مطالبات مردم؟! - مطالبات مردم؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مطالبات مردم؟! - نسخه متنی

محمد ملك زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطالبات مردم؟!

چندي پيش يكي از نشريات[1] به مناسبت روز خبرنگار مصاحبه‌اي با برخي روزنامه نگاران و كاركنان بعضي نشريات توقيف شده انجام داد كه ضمن آن، افراد فوق به ذكر مطالبي در خصوص وضعيت كنوني مطبوعات كشور پرداختند كه موضوع اين نوشتار، تحليل و نقد و بررسي آن مطلب مي‌باشد:

در اين مصاحبه نخست همسر آقاي عمادالدين باقي به نقل همسرش ادعا كرد آقاي باقي مسئله اصلي توسعه نيافتگي ايران را مسئله سياسي، فقدان دمكرواسي و آزادي بيان مي‌داند او همچنين ضمن بسته داستن جامعه ايران معتقد است در اين جامعه نقد جايگاهي ندارد بايد حقايق را ديد و دم فروبست! وي همچنين معتقد است دموكراسي و مردم سالاري خواسته محوري مردم مي‌باشند به نظر وي جنبش اصلاحات با بن بست مواجه و مردم نا اميد شده‌اند.

در ادامه اين مصاحبه، يكي ديگر از روزنامه نگاران نشريات توقيف شده ضمن كوتاه دانستن دوره‌هاي دموكراسي در ايران سعي، كرد مطبوعات را قرباني آن قلمداد نمايد، وي تأكيد بر اينكه مدتي نزديك به يك قرن است كه مطبوعات را متهم به كفرگوئي مي‌كنند، افزود آزادي مطبوعات را قدرت‌هاي خود سر برنمي‌تابند!!

فرد ديگري ضمن آن كه سعي داشت ذهنيات عده‌اي اهل قلم در روزنامه نگار را به جاي مطالبات مردم جازند و از اين طريق عملكرد ناپسند آنان را در اهانت به مقدسات، توهين به ارزشها و اقدام بر عليه منافع و وفاق ملي به نوعي توجيه نمايد گفت: «مطبوعات بيشترين آسيب را در پي‌گيري خواسته‌هاي مردم ديده‌اند! فرد ديگر ضمن زير سؤال بردن توقيف بعضي نشريات افزود چون دين ما به حد كافي قوي است، لذا در صورت بروز هر خطائي برخورد حذفي با آنان نياز نخواهد بود. و ...

نكته قابل تأمل در مطالب اين افراد آن است كه بنظر مي‌رسد يك عده كه از ابتدا نيز نتواستند تحليل درستي از قيام و انقلاب ميليوني مردم مسلمان ايران به رهبري امام راحل (ره) داشته باشند گاه و بيگاه با تكرار واژه‌هاي چند منظوره وعوام فريبانه نظير دموكراسي، مردم سالاري و غيره سعي دارند مكنونات ذهني خويش را تحت عنوان مطالبات مردم اظهار نمايند. گويا براي ايشان هنوز روشن نيست انقلاب مردم مسلمان ايران، انقلابي عقيدتي، ديني بر ضد بيدادگري‌هاي رژيمي بود كه باورها و اعتقادات مذهبي اين ملّت را به مسخره گرفته و با الهام از الگوها و متدهاي غربي، ضدديني و بعضاً ضداخلاقي، مستقيماً مذهب را نشانه رفته بود، ملّت مسلمان ايران هيچگاه دل در گرو دموكراسي به سبك غربي و بدون توجّه به آميزه‌هاي ديني نبسته بودند، تا عده‌اي بخواهند از زبان آنان و تحت عنوان اقدام براي مطالبات مردم در صدد تحقق آن برآيند چه اگر چنين بود توده‌هاي ميليوني مردم ايران هيچگاه زعامت فقيهي مجاهد، و رهبري مذهبي كه با شعار عمل به وظيفه شرعي و حرمت سكوت در برابر تضعيف مذهب و مقابله با هجمه‌هاي رژيم بر عليه دين پا در ميدان مبارزه نهاد را نمي‌پذيرفتند.

به راستي آيا مفهوم مردم‌سالاري بر زعم ايشان اين است كه عده‌اي قلم بدست و شيفته فرهنگ غرب به جاي مردم بنشينند و القائات ذهني خويش را تحت عنوان خواست عموم مطالبه كنند؟ اگر ملّت مسلمان ايران به دنبال دموكراسي به سبك غربي ـ آمريكائي بود كه تبعيت از تأكيد رهبر خويش مبني بر «جمهوري اسلامي، نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد»[2] به اتفاق آراء رأي مثبت نمي‌داد.

رهبري كه با صراحت، پيش از برگزاري رفراندوم فروردين 58، رأي به جمهوري اسلامي را رأي به اسلام مي‌خواند،[3] جاي هيچ عذر و بهانه‌اي براي سوءاستفاده از خواست و مطالبات مردم باقي نگذاشت، زيرا در آن زمان نيز بودند كساني كه با شيطنت سعي داشتند از اين اجتماع ميليوني ملّت مسلمان ايران در جهت تثبيت مطامع غير ديني و غرمردمي خويش سوءاستفاده نمايند و مدام به دنبال آن بودند تا واژه‌هاي ديگر برگرفته از تمدن غرب را به جاي واژه جمهوري اسلامي جايگزين نمايند. لكن توده‌هاي ميليوني و هوشيار ملّت مسلمان ايران به پيروي از رهبر خويش فقط خواهان تحقق جمهوري اسلامي و حاكميت احكام الهي در اين سرزمين بودند، چيزي كه هيچ‌گاه بعضي شيفتگان و دل‌باختگان به فرهنگ غرب نتوانستند و يا نخواستند رمز و راز آن را درك كنند.

حال چگونه برخي به خود اجازه مي‌دهند تحت عنوان پي‌گيري مطالبات مردم همان جملات گذشته را واگويه نمايند؟

آيا مي‌توان تحت عنوان آزادي بيان به فريب افكار عمومي اقدام كرد؟

آيا مفهوم آزادي اين است كه با سوءاستفاده از اين واژه‌ هر آنچه مي‌خواهند بر مقدسات ديني و ارزش‌هاي اسلامي اين مردم بتازند، به توده‌هاي مسلمان توهين كنند، با سوءاستفاده از كرسي مقدس استادي در دانشگاه‌ها و مراكز علمي اذهان جوانان مسلمان اين سرزمين را نسبت به دين و مقدسات بدبين، گمراه و منحرف سازند، ارزش‌هاي اسلامي 1400 ساله اين مرز و بوم را بطور شيطنت‌آميز و غيراصولي، ضدارزش جلوه دهند و هر آنچه بي‌حرمتي كه شايد بعضي بي‌دينان نيز جرأت اظهار آن را نداشته‌اند، اينان از موضع دين بر زبان جاري كنند؟

در نظام اسلامي نقد حاكمان و عملكرد حكومت تحت عنوان اصل امر به معروف و نهي از منكر از جايگاه ويژه‌اي برخوردار و در قانون اساسي نيز بر آن تأكيد شده است.[4] لكن فلسفه وجودي اين اصل حفظ كيان اسلام از انحراف و تباهي است و نه تضعيف نظام اسلامي و الگوپذيري از بيگانگان در جايگزيني مقاصد ضدديني آنان به جاي تمدن اسلامي ـ انساني مسلمانان. به راستي اين چه منطقي است كه بگوئيم چون دين ما به حداقل‌ها كافي قوي و استوار است پس بگذاريم هر آنچه مي‌خواهند بر آن بتازند و ما نيز تنها نظاره‌گر عملكرد آنان باشيم.

آيا منطق يك مسلمان متعهد در قبال حفظ و حراست از كيان ديني و ارزش‌هاي ديني همين است؟

آيا وظيفه يك مسلمان مسؤل اين نيست كه در برابر تضعيف دين اقدام عملي نمايد؟

آيا قيام امام حسين ـ عليه السّلام ـ جز قيام براي اقامه امر به معروف و نهي از منكر تحت عنوان ديگري قابل تعريف است؟[5]

و ما نيز اگر جز اين مي‌انديشيديم هيچگاه در صدد قيام عليه حكومت طاغوت برمي‌آمديم؟

نبايد فراموش كنيم كه فلسفه انقلاب اسلامي طبق خواست عموم مردم ايران چيزي جز برپائي حكومت اسلامي و اجراي احكام و مقررات اسلامي و حاكميت قانون الهي نبود. بر اين اساس عقل و منطق حكم مي‌كند كه نمي‌توان در برابر تضعيف دين و آرمان‌هاي اين انقلاب كه خون هزاران شهيد و مصدوم و تحمل مصائب فراوان اين ملّت پشتوانه آن است تحت هر عنواني كه باشد سكوت كرد، بلكه وظيفه ايجاب مي‌كند همه ما ضمن احترام نهادن به خواست قاطبه مردم مسلمان ايران مبتني بر تحقق آرمان‌هاي اسلام ناب، در رفتار و گفتار خويش متعهدانه‌تر عمل كنيم.

انشاءالله


[1]. نشريه صداي عدالت، روز پنج‌شنبه 17/5/81 شماره 245.

[2]. صحيفه نور، ج 5، ص 146، 157، 181.

[3]. صحيفه نور، ج 5، ص 197، «بيانات امام در تاريخ 28/12/57»

[4]. قانون اساسي، اصل 8.

[5]. امام حسين ـ عليه السّلام ـ در حين خروج از مدينه وصيت به برادر گرامي‌شان فرمودند: «... همانا خروج من چيزي جز قيام براي اصلاح امت جدم و اقامه امر به معروف و نهي از منكر نيست.» ناسخ التواريخ، ج 2، ص 9.

محمد ملك زاده

/ 1