آيا پيامبران و امامان معصوم طبق آيه 35 سورة ابراهيم پدران معنوي مسلمين جهان هستند؟ - آيا پيامبران و امامان معصوم طبق آيه 35 سورة ابراهيم پدران معنوي مسلمين جهان هستند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آيا پيامبران و امامان معصوم طبق آيه 35 سورة ابراهيم پدران معنوي مسلمين جهان هستند؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا پيامبران و امامان معصوم طبق آيه 35 سورة ابراهيم پدران معنوي مسلمين جهان هستند؟

پاسخ

خداي متعال، آفريننده و هستي‌بخش هرچيزي جز خودش است يعني
:

اولاً: هر موجودي هستي خود را لحظه به لحظه از او دريافت مي‌كند، نه از خود هستي دارد و نه از شئ ديگري مي‌تواند هستي بگيرد.

ثانياً: كمال‌بخش همة مخلوقات است و هر موجودي كمالات شايسته خود را از او مي‌يابد. ربوبيت تكويني الهي اقتضاء دارد كه انسان از راه اراده و اختيار خويش كمال يابد و كامل شود. همچنين مقتضي آن است كه زمينة كمال‌جوئي و كمال‌يابي، در دسترس بشر باشد، انساني كه بايد با حسن اختيار خود، ‌راه استكمال را بپويد، ‌بايد زمينة انتخاب و گزينش، از طرف خداي متعال براي او فراهم شده باشد.

پس ربوبيت تشريعي الهي از ربوبيت تكويني الهي جدا نيست بلكه فرع و نتيجه آن است،‌چون هستي انسان و ارادة او وكمالاتي كه مي‌يابد و هميشه نعمت‌ها و مواهبي كه مي‌تواند در راه رسيدن به كمالات حقيقي خويش از آن‌‌ها بهره‌گيرد، همگي از خداست، بايد احكام و قوانين حاكم برزندگي فردي و اجتماعي انسان هم فقط از جانب او جعل و وضع شود، در نتيجه هيچ‌كس حق قانون‌گذاري و تشريع براي انسان‌ها ندارد، مگر اين كه از طرف خداي متعال اذن و اجازة چنين كاري را يافته باشد.[1] به همين مناسبت است كه ‌خداوند امت اسلامي را فرزند پيامبران (وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ)[2] مرا و فرزندانم را از پرستش بت‌ها ثابت قدم بگردان. و حضرت ابراهيم را پدر امت اسلامي «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ»[3] معرفي مي‌كند. زيرا وظيفه پدر علاوه بر انعقاد نطفه، تربيت و اصلاح فرزند مي‌باشد به همين خاطر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ را ابا ‌المؤمنين، يعني پدر مؤمنين نامگذاري كرده‌اند.

دليل ديگري كه پيامبران و امامان معصوم پدران معنوي مسلمين جهان هستند از ادامة آيه «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[4] فهميده مي‌شود كه تفسير جمله قبلي است كه عرض كرد (واجبني و بني ان نعبد الاصنام)[5] به اين معني كه مراد از فرزندان را در آيه بود توسعه و تخصيص مي‌دهد. فرزندان خود را به عموم پيروانش تفسير نموده و فرزندان واقعي خود را به همان پيروان تخصيص زده و عاصيان ايشان را از فرزندي خود خارج مي‌كند... و چون به طور قطع مي‌دانيم كه او براي مشركيني كه از صلب اويند دعا نمي‌كند و نيز خداي تعالي فرموده نزديك‌تر به ابراهيم كساني هستند كه پيرويش كردند و اين پيغمبر است، و كساني كه به اين پيغمبر ايمان آوردند.[6]

كانّه خواسته است بگويد هر كه در عمل به شريعت من و مشي بر طبق سيرة من، مرا پيروي كند، او به من ملحق است و به منزلة فرزندان من خواهد بود، و من اي خدا از تو مسألت مي‌دارم خود را و ايشان را از اين كه بت بپرستيم و هر كه در عمل به شريعتم نافرماني كند يا در بعضي از آنها عصيان ورزد چه از فرزندانم باشد و چه غير ايشان، خدايا او را به من ملحق مفرما، و من از تو درخواست نمي‌كنم كه او را هم از شرك دور بداري، بلكه او را به رحمت و مغفرت خودت مي‌سپارم.

نكته ديگري كه ممكن است از كلام ابراهيم ـ عليه السلام ـ استفاده شود اين است كه دربارة پيروانش عرض كرد: «از من است» اما نسبت به ‌آن‌ها كه عصيان كردند، سكوت كرد كه اين خود ظهور دارد در اين كه خواسته است همه پيروانش را كه تا آخر دنيا بيايند، پسر خواندة خود كند و همة آن‌هايي را كه نافرمانيش كنند بيگانه معرفي نمايد، هرچند كه از صلب خودش باشند، گو‌ اينكه اين احتمال هم هست كه خواسته است متابعين خود را پسرخواندة خود معرفي نمايد، و نسبت به عاصيان خود سكوت كرده، چون سكوت دلالت صريحي بر نفي ندارد و در صورتي كه آيه شريفه بر اين معنا دلالت داشته باشد اشكالي از جهت عقل وجود ندارد، ‌زيرا لازم نيست كه ولادت طبيعي ملاك در نسب از حيث نفي و اثبات باشد و هيچ امتي را هم سراغ نداريم كه در اثبات و نفي نسب، تنها به مسأله ولادت طبيعي اكتفا كند بلكه تا آنجا كه تاريخ نشان مي‌دهد در اين نسبت تصرف نموده، جايي توسعه و جايي محدوديت قائل شده است ‌همچنان‌كه اسلام براي مثال پسرخوانده، زنازاده، فرزند كافر، و مرتد را نفي نموده، و آنان را فرزند نمي داند ولي در مقابل بچه‌اي كه از زني ديگر شير خورده يا متولد در بستر زناشوئي را فرزند مي داند، همچنين در قرآن پسر نوح را رسماً از پسري نوح نفي كرد.[7]

در رواياتي كه از ائمه اهلبيت‌ ـ عليهم السلام ـ به ما رسيده، ‌اين تفسير تأييد شده است از جمله در روايتي از امام باقر ـ عليه السلام ـ مي‌خوانيم: «من احبّنا فهو مناّ اهل‌البيت قلت جعلت فداك: منكم؟ قال و الله، ‌اما سمعت قول ابراهيم من تبعني فانه منّي» هركس ما را دوست دارد (و به سيرة ما عمل كند) از ماست، گفتم: فدايت شوم. براستي از شماست؟ فرمود بخدا سوگند از ما است، ‌آيا گفتار ابراهيم را نشنيده‌اي كه مي‌گويد هركس از من پيروي كند او از من است.[8] و در حديث ديگري از رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ مي‌خوانيم: «انا و علي ابوا هذه الامة انا و علي موالياً هذه الامة»[9] من و علي پدران اين امت هستيم من و علي سرپرستان اين امت هستيم.

و در مورد ائمه حديثي از امام باقر ـ عليه السلام ـ توسط جابر نقل شده از قول خداوند؛ «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ»[10] يعني قسم به پدر و فرزندان او قال يعني «علياً و ما ولد من الائمة ـ عليهم السلام ـ »[11] كه منظور حضرت علي است و ائمه كه از او متولد مي‌شوند. با توجه به احاديث ذكر شده نشان مي‌دهد كه مكتب و پيوند برنامه‌ها سبب ورود به خانواده از نظر معنوي مي‌شود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسير نمونه، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ج 10، ص 362، دارالكتب الاسلاميه.

2. معارف قرآن، مصباح يزدي، ج 9، پژوهش امام خميني.

3. تفسير الميزان، طباطبايي، انتشارات اسراء، ج 12، ص 101.


[1] . مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1377، ج 9، با تلخيص.

[2] . ابراهيم/35.

[3] . حج/78.

[4]. ابراهم/36.

[5]. ابراهم/35.

[6]. آل عمران/68.

[7] . هود/48.

[8] . عياشي، محمد، تفسير العياش، تهران، انتشارات علميه، 1380ه‍ ق، ج2، ص231.

[9] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404ه‍ ق؛ ج36، ص11.

[10] . بلد/3.

[11] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404ه‍ ق، ج23، ص268، باب15.



/ 1