منافع ملي با كدام تعريف - منافع ملي با كدام تعريف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منافع ملي با كدام تعريف - نسخه متنی

نویسنده: عليشاه رضايي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منافع ملي با كدام تعريف

انقلاب اسلامي ايران در شرايطي به پيروزي رسيد كه هيچ صاحب انديشه‌اي در جهان دستپاچگي ايالات متحده امريكا را در قبال آن انكار نداشت. از فرار شاه گرفته تا شكست استقرار حكومت نظامي و ناكامي طرح‌هاي گوناگون كودتا و حادثه مرگبار طبس و در نهايت تداوم انقلاب و سربلندي ايران اسلامي در جنگ تحميلي هشت ساله، همه و همه نشانگر بالندگي و رشد انقلابي ملت در سايه‌ي رهبري بي‌نظير امام خميني‌(ره) بوده و امريكا و سياست‌هاي اين كشور را در طول نزديك 25 سال اخير به چالش انداخت طوري كه در بيرون از مرز‌هاي ايران افراد و انديشمندان زيادي هستند كه به انقلاب اسلامي به ديده‌ي ابهت نگاه مي‌كنند اما مع الاسف در داخل افراد زيادي هستند كه نه تنها انقلاب اسلامي در ديد آنها ابهت نداشته بلكه تلاش مي‌كنند با ترفند‌هاي زيادي آن‌ را در مقابل سياست‌هاي دشمنان كوچك جلوه دهند و به ترويج و تبليغ رابطه با امريكا بپردازند. در همين راستا در ستون يادداشت روزنامه همبستگي[1] مطلبي درج گرديده است كه از جهاتي قابل تأمل و بررسي است.

نويسنده در اين نوشته به تبرئه آمريكا در مورد دخالت‌هاي آن كشور در ايران پرداخته و با قضاوت يك جانبه و افراطي نقش منفي امريكا درتحولات ايران و دشمني‌هاي آنرا رد كرده است، ايشان در نتيجه‌گيري سخن رابطه با آمريكا را مورد تأكيد قرار داده و آنرا ضامن منافع ملي دانسته است

در ارتباط با نظرات نويسنده ضمن آنكه ايشان دريافت و برداشت كاملي از منافع ملي ندارند بايد گفت كه طبق سخن بزرگان اهل خرد كه دوستي زياد نسبت به بك امر انسان را از ديدن كاستي‌هاي آن نابينا مي‌‌كند ايشان طبق اقتضاء دروني خود آمريكا را ستايش مي‌كند و در اين‌كار دست كم بطور واضح چشم خود را برحوادث نيم قرن اخير كشور مي‌بندد وي از يكطرف صريحاً اعتراف مي‌كند كه:

«هيچكس منكر دخالت و نقش آمريكا در طرح‌ريزي كودتاي شوم 28 مرداد سال 1332 نبوده و نيست»

و از طرف ديگر مي‌گويد: «آمريكائي‌ها و انگليسي‌ها براي انجام آن كودتا حتي يك سرباز هم وارد خاك ايران نكردند زيرا هموطنان شريف ايراني خودمان در عمل كودتا را براي آنان انجام دادند[2]»

با اين تحليلات آبكي انسان نميداند كه دم خروس را باور كند يا قسم حضرت ابوالفضل را، اين اظهارات نشان مي‌دهد كه نويسنده از تفاوت سياست دو بلوك شرق و غرب آن روز در برخورد با قضاياي بين المللي و راه بردن نوكران خود در جهان سوم اطلاع كافي نداشته باشند چه آنكه كودتاهاي بلوك شرق نوعاً با اعزام سرباز وخونريزي و كشتار توأم است حال آنكه كودتاهاي آمريكائي و انگليسي از نوع سر بريدن با پنبه است تا هم ردگم كنند و هم سياست خود را تداوم بخشند، اگر ثابت شده است كه آمريكا، طراح كودتاي مذكور است - كه چنين است- ديگر به عهده امثال آن نويسنده است كه بايد مسائل و حوادث بعدي آنرا بدانند و ديگران نمي‌توانند مسئول نقص تحليل وي باشند در ارتباط با انقلاب اسلامي نويسنده محترم بيش از هر جاي ديگر چشم خود را بر سير حوادث بسته و ادعائي مطرح مي‌كند كه نشان مي‌دهد ايشان تا چه اندازه از مطالعه و دقت در تاريخ انقلاب بدور بوده است، وي مي‌گويد:

«آمريكائي‌ها از رژيم شاه در جريان انقلاب پشتيباني نكردند، كمترين دليل هم اين است كه اگر آمريكائي‌ها از رژيم شاه دوران انقلاب پشتيباني كرده بودند آن رژيم به اين سادگي‌ها و با دست خالي ملت سقوط نمي‌كرد»[3]

اين ادعاء به انكار بديهيات بيشنر شبيه است تا يك تحليل و نقد سياسي چه آنكه اگر كسي نيم‌ نگاهي به كتب منتشره از سوي خود آمريكائي‌ها كه در دولت آمريكا در ارتباط با ايران سمت و مسئوليتي داشته‌اند، انداخته باشد پي‌‌خواهد برد كه روند انقلاب و دغدغه و حساسيت آمريكا نسبت به رژيم شاه چگونه بوده است.[4]

وقتي در يك قلم از صدها مورد «ويليام سوليوان» آخرين سفير آمريكا در ايران خود به نقش كشورش و سازمان سيا(cia) در تأسيس ساواك اعتراف مي‌ كند[5] ديگر بايد امثال ايشان حساب كار خود را بنمايد كه چه كسي را تبرئه مي‌نمايد، چنين نويسندگاني كه خود را شخصيت سياسي و صاحب قلم مي دانند ودر برخي موارد به عنوان منبع جزء و مصاحبه با راديو‌‌‌هاي برون مرزي شناخته شده وبه نفع آنها سخن مي‌گويند نبايد با طرح چنين ادعا‌هائي خوانندگان خود را بهس مغالطه بياندازد.درغير اينصورت بنظر مي‌رسد كه هدف از انكار بديهيات انقلاب اسلامي جسارت دادن به اراذل و اوباش سياسي باشد چه آنكه هيچ هدفي براي انكار بديهيات انقلاب اسلامي نمي‌تواند تصور شود نكته مهم و ظريف در پيروزي انقلاب اسلامي آنكه عليرغم پشتيباني واضح آمريكا از رژيم شاه امداد غيبي الهي رهبري صالح و شايسته انقلاب را مدد نموده و انقلاب را به پيروزي مي‌رساند تا جائي كه خود حضرت امام راحل(ره) كه تماس مستقيم و مباشر با انقلاب داشته و نظرات ايشان به عنوان صاحب و رهبر انقلاب بر هر نظر كار‌شناس ديگري مقدم است صريحاً اين نكته را بيان و اعلام مي‌دارد[6] حال اگر افرادي مثل اين نويسنده كه داعيه روشنفكري دارند و امداد غيبي الهي را در زندگي خود تجربه نكرده و باور ندارند ادعا كنند كه پيروزي انقلاب با دست خالي ملت امكان ندارد در واقع مشكل از نحوه شخصيت و ايمان خود ايشان است نه از ديگران، و سرانجام آنكه آن نويسنده محترم مسئله‌ نهائي را مسئله رابطه با آمريكا و منافع ملي مي‌دانند و آندو را عين هم محاسبه مي‌كند اما بايد گفت: اولاً منافع ملي تنها از ديدگاه امثال ايشان قابل تعريف نيست چه آنكه منافع ملي از ديدگاه ايشان عمدتاً منافع اقتصادي است و منافع اقتصادي راههاي تأمين ديگري هم دارد فرضاً آنكه ديدگاه آنها نسبت به منافع ملي ديدگاه جامعه باشد آمريكا خودچنين منافعي را براي ايران به رسميت نمي‌شناسد، موضعگيري و خواست آمريكا در اين ربع قرن اخير مغاير استقلال سياسي و بين المللي ايران اسلامي بوده است در چنين موقعيتي و با توجه به اسلامي بودن نظام كشور تمام هدف اين است كه منافع ملي در سايه ارزشهاي اسلامي حاصل شود اما معضل اين است كه آمريكا منافع ملي‌‌اي را براي ما ميخواهد كه فاقد عزتها و ارزشهاي اسلام باشد، آنهائي كه تلاش مي‌كنند از طريق رابطه با آمريكا منافع ملي را قابل حصول بدانند در واقع از عوامل ديگر غفلت كرده‌اند حال آنكه مهمترين ركن در منافع ملي وحدت ملي دركشور در سايه رهبري اسلامي است اگر امثال ايشان با موضعگيري و تبليغات خاص خود ركن وحدت را در كشور آسيب نرسانند منافع ملي از طرق مطمئن قابل حصول خواهد بود هر چند كه با آمريكا رابطه‌اي نداشته باشيم، جاي بحث ندارد كه عامل منافع ملي تعيين كننده دوستي و دشمني ما با ديگر كشورها است اما قبل از آنكه دوستي و دشمني با ديگران را با منافع ملي محك بزنيم لازم است كه بدانيم منافع ملي دو جنبه اساسي مادي و معنوي دارد كه در ديد آقايان به اصطلاح روشنفكر به هر دو جنبه‌ نگريسته نمي‌شود منافع ملي چنانكه ذكر شد شامل فاكتورهائي است نظير وحدت ملي، نفع، و پيشرفت اقتصادي، استقلال سياسي، عزت وكرامت انساني و بالاخره مطابق حق و عدل بودن. و در خصوص انقلاب اسلامي فاكتور ديگري نيز مطرح است كه عبارت باشد از «الگو بودن براي ملل اسلامي و نهضت‌هاي پيشرو» حال آيا رابطه با آمريكا همه يا اكثر اين عوامل را تضمين مي‌كند؟!

لب‌كلام و نتيجه سخن آنكه سياست‌هاي آمريكا قابل دفاع نيست و اين كار نه تنها به عنوان نقد و قضاوت بي‌طرفانه شناخته نمي‌شود بلكه نشانگر نيات ديگري است كه مغاير مصالح جامعه مي‌باشد.


[1]. روز نامه همبستگي، مورخ 26 آذر 81.

[2]. زيبا كلام، صادق، روزنامه همبستگي، 26 آذر 81.

[3]. همان.

[4]. به كتاب‌هاي ذيل مراجعه كنيد.

1- مأموريت در ايران، ويليام سوليوان، آخرين سغير امريكا در ايران، ترجمه محمود مشرقي.

2- بحران، هاميلتون، جوردن، مشاور و رييس كاخ سفيد، ترجمه محمود مشرقي.

3- غرور و سقوط، نوشته سفير انگليس در آخرين روزهاي شاه در ايران و ... .

[5]. سوليوان، ويليام، مأموريت در ايران، چ1، انتشارات هفته، تهران، 1362، ترجمه محمود مشرقي،

[6]. رك: وصيت‌نامه حضرت امام(ره).

عليشاه رضايي

/ 1