نيل به ارزش‌هاي والاي انساني در سايه انتظار - نيل به ارزش هاي والاي انساني در سايه انتظار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نيل به ارزش هاي والاي انساني در سايه انتظار - نسخه متنی

نویسنده: سيد علي اكبر حسيني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نيل به ارزش‌هاي والاي انساني در سايه انتظار

در شماره‎ي 9 ماهنامه‎ي جامعه نو با نام مسأله غيبت و از خود بيگانگي انسان مدرن مقاله‎اي منتشر شده است كه از جهاتي بايد مورد دقت و نظر قرار گيرد. اين نوشتار در حد امكان و فرصتي كه در اختيار دارد مي‎كوشد به برخي از اين موارد اشاره‎اي كوتاه نمايد به اين اميد كه گام كوچكي در راه تبيين معارف بلند و والاي اسلامي و بويژه شيعي بردارد.

1. در اين نوشتار به اين نكته اشاره شده است كه مسأله‎ي انتظار منجي قبل از اسلام نيز در يهوديت وجود داشته است و حتي آيات قرآن كريم به اين نكته اشاره دارند. اكنون ما نيز به اين مطلب دامنه بيشتري داده و مي‎گوييم كه مسأله وجود منجي آخر الزمان اختصاصي به دين اسلام و يا مكتب و مذهب شيعه ندارد بلكه تمام اديان الهي و حتي برخي از آيين‎هاي غيرالهي همچون آيين بودايي نيز به اين آموزه اذعان دارند.[1] بر اين اساس مي‎توان به اين نتيجه رسيد كه اين مسأله، امري متفق عليه دست كم در ميان پيروان اديان الهي است؛ كه صد البته خود نشانه‎اي از صحت و اعتبار اين آموزه‎ي اساسي فرهنگ ديني ما مي‎باشد. مولا علي ـ عليه السّلام ـ در بياني نوراني مي‎فرمايند: «بلي زمين تهي نمايد از كسي كه حجت بر پاي خداست، يا پديدار و شناخته شده است و يا ترسان و پنهان از ديده‎هاست.»[2]

و ترديدي نيست كه اين گوهر غايب از نظر روزي ظهور خواهد كرد و بنابر آموزه‎هاي اديان توحيدي جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد و به بشر راه و رسم زندگي صحيح و انساني را نشان خواهد داد و به عبارت علي ـ عليه السّلام ـ در خطبه 150 نهج البلاغه، مردم در زمان ظهور «بام و شام جام‎هاي حكمت نوشند و در تكميل نفوس بكوشند.»[3] به هر تقدير آموزه‎ي انتظار موعود چيزي نيست كه در آن ترديد وجود داشته باشد و نويسنده‎ي مقاله نيز ظاهراً اين مطلب را مي‎پذيرد.

2. نويسنده مقاله پس از اذعان به اينكه اعتقاد به موعود اختصاصي به شيعيان ندارد اين پرسش را مطرح مي‎كند كه «امّا اگر انتظار و اميد در همه اقوام و ملل بوده و اختصاصي به شيعه ندارد اين سؤال پيش مي‎آيد كه امام زمان كه به اعتقاد شيعه هزار و دويست سال است كه غيبت كرده است چه نقش و فايده‎اي دارد... اين اعتقاد شيعه به امام غايب چه فايده و نقشي در سرنوشت و زندگي‎اش دارد، چه تأثيري در وضع ما دارد؟»[4] در پاسخ به اين پرسش مي‎توان به انواع تحقيقات روان شناختي، جامعه شناختي و... دست يازيد؛ كاري كه بر عهده‎ي انديشمندان اين حوزه‎هاست و بايد به با دقت نظر بيشتر نگريسته شود. بديهي است سهل انگاري در اين امر خبر از بي‎تأثير بودن اين اعتقاد مهم بر رفتار و عقايد شيعيان نمي‎دهد. به هر حال در اين فراز مي‎توان به نكته‎اي اشاره كرد كه شايد اندكي براي نويسند مفيد واقع شود.

براساس برخي از روايات در زمان ظهور حضرت حجت ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ افرادي كه تا آن زمان دنيا رفته‎اند به سه گروه تقسيم مي‎شوند:, گروهي كه كافر محض بوده‎اند و هيچگونه‎اي نشانه‎اي از ايمان در آنها يافت نمي‎شود؛ گروهي كه مؤمن محض‎اند و به هيچ وجهي در آنها كفر ديده نمي‎شود و طايفه سوم كساني‎اند كه مابين اين دو گروه قرار دارند. براساس اين روايات مؤمنان دوباره به اين دنيا رجعت كرده و در زمره ياران حضرت قرار مي‎گيرند و در ركاب او به اصلاح و آباداني دنيا مي‎پردازند.[5] اكنون يكي از ثمراتي كه بر اعتقاد به ظهور حضرت مترتب مي‎شود اين است كه مسلمانان و بويژه شيعيان سعي مي‎كنند كه در زمره ياران حضرت قرار گيرند و در به سرانجام نيكو رساندن عالم و عالميان در ركاب حضرت شركت داشته باشند.

در اين راستا تلاش آنها بر اين محور متمركز مي‎گردد كه به طور كامل و به صورت محض در سلك مؤمنان قرار گيرند. آنان مطابق بيان پيامبر گرامي اسلام به نماز حاضر مي‎شوند، در پرداخت زكات شتاب مي‎كنند، به اطعام مساكين مبادرت مي‎ورزند، در يتيم نوازي كوتاهي نمي‎كنند، اگر از چيزي خبر دهند در آن كذب و مطالب نادرست جريان نمي‎دهند، در امانت خيانت نمي‎كنند،‌ در وعده‎هايشان صادق‎اند و خلف وعده نمي‎كنند، همسايگان از آزار آنها در امان‎اند، در مشي خود متواضع‎اند، شب هنگام به عبادت خدا مي‎پردازند و از همه مهمتر در هنگام روز شيران ميدان‎هاي مبارزه‎اند.[6]

اكنون به نظر مي‎رسد كه يك منتظر واقعي در آرزوي همراهي با امام زمان ـ سلام الله عليه ـ در هنگام ظهور است و در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نمي‎كند. براين اساس او تلاشي مي‎كند كه در زمره مؤمنان واقعي قرار گيرد و با رفتارهاي فردي و اجتماعي مناسبي كه از خود بروز مي‎دهد و با حركت‎هاي سياسي شايسته هر زمان، خويشتن را شايسته درك توفيق عظيم همراهي آن بزرگ مي‎سازد. با توجه به اين مطالب، مسأله انتظار بيشترين تأثير را بر رفتار پيروان آن حضرت باقي مي‎گذارد و آنان را در زمره بهترين انسانهاي روي زمين در مي‎آورد و به طور حتم آنان را در شمار نجات يافتگان قرار مي‎دهد.

به اين ترتيب سؤالي كه نويسنده مقاله مطرح كرده است پاسخ خود را مي‎يابد و يكي از ثمرات اين آموزه بر معتقدان به آن آشكار مي‎گردد و به سادگي اين شبهه كه: «چطور اعتقاد به امام زمان انسانها را نجات مي‎دهد، چگونه در وضع فرد معتقد تغيير ايجاد مي‎شود؟»[7] با اندكي تأمل از بين مي‎رود؛ زيرا اگر قرار باشد انساني با چنان صفات و خصوصيت‎هاي والايي نجات پيدا نكند، ديگر اميد به نجات چه كسي وجود دارد؟

خلاصه اين كه اولاً تبديل شدن انسان منتظر به انساني با كرامت‎هاي والاي انساني از جمله ثمرات انتظار است و در ثاني تخلق به اوصاف عالي ديني و انساني راه را براي سعادتمند شدن و به عبارتي ديگر نجات يافتن هموار مي‎نمايد. و اين دو مطلب به نظر مي‎رسد كه از دغدغه‎هاي اصلي نويسنده مقاله است.

3. نويسنده محترم در اين كه امام زمان ـ سلام الله عليها ـ از چه جهتي الگوي مسلمانان و مخصوصا شيعيان است سخن به ميان مي‌آورد و مي‌گويد: «امّا شما كسي را نمي‌بينيد كه از امام زمان الگو گرفته باشد. در حالي كه به اعتقاد شيعه او امام زنده و حاضر است و بايستي رفتار و اعمالش الگوي شيعيان باشد».[8] در اين باره بايد گفت كه نويسنده ارجمند از كجا به اين نتيجه رسيده است كه كسي از آن حضرت الگو نگرفته است.

بعلاوه الگو گرفتن شيعيان از آن حضرت، در مرحله نخست منوط به شناخت جنبه‌هاي وجودي آن بزرگوار است كه در مقام الگو گرفتن مؤثراند و اين مهم تحقق پيدا نمي‌كند مگر با تلاش افراد و انديشمنداني كه توان تحقيق در اين زمينه را دارند و مي‌توانند ابعاد وجودي آن عزيز را به تصوير بكشند و بدين ترتيب راه را براي الگوگيري مردم باز كنند. علاوه بر اين فعاليت‌هاي بخشها و نهادهاي الگو ساز در اين زمينه بسيار برجسته و منحصر به فرد است. بر اين اساس اگر بر فرض كه از امام زمان ـ سلام الله عليها ـ كمتر الگو گرفته مي‌شود اين مسأله تا حدود زيادي به كم كاري و سهل انگاري انديشمندان و بخش‌هاي فرهنگي ساز باز مي‌گردد و گرنه آن عزيز از نظر مقام و موقعيت در رديف سائر ائمه ـ عليهم السّلام ـ قرار دارند؛ زيرا به اعتقاد ما تمام آن عزيزان از نور واحدي‌اند و فقط به اقتضاي زمان و مكان خاص رفتارهاي متفاوتي را عرضه داشته‌اند.

4. نويسنده مقاله آدمي و انسان مدرن را اسير شرايط و محيط خود مي‌داند. البته درست است كه انسان در چارچوب‌هاي محيطي خاص به خود قرار دارد؛ ولي او هرگز در اين چارچوب مجبور نيست و مي‌تواند برخلاف اين چارچوب‌ها حركت كند، هم چنان كه مصلحان به اين عمل مبادرت مي‌ورزيدند.

5. مثالي كه نويسنده براي الگو گيري از حضرت ارايه كرده است به نظر مثال خوبي است ولي نبايد اين مهم را محدود در اين الگو قرار دهيم و لازم است با تلاش بيشتر الگوي بيشتري را از وجود مقدس بدست آوريم.

6. در پايان به اين مطلب اشاره مي‌كنيم كه در هنگام ارايه بحثي در باب وجود مقدس حضرت ولي عصر (عج) بهتر است از عباراتي از قبيل .... كه مؤدبانه به نظر نمي‌رسد استفاده نكنيم و به بهانه بحث علمي حريم‌هاي اين عرصه را نشكنيم.

به اميد آن كه جهان به چنان رشد و بلوغي برسد كه آماده پذيرش وجود نازنين آن حضرت گردد؛ زيرا مسأله غيبت در واقع به آماده نبودن عالم براي درك آن وجود باز مي‌گردد نه اين كه محدوديتي براي حضرت مطرح باشد.


[1] . ر.ك. جان بي.ناس،تاريخ جامع اديان؛علي اصغر حكمت؛شركت انتشارات علمي فرهنگي؛تهران،1370،ص514 ـ516 و283.

[2] . نهج البلاغه؛ حكمت 147؛ ترجمه دكتر شهيدي.

[3] . همان خطبه 150.

[4] . مسأله غيبت و از خود بيگانگي انسان مدرن؛ جامع نو ش9، آبان 1381، ص 7ـ8.

[5] . بحارالانوار، ج 6، باب 8، روايت 87، ص 253.

[6] . ر.ك. بحارالانوار، ج 67، باب 14، روايت 4، ص 276. مطالبي مشابه اين معنا در نهج البلاغه بويژه در خطبه متقين نيز به وفور ديده مي‎شود.

[7] . جامعه نو همان،‌ص 8.

[8] .

سيد علي اكبر حسيني

/ 1