آيا در سير و سلوك الهي نياز به راهبر و مرشد داريم؟
پاسخ
اگر مقصود از سير و سلوك آداب خاص صوفيان باشد، كه معتقدند سالك بايد به صلاح و صواب ديد مرشد و راهنما براي تهذيب نفس و تزكية آن در خانقاه مشغول رياضت هاي سخت گردد. تا جايكه تازه واردان را به گدايي و دريوزگي وا مي دارند و گاهي چنان سخت و دشوار مي دانند كه گفته است: «سلوك عبارت است از راهي دور و دراز كه مانند كندن كوه عظيم است با نوك سوزن و در آن طريق هزاران خطر و حجاب است.»[1]، اينگونه سلوك نه تنها نيازمند به مرشد و راهنما ندارد كه باعث انحراف شخص سالك نيز مي گردد. و او را از راه راست و خط انبياء ـ عليهم السّلام ـ و ائمة معصومين ـ عليهم السّلام ـ منحرف نموده و به راه شيطان مي برد. زيرا جريان تصوّف يك جريان التقاطي است كه بخشي را از تعليمات انبياء ـ عليهم السّلام ـ گرفته و بخشي را از ارباب رياضت مانند مرتاضان هندي و رهبانان مسيحي و كلبيون يوناني.»[2] و با دخل و تصرفهايي كه نموده اند، اين فرقه را بوجود آورده اند، كه در طول تاريخ باعث انحرافات زيادي در جوامع اسلامي شده است.رياضت به معناي تربيت در بينش اسلامي عبارت از سير و سلوك و عمل به دستورات اسلام و توجه به حلال و حرام آن و اطاعت مطلقه از خاتم انبياء ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اهل بيت اطهارش ـ عليهم السّلام ـ مي باشد. لذا در روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شريعت و دستورات اسلام به عنوان رياضت معرفي شده است، چنانكه امام علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: الشريعة رياضة النفس»[3] «شريعت، رياضت و پرورش نفس است» و بوعلي سينا فيلسوف بزرگ اسلامي عبادت را رياضت نفس معرفي نموده و گفته است: به وسيلة عبادت مي توان قواي نفس را رام و مطيع كرد، تا در هنگام توجه به حضرت حق مزاحمت نكند بلكه مشايعت نمايند.[4]حاصل آنكه عمل به دستورات اسلام، آنچنانكه رهبران ديني و مرشدان واقعي دستور مي دهند، باعث كمال انساني است. اما راه و روش هاي اختراع شده و بدعت آميز و تبعيت از مرتاضين غير اسلامي نه تنها نفس را رام و تربيت ننموده و عقل را حاكم بر بدن و رفتار انسان نمي گرداند و به درجة مطلوب نمي رساند، بلكه چه بسا انسان را به بيراهه كشانده و در وادي ضلالت و گمراهي قرار ميدهد و آنگاه نه تنها به كمال راه نيافته بلكه از حد انسانهاي عادي نيز تنزل كرده و چه بسا مصداق «اولئك كالانعام بل هم اضل»[5] قرار گيرد. در اينكه همة انسانها در رسيدن به سعادت و كمال لايق خود نيازمند به راهنما بوده و تنها با راهنمايي عقل نمي توان بمقصد رسيد، شكي نيست، بلكه نياز انسانها به راهنما و مرشد در پيمودن راه سعادت و كمال بيش از نيازمندي آنان به راهنما در سفرهاي مادي است. زيرا راه رسيدن به كمال و سعادت بس طولاني و داراي گردنه هاي صعب العبور است كه بدون رهنماي واقعي و الهي گذر از آنها ممكن نمي باشد.بنابراين وجود مرشد و راهنماي معصوم و آگاه به تمام استعدادها و نيازمندي هاي انسان، براي رساندن انسان به كمال، امري ضروري و حتمي خواهد بود تا انسان در پرتو رهنمود هاي او و تبعيت از دستورات او به كمال نهايي خويش برسد و گرنه رسيدن به مقصد امري محال و غير ممكن خواهد بود.اين معنا وقتي در عرفان شيعه مطرح مي شود، مقصود اين است كه طي اين مسافت پرخطر زير نظر يك انسان آگاه به مسايل اصيل اسلامي و متدين كامل به دستورات پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ انجام گيرد تا مبادا انحراف در مسير اصلي اسلام و خط ولايت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ پيدا شود، زيرا انحراف در مسير هدايت همان ضلالت و سقوط در قعر جهنم همان.[6]در زمان غيبت كه دست رسي به امام معصوم ـ عليه السّلام ـ براي همه ممكن نيست بهترين مرشد و راهنما مراجع بزرگ تقليد شيعه مي باشند، زيرا اين بزرگواران از همه كس عالم تر به معارف ناب اسلامي هستند و اگر كسي بخواهد به كمال انسانيت كه قرب الي الله است، صعود نمايد جز عمل به رساله هاي مراجع شيعه و تبعيت از آنها راهي وجود ندارد و سير و سلوك و مرشد و راهنمايي كه صوفيان از آن دم مي زنند كاملا مردود و راهي است كه به ضلالت ختم مي شود. و هيچگاه مورد تاييد فقهاي اسلامي نبوده است.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. نردبان آسمان، اكبر اسدي.2. انسان كامل، استاد مطهري.3. اخلاق در قرآن، مكارم شيرازي.[1] . كي منش، عباس، پرتوي عرفان، سعدي،1366 ه، تهران، ج2، ص586.[2] . مكارم شيرازي، ناصر، جلوة حق، دارالفكر،1339 هـ.، قم، ص 18.[3] . ري شهري، ميزان الحكمة، مكتب الاعلام السلامي،1363 ه، قم، ج4، ص207.[4] . ابن سينا، اشارات و تنبيهات، دارالمعارف، قاهره، 1975 ميلادي، 3/ نمط نهم، فصل 3، ص 370.[5] . اعراف/179.[6] . طاهري، حبيب الله، آداب سير و سلوك، ص 170، قم، جامعة مدرسين، هفتم، 1380 ه.