شکوه وجه عقلاني دين در سيره رضوي در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمين دکتر حسن رضائي مهر - شکوه وجه عقلاني دين در سيره رضوي در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمين دکتر حسن رضائي مهر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکوه وجه عقلاني دين در سيره رضوي در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمين دکتر حسن رضائي مهر - نسخه متنی

حسن رضائي مهر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شکوه وجه عقلاني دين در سيره رضوي در گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمين دکتر حسن رضائي مهر

به مناسبت ميلاد با سعادت انيس نفوس، شمس الشموس حضرت علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ گفتگويي با حجت الاسلام والمسلمين دكتر حسن رضايي مهر استاد و پزوهشگر حوزه علميه در خصوص شکوه وجه عقلاني دين در سيره رضوي انجام داده ايم كه تقديم حضورتان مي گردد؛

ــ يکي از ويزگي هاي جاودانگي و پويايي اسلام برهاني بودن آموزه هاي آن است به گونه اي که جايگاه والاي عقل در اسلام به عنوان يکي از ابزارهاي مهم شناخت امري غير قابل انکار است چنان که توجه به علم و دانش مورد تاکيد فراوان قرار داردبه عنوان اولين سوال بفرماييد مراد از عقلاني بودن دين در اين بحث چيست آيا مي توان عقلاني بودن دين را اثبات پذيري تمام گزاره هاي دين از طريق ادله مصطلح عقلي دانست؟

به نظر مي رسد قبل از پاسخ به اين سوال توجه به اين نکته لازم باشد که لزوما چنين نيست که عقلاني بودن امري متوقف براهين مصطلح عقلي باشد درواقع مي توان نسبت بين اين دو را عموم و خصوص مطلق از نسب اربعه دانستزيرا هر نتيجه حاصله از يک استدلال عقلي خود بخود عقلاني است يعني خردپذير است ولي اين چنين نيست که هر امر عقلاني مثل گزاره هاي ديني تعبدي لزوما بايد با ادله مصطلح عقلي به اثبات برسد بنابر اين ممکن است گزاره اي منشا وحياني داشته باشد و با هيچيک از براهين فلسفي قابل اثبات نباشد و در عين حال عقلاني هم باشدبه عنوان مثال بنمي توان با ادله عقلي راز سه رکعتي بودن نماز مغرب را فهم و اثبات کرد ولي عقل عمل بر طبق فرمان شرع را مي پذيرد و بلکه بر آن تاکيد مي کند بر همين اساس وقتي مي گوييم اسلام ديني عقلاني است منظور آن است که حکيمانه است و آموزه هاي آن مبتني بر حکمت است. با اين بياني که از عقلاني بودن دين کرديم وجهي براي انحصار اثبات گزاره هاي ديني بر ادله مصطلح عقلي نيست بلکه عقلاني بودن دين به معناي اشتمال آن بر حکمت است.

ــ بنابر اين مي توان گفت اثبات و يا دفاع از گزاره هاي ديني مي تواند صور مختلفي داشته باشد.

دقبقا همينطور است گاهي محققي به دنبال نتيجه يقيني است که از روش هاي برهاني عقلي و نقلي استفاده مي کند مثل اثبات يقيني ذات واجب تعالي و اثبات وجوب سه رکعت بودن نماز مغرب و گاهي در اثبات و دفاع از دين در اصل نيازمند تمسک به چنين روشي نيست بلکه مثلا جون در مقام اقناع مخاطب است دفاع او از دين به روش خطابه است و يا در مقام تقابل با خصم است که از روش جدال احسن بهره مي برد. توضيح آن که دفاع از دين داراي صورت هاي مختلفي است گاهي با مال و ثروت است گاهي با جان، گاهي با زبان و بالاخره گاهي هم صبغه علمي و عقلاني دارد. مراد از دين در اين جا هم، مجموعه معارف و احكامي است كه خداوند براي هدايت و سعادت بشر تشريع فرموده و بواسطه پيامبران و رسل خويش آنها را به مردم رسانده است.

پس منظور از دين در اين بحث، اديان وحياني خصوصاً آخرين تشريع الهي يعني دين اسلام است. با توجه به آنچه گذشت وجه عقلاني دين را مي توان حکيمانه بودن محتواي آن دانست و دفاع عقلاني از آن را هرگونه تفكر، رفتار و گفتاري دانست كه موجب استحكام و تثبيت دين در نظر اهل خرد و تعقل گردد. و به تعبير ديگر، دفاع عقلاني از دين، دفاع از دين است بر اساس اصول و قواعد منطقي و عقلي، شكي نيست كه چنين دفاعي، چون مربوط به حوزه نظر و تعقل است، از اهميت خاصي برخوردار است. چرا كه هرگاه مباني نظري و تئوريكي يك نحله فكري و مكتب كلامي، خاستگاه عقلاني داشته باشد هر چه بهتر و بيشتر، فرآيند تبليغ و پذيرش را هموار مي سازد.

با اين بيان معلوم مي شود كه دفاع عقلاني، دفاعي است منطبق بر اصول عقلي و منطقي كه هر مخاطب اهل خرد را متأثر كرده به گونه اي که آن را بپذيرد و دليلي عقلاني بر رد آن نيابد و نتيجه چنين دفاعي هم هموار كردن راه پذيرش دين خواهد بود. بنابراين دفاع عقلاني فقط به معني دفاع از طريق ادله عقلي صرف نيست بلكه دفاع از طريق نقل يعني آموزه هاي كتاب و سنت را در موارد كاربرد آنها را نيز در بر مي گيرد.

ــ با توجه به آنچه گفته شد بهترين شکل تبليغ و دفاع از دين آن است که به گونه اي بيانگر وجه عقلاني دين باشد بفرماييد، آيا اجمالا از كتاب و سنت، شواهدي بر اهميت چنين دفاعي وجود دارد؟

دقيقاً اينگونه است و بهترين دليل بر اهميت اين نوع دفاع، توجه كتاب و سنت و انطباق سيره و روش اهل بيت در تبليغ دين بر اين روش بوده است. چرا كه قرآن، يكي از راههاي معرفت را تعقل و تدبر در آيات و انفس مي داند و انسان را براي رسيدن به حقايق و كشف مجهولاتش به روشهاي عقلاني توصيه مي كند. در سيره و روش اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز چنين امري از جايگاه خاصي برخوردار است. نمود اين رويه را، هم مي توان در كلمات آسماني آن بزرگواران دريافت و هم در سيره و روش عملي آنان.چرا که آن حضرات در مقاطع مختلف تبيين ودفاع از دين و با توجه به موقعيت مخاطبينشان حکيمانه ترين روش را بر مي گزيدند و همين امر نيز موجب هدايت و يا شکست منکران مي شد مناظرات ائمه در حوزه هاي مختلف ديني با رهبران و نمايندگان اديان و نحله هاي مختلف فكري گاهي بر اساس الزام آنها از طريق متون نقلي خود آنها بوده است و گاهي هم بر اساس برهان عقلي بوده است.

ـــ چنانكه مستحضريد بحث ما پيرامون شکوه وجه عقلاني دين در سيره علمي ـ عملي حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ است و روشن است كه تحقق چنين امري و بلكه هر امري، مستلزم شناخت لازم نسبت به اشراف علمي مدافع، از موضوع مورد بحث است. از اين روي چنانكه صلاح مي دانيد اول در خصوص اقتدار علمي امام ـ عليه السّلام ـ و گستره آن هر چند به صورت اجمالي داشته باشيد؟

علم امام ـ عليه السّلام- از جهات مختلفي قابل توجه است معلومات آن حضرت ـ عليه السّلام ـ از چيزهايي است كه شخصيت ايشان ـ عليه السّلام ـ را متمايز مي سازد. معلومات آن حضرت ـ عليه السّلام ـ در زمينه الهيات، اطلاعاتشان درباره اديان و كتابهاي آسماني،‌ آگاهي امام ـ عليه السّلام ـ از علوم و معارف قرآني، احاطه امام ـ عليه السّلام ـ به بحثهاي كلامي، بحثهاي امام ـ عليه السّلام ـ درباره پزشكي، طرح اصول و فقه و جز اينها همه گسترش دامنه معلومات امام ـ عليه السّلام ـ را مي رساند. بحثهاي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ با جاثليق، ‌راس الجالوت، هرابز اكبر روحاني زرتشتي و عمران صابي آن متكلم معروف، مبين احاطه آن حضرت به كتابهاي آسماني و مباني توحيد و خداشناسي است.

بحثهاي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ درباره فلسفه احكام، مبين بينش عميق آن حضرت است. بحث درباره فلسفه غسل و وضو، فلسفه حرمت زنا، فلسفه زكات، فلسفه حرمت ربا و فلسفه حرمت شراب و طرح مسايل اجتماعي و اخلاقي در زمينه احكام، برخورداري كامل آن حضرت را از فكر برهاني نشان مي دهد. بحث امام درباره مسايل پزشكي و گفتار امام درباره فلسفه احكام حاكي از بينش وسيع امام در زمينه هاي علمي و اجتماعي است. حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ در فن خطابه و همچنين در زمينه شعر و ادب و در فصاحت و بلاغت يگانه بود اين جامعيت علمي امام ـ عليه السّلام ـ بود كه مأمون را به اداي احترام نسبت به آن حضرت مجبور مي ساخت.بديهي است تجلي و شکوه وجه عقلاني دين، متوقف بر چنين موقعيت علمي خواهد بود که آن بزرگوار در نهايت کمال وافر نسبت به آن قرار داشت

ــ آن چه از روشهاي اثبات آموزه هاي ديني و دفاع از آنها منظور نظر ما در اين بحث است روش برهاني و استدلالي بر مبناي اصول عقلي و منطقي است و شکي نيست مناظراتي كه آن حضرت با سران و بزرگان اديان و مذاهب انجام مي دادند، از حيث روش، داراي اسلوب خاص خود بود به گونه اي كه در نهايت، با قدرت تمام منجر به محكوم شدن طرفهاي مناظره، آيا مي توان توجه به عنصر تعلق و بکار گيري مباني عقلي را از سوي امام ـ عليه السّلام ـ، در اين امر مؤثر دانست؟

نوع مذاکرات و گفت و گوهاي امام رضا ـ عليه السّلام ـ با سران و نمايندگان اديان و مذاهب مختلف با آن همه امتيازات و خصوصيتهاي خاص خود كه محتواي آنها چيزي جز تبيين علوم و معارف اسلامي نبود، از يك درخشش خاصي برخوردار بود و آن، تجلي بعد منطقي و عقلاني در نوع استدلالهايي بود كه اقامه مي فرمود. دريافت چنين امري هم امرسهلي است با مراجعه به سخنان و مناظرات ايشان به راحتي مي توان به اين نكته پي برد كه هر سخني از آن حضرت در خصوص اثبات مدعاي خود مبتني بر اصل و يا اصول منطقي و عقلاني بوده است.

به گونه اي كه عنصر تعقل و خردپذيري، جزء لاينفك استدلالهاي آن حضرت در مقام احتجاج با مخالفان دين و مذهب بوده است. و صد البته همين نكته هم باعث محكوم شدن و ساكت ماندن مخالفين در مقابل امام ـ عليه السّلام ـ و در نتيجه هدايت آنها و تشرفشان به دين اسلام و مذهب تشيع بوده است. بديهي است در مباحث اعتقادي و در باب مناظرات بايد به نقطه مشترك و مقبول بين طرفين كه همان اصول و قواعد منطقي و عقلي است توجه نمود و استدلال بر هر مدعايي را از همين طريق پي گرفت، چرا كه در غير اين صورت نمي توان شاهد نتيجه مثبتي از مقدمات خود بود. و اين يکي از اصول منطقي و عقلاني بمناظره هست که با عنايت خاصي از سوي امام پيگيري مي شد.

ــ به خاطر اينکه بحث را در خصوص شکوه وجه عقلاني دين مقداري مصداقي کنيم و از آنجا که مناظرات علمي امام رضا ـ عليه السّلام ـ داراي جذابيت خاصي بوده است و قهراً‌ چنين مناظراتي مي تواند راهنماي ما در مقوله دفاع از دين باشد. و از اين روي توجه و مطالعه دقيق اين مناظرات براي اهل علم لازم است، اگر مايل باشيد يكي از مناظرات ايشان را به طور اجمال به عنوان مظهر دفاع عقلاني از دين، مورد توجه قرار دهيم.

يکي از مناظرات طلايي امام ـ عليه السّلام ـ مذاکرات ايشان با عمران صابي است البته بنده به جهت اشتمال اين مناظره بر نکات عمده و اساسي در راستاي تبيين وجه عقلاني دين در جاهايي اين مناظره را مورد توجه قرارداده ام و در اينجا به مقتضاي حوصله بحث فقط به برخي از فقرات اين مناظزه اکتفا مي کنم. در يك جلسه مناظره، پس از آنكه هيربدان، بزرگ زرتشتيان را با برهان قاطع محكوم ساخت، رو به حاضران كرد و فرمود آيا در ميان شما كسي است كه با اسلام مخالف باشد و اگر مايل است بدون اضطراب و نگراني سؤالاتش را بپرسد؟

در اين ميان عمران صابي، كه يكي از متكلمان معروف بود برخاست و نزد امام ـ عليه السّلام ـ آمد و گفت اي دانشمند بزرگ، از نخستين وجود (وجود اول يعني خداوند) و مخلوقاتش با من سخن بگوي، امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: اكنون كه سؤال كرديد پاسخ سؤالت را بفهم. خداوند يگانه از اول بي همتا بوده، موجودي است كه چيزي با او نبوده، حدود و اعراض راهي به او نداشته است. چنان كه معلوم است سؤال عمران صابي از وجود نخستين يعني واجب متعال است كه چگونه وجودي است و امام ـ عليه السّلام ـ در پاسخ مي فرمايند: خداوند يگانه از ازل بي همتا بوده، موجودي است كه چيزي با او نبوده، حدود و اعراض راهي به او نداشته اند تا ابد چنان است كه ازل تاكنون بوده است.

آن چه در پاسخ امام ـ عليه السّلام ـ آمده است در واقع ناظر به يك قاعده عقلاني است يعني وحدت مطلقه واجب بالذات منتزع از مفهوم واجب الوجود بالذات است چرا كه تصور عدم وحدت مطلقه براي ذات واجب، مستلزم تجويز تركّب در آن ذات اقدس و در پي آن احتياج و نيازمندي است كه چنين تجويزي با معنا و مفهوم واجب الوجود بالذات ناسازگار است و با توجه به همين وحدت مطلقه است كه حضرت احديت از ازل بي همتا بوده و حدود و اعراض در او راه ندارد. چنانكه امام ـ عليه السّلام ـ هم در پاسخ فرمودند: ثم خلق خلقا مبتدعا.

سپس امام ـ عليه السّلام ـ در خصوص سؤال از كيفيت آفرينش مخلوقات مي فرمايد: مخلوقات را به طور ابداعي (بدون اينكه سابقه هستي داشته باشند) خلق كرد،‌آنها را برگزيده و غير برگزيده مختلف و داراي الفتها و رنگها و طعمهاي مختلف قرار داد و اين خلقت نه ناشي از نياز خداوند به آن بوده و نه براي به دست آوردن درجه فضلي كه خداوند براي رسيدن به آن، احتياج به صفت كائنات داشته باشد، بوده است و نه در امر خلقت براي خود افزايش و كاهش ديده است. در اين فقره از كلام امام ـ عليه السّلام ـ آن حضرت به بيان كيفيت خلقت و اينكه آفرينش عالم در ذات احديت تغييري ايجاد نكرده و آفرينش عالم نيز از روي نياز نبوده است، پرداخته است در واقع آن حضرت در اين كلمات گهربار، اشاره به يك اصل مسلم عقلاني يعني كمال مطلق خداوندي دارند چرا كه كمال مطلق در حاق مفهوم واجب الوجود بالذات نهفته است، به گونه اي كه تصور واجب بالذات بدون تصور كامل مطلق غير معقول است.

يعني هرگاه مفهوم واجب الوجود بالذات كه بدون تصور كمال مطلق بودن، قابل تصور نيست را صحيح درك كنيم به بي نيازي مطلق او منتهي خواهيم شد، چرا كه نيازمندي و عدم استقبال، با كمال و بي نيازي مطلق كه در حاق معناي واجب بالذات نهفته است ناسازگار است. از اين روي، تصور اينكه خداوند با خلقت عالم خواست به تكاملي برسد و يا اينكه در آفرينش عالم مبجور بوده است، امري عبث و مستحيل است. پس از بيان اين مطلب، امام ـ عليه السّلام ـ سه دليل براي بي نيازي خداوند به مخلوقاتش را متذكر مي شوند:

1. اگر آفرينش مخلوقات از سوي خداوند براي رفع احتياج مي بود، بايستي چيزهايي را مي آفريد كه در رفع احتياجش مؤثر باشند و بتوانند او را در اين امر ياري رسانند، در حالي كه احتياج ما سوي الله هم حدوثا و هم بقائا به واجب بالذات، سواي آنكه امري است كه عقل سليم بر آن حاكم بوده و از اصول موضوعه عقلاني است، مثبت كمترين صلاحتي براي دخالت در موجوديت خداوند و صفات و اراده او نيست.

يعني چگونه ممكن است موجودي كه همه چيزش را از خدا گرفته در موجوديت خدا تأثير گذار باشد و چگونه ممكن است خداوند به موجودي كه خودش او را خلق كرده است محتاج باشد. در بحث عليت به خوبي اين مسئله بحث شده است كه علت موجده (علتي كه معلول را به وجود مي آورد) به جهت حيث علي خودش، وقتي معلول را به وجود مي آورد، حتما بايد واجد همه كمالات معلول باشد والا ايجاد معلول توسط آن علت امري ممتنع خواهد بود و از طرفي معلول كه سراپا فقر و احتياج به علت است و هر توانايي كه برايش فرض شود از افاضات علي موجوده آن است، اگر بخواهد در علت خويش تأثيرگذار باشد (و رفع نيازي از او بكند) بايد متصف به صفتي باشد كه از جانب علت موجوده به او افاضه نشده باشد و خود علت موجوده هم فاقد آن باشد. و حال آنكه چنين امري خلف فرض معلوليت معلول است.

2. ولكان ينبغي اَن يخلق اضعاف ما خلق؛ و اين برهان دومي است كه امام ـ عليه السّلام ـ براي عدم نيازمندي خداوند نسبت به خلقت عالم اقامه فرموده اند و آن اين است كه: اگر آنچه را كه خداوند آفريده از روي نياز بوده باشد، شايسته بود كه خداوند چند برابر مخلوقاتي كه خلق كرده مي آفريد چرا كه هر اندازه نيروهاي كمكي براي يك موجود بيشتر باشد، آن موجود نيرومندتر مي گردد به عبارت ديگر اگر نيازمندي از صفات واجب بالذات دانسته شود با توجه به بي نهايت بودن ذات و صفات خداي تعالي، بايستي خلقت موجودات تا بي نهايت و به منظور رفع احتياجات بي نهايت او ادامه پيدا كند و اين مستلزم تجويز افتقار و نيازمندي بي نهايت براي واجب بالذات است كه امري ممتنع است پس آفرينش هستي نمي تواند با انگيزه نياز و احتياج صورت پذيرفته باشد.

سپس در بيان دليل سوم مي فرمايد: والحاجه يا عمران لا يسعها لانه لم يحدث من الخلق شيئا الا حدثت فيه حاجه اخري. اگر به وجود آوردن مخلوقات از روي حاجت بوده باشد، خلقت هر يك از آن مخلوقات موجب تثبيت احتياجي ديگر براي خداي تعالي خواهد شد، پس هر چه را كه در آينده نيز بيافريند، نسبت به آن محتاج خواهد بود و لازمه چنين امري اتصاف ذات واجب تعالي به نيازمندي بي نهايت است كه با مفهوم واجب بالذات بودن او مغايرت دارد.

سپس عمران سؤالاتي درباره علم خدا به ذات پاكش در ازل و قبل از آفرينش موجودات كرد و چگونگي علم خداوند را به آنها بعد از وجودشان جويا شد كه اگر علم او از طريق علم اكتسابي باشد، ذاتش معرض حوادث مي شود و پاسخ شنيد كه علم او به ذاتش علم حضوري است و موجودات نزد ذات پاكش حاضرند وگرنه تسلسل لازم مي آيد چرا كه اگر علم او حضوري نباشد، بايد به آن علم نيز علمي داشته باشد و همين طور براي علم بعدي و اين منجر به تسلسل محال مي شود سپس عمران از انواع مخلوقات سؤال كرد و امام ـ عليه السّلام ـ آنها را به شش گروه تقسيم فرمودند: از محسوسات گرفته تا ماوراي حس و از جواهر گرفته تا اعراض، و از ذوات گرفته تا اعمال و حركات.

سپس پرسيد آيا آفرينش در ذات او تغييري ايجاد نكرده است؟ (گويي گمان كرده بود از آنجا كه انسان هر كاري كه انجام مي دهد نوعي دگرگوني در او به وجود مي آيد، خدا هم چنين است.) اما پاسخ شنيد كه يك وجود قديم و ازلي كه عين هستي مطلق است دگرگوني و تغيير در او راه ندارد و اين مطلب اشاره به اين حكم عقلي است كه واجب تعالي محل حوادث نيست كه در بحث صفات واجب از آن سخن به ميان آمده است. همين طور پيوسته از امام ـ عليه السّلام ـ سؤال مي كرد و از چشمه جوشان علم امامت بهره مي برد تا اينكه امام ـ عليه السّلام ـ فرمود آيا اين مطالب را خوب درك كردي. عمران عرض كرد آري مولاي من، خوب فهميدم و شهادت مي دهم كه خداوند همان گونه است كه شما توصيف كرديد و وحدانيتش را ثابت نموديد و گواهي ميدهم كه محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ بنده اوست كه براي ابلاغ دين حق فرستاده شد، سپس رو به قبله به سجده افتاد و از دل باختگان و عاشقان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ گرديد.

ــ با توجه به قوت کلام امام - عليه السّلام ـ و نوعي رفتار علمي و انساني ايشان با طرف هاي گفت و گو، در مناظراتي که داشتند به نظر مي رسد در جهت دهي علمي و اعتقادي مسلمين نقش بسزايي داشته باشد نظر جنابعالي در اين خصوص چيست؟

قطعا چنين اقداماتي از سوي امام مفيد تاثيراتي جدي بر انديشمندان در همه عرصه هاي علمي و اعتقادي بوده است ايجاد فضاي مناسب علمي به منظور طرح انديشه و آراي مختلف و مخالف، يكي از موارد عمده تاثيرگذاري بر نگرش صحيص مسلمين به علم و عقايد حقه ديني است كه از سوي امام ـ عليه السّلام ـ انجام مي گرفت.زيرا چنان که مستحضريد محيط اسلامي در معرض انواع انديشه هاي صحيح و سقيم بود و مجامع علمي و بلكه جامعه مسلمين، بطور با درگير روزمرگي ايتپن انديشه ها بودند. در اين وضعيت اگر بطلان اين انديشه ها محرز نمي شد، درصد تأثيرپذيري از آنها بالا مي گيرد از اين روي، موقعيت زماني چنين اقتضا مي کرد که با ايجاد فضاي مناسب براي طرح انديشه هاي مخالف شود و سپس نقد و بررسي آنها از اين مشکل جلوگيري شود و چنين رويه اي را امام ـ عليه السّلام ـ با جديت، عملي ساختند و خودشان با فضاسازي مناسب براي بيان آزادانه انديشه هاي مخالفين به نقد و بررسي عقلاني آنها پرداخت و همين عملکرد در نگرش مسلمين در باب تحقيق گزاره هاي ديني و علمي و يا فرضيه هاي ارايه شده كه قابليت بحث و نظر را داشتند، به شدت تاثير گذار بود.

ديگر آنکه القاء ‌اين مطلب بود كه دفاع از هر قضيه اي لازم است كه مبتني بر اصول منطقي و متد عقلاني باشد ـ دفاع عقلاني از يك اعتقاد امري بود كه امام در مواضع مختلف آن را به عنوان بهترين روش دفاع از اعتقاد، مورد تأكيد قرار مي دادند. با تأكيد بر اين مهم، توسط امام ـ عليه السّلام ـ راه هرگونه مغالطه و سفسطه و مجادله هاي غيرمنطقي در مناظرات و دفاعيات بسته شد ـ نتيجه آن هم اين بود كه جامعه علمي در شناخت و پذيرش انظار و انديشه هاي مختلف، اول به ارزيابي عقلاني و منطقي آنها بپردازد و همين امر باعث شد كه بطلان بسياري از فرقه ها و انديشه هاي انحرافي، روشن شود. يعني نگرش علمي اهل علم به اينجا رسيد كه دفاع و يا رد يك اعتقاد و يا انديشه اي بايد از طريق اصول و متد عقلاني باشد و لذا از همين طريق هم عمل شد و به نتايج مهمي رسيدند و اين هم از كرامات امام ـ عليه السّلام ـ بود.

البته سواي از تأثيرات نظري امام بر جهت دهي فكري مسلمين، در حوزه عمل نيز، تأثيرگذار بودند. ايشان با شركت در جلسات مناظره اي كه خودشان قبل از ولايتعهدي برگزار مي كردند و يا بعد از ولايتعهدي مامون برگزار مي كرد، ‌عملاً روش منطقي و عقلاني بحث و مناظره و تحقيق را به مردم القا كردند. نکته قابل توجه در اين ميان تاثير گذاري شجاعت امام ـ عليه السّلام- بر مسلمين بودکه باعث قدرت و اقتدار آنها گرديد و با نشان دادن بزرگي و جلال اسلام مسلمين را در جهان سرفراز کرد.

ــ به عنوان آخرين سؤال بفرماييد با توجه به مقتضيات عصر حاضر و لزوم شکوفايي علمي و اقتدار بين المللي مسلمين و نيز با توجه به غناي فرهنگ ديني و معارف اسلامي چه توصيه اي را در اين خصوص براي انديشمندان اسلامي داريد؟

ببينيد وضوح سيره علمي و عملي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ کاشف از اعتقاد قاطع آنان بر اعتلاي فرهنگ ديني و اقتدار مسلمين بوده است به نظر مي رسد همه اهل نظر بايد در راه و رو ش خود تاسي به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را ترک و فراموش نکنند بايد همانند آن بزرگواران ـ عليهم السّلام ـ در نشر علوم معارف ديني با سعه صدر و با استفاده از اصول و قوانين منطقي و عقلاني وارد بحث شده و دفاع و تبليغ كنند و در تبادل انديشه ها و نحله هاي مختلف فكري همين رويه را پيش گيرند، ما بايد به زبان دنيا آشنا شويم تا بتوانيم سخن خود را به جهانيان برسانيم و البته استفاده از وسايل ارتباط جمعي ضرورت جدي دارد.

ــ با تشکر از وقتي که در اختيار ما قرار داديد

حسن رضائي مهر

/ 1