نوآوري، ضرورت امروز، فضيلت فردا - نوآوري، ضرورت امروز، فضيلت فردا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نوآوري، ضرورت امروز، فضيلت فردا - نسخه متنی

نویسنده: حسن رضائي مهر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نوآوري، ضرورت امروز، فضيلت فردا

در گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمين دکتر حسن رضائي مهر مدرس و پژوهشگر حوزه علميه.

ـ نوآوري در مسائل علمي خصوصاً معارف ديني نياز امروز همه جوامع اسلامي است که ضرورت پرداختن به آن خصوصاً در سده هاي اخير بيش از هر زمان ديگر محسوس و ملموس است. اين ضرورت با تأکيد رهبر معظم انقلاب نسبت به عملياتي کردن نوآوري و شکوفايي در عرصه هاي مختلف علمي و نامگذاري سال 1387 به سال نوآوري و شکوفايي، شکل جدي به خود گرفت و موضوعي براي مطالعه و نظريه پردازي انديشمندان در راستاي عملياتي کردن اين مهم گرديد. و همين امر هم در واقع بهانه گفتگوي ما با جناب عالي شد. البته قبل از ورود در بحث با توجه به اين که رهبر معظم انقلاب بر تحقق جنبش نرم افزاري و توليد علم نيز در سالهاي گذشته تأکيد داشتند، به عنوان اولين سئوال بفرماييد چه ترابط و نسبتي مي تواند بين اين دو مهم يعني جنبش نرم افزاري و نوآوري وجود داشته باشد؟

ـ اصولاً بين جنبش نرم افزاري و به تعبيري نهضت علمي و پديده نوآوري و فعليت بخشي به خلاقيت هاي بالقوه قرابت معنايي نسبتاً شديدي برقرار است. اما در عين حال اين دو مفهوم يکي نيستند و افتراق معنايي دارند. توضيح مطلب اين است که نرم افزار، اصطلاحي است که به نوع داده ها و اطلاعات اطلاق مي گردد و مراد از آن نفس اطلاعات و فرآورده هاي علمي (البته علم به معناي عام آن) است اما نوآوري متکلفل اين بحث است که در تحصيل اطلاعات از چه طرقي بايد استفاده شود. يعني نوآوري ناظر به کيفيت دستيابي به اطلاعات و ارايه آنها به سبک نوين به مخاطبان است. بنابراين مي توان گفت از نظر تئوريک بين جنبش نرم افزاري و نوآوري عموم و خصوص مطلق است چرا که هر نوآوري لزوماً نوعي توليد اطلاعات است اما هر توليد علمي لزوماً چنين نيست که با يک نوآوري توأم باشد. چه بسا مجهولي با ابزار سنتي به معلوم تبديل شود و شکّي نيست که چنين امري خود توليد علم به شمار مي آيد در حالي که در فرايند توليد آن، از ابزار سنتي استفاده شده است. اين از جهت اختلاف ماهوي اين دو مفهوم.

اما از نظر تحقق خارجي نيز بايد گفت بين آن دو اختلاف است زيرا شکي نيست حقيقت جنبش و يا نهضت متقوم به اراده و حرکت جمعي است از اين روي با تعابيري از قبيل جنبش و نهضت به حرکت هايي اطاق مي شود که حالت جمعي داشته و منشاء آن فرد نباشد هر چند فعاليت هاي علمي فردي نيز نوعي حرکت علمي و توليد علم اند. و حتي در مواردي مي توانند منشاء يک جنبش علمي گردند، اما خصوصيت جنبش، حرکت جمعي بودن آن است اما نوآوري در مقام تحقق وابسته به حرکت جمعي نيست و مي­ تواند در حرکت هاي خلاقانه فردي هم محقق شود. در اينجا نکته قابل توجه در تقديم و تأ خير اين دو نامگذاري از سوي رهبر معظم انقلاب آن است که ايشان اول بحث جنبش نرم افزاري را مطرح فرمودند و سپس بحث نوآوري و شکوفايي خلاقيت ها را، تا تاکيدي بر اين مهم باشد که جنبش نرم افزاري و توليد علم بايد با روش هاي نوين و مطابق با فناوري و مهندسي علمي و بين المللي صورت پذيرد و اين نکته بسيار مهمي است.
با توجه به اينکه يکي از نکات قابل توجه در مطالعه هر موضوعي، تحديد مفهومي آن است، به نظر جنابعالي چه مفهومي از نوآوري در مطلق علو و نيز در حوزه دين و علوم ديني مراد است؟

ـ به نکته خوب و مهمي اشاره کرديد ـ نوآوري از نظر لغت بار معنايي خاصي دارد که آن به ابداع، و چيز تازه و نوآوردن تعبير مي کند و مي گويند فلان امر مثلا بديع و تازه است. بر اين اساس با توجه به معناي لغوي به مطلق اموري که تازه بوده و سابقه نداشته باشد ابداع و نوآوري اطلاع مي گردد ـ چنانکه در لسان فلسفي بوعلي به چنين معنايي درتعريف ابداع اشاره شده ايشان ابداع را در خصوص هر امري که از چيزي و به سبب چيزي بوجود نيامده اطلاق کرده است.
اين معناي فلسفي از ابداع و نوآوري مي تواند حتي فرضيه هاي مخالف با قطعيات علمي را شامل شود اما آيا تا کنون کسي ملتزم به چنين امري شده است.

ـ آنچه از بوعلي در معناي ابداع بيان شد ناظر به معناي نفس الامري ابداع است اما مطلوبيت ابداع و منطقي بودن و نبودن آن امر ديگري است که آن هم در جاي خود مورد توجه است بدين معنا که نوآوري بايد مقبوليت منطقي و عقلي داشته باشد و اين مسئله بايد بالنسبه به هر حوزه علمي و معرفتي در نظر گرفته شود مثلاً در حوزه دين و معارف ديني اگر چه بدعت به معناي عام کلمه نوعي ابداع و نوآوري مي توان باشد اما چنين نوآوري و ابداعي در حوزه دين ممنوع است. البته مراد ما در اين بحث معناي خاص فلسفي ابدع نيست بلکه تازه بودن و سابقه نداشتن، محتواي نوآوري مورد نظر ماست.
وجه تمايز بدعت و ابداع در حوزه دين و معارف دين چيست و آيا مي توان براي ساير علوم نيز چنين وجه امتيازي را قائل شد؟

ببينيد، در فرهنگ ديني، نوآوري به سه صورت مي تواند محقق گردد اول آنکه انسان اقدام به آوردن امر جديدي بکند بدون آنکه آن را به دين نسبت دهد مانند اين همه نوآوري ها در صنايع و فنون که در راستاي تأمين فوايدي براي انسان انجام مي گيرد.

دوم آنکه نوآوري هرچند هيچگونه سابقه اي ندارد اما مبتني هر يک اصل کلي و ثابت در دين است و با توجه به ابتنائش بر اصل کلي دين، آن را به دين نسبت مي دهد مانند نوآوري در تجهيزات نظامي براي دفاع از جامه اسلامي که مستند به يک اصل و دستور کلي و ثابت ديني مانند آيه شريفه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» است و سوم آنکه اين نوآوري در عين اينکه هيچگونه ارتباطي به دين ندارد نه بر خود آن در دين تصريح شده و نه مبتني بر اصل کلي ديني است، در عين حال به دين نسبت داده شود ـ از ميان اين سه قسم، فقط قسم اخير است که بدعت است و ممنوع اما دو قسم ديگر، ابداعي هسند که نه تنها با دين و اصول قطعي دين در تعارض نيستند بلکه مورد تأييد دين نيز مي باشند، همين مسئله در باب علوم نيز جاري است يعني اگر نوآوري به گونه اي باشد که نه تنها از اصول قطعي و عقلاني، علوم نشأت نگرفته باشد بلکه با آنها متعارض هم باشد و در عين حال به آن علم هم استناد داده شود چنين ابداعي مردود و غير قابل قبول است.

بنابراين جناب عالي قايل به قلمرو خاصي براي نوآوري هستيد که خروج از آن قلمرو را موجه نمي دانيد.

دقيقا همين طور است يعني ما چه در حوزه دين و چه در علوم مختلف، يک ثوابق داريم که به قطعيت ديني و علمي رسيده اند و از اين روي از مساعدت حکم عقل نيز برخوردارند و روي همين جهت هيچگونه تغييري را بر نمي تابند به عنوان مثال استحاله اجتماع نقيضين که در همه علوم از آن بهره گرفته مي شود، قضيه اي عقلي و اصلي کلي و ثابت است و ابداع در حقيقت اين معنا ممنوع و بلکه محال است همچينن در حوزه دين و شرعيات نيز يک سري اصول کلي و ثابت داريم که تحول پذير نيستند و ادعاي نوآوري در آنها از نوع اجتهاد در مقابل نص خواهد بود.

پس نوآوري و ابداع در دين مربوط به چه ساحت هايي است؟

ساحت هاي نوآوري در دين مختلف است، نوآوري گاهي در نوع بيان و تبليغ دين و معارف ديني است گاهي در روش مطالعه واثبات موضوع مورد تحقيق است و گاهي در مقام عمل، در نوع استخراج فروعات از اصول است که اين خود بحث مفصلي دارد.

7- در خصوص همين ساحت هاي نوآوري و موضوعاتي که بناست در آنها تحول و نوآوري صورت پذيرد اگر ممکن است توضيح بيشتري بفرماييد :

تحول در عرصه نوآوري و شکوفايي خلاقيت ها را مي‎توان نگاه دوباره و جديدتري به مباني، ساختارها، روش‎ها، مقدمات، مؤلفه‎ها و برداشت مفهومي از مفاهيم علمي دانست. بديهي است در نگاه دوباره و بازخواني روش‎هاي متداول در عرصه علم و انديشه، به ناكارآمدي روشي در خصوص موضوعي، يقين حاصل شود و به بررسي علل و عوامل ناكارآمدي آن پرداخته شود و چه بسا در اين نگاه دوباره ساختارها مورد نقد و انتقاد قرار گيرد و در اثبات و ثبوت مؤلفه‎ها و يا مباني بحث، تغيير ديدگاه ايجاد شود به هر حال تحول در نوآوري، تحول در راستاي اينگونه امور است.

بديهي است اينگونه بازخواني‎ها مي‎تواند مفيد نتايج و نوآوري‎هاي مهمي در عرصه توليد علم گردد. تأمل در روش‎هاي متداول تحقيق در حوزه علم و انديشه، امري مهم است. گاهي ممكن است براي اثبات مدعاي خويش، از روشي خاص استفاده كنيم هر چند معتقد به سلامت و درستي آن هم نباشيم اما از اين رهگذر كه چنين روشي مورد تأييد طرف مقابل است، در مقام اسكات خصم مي‎توانيم از آن بهره‎برداري كنيم يعني در روش گفتمان، نوآوري داشته باشيم به عنوان مثال هرمنوتيك فلسفي غرب، روشي خاص در حوزه معرفت‎شناسي است كه جز به نسبيت معرفتي نمي‎انجامد، اما استفاده از آن با هدف اسكات خصم، امري صحيح است هر چند معتقد به آن نباشيم. در بيان و تفسير دين مثلا چه بسا روش هاي معمول به دلايلي نتواند مفيد واقع شود که در اين صورت لازم است به دنبال روش هاي نو و جديدي باشيم که در حوزه تبليغ دين با توجه به تکنولوژي هاي مدرن اطلاع رساني بين المللي بتوانيم پايا پاي عصر حاضر عمل کنيم

شکي نيست که پرداختن به پروژه نوآوري و عملياتي کردن آن،امري ضروري و غير قابل انکار است اما آنچه مهم است پيش لوازم نوآوري و شکوفايي خلاقيت هاست. به نظر شما عملياتي کردن نوآوري فراگير و مطلوب، متوقف بر چه اموري است
به بحث خوبي اشاره کرديد ، همان طور که همه مي دانيم تحقق هر امري بسته به تماميت مقتضيات و عدم موانع است يعني تا مقتضي براي تحقق امري موجود نباشد و همچنين موانع تحقق آن دفع و رفع نگردد آن امر محقق نمي گردد و اين نکته اي که شما مطرح کرديد در واقع ناظر به بخش اول يعني مقتضيات است و مي توان از بخش دوم به آسيب ها نيز تعبير کرد و ما به برخي از عوامل زمينه ساز نوآوري اشاره مي کنيم

الف) ايمان و اعتقاد به ضرورت تحقق نوآوري:
يكي از عوامل مهم در اين خصوص ، اعتقاد به ضرورت نوآوري و شکوفايي خلاقيت هاست چرا كه اگر ضرورت نياز به اين مهم از يك باور اساسي نشأت نگيرد، شاهد كمترين حركتي در اين جهت نخواهيم بود. چرا كه در اين صورت فعاليت هاي علمي در هر سطحي كه وجود دارد، امري كافي تلقي مي‎گردد و در نتيجه انگيزه اي براي اقدام در جهت نوآوري وجود نخواهد داشت به همين دليل است كه ما بايد اول به اين نياز برسيم و به اين باور دست پيدا كنيم كه انقلاب علمي در جامعه ديني امري ضروري و لازم است.

ب) آزادي در بيان آراء و انديشه‎ها:
آنچه مسلم است آن است كه خيزش عمومي در راستاي نوآوري در تضارب آراء ميسور است اگر يك حركت عمومي و مشاركت جمعي از سوي اهل نظر، پشتوانه اين مهم نباشد، تحقق چنين مطلوبي مشكل و بلكه ممتنع خواهد بود. اگر در زمينه‎هاي مختلف علمي از اصحاب علم و انديشه مشاركتي در تحقيقات و ارايه تنايج و نظرات احساس نشود، شاهد ارتقاي علمي و نوآوري هاي عالمانه نخواهيم بود، از اين روي تضارب آراء در تحقق جنبش توليد علم،‌امري لازم است اما لازم‎تر از آن، ايجاد فرصت مناسب براي بيان نظريات و انديشه‎هاي توليدي است.

وجود آزادي‎هاي مطلوب در اين راستا و استقبال از نظريات و نوآوري‎هاي علمي يكي از علل معده و مهمه تحقق شعار نوآوري و شکوفايي است.

ج) استقبال از نقد انديشه و تقويت قوه انتقادپذيري نخبگان، يكي ديگر از شرايط لازمه براي نوآوري است و هر چند در پيمودن طريق علم، اتكا به قواعد منطقي و عقلاني و نيز اصول موضوعه در هر حوزه علمي، مورد تأكيد است و از همين رهگذر است كه يك نظريه از حيث ارزيابي به درجه مطلوبي از بيان واقع و پذيرش عمومي مي‎رسد، اما در عين حال تقويت روحيه انتقادپذيري و تحمل نظر مخالف امري مقبول و بلكه لازم است. مهم آن است كه، در طرح يك نظريه، راه نقد و انتقاد نسبت به معنا و محتواي آن باز باشد و صاحب نظريه از انتقادهاي موجه و مدلل در جهت تكامل و ارتقاي كيفي نظريه علمي خويش استقبال نمايد. روشن است كه در چنين صورتي مي‎توان شاهد تحقق يكي از زمينه هاي نوآوري بود.

د) از جمله شرايط كيفي درعملياتي کردن اين مهم، مشاركت عمومي نخبگان در عرصه نوآوري علمي است. از اين روي لازم است همه نجبگان علمي پيش آمده و هر كس در رشته تخصصي و مورد تحقيق خويش به تحقيق و توليد انديشه پردازد

ه) توجه به قدر و بهاي پژوهش و پژوهش گر يکي از مولفه هاي جدي در امر نوآوري است. تهيه ساز و کار تحقيق و پژوهش و اطلاع رساني مناسب در راستاي تبيين لزوم زنده بودن تحقيق و پژوهش در جامعه و نيز بزرگداشت پژوهشگران از حيث معنوي و مادي امري غير قابل انکار است هر چند متاسفانه، شواهد، نه تنها مويد وضعيت مطلوبي در اين خصوص نيست؛ که گوياي نوعي بي مهري به محقق و پژوهشگر است.

بديهي است چنين بي مهري ها و رويه هاي ناميمون نه تنها انگيزه پژوهشگر را براي کار بيشتر و دقيق تر ارتقا نمي دهد، که موجب افول انگيزه و چه بسا در مواردي موجب از بين بردن اصل انگيزه در شخص و وهن تحقيق و پژوهش گردد و معلوم است چنين رويّه نامطلوبي در نقطه مقابل مسئله نوآوري و شکوفايي است. به نظر مي رسد بايد يکي از مشغله هاي جدي متصديان امر و مسئولاني که خود را موظف و مشتاق به تحقق شعار بنيادين و گران سنگ نوآوري و شکوفايي که از طرف رهبر معظم انقلاب اسلامي مطرح شده است، مي دانند، پيگيري اين مهم باشد
به عنوان آخرين سوال بفرماييد چه چالش ها و آسيب هايي مي تواند شعار نوآوري و شکوفايي را به مخاطره بيندازد :

1. يكي از آسيب‎هايي كه مي‎تواند تحقق نوآوري را متزلزل كند سطحي‎نگري و شتاب زدگي در تحقيقات است. اتكا به مطالب سطحي و تكراري ديگران كه صورت كليشه‎اي به خود گرفته قطعاً نمي‎تواند ره‎آورد نويني در تحقيقات علمي باشد گفته‎هاي ديگران را كه خودشان گفته‎اند، نيازي به اعاده و استفاده كليشه‎اي از آنها نيست. البته اين بدين معنا نيست كه نظريه‎هاي گفته شده را بايد به دور انداخت و نسبت به آنها توجه و اهتمام نداشت بلكه مراد آن است كه اين نظريات آخر علم و پژوهش قلمداد نگردد. بديهي است در پاره‎اي از موارد، بيان نظريات ديگران به منظور استفاده و يا نقد و بررسي، امري مطلوب و معقول است و نيز گاهي ذكر نظريه‎اي از آن جهت كه صاحب آن نظريه از موقعيت علمي والايي برخوردار است، به منظور بهره‎برداري استنادي از آن، مورد توجه قرار مي‎گيرد و مسلم است چنين اموري غير از سطحي‎نگري در تحقيقات و عدم نوآوري علمي است. آنچه مانع تحقق اين شعار است اتكاء مطلق برآورده‎هاي ديگران است به گونه‎اي راه پژوهش براي ديگران منسد گردد والبته اين خطر بزرگي است.

2. يكي ديگر از آسيب‎هاي فرارو ، عدم توجه لازم به پژوهش محوري در قبال آموزش محوري است. در تحقيقات علمي آنچه مهم است پژوهش است. هر چند پژوهش متوقف بر آموزش است اما آموزش فقط فراگرفتن است و مقدمه تحقيق و پژوهش. آموزش با هدف توليد علم و فرهنگ و تمدن صورت مي‎پذيرد پس قهراً نبايد محور اصلي و هدف قرار گيرد كه اگر چنين باشد، باز شاهد نوعي ركود در عرصه‎هاي مختلف علمي خواهيم بود. از اين روي توجه به پژوهش محوري، امري لازم در راستاي تحقق نوآوري و شکوفايي بشمار مي‎آيد.

3. عدم هماهنگي تحقيقات علمي از حيث زمان با رقيبان نيز يكي از آسيب‎هاي جدي در اين مسئله هست. اگر بناي ما بر آن است كه در جامعه جهاني حرف نو داشته باشيم به گونه‎اي كه نگاه جهان را مجلوب خود كنيم، نه تنها از علم روز و جهان انديشه نبايد عقب بمانيم بلكه بايد در موقعيتي بالاتر قرار گرفته و منزلتي فراتر را درك كنيم، در غير اين صورت هميشه سفره‎نشين علم ديگران خواهيم بود متأسفانه اين آسيب الآن به طور جدي دامن‎گير برخي از نظريه پردازان ما شده است. مي‎بينيم يك نظريه‎اي كه در يكي دو قرن پيش طرح شده و حتي با فاصله‎اي نه چندان دور، از اعتبار علمي ساقط و رد شده است تازه مورد استناد و تبليغ برخي از روشنفكران قرار مي‎گيرد؛ آنچه نياز جامعه علمي ماست، برخورداري از علمي است كه بتواند با علم روز و تكنولوژي حاكم بر جهان ارتباط برقرار كرده و خود را به مرتبه‎اي از علم و فن‎آوري و تمدن‎سازي برساند كه همچون دوران شكوفايي تمدن اسلامي، غرب را سفره‎نشين علم خويش نمايد. بديهي است چنين امري جز با ايجاد مؤلفه‎ها و راهكارهاي هماهنگ كردن توليدات علمي خود با جهان علم و نيز پيشرفت آنها در تشكلات علمي جوامع اسلامي، امكان‎پذير نيست.

البته آسيب‎هاي ديگري نيز در اين خصوص متصور است كه فکر مي کنم فرصت ديگري را نياز داشته باشد.

با تشکر از فرصتي که در اختيار ما قرار داديد.

حسن رضائي مهر

/ 1