وظايف روحانيت و حقيقت ارتباط آنها با مردم
از آنجا كه وظيفة تبليغ دين و هدايتگري روحانيت مستلزم ارتباط عميق بين آنها و مردم است بعضي اين ارتباط را پيامد يك تفكر مريد و مرادي و سرسپردگي ميدانند كه علماي دين خواستار آن هستند، يا اينكه اين تفكر را قيّم مآبانه تلقي ميكنند، ضمن بيان حقيقت روابط علماء و مردم، ديدگاههاي مزبور را چگونه ارزيابي ميكنيد؟پاسخ
با وجود رابطة وثيق و عميق بين مردم و علما، همان طور كه در سؤال آمده، بعضي اين ارتباط را به گونهاي ديگر ميبينند (تفكر مريد و مرادي يا قيّم مآبانه) و آن را طبق خواست علما تلقي ميكنند، اين نظر از دو حالت بيرون نيست؛ يا واقعاً به رمز و راز اين ارتباط عميق آگاه نيستند، يا آگاهانه بر اساس تغامل چنين اظهار ميدارند.در هر حال، ما بر حسب انتظار شما و اطلاعرساني به حقجويان، وظيفة خود ميدانيم، به عوامل اين ارتباط عميق ـ هر چند به طور گذرا ـ اشاره كنيم، پيش از هر چيز ابتدا بايد ديد روحاني كيست؟ و در چه محيطي پرورش مييابد؟تعريف روحاني
روحاني يك عالم ديني است كه در راه تزكيه و تعليم و تلاوت به فراخواندن آيات خدا بر مردم ميكوشد و در حقيقت كار پيامبران را ادامه ميدهد.[1]«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»[2]روحاني مسئوليت تلاوت آيات خدا بر مردم، تزكيه مردم، و نشان دادن راه زندگي سالم و سعادت آفرين به مردم را، بر پاية تعاليم خدا، بر عهده گرفته است. ايفاي اين مسئوليت خطير ايجاب ميكند كه او قبلاً به خوبي تعليم و تربيت شود. و در محيط باصفا همراه با صميميت و اخلاص و معنويت، پرورش يابد و آن محيط حوزههاي علوم ديني است، محيط زهد و قناعت... روح حاكم بر اين محيط روح خدايي است و افراد فاقد ويژگيهاي مزبور، افراد استثنايي و مخالف روح اين حوزهها هستند. تقدم و احترام واقعي در اين محيط جز بر بناي علم و تقدس و تقوا نميتواند باشد.علما همان انسانهاي وارستهاي هستند كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ دربارة آنان مي فرمايند:
«رحم الله قوماً كانوا سراجاً و منارا، كانوا دعاة الينا بأعمالهم و مجهود طاقتهم»[3]؛
خداوند رحمت خويش را نصيب كساني كند كه مانند چراغ فروزان و مشعل سوزان، راه ديگران را روشن ساختند، مردمان را به راه ما فراخواندند و با تمام توان و قدرت عملي خود، حق را روشن ساختند.»عالمان دين با كردار خويش، چراغ راهنمايي هستند كه درس علم، ايثار، شهامت، سادهزيستي، پاسداري از فرهنگ، مبارزه با ستم، فقر و محروميت را نشان دادهاند.
«الفقهاء امناء الرّسل»[4] و «العلماء ورثة الانبياء»[5]با اين توصيف سزاوار است اينك عوامل ارتباط وثيق بين مردم و روحانيت را مورد شناسايي قرار دهيم:
عوامل ارتباط وثيق بين مردم و علما
روحانيون واقعي در دل مردم جاي دارند، و مردم به آنان از صميم قلب عشق ميورزند، حال رمز دراز اين محبت در چه نهفته است؟ در يك نگاه كلي ميتوان گفت: صفات ارزشمندي چون قناعت، شجاعت، زهد و سادهزيستي، طلب علم، اخلاص، استقلال و عدم وابستگي و مهمتر از همه احساس مسئوليت در برابر مردم، روحانيت را زنده و ماندگار و محبوب دلها ساخته است، با اين وجود تبيين همه عوامل رابطهساز يا مباني نفوذ روحانيون، خارج از حوصله يك نوشتار كوتاه است، لذا به برخي از مهمترين آنها اشاره ميكنيم:1. مردمي بودن
روحاني كسي است كه با تمام اندوختهها و سرمايههاي علمي و عملي در بين مردم در ارتباط با سعادت و آسايش مردم تلاش و فعاليّت ميكند، دايماً در تماس مستقيم با مردم است، اگر امام جماعت است، اگر منبري است، در هر مقام و موقعيتي كه قرار بگيرد، با مردم عبادت ميكند و براي مردم سخنراني ميكند، سخنرانياش براي عموم مردم است، او خود را متعلق به يك صنف خاص نميبيند، به گفته شهيد بهشتي، روحاني و مردم مثل ماهي ميماند و آب، روحاني با مردم و در مردم زنده است بدون مردم و دور از مردم نميتواند رسالتش را ايفاء كند.»[6]اين رابطه صادقانه با مردم است كه از روحانيت يك گروه مهندسي مورد اعتماد جامعه ساخته است.2. زهد و قناعت
سادهزيستي يكي از ارزشهاي والا در فرهنگ اسلامي است كه در تعاليم اسلامي تحت عناوين، زهد، اعراض از دنيا و اجتناب از تجملات و اسراف از آن مطرح ميشود، روحانيت با اقتدا كردن به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ چنين شيوه ارزشمندي را برگزيدهاند، كه آثار و بركات فراواني در پي دارد از جمله؛ بهرهمند شدن از مواهب معنوي و روحاني، ايجاد روحيه ايثار و آزادگي و قناعت در شخص را ميتوان برشمرد. و مهمترين اثر اجتماعي آن، همدردي و شركت عملي در گرفتاريهاي توده مردم است.عالمان وارسته در طول تاريخ اين افتخار را حفظ كردهاند كه زندگي خود را هم سطح با طبقات محروم و متوسط جامعه حفظ و تطبيق دادهاند به عنوان نمونه، شيخ انصاري (ره) آ ن فقيه فرزانه ميگويد: من يك فقير هستم، بايد مانند يك نفر فقير زندگي كنم.»[7] زندگي پرافتخار امام راحل (ره) و يارانش در عصر حاضر نيز بيانگر فرهنگ ساده زيستي است. امام (ره) فرموده بودند: به آقاي اشرفي بگوييد يك خانه بزرگ و امن و مناسب با شأن خودشان تهيه كنند. ولي آيت الله اشرفي در جواب گفته بود: من بيش از چند روز ديگر زنده نيستم! و همين منزل خوب و مناسب است، از جهت امنيتي هم انشاءالله خطري ندارد.»[8]هر وقت پيشنهاد ميشد خانهاش را تعمير كنند، ميگفت: «اگر راست ميگوييد، برويد خانه فقرا را تعمير كنيد. و همين براي من بس است. بسياري از مردم در زير چادرها (در زمان جنگ) آواره هستند؛ و امام و رهبر من در جماران روي موكت زندگي ميكند. من چگونه اجازه بدهم كه خانهام را تعمير و بازسازي كنند.»[9]يكي از نمونههاي مردان بزرگ الهي، حضرت آيت العظمي بهجت دام ظله العالي است كه زندگي ساده و بيآلايش ايشان الگوي خوبي در اين زمينه است، منزل ايشان بسيار كوچك و داراي دو يا سه اتاق است. با همان گليمهاي كه از چهل پنجاه سال پيش داشتند. وضع منزل ايشان پس از مرجعيت هيچ تغييري نكرده، جايي براي ملاقات با بازديد كنندگان ندارد، به همين دليل اعياد و مراسم سوگواري ائمه ـ عليهم السّلام ـ در مسجد فاطميه قم، انجام ميشود.[10]دربارة وضعيت زندگي مقام معظم رهبري نيز خاطرهها فراوان است، و در اين جا به ذكر يك نمونه بسنده ميكنيم، يكي از بستگان ايشان نقل ميكند: در سال 1368 در جريان انتقال وسايل منزل مقام معظم رهبري به منزل فعلي كه پس از تصدي مقام رهبري صورت گرفت، چيزي عجيبي كه ذهن ما را متوجه خود كرد اين بود كه هيچ وسيلهاي در اين خانه نو و جديد نبود... همه اثاثيه منزل مال حدوداً پانزده تا بيست سال پيش بودند و فرشهاي كهنهاي كه معلوم بود از جهيزية خانم ايشان است.[11]3. پيشگام بودن در ميدان عمل
روحانيت اصيل در تبليغ و دعوتشان از شيوه انبياي الهي و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ الهام گرفتهاند، آن گونه كه امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «اي مردم به خدا سوگند شما را به طاعتي دعوت و تشويق نكردهام، مگر آن كه خود بدان سبقت گرفتهام و از كاري منع نكردهام جز اينكه قبلاً خود آن را ترك كردهام.»[12] اين پيشگامي و به استقبال خطر رفتن است كه يك انسان يا يك نهاد اجتماعي را محبوب دلها ميسازد.حامد آلگار، انديشمند مسلمان آمريكايي، در كتابي كه وقايع تاريخي ايران را از دوره قاجار بازگو نموده است مينويسد: در طول دويست و پنجاه سال دورة قاجاريه، علماي شيعه همواره درگير مبارزه با سلاطين و در كادر رهبري نهضتهاي ضد سلاطين بودهاند.[13] نه تنها در اين دوره كه مطالعة كارنامه روحانيت اين نكته را به خوبي روشن ميكند كه روحانيت شيعه همواره در كنار مردم بوده و به سود آنان قيام ها كردهاند، و در اين قيام نيز پيشگام بودهاند. مانند، جنبش ضد استعماري تنباكو، انقلاب عراق عليه قيمومت انگلستان، نهضت مشروطيت عليه استبداد و نهضت امام خميني(ره) كه آن از پانزده خرداد 1342 شروع و هنوز ميليونها دل را در سراسر جهان در گرو خود دارد.در همين راستا شيخ محمد خياباني (ره) اثرات اين پيشگامي را چه زيبا به تصوير كشيده و متذكر مي شود: «استقلال هر ملتي، شرافت اوست اگر نتوانيم كشور خود را نجات بدهيم و شرافتمندانه زندگي كنيم، لااقل در راه وطن جان خواهيم داد، زيرا در چنين مواقع خطرناك و حساس، زنده ماندن محو شدن است.»[14] اين احساس فداكاري و روحية پيشگامي در هر نهادي تجلي پيدا كند، محبوب دلها ميشود.4. اخلاص و تعهد
بدون ترديد اخلاص در عمل و تعهد در برابر خدا و مردم، از ارزشهايي است كه هر كسي يا هر نهادي به آن برسد، رابطه او با خدا و مردم استوار و عميق خواهد بود. علماي راستين از چنين ويژگيهايي برخوردار بودهاند. به فرموده امام امت (ره) :«در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سرنيزه بوده است، نه سرمايه پولپرستان و ثروتمندان، بلكه هنر صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيدهاند.»[15]
گفتني در اين زمينه زياد است، به طور نمونه ميتوان به اخلاص علامه طباطبايي (ره) اشاره كرد، هنگامي كه يكي از علماي حوزة علميه قم از تفسير عظيم الميزان در حضور ايشان تعريف ميكند، علامه با نيم نگاهي به ايشان ميفرمايد: «تعريف نكن كه خوشم ميآيد، و ممكن است خلوص و قصد قربتم، از بين برود»[16] و آنگاه كه يكي از اساتيد دانشمند حوزه رساله خود را براي نظريابي خدمت علامه ميدهد. ايشان پس از مطالعه ميفرمايد:
«چرا دعاي شخصي كرديد؟ (بارالها توفيق فهم الهي را به اينجانب مرحمت بفرما)، چرا در كنار سفرة الهي ديگران را شركت ندادي تا آنجايي كه خودم را شناختم، دعاي شخصي در حق خود نكردم.»[17]
5. ارشاد و هدايت
روحانيت رسالت الهي دارد، زيرا ارشاد مردم به سوي توحيد و عبوديت خداوند متعال، عملي است پيامبرگونه، و از ارزشمندترين اعمال به شمار ميآيد، خداوند حاملان اين رسالت مهم را اين گونه ستوده است: «و من احسن قولاً ممن دعا الي الله و عمل صالحاً»[18] كيست نيكوتر در سخن از آنكه به سوي خدا بخواند و كردار نيك انجام دهد.» ارزش انجام اين رسالت (هدايت انسان به سوي خدا) به تصريح پيامبر اكرمـ صلّي الله عليه و آله ـ فراتر از حاكميّت بر جهان يا آنچه كه آفتاب بر آن ميتابد است.[19] ارشاد و هدايت به سوي حق، بهترين وسيله ارتباط مردم با روحانيت است. چون هدايت نعمت است و كسي كه مردم را به اين نعمت معنوي برساند، و حق را به آنان بنماياند، مردم نيز او را دوست ميدارند چنانكه به پيامبران و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ عشق ميورزند. مردم از زبان روحانيت سخنان خدا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امام ـ عليه السّلام ـ را ميشنوند، و چه خدمتي بالاتر و والاتر از اين كه روحانيت واسطه اين مهم هستند.يكي از شخصيتهاي ماركسيست كه با علامه طباطبايي (ره) به بحث و گفتوگو نشسته و سرانجام موحد و مسلمان گرديد، شخصيت علامه را اين گونه بازگو ميكند: «آقاي طباطبايي مرا موحد كرد. هشت ساعت ما با هم بحث كرديم. يك كمونيست را الهي و يك ماركسيست را موحد كرد. او حرف توهينآميز هر كافري را ميشنيد و نميرنجيد و پرخاش نميكرد.»[20]2. بنابراين اينگونه ارشاد و هدايت است كه رابطة مردم با روحانيت را استحكام ميبخشد.در يك جمعبندي، با اشاره به برخي از مهمترين عوامل محبت بين مردم و روحانيت ميتوان گفت، علما نه تنها پاسداران اعتقادات و ارزشهاي مردم هستند بلكه خدمتگزاران واقعي مردم نيز مي باشند آثار ماندگار علما در تمامي زمينهها بهترين گواه بر اين مدعا است. اميد ميرود با مطالعة دقيق در زندگاني علما و تأمل در كارنامه وزين روحانيت، بيش از پيش به واقعيت دست پيدا كنيم پس رابطة علما و مردم نه بر اساس انديشة مريدي و مرادي است و نه تفكّر قيم مآبانه، بلكه رابطهاي مبتني بر عواملي است كه در هر فردي و هر نهادي تجلي پيدا كند، محبتآفرين ميشود، و محبوب مردم قرار ميگيرد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. جمعي از پژوهشگران حوزة علميه قم، گلشن ابرار، (قم: معروف، 1379)، دورة دو جلدي.2. حامد الگار، نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت، ترجمه ابوالقاسم سري، تهران، طوس، چ 2، 1359.3. امام خميني (ره) ، تبيان، دفتر دهم، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ، 1374.[1] . بهشتي، مجلة حوزه، ارديبهشت 1363، شمارة 4، ص 29.[2] . جمعه/2.[3] . ابن شعبه الحرّاني، تحف العقول، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ پنچم، 1394، هـ ، ص 221.[4] . بحار الانوار، ج2، ص36. ورك: اصول كافي، ج1، ص58، كتاب فضل العلم، باب المستاكل بعلمه و المباهي به، حديث 5.[5] . اصول كافي، ج1، ص42 «كتاب فضل العلم»، «باب ثواب العالم و المتعلم» حديث 1.[6] . بهشتي، مجلة حوزه، پيشين، ص 30.[7] . انصاري، مرتضي، زندگي شيخ انصاري، ص 86، به نقل از مجلة حوزه، سال دوّم، شمارة 7، ص 6.[8] . جمعي از پژوهشگران، گلشن ابرار، قم، نشر معروف، 1379، ج 2، ص 903.[9] . همان.[10] . مصاحبه مصباح يزدي، دربارة زندگي آيت الله العظمي بهجت، قم، مؤسسة فرهنگي يمين، 1378، ص 35.[11] . قطبي، هادي، در ساية خورشيد، قم، 1381، ص 92.[12] . الگار، حامد، نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت، ترجمه ابوالقاسم سرمي، تهران، انتشارات طوس، چاپ دوم، 1359، ص 5 به بعد.[13] . همان.[14] . جمعي از پژوهشگران حوزة علميه قم، گلشن ابرار، قم، انتشارات معروف، 1379، ج 1، ص 462، ج 7، ص 186.[15] . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفة نور.[16] . گلشن ابرار، پيشين، ص 871، 872.[17] . همان.[18] . فصلت/33.[19] . مجلسي،محمد باقر،بحارالانوار،بيروت،مؤسسة الوفا،چاپ دوم،1403هـ،ج97،ص34،ج19،كتاب الاجهاد و المرابطه.[20] . گلشن ابرار، پيشين، ص 871.