محمد (ص) امين وحي - محمد (ص) امين وحي نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محمد (ص) امين وحي - نسخه متنی

رسول جعفريان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محمد (ص) امين وحي

از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دو ميراث بر جاي مانده است. يكي وحي به عنوان قرآن و ديگري سنّت و حديث كه به ما توصيه شده است كه هم فرامين الهي اعلام شده از سوي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را بپذيريم و هم متن گفتار و كردار رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به عنوان يك منبع شناخت دين از آن بهره بگيريم، در حقيقت هم قرآن حجت است و هم سنّت.

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ابلاغ اين دو بخش كاملاً امانتدار بوده و خداوند مكرر در قرآن به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ توصيه كرده كه حافظ اين امانت باشد و سر سوزني تخطي نكند.
با يك تتبع نسبتا محدود در قرآن در مي‌يابيم كه خداوند روي اين نكته حساسيت بسيار زيادي نشانداده است و اين موضوع را با تهديد و تبشير و با انواع تعابير مختلف از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خواسته است.

تا آن جا كه به انبياي گذشته مربوط است خداوند از تحريف كتاب‌هاي آسماني پيش سخت نگران بوده است. تعبير «يحرفون الكلم عن مواضعه»[1] كلمات خدا را از جاي خود تغيير مي‌دهند حداقل در سه مورد تكرار شده است و اصولا علت از بين رفتن اديان گذشته به سبب از بين رفتن وحي الهي بوده است.

وقتي كتاب مقدس تحريف شود ديگر چه متن قابل اعتمادي براي شناخت دين باقي خواهد ماند؟! وحي تنها متني است كه حافظ اصول دين است. اگر اين متن دستخوش تحريف شود حتي به اين مقدار كه مثلاً ثبات شود ده آيه تحريف شده ولي اين ده مورد معلوم نباشد اين متن ديگر قابل استناد نيست؛ چون شما به هر آيه استناد كنيد اين شبهه وجود دارد كه ممكن است اين مورد از جمله مواردي باشد كه تحريف شده است.

بنابراين قرآن و عمل پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ حافظ اصالت دين هستند. به همين دليل است كه خداوند چنان كه آيات آن را خواهيم آورد توصيه مي‌كند كه «وقتي آيات را به تو القا مي‌كنيم پيش از اتمام وحي آيات را تكرار نكن»[2] صبر كن تا وحي تمام شود. وقتي وحي تمام شد آن وقت تكرار كن. چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در زمان نزول وحي حالش دگرگون و صورتش قرمز مي‌شد عرق بر پيشانيش مي‌نشست و به تناسب موارد مختلف 10 آيه، 20 آيه و گاهي 100 آيه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ القا مي‌شد، حضرت زماني كه به حال طبيعي بر مي‌گشت شروع مي‌كردند آيات را به سرعت خواندن. خداوند به ايشان توصيه كرد كه مراقب باشد قبل از خاتمه وحي اينها را تكرار نكن، چون ممكن است بخشهايي از قلم بيفتد. در پايان هر سال جبرئيل مي‌آمد، تمام آيات آن سال را دوره مي‌كرد و مراقب بودند كه چيزي كم و كسر نشود، ‌حضرت فرمودند كه سال آخر قرآن دو يا سه بار مرور شد.

و اين موضوع از مراقبت دقيق در صيانت وحي حكايت دارد و آيه‌ «ما قرآن را نازل كرديم و ما از آن حفاظت مي‌كنيم»[3] نيز نشان مي‌دهد كه خداوند حساسيت فوق العاده‌اي داشته است تا اين متن سالم به دست مردم برسد و كسي در آن تعبيري ايجاد نكند، شما در تحليل‌هاي مختلف شنيده‌ايد و به نظر من سخن درستي گفته‌اند كه اگر خداوند از ولايت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ در قرآن صحبت نكرده است، براي حفظ قرآن بوده است.

اعتقاد من اين است كه فرستادن كتاب‌هاي آسماني بعدي حداقل يكي از دلايل مهم آن تحريف‌ متنهاي قبلي بوده است. تورات تحريف شده بود، انجيل از اساس از بين رفته بود و فقط جملاتي از آن باقي مانده بود، و صحف ابراهيم چيزي نيست، همين طور زبور و كتاب‌هاي ديگر.

بر خداوند بود كه يك كتاب سالمي برساند و اصولا ختم نبوت به همين خاطراست. ديگر وقتي كه اين كتاب تحريف نشود و همه چيز در آن گفته شود، چه لزومي دارد كه خداوند پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ جديدي مبعوث كند.
حاصل اين مقدمه اين است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ امين وحي خداوند بوده است و از اين جهت، تمام مراقبت‌هايي كه لازم بوده انجام گرفته و اين كتاب سالم به دست ما رسيده است.
لازم است درباره موضوع، بحث بيشتري داشته باشيم، به دليل اين كه امروز هم كاربرد دارد و يكي از مسايل حياتي است كه ما از لحاظ فرهنگي با آن درگير هستيم.

خداوند به ما تعليم فرموده كه آيات قرآني دو بخش است: آيات محكم و آيات متشابه، بدون اين كه بخواهيم شرح و تفصيلي از محكم و متشابه بگوييم. درك عمومي كه درك مقبولي هم است اين است كه يك سري آياتي هست كه هيچ تأويل بردار نيست. واگر عقل سليم باشد، آن آيه را به همان معناي اولش راحت مي‌فهمد، يك بخش هم آيات متشابه است كه قدري تأول بردار است. ولي فهم آنها هم بايستي با اتكاري به محكمات باشد، خداوند آن درياي معارف را به زباني كه ما به آن سخن ميگوييم ارايه كرده است و در زبان ما جملات متشابه نيز است. زبان‌هاي بشري چه عربي باشد، چه فارسي و چه انگليسي و زبان ديگر، داراي لغات و جملاتي است كه تأوي بردار هستند.

به هر حال خداوند مطالبش را در قالب اين كلمات ريخته است. در اين موارد خداوند براي فهم اين گونه از آيات توصيه مي‌كند به محكمات مراجعه نمود، آيات محكم و متشابه فلسفه‌هاي ديگر نيز دارد كه علما بحث كرده‌اند، ولي يك چيز مسلم است و آن اين كه خداوند يك نوع ثبات را در فهم قرآن حفظ كرده است، يك مرزهايي را به صورت نهايي ترسيم كرده آن مرزهاي نهايي مشخص است؛ آياتي است كه به هيچ وجه تأويل بردار نيست.

ممكن است يك عارف، يك صوفي و يك باطني مذهبي از راه برسد و از پيش خود يك تفسيري بكند، مي‌گويد: در قرآن وضو يعني بيعت با امام و تيمم يعني بيعت با نايب امام، امّا انسان عاقل و سليم النفس، اين حرفها را از او نمي‌پذيرد، و يا مثلاً مي‌گويد: منظور از فحشا و منكر كه در قرآن از آنها نهي شده نام دو شخص بوده است، يعني كوشش مي‌كند كه قرآن را به يك شكلي از صورت طبيعي خودش خارج كند، براي ما فهم صوفي مزبور قابل استناد نيست. عموم مسلمانان از وضو و تيمم يك چيز مي‌فهميده‌اند و مي‌فهمند.

فهم عمومي بخشي از قرآن در حد محكمات غير قابل تفسير است. در حد متشابه بحث است ولي بايستي فصل الخطاب، محكمات باشد، و اگر به لحاظ مسائل ادبي و به لحاظ مشكلاتي كه در فهم قرآن داريد فصل الخطاب، آيات محكم باشد. به هيچ وجه شما نبايستي در مشابهات توقف كنيد و مشكلي براي دين مردم درست كنيد و اين تصريح خداوند است. همان طور كه گفتيم، اصولا وحي از يك ثباتي برخوردار است، وحي به گونه‌اي نيست كه آلت دست افراد تأويل گر باشد كه به هر شكلي قابل برداشت و تغيير باشد.

خداوند آياتي را بر پيامبرش فرستاده، پس از آن سختگيري كرده تا اين قرآن سالم به دست مردم برسد و به مردم هم توصيه كرده كه اين متن را بايستي ثابت و استوار نگه داريد، در روز قيامت به آن نياز داريد. در ميان اديان آسماني تنها قرآن است كه از اين ويژگي برخوردار است، يعني ما مطمئن هستيم اين همان متني است كه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به دست ما رسيده است و به هيچ كتاب ديگري اين اعتماد به او نيست.

خداوند دو توصيه در ارتباط با حفظ وحي به پيامبرش دارد: توصيه اول، ‌اين است كه حق تغيير عبارات را ندارد. نمي‌تواند حرفي را به عنوان وحي خدا به مردم بگويد كه خداوند آن را نگفته است يكي از مشكلات و بطلان افسانه غرانيق همين است كه در آن شبهه در اصل وحي مي‌كند كه گويا شيطان دو آيه را كه در آنها از بتها تعريف شده به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تلقين كرده است. توصيه دوم اين است كه اين متن كه به تو داديم دستوراتي است براي عمل،‌ تو حق نداري كه از حكم خدا سر سوزني طفره بروي. درست است كه ما يك شريعت سمحه سهله فرستاديم؛ امّا اين بدان معناست كه ما بناي سختگيري كه براي يهود و بني اسراييل داشتيم نداريم، ولي چنين نيست كه وقتي حكمي ابلاغ شد تو در يك فضاي آزاد هستي كه مي‌تواني مقداري از آن را عمل كني و بخشي از آن را عمل نكني. بنابراين، هم از لحاظ حفظ متن قرآن و هم از لحاظ عمل به احكام قرآن سختگيري فوق العاده‌اي بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ شده است. اگر غير از اين باشد دين از بين خواهد رفت.

نمونه‌هايي از آيات قرآن را خواهيم خواند تا ببينيد سختگيري تا چه اندازه بوده است. ابتدا آيات مربوط به حفظ متن و اصل وحي و سپس آياتي كه مربوط به به عمل به دستورات است.
در يك آيه به صراحت مي‌گويد:

«هيچ پيامبري اجازه نداردكه آيه‌اي را به عنوان وحي ابلاغ كند مگر با اذن خداوند».[4]

زماني مشركين دلشان مي‌خواست كه پيپغمبر يك چيزهايي بگويد كه انس و الفتي با مشركين ايجاد شود. نگران اين بودند كه سختگيري زياد كند، مي‌گفتند ما پيش مردم به هر حال احترام داريم! چه اشكال دارد با اندكي تعريف از بتها خيال همه را راحت كني تا مشركان با تو همراه شوند؟

خداوند از اين پيشنهادات اين گونه ياد مي‌كند: «نزديك بود تو را درباره وحي كه بر تو فرستاده‌ايم، به فتنه بياندازند و چيزهايي غير از آن چه كه ما به تو گفته‌ايم به ما نسبت دهي.»[5] گو اين كه در اين خواسته سماجت داشته‌اند و طبيعي است كه اگر تو اين كار را بكني با تو دوست مي‌شوند چرا كه اينجا همه تاجرند و تاجر نياز دارد كه بازار آرام باشد. اگر سر و صدايي شد تجارت مختل مي‌شود. مردم مكه واقعا دلشان مي‌خواست پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مقداري كوتاه بيايد تا نزاع رفع شود.


[1] . نساء، 46.

[2] . طه، 114.

[3] . حجر، 9.

[4] . رعد، 38.

[5] . اسرا، 73

/ 4