود كه ايشان از اين طريق نيل به آن را عملي‌تر دانستند به عبارتي اين صلح، صلحي در مسير تحقق مباني ايدئولوژيك اسلام، تبليغ دين و نوع ديگري از مبارزه با دشمنان اسلام بود كه مسير وقايع و رخدادهاي بعدي صحّت آن را ثابت كرد. در جمهوري اسلامي نيز ضمن اعتقاد بر عينيت ديانت با سياست، اعمال و تصميمات سياسي جزئي از وظايف و تكاليف ديني و عبادي به شمار مي‌آيند زيرا اين اعتقاد وجود دارد كه با مرزبندي ميان دين و سياست نمي‌توان به ادامه حيات نظام اسلامي اميدوار بود اصول حاكم بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران كه برگرفته از احكام و دستورات الهي است حاكي از همين اعتقاد به عينيت ديانت با سياست و طبعاً ايدئولوژيك دانستن مسائل سياسي در اسلام مي‌باشد كه مي‌توان به موراد زير اشاره كرد:

1. حاكميت موازين اسلامي در تمام اركان نظام.[5]

2. نفي سلطه جوئي و سلطه پذيري.[6]

3. تولي و تبريّ: در ابتدا سوره ممتحنه كه به بحث رابطه مسلمين با غير مسلمانان و كيفيت برخورد دول مسلمانان مي‌پردازد اصل تولي و تبري را به عنوان مهمترين اصل در تنظيم روابط خارجي بيان مي‌دارد[7] بديهي است كه اين اصل مانع از هرگونه رابطه با دول غير مسلمان نيست بلكه نفي ولايت و دوستي با كفار مورد بحث است..

و لذا داشتن صرف رابطه و همكاري مسالمت آميز مادام كه باعث دخالت و سلطه آنان در شنون كشور اسلامي نگردد مغايرتي با اصول فوق نخواهد داشت. و بسياري از اصول ديگري كه همه حاكي از ايدئولوژيك بودن سياست در نظام حكومتي اسلام مي‌باشند و منافاتي با اصل متغير بودن ذات سياست نيز نداردو در خاتمه با ذكر جمله‌اي از حضرت امام (ره) اين نوشتار را به پايان مي‌رسانيم كه ايشان دائماً تاكيد داشتند:

«و الله اسلام تمامش سياست است، اسلام را بد معرفي كردند، سياست مٌدٌن از اسلام سرچشمه مي‌گيرد»[8]


[1]. نشريه اعتماد، شماره 52، در تاريخ 22/5/81.

[2]. نساء، 76.

[3]. به عنوان نمونه، حجرات، 7، نساء 76، حشر 11.

[4]. صحيفه نور، ج13، ص92، به تاريخ 31/6/59 .

[5]. قانون اساسي، اصول 2و 3، (بند16).

[6]. نساء، 141، قانون اساسي، اصول 2 (بندج)، 43 (بند8)، 152و153.

[7]. ممتحنه، 1و2.

[8]. صحيفه نور، ج1، ص65.

محمد ملك زاده

/ 1