قانون، دژ محكم خانواده و... - قانون، دژ محكم خانواده و... نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قانون، دژ محكم خانواده و... - نسخه متنی

محمد غفراني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قانون، دژ محكم خانواده و...

ملت ايران، مجموعه‎اي از چندين نژاد (ترك، لر، عرب، بلوچ، كرد...) است. هر قوم و طايفه‎اي داراي فرهنگ و فلكوري مخصوص به خود است. بايد و نبايدهاي موجود در ايران كه تبديل به سنت‎ها شده است در پاره‎اي موارد بين قبائل مشترك است به اين‎كه در گوشه‎اي از ايران آدابي رعايت مي‎شود كه در گوشه ديگر همان آداب با اندكي تغيير مورد احترام است. ريشه پاره‎اي از اين سنت‎ها و آداب شناخته شده است، امّا مواردي به چشم مي‎خورد كه هنوز عامل يا عوامل آن كشف نشده است. در مقابل گهگاه ناهنجاري‎هايي نيز ديده مي‎شود كه بايد به عوامل آن پي برد. از جمله ناهنجاري‎ها؛ خودكشي و خودسوزي است. وقوع اين عمل علت واحدي ندارد و هر كدام آن ناشي از سببي است. غيرت و حميّت انسان‎ها، خصوصاً ايرانيان مسلمان بر كسي پوشيده نيست. اين امر به حدّي در قبائل مختلف ايران نفوذ كرده كه بارها شنيده‎ايد مردي در اثر غيرت و حفظ نواميس خانوادگي و... نورچشمي خود را با ضرباتي مهلك نقش بر زمين كرده است.

گروهي گزارش‎گر (از مجله زنان) مدعي‎اند منشأ اين گونه قتل‎ها، قوانيني است كه در مجموعه قوانين مجازات اسلامي آمده است، به عنوان مثال؛ قتل‎هاي ناموسي با ماده 630 (قوانين مجازات اسلامي) ارتباط داشته و اين ماده قانوني موجب شيوع اين قتل‎ها شده است اين نوشتار در صدد نقد اين گزارش است و به بررسي اشكالات عمده آن مي‎پردازد:

1. گزارش‎گر محترم طبق تحقيقي مدعي است: «زنان به لحاظ فرهنگ حاكم، بي‎سوادي و وجود قوانين موجود، هر از چندگاهي مورد قتل واقع شده كه بايد در اين خصوص چاره‎اي انديشيد...»[1]

روي سخن با طرفداران اين ادعا است كه بر اساس يك قانون فلسفي معلوم كنيد كداميك از سنت مذكور و ماده قانوني تقدم زماني دارند؟ اگر معتقديد كه قانون علت بروز اين قتل‎هاست، آيا قتل‎هاي ناموسي در سال‎هاي اخير به وجود آمده يا اين‎كه در سال‎هاي دور نيز واقع مي‎شده است؟

با توجه به سخن كارشناس امور اجتماعي شهر اهواز (محل گزارش مجله زنان) معلوم است كه اين قتل‎ها در سال‎هاي دور (دوره فئوداليته...)[2] ريشه دارد و بديهي است كه قانون مجازات اسلامي از بدو تأسيس جمهوري اسلامي تدوين شده است، بنابراين چنين عاملي نمي‎تواند نسبت به ماقبل خود تأثير داشته و عامل پديدآورنده سنّت قتل‎هاي ناموسي باشد.

بر فرض، اگر در سال‎هاي قبل از انقلاب اين قانون به تصويب رسيده باشد و ريشه فقهي آن در اثبات قانون كافي باشد، باز هم اثبات ادعا بدون بررسي آمار صحيح نيست. شايسته است گزارش‎گر محترم و هر مدعي ديگر، با بررسي آماري دقيقاً مشخص كند كه چه تعداد از قتل‎هاي مذكور ناشي از وجود ماده قانوني است. بنابراين (بدون بررسي دقيق) صرف ادعا، نمي‎تواند ثابت كند كه قانون موجب توليد يا شيوع يك سنّت در جامعه است. مضافاً اين‎كه آمارگيري بايد در يك منطقه انجام گيرد و مراحل وجود سنّت قبل و پس از تصويب قانون ملاحظه شود، آن گاه صرف نظر از ساير عوامل، صرفاً وجود همين قانون را بررسي كرده و معلوم سازند كه آيا قانون در احداث سنّت يا تشديد آن مؤثر بوده است يا نه؟ به هر حال در كل گزارش سخني از اين تحقيق به ميان نيامده است و هيچ مؤسسه رسمي و معتبر، چنين آماري را منتشر نكرده است.

2. مشكل ديگر گزارش،‌ مرتبت دانستن سايرقتل‎هاي به ماده 630 است.
بيشترين حجم گزارش، پيرامون ساير قتل‎ها است. مانند قتل دختر توسط پدر، امّا استناد به ماده قانوني مذبور شده است در حالي كه اين قانون فقط شامل همسر است. بنابراين اثبات اين مطلب كه ساير قتل‎هاي ناموسي اعم از قتل دختر، خواهر و... ناشي از اين قانون است، جاي تأمل دارد و چگونه اين امر بر مجله محترم زنان مخفي مانده است؟

پس در بررسي آماري جهت كشف رابطه سنّت قتل‎هاي ناموسي و ماده قانوني، بايد صرفاً روي اين نكته دقت شود كه حتماً از افرادي تحقيق شود كه همسر خود را به قتل رسانده‎اند نه شخص ديگر. با اين بيان، استناد به قانون محدود به يك مورد مي‎شود و ساير قتل‎ها محمل قانوني و ديني ندارد.
3) ممكن است گفته شود: امثال اين قانون، موجب به اشتباه افتادن مردم شده است و قانون گرچه قيد «همسر» دارد امّا اين قيد مورد توجه مردم نبوده است پس بهتر است اصل قانون حذف و يا اصلاح شود. به گونه‎اي كه مورد سوءاستفاده قرار نگيرد.

پاسخ مناسب و روشن اين است كه: قانونگذار مسئول برداشت‎هاي غلط، جاهلانه و مغرضانه و... از قانون نيست. صرف به اشتباه افتادن موجب هدم قوانين نمي‎شود. بعلاوه اصلاح قوانين و احكامي كه برگرفته از دين است به عهده شارع است و بشر از تصرّف در شريعت مبسوط‎اليد نيست.

البتّه اين امر مسئوليت اطلاع‎رساني رسانه‎هاي گروهي را زياد مي‎كند. مطبوعات، جرائد ويژه، صدا و سيما، آموزش و پرورش، قوه قضائيه و... علاوه بر اطلاع‎رساني، بايد در خصوص قوانين و محدوده آن به مردم آموزش دهند. به راستي اگر مردم شريف ايران با وظايف خود و قوانين موجود آشنا مي‎شدند آيا باز هم شاهد اين گونه ناهنجاري‎ها در جامعه مي‎شديم؟

4) شيوع يك سنّت عوامل متعددي دارد. سنّت (جداي از درست يا نادرست بودن آن) اگر مستند به يك قانون باشد، درصد وابستگي آن نيز بايد معلوم گردد. علاوه بر آن هر اسنادي نياز به استدلال دارد. با اين مقدمه كوتاه، اشكال چهارم گزارش اين است كه گزارش‎گر محترم، شيوع سنّت قتل‎هاي ناموسي را به ماده 630 قانون مجازات اسلامي نسبت داده است. اين اسناد بدون اقامه برهان مطرح شده است مناسب است درصد وابستگي شيوع به قانون و نيز ادله آن توسط مجله محترم درج گردد، در حالي كه هيچ گونه استدلالي بر آن نيامده است و اسناد بدون برهان هيچ ارزشي ندارد. مضافاً به اعتراف گزارش‎گر، با اعمال مجازات بيشتر براي اولياء دم (و حبس 3 تا 10 سال)....

«بر تعداد زنان يا دختراني كه ناپديد مي‎شوند و كسي دنبالشان نمي‎گشت افزوده شد.»!!!

از طرفي شواهد تاريخي نشان مي‎دهد كه اسناد سنّت قتل‎هاي ناموسي به قانون امري كاملاً غلط و غيرواقعي است. زيرا در جنگ‎هاي ميان قبائل، هرگاه لشگري در معرض سقوط قرار مي‎گرفت و احساس شكست مي‎كرد، ابتدا زنان و دختران خود را به قتل مي‎رساندند تا اين‎كه به دست دشمنان اسير نشوند و اين امر هم ناشي از فرهنگ حاكم بر آن جوامع بوده است. و آيا به راستي دين مبتكر اين نوع قتل‎ها است؟ و حال آنكه در هيچ جاي دين تأييدي براي اين نوع قتل‎ها نمي‎يابيد.

5) از اصول موضوعه قوانين، كلي‎نگري آن است. قانونگذار زماني اقدام به وضع قانون مي‎كند كه نوعي معضل در جامعه فراگير شده باشد لذا براي دفع و يا رفع نقيصه با رعايت تمام جوانب، قانوني را تصويب مي‎كند تا اين‎كه جامعه از انحطاط و فروپاشي درامان بماند. گرچه ممكن است در مواردي از قانون براي تسويه حساب شخصي، و يا سودجويي افراد فرصت‎طلب و... سوء استفاده شود، به خاطر جلوگيري از چنين مواردي كه قانون سپر سودجويان قرار نگيرد، به عقيده حقوقدانان، تفسير قوانين جزايي تفسيري ضيق است. به تعبير ديگر محدودترين و ضيق‎ترين مفاد هر قانوني، قابل اخذ است تا اين‎كه مورد سوء استفاده قرار نگيرد. با اين بيان، مصاديق مشكوك و محتمل، خارج از حيطه مواد قانوني است لذا با ملاك‎گيري و تنقيح مناط نمي‎توان از قوانين جزايي استفاده كرد. با اين مقدمه كوتاه مطلب ديگر گزارش طرح و بررسي مي‎شود:

گزارش‎گر محترم در قسمتي از گزارش به نقل از مصاحبه شونده مي‎نويسد:

«در بعضي مناطق، اين گونه قتل‎ها را دفاع از شرف، ناموس و گاهي حتي دفاع از دين مي‎دانند.»

در قسمتي ديگر به نقل از ديگري مي‎نويسد:

«چون اين مواد مبناي فقهي دارند خوب است فقها راه حلي براي تطبيق آن‎ها بر شرايط امروز اجتماع بيابند.»[3]

گزارش‎گر محترم با بيان اين گونه مطالب به دو نكته اشاره مي‎كند كه اولاً اين قتل‎ها در پاره‎اي موارد براي دفاع از دين بوده و نيز مبناي فقهي اين قوانين با شرايط امروز سازگار نيست و قتلي كه ناشي از مباني فقهي و در دفاع از دين باشد خود معضل است و نه دفع آن. به نظر مي‎رسد كه گزارش‎گر محترم، وقوع اين قتل‎ها را ناشي از قرائت نادرست مردم از قوانين فرض كرده است و به گونه‎اي درصدد ارتباط بين اين قتل‎ها و تلقي مردم از دين و قرائت از قوانين است كه اين مطلب پايه و اساس محكمي ندارد زيرا تفسير ضيق قانون 630 مجازات اسلامي،[4] به كسي فرصت نمي‎دهد از عناويني چون دفاع از دين و... استفاده كند. ويژگي‎هاي اين ماده قانوني چنين است: مردي، همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبي مشاهده كند...

قيود مندرج در قانون

الف= همسر. ب= در حال زنا. ج= مشاهده. بنابراين اگر غير همسر را مشاهده كند، مشمول قانون نيست. پس افرادي چون دختر، خواهر، مادر و ساير بستگان از محدوده قانون خارج است و قتل آنان پيگرد قانوني و شرعي دارد. (در پاره‎اي موارد كفاره و روزه نيز لازم است) قيد دوّم، در در حال زنا، پس اگر ارتباط اجنبي توسط تلفن، نامه‎نگاري و يا حالتي غير زنا باشد مشمول قانون نيست. قيد سوم؛ مشاهده است. پس اگر مطلع شدن از طريق غير مشاهده باشد مثل فيلم‎برداري، عكس‎برداري شهود و... مجوز قتل نيست و قانون از اين موارد منصرف است.

با اين بيان درصد اين قتل‎ها كه مستند به قانون باشد بسيار كم خواهد بود. و نيز افراد سودجو فرصت‎طلب در مقابل قانون پاسخگو خواهند بود مضافاً عناويني چون دفاع از دين و كلي‎گويي‎ها، صرفاً ادعايي بدون برهان است.

به راستي در كجا اسلام گفته است كه كشتن افراد بي‎گناه، دفاع از دين است و آيا دفاع از شريعت غير از فهميدن صحيح و به كار بستن آن است؟ و آيا اگر هر كس به هر دليلي قتلي غير عادلانه انجام داد و براي فرار از مجازات اسلامي ادعا كرد براي «دفاع از دين بوده» بگبوييم راست مي‎گويد؟ كدام قانون بازدارنده و يا اصلاح‎گر اسلام به درستي و بدون كم و كاست اجراء شد آنگاه انسان‎هاي منصف و فهيم و سليم القلب، بهانه‎تراشي كردند و يا به روز بودن و كارآمد بودنش را تأييد نكردند؟! ديني كه مملو از رحمت و عطوفت است و در ظلمت و جهل قرن‎هاي دور؛ زماني كه از دادخواهي خبري نبود فرياد زد «بِايّ ذَنْب قُتِلَتْ» و جلوي قتل‎هاي جاهلانه را گرفت. امروز قادر به اداره جامعه نيست؟

به زن نگاهي درخور و شايسته كرد و مقام او را به مرز عصمت و بالاتر برد و نشان داد، ديني كه تلخي‎هاي مجازاتش نيز به خاطر جبران حرمان و عقوبت سخت آخرت است و براي بشر تا روز حشر بدون نقص آمده است، و... آيا واقعاً مروّج هرج و مرج و بي‎عدالتي است؟ در هيچ جاي فقه جايي را نمي‎يابيد كه عقوبيت غيرعادلانه و بدون حكمت بر پيروانش مقرر كرده باشد و آيا سزاوار است به ازاء نفهميدن دين و احكام آن، تيغ جراحي برداشته و آن را مثله كنيم؟ و نام هدم دين را، اصلاح بگذاريم؟ اي كاش حداقل يك بار در احكام دين تفكر مي‎شد آنگاه اظهارنظرها به صحنه مي‎آمد.

6) نقد ديگر گزارش مربوط به تعارضي است كه در گزارش ادعا شده است.

گزارش‎گر محترم با بيان دو قانون 630 و 74 مدعي شده‎اند كه بين اين دو تعارض است. در ماده قانوني 74، اثبات جرم زنا با 4 شاهد عادل است كه اين امر در ماده قانوني 630 ملاحظه نشده است. ادعاي نويسنده گزارش، اين است كه در ماده قانوني 630، شهادت يك نفر را كافي دانسته است اين سخن گزارش‎گر محترم علاوه بر اين‎كه با ماده قانوني 226 نقض مي‎شود،[5] طبق نظريه مشورتي مورخه 6/7/1367 نيز پاسخ داده مي‎شود. در آنجا آمده است كه: اثبات زنا از راه اقامه چهار شاهد عادل يا تصديق اولياء دم و يا علم قاضي است. بنابراين شهادت همسر در اثبات زنا كافي نيست زيرا پس از ارتكاب قتل همسر، ديگر به عنوان شاهد نمي‎تواند در دادگاه حاضر شود بلكه او متهمي است كه بايد شهود عادل را احضار كند.[6]

7) مطلبي كه در اينجا بايد دقت كرد اين است كه حكم زناي زن شوهردار اعدام است. و در اين مورد كه همسر شاهد زنا است، قانون به همسر اجازه داده است بدون اذن قاضي، حكم اعدام را اجراء كند. امّا اثبات زنا، به عهده همسر است كه بند 6 بيان شد.

8) نكته ديگر كه جاي نقد است، اين‎كه گزارش‎گر محترم، راه علاجي براي جلوگيري از قتل‎هاي ناموسي ارائه نداده است. از طرفي مشخص نكرده است كه چه كسي بايد تاوان شكستن حريم زناشويي را بدهد؟

و در اين ميان نظام خانواده چه مي‎شود؟

آيا اگر قانون مجازات اسلامي نباشد، امنيت بر خانواده‎ها حاكم خواهد شد؟

و آيا مردان هوس‎باز و زنان خائن دست از اعمال ناشايست برخواهند داشت؟

نكته مهمي كه در گزارش آمده است و از چشمان گزارش‎گران مخفي مانده است، استدلالي است كه از قاتلين، قتل‎هاي ناموسي اظهار كرده است:
«... براي پاك كردن لكه ننگ كشته است.»

اين مطلب و مشابه آن از نكاتي است كه ما را به ريشه قتل‎ها راهنمايي مي‎كند. عفت و پاكدامني زنان، غيرت و حميّت مردان از امور فطري است كه در جوامع مختلف يا تثبيت شده است و يا دستخوش جريانات انحرافي و تهاجمات فرهنگي قرار گرفته است. پس اموري از قبيل پاك كردن لكه ننگ نمي‎تواند ريشه ديني و يا قانوني داشته باشد از آنجا كه قوانين شرع مطابق با فطرت انسان است لذا نگاه به قانون از دريچه منطق، پاسخي منطقي به ما مي‎دهد. شريعت پلي مستحكم براي حمايت از خانواده‎هاست. اگر پدر در امر ازدواج دخترش پادرمياني كند دين اين حق را به او داده است كه ازدواج نورچشمي‎اش با اجازه او صورت گيرد به خاطر آن است كه خير و صلاح دختر را، پدر بهتر از هر كس ديگر مي‎داند و او دلسوز‎تر از همه است.

جوان هوس‎باز ديگر نمي‎تواند، پس از فروكش شدن عشق دروغينش، دام هوس را در جاي ديگر پهن كند. اگر قانون به همسر اين اجازه را داده است كه در هنگام ديدن عمل شننيع يك فرد با همسرش، آنان را به قتل برساند، چون مي‎خواهد از خانواده‎ها و جامعه حمايت كند. قانون مي‎خواهد با اين عمل بگويد: هيچ كس حق تعرض به اندرون ديگران را ندارد. اين قانون حمايتي اسلام دژ محكمي براي حراست از نظام خانواده است اين قانون در راستاي همان فطرت است كه مرد با غيرت عادتاً‌نمي‎تواند شاهد بي‎ناموسي همسرش باشد لذا چنين قتلي موافق شرع و اجازه قانون مؤيد همان خواست فطري است. در واقع قانون 630 حكم امضايي است نه تأسيسي.


[1] . گزرش مجله زنان، شماره 93، قانون پلي...

[2] . همان.

[3] . همان.

[4] . اين قانون اصلاح شده ماده 179 از قوانين عمومي مصوب سال 52 است.

[5] . قانون مجازات اسلامي، ماده 226.

[6] . قانون مجازات اسلامي، نظريه مشورتي... ماده 630.

محمد غفراني

/ 1