حقيقتگرايي؛ دارويي تلخ ـ درماني شيرين
تلاش براي رسيدن به چيزهاي نو از بدو تولد همراه انسان هست. انسان، امروز بزرگ ميشود امّا فردا زندگي ميكند. فرداي هر كس در گرو امروز اوست هيچ دين و آئيني نخواسته است اين حركت تكاملي را متوقف كند. در همه اعصار مخالفت با سنّتها وجود داشته است امّا مخالفت در جهت تكامل بوده نه اضمحلال. و تا به حال هيچ قوم و قبيلهاي در فكر از بين بردن تاريخ خود نبوده بلكه همواره در پي آن است كه رنگ و لعاب و يا شاخه و برگهاي تر و تازهاي به آن بدهد. جواني، يك نقطه استراتژيك و يك مرز در زندگي است.مرز بين دو نسل، ديروز ـ فردا ـ از مسلمات است كه جوان در پي قطع رابطه با پشتوانه خود نيست و نيز بايد بداند كه تمام دلواپسي بزرگان او صرفاً در مسير حمايت از اوست نه دخالت و يا اكراه جوان و نه سدّ و مانع كه نسل قديم و ديروز، بهترين پشتيبان براي جوان امروز است شناخت اين مرحله از زندگي به ما كمك خواهد كرد كه اين حركت آرام و به ظاهر پرهيجان و پرآشوب را چگونه به ساحل سعادت رهنمون سازيم. با نگاهي منتقدانه به مقاله «جوانگريزي واقعيتي آشكار حقيقي تلخ» از نشريه فرجام،[1] راهحلها و نقطهنظرات خود را در خصوص مشكلات جوانان مطرح و قضاوت منصفانه را به آنان كه دوستشان داريم واگذار ميكنيم.
قدم اوّل: دستيابي به خواسته هاي جوانان
دستيابي به خواستههاي جوانان كار دشواري نيست. در واقع نوع خواستهها با شخصيت جوانان كاملاً هماهنگ است. جواناني كه در محيط سالم و زير سايه پدر و مادري خردمند و متدين رشد يافتهاند، مسلماً خواستههايي معقول دارند. شيوه ابراز آن نيز كاملاً انساني است و جواناني كه در محيط ناسالم و همراه با افراد لاابالي رشد يافتهاند، خواستههايي دارند كه تأمين كننده سعادت آنان نيست شيوه ابراز آن نيز كاملاً خشن است. اغتشاش، پرخاشگري، خودكشي، خودسوزي و فرار از منزل از نمونههايي است كه از اين تيپ افراد سر ميزند. سؤالي كه مطرح است اينكه آيا تمام خواستههاي جوانان بايد به مرحله اقدام و اجرا برسد؟معيار ارزشگذاري بر روي خواستهها چيست؟ فصلالخطاب اين ماجرا كيست؟آقاي دكتر محسني ميگويد: «سيستمهاي ارزشي فعلي كارائي ندارد، بايد يك سيستم ارزشي قابل انعطاف، پويا، و منطبق با روح جامعه و جهان ايجاد شود تا افراد با خواستهها و اهداف گوناگون بتوانند در شرايط مختلف، خودشان را با آن منطبق سازند.»[2] درباره اين اظهارنظر سؤال ميكنيم چرا سيستمهاي ارزشي فعلي كارايي ندارد؟ وي بدون بيان تحليلي و مستدل به يك سيستم پويا اشاره ميكند. امّا شيوه اين سيستم پويا چيست و پشتوانه آن كدام است اصلاً اشاره نكرده است. اين گونه اظهارنظرها نه تنها مشكل را حل نميكند بلكه موجب تحير و سردرگمي بيشتر جوانان ميشود.
فقط يك مطلب را به جناب دكتر و امثال ايشان ميگويم و آن اينكه اگر سيستم ارزشي فعلي كه ناشي از فضاي جمهوري اسلامي است كارايي ندارد پس چرا روز به روز بر تعداد فرهيختگان علمي كشور افزوده ميشود شمار كثيري از جوانان، عشق كسب معرفت وجودشان را فراگرفته و با حرص و ولع درس ميخوانند و كرسيهاي المپيادها و مراكز علمي را تصاحب ميكنند و از طرفي خيل عظيمي از آنان ندبهكنان در پي قائم آل محمد (عج) با پاي پياده و برهنه به جمكران و اماكن ديگر سر ميزنند؟ آيا اينان جوانان همين سيستم ارزشي فعلي نيستند؟ گرچه منكر وجود جواناني كه بيهدف و بيمرشد زندگي را به سر ميكنند نيستيم.
كه اين خود مقوله ديگري است و راهكارهاي خاص خود را دارد، امّا كم نيستند جواناني كه در سايه نظام ارزشي فعلي در سايه آزادي به وجود آمده در پي كسب مدارج علمياند و دولتمردان نيز در توان خود به ياري اين عزيزان همت گماشتهاند. در اين خصوص با بررسي بين سيستمهاي ارزشي در ساير كشورها و ايران جواب ديگري قابل بيان است سيستم ارزشي موجود پشتوانهاي بس محكم و سابقهاي ديرينه دارد. زيرا حاكمان امروز در تدوين قانون اساسي و ساير قانوني اجرايي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي رويكردي به قرآن كريم و فرهنگ غني اسلام دارند و همين سيستم موجود خواسته جمع كثيري از مردم مسلمان ايران است.
آثار و فوايد چنين سيستمي بر كسي پوشيده نيست و تغيير هر سيستمي نياز به مقدماتي از جمله ناكارآمد بودن آن است كه هيچ مؤسسه آماري معتبري اقدام به چنين گزارشي نكرده است رشد و ارتقاء فرهنگ اسلامي در ايران و صدور آن به ساير ملل موجب نگراني سران استكبار شده است و آنچه در برخي جوانان و عنوان مخالفت با ارزشها ديده ميشود در واقع آثار هجمه دشمنان اسلام به جوانان است و مهمترين وظيفه همه دلسوزان، بيداري اين قشر از جوانان است.
از سوي ديگر اگر پذيرفتهايم كه اين سيستم كه در بردارنده آزادي، دينمداري، علمخواهي و ساير خصائص انساني است، نسبت به سيستمهاي مشابه قويتر و شايسته مردم شريف ايران است به جاي حذف و جايگزيني آن، فكري در تقويت و رفع نواقص آن نماييم.
علل سردرگمي برخي جوانان با توجه به تعدد و تنوع آن نياز به بازخواني دارد و بايد معلوم شود كه چنددرصد اين سردرگمي وابسته به سيستم ارزشي موجود است به نظر ميرسد كه در اين مقوله نيز بايد يك بررسي جدي صورت گيرد، و داعيهداران اين فن لازم است به ميدان آيند آنچه در خصوص جوانان امروز مطرح است و بايد بدان فكر كرد، در نتيجه به داد جوانان رسيد، حل مشكل رواني، اجتماعي جوانان است. زيرا جوانان مشكل فكر كردن ندارد. مهم تبيين مباني تفكر است.جوانان ما ميتوانند خوب و بد را تشخيص دهند امّا ابتدا بايد مشكل روحيه و روان آنان حل شود آنگاه انتظارات عالي خواسته شود و مشاوران محترم بايد توجه كنند كه هر جواني مشكلي خاص دارد و آن نيز در روان اوست نه تفكر او (غالباً).به عقيده برخي از محققان، اسلام مباني تفكر را داده است و با توجه به آن پارهاي از مشكلات اجتماعي جوانان مقطعي است و در همان مقطع بايد حل شود.
قدم دوّم: ارتقاء سطح تحليل جوانان و تقويت توان تشخيص
پس از شناخت خواسته جوانان، زمان دادن قدرت تحليل و بازخواني انگيزهها و خواستههاي آنان است با توجه به دو عنصر عاقبتانديشي و كمتجربگي لازم است خواستههاي جوانان در يك پروسه كاملاً علمي مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. آفات و فوائد هر خواسته به اطلاع جوانان برسد و پس از دقت در خواسته، امكانات لازم را در اختيار آنان قرار داد و اگر خواستهاي با فطرت پاك جوانان و يا با ارزشهاي شناخته شده در تعارض است از دسورالعمل جوانان حذف شود و علت و يا علل حذف را به اطلاع جوانان برسانند و امّا سركار خانم دزفولي به عنوان كارشناس توصيههايي دارند كه بايد قضاوت را ه خود جوانان گذاشت وي ميگويد: «جوانان امروز نميداند چه چيز خوب است و چه چيز بد و در ضمن حرف بزرگترها را هم نميخواهد قبول كند،... بسياري از محدوديتهاي فعلي غيرضروري است، بارزترين خصوصيت جوانان امروزي مخالفتهاي صريح با ارزشهاي موجود است، دليل اين امر به روز نبودن باورها و دخالتهاي نابجا در امور شخصي جوانها است.»[3] اولاً چرا و به چه دليل جوان امروز (عليالاطلاق) خوب و بد را نميفهمد؟ثانياً: به روز بودن باورها به چه معنا است؟ آيا به نظر ايشان معتقدات و خط قرمزها و امور قدسي از جهت محتوي در حال تغيير و تحول است آيا تا به حال ديده شده كه اصول تغيير كند؟ اصول انساني (عدالتخواهي، علم خواهي، آزادي و خدامحوري و...) از اموري نيست كه روز به روز تغيير كند بنابراين در اين قسم نيز بيانات ايشان شفاف نيست گرچه ممكن است نظر ايشان به اين باشد كه بايد به زبان روز خواستههاي اصيل و خط قرمزها را به جوانان رساند به تعبير ديگر در شكل امروزي محتوي را بگوييم كه زبان قوم بهترين زبان براي انتقال مفاهيم و معارف است. كه اين مطلب ديگري است.از ايشان پرسيده ميشود آيا اگر تعدادي انگشتشماري از جوانان با رنگآميزي سر و صورت و به دست گرفتن بچه سگ يا و با بزكهاي كودكانه به خيابان آمدند. نماينده تمام جوانان هستند كه بارزترين خصوصيت آنان هم مخالفت با ارزشهاي موجود است؟ وانگهي دغدغه بزرگان (از تهاجمي كه عليه فطرت پاك جوانان صورت ميگيرد) كه در محافل مختلف از مجلس شوراي اسلامي گرفته تا نهاد خانواده (پدر و مادرها) مطرح ميشود به معناي دخالتهاي نابجا است؟
آيا معضل جوانان ما با چندين تيم خارجي و چند توريست و چند فيلم حل خواهد شد؟
آيا خليفه خدا، اشرف خلائق، و آن همه احسن و بارك الله براي همين چند قلم است؟
اگر از صاحبان اصلي علم و خرد بپرسيم كه شما جوانان را چگونه تعريف ميكنيد ميفرمايند:جوان بايد در پي كسب علم و دانش باشد، بايد در پي كسب معارف فقه باشد، محبوبترين آنان نزد خداوند تائب آنان است، خالق هستي به جوان عابد در نزد ملائك مباهات ميكند و او تا عابد است در ظل عرش الهي است.[4]
اين سخنان حكيمانه كجا و آن نصيحتهاي مقطعي كجا؟
به همين خاطر است كه به جوانان توصيه ميشود با هر كس نبايد مشورت كرد چه كسي خير و صلاح جوانان را ميخواهد؟ اوّل پدر و مادرند كه خير و صلاح فرزندشان را خواهانند. و هر كجا جلوي انحراف گرفته شده گرچه به ظاهر تلخ است امّا بايد پذيرفت كه دارو است و دارو تلخ است امّا شفابخش و مانع به ورطه گناه افتادن است.اين همان درمان شيرين است و همان قدم سوم است .در پايان ميگوييم سرمايه عظيم جواني بايد در مسير اعتلاء اين عزيزان به كار برود. تمام راهحلها ـ پيشنهادات و طرحها بايد در مسير سعادت و تكامل بشر باشد و اگر پذيرفتهايم كه مسلمان هستيم لازم است مواد خام سعادت را از اسلام بگيريم. اسلام محتواي را گفته است و قالبها را به مردم هر عصر واگذار كرده است. خواستههاي خود را به اسلام عرضه كنيم هركدام صواب بود عمل كنيم و بخواهيم و هر كدام ناصواب بود كنار بگذاريم و هيچ فرهنگي نميتواند ما را به ساحل سعادت برساند مگر فرهنگ غني اسلام. تكنولوژي و انديشههاي جديد اگر در خدمت تعالي است بايد به كار گرفته شود و اگر ابزار انحطاط است بدون تعارف بايد كنار گذاشته شود مدت 20 و اندي سال است كه بزرگان ما گوشزد كردهاند كه تهاجم عليه فرهنگ ما در حال تزايد است و بايد به هوش بود.
موقعيت خاص جواني، تهاجم و شبيخون فرهنگي از سوي ديگر، وضعيتي را به وجود آورده كه در اين اثنا و گلآلود شدن محيط، برخي به ماهيگيري پرداختهاند، امّا جوانان هوشمند ما سراب خيالي دشمنان را بر هم خواهند زد و از بين خواهند برد. فاعتبروا يا اولي الابصار... راهحل امروز، تعامل بين جوانان و دولت مردان است. دور از فضاي هياهو و اغواگري چاره كار دستهبندي خواستههاي معقول جوانان است.
آنگاه با قرار دادن اولويتها، به خواستههاي جوانان احترام بگذاريم. از طرف جوانان نيز اقدامات لازم قابل انتظار است. آنان به جاي پرداختن به مسائل مقطعي و برنامههايي كه موجب تيره كردن آينده آنان است به فكر سعادت و اعتلا كشور بوده و زمينه اميد را در خود و همنوعان خود به وجود آورند.
هر جواني با توانايي كه دارد در هر زمينهاي خواه هنر يا علم يا ورزش و... به ياري جامعه آمده و بساط يأس و نااميدي را از اطراف خود پاك كند. مهمترين عامل در رشد جوانان، خود آنان هستند. به عقيده بزرگان و نيز با تأييد از قرآن عظيم،[5] تغيير هر قوم و گروهي به واسطه همت خود آنان است و تا آنان نخواهند نصرت از ناحيه ديگري كارساز نيست عدم كارايي سيستمهاي ارزشي در پارهاي از موارد به خاطر عدم خواست آن افراد است.
پس ضعف در سيستم نيست بلكه به تعبيري وجدانهاي خفته نميتواند صداي عدالتخواهي و صداي تلاش و حركت را به جان برخي جوانان برساند پس بايد آن افراد را بيدار كرد تا آنان نيز پا به پاي سايرين در بسيج علمخواهي، توليد، هنرآفريني و... شركت نمايند. پيش به سوي عمران و آبادي و در نهايت سعادت و تكامل.
[1] . فرجام.[2] . فرجام.[3] . فرجام.[4] . ميزان الحكمه، محمدي ريشهري، ج 3، ص 1400، ريشه شباب.[5] . اِنّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم ـ سو رعد،آيه 11.محمد غفراني