قصاص مايه حيات
آنچه در ذيل به طور مختصر ميآيد نقدي است به برخي از مطالب مطرح شده توسط «آقاي اكبر گنجي» تحت عنوان، «بازدارندگي ازراه ايجاد ترس» كه در نشريه اعتماد درج شده است. ايشان كه با مساعدت مسئولين محترم نظام در بيرون از زندان مرخصي خود را سپري ميكند. در اقدامي گستاخانه و مخالف با منطق قرآن و به تقليد از روشنفكرنماهاي غربي و لائيك و همپالكيهاي گذشته خود كه حكم قصاص را غير انساني ميدانستند. در فرازهايي از نوشته خود آيات نوراني مربوط به قصاص را زير سؤال برده و در حالي كه خواهان لغو مجازات اعدام شده مينويسد: عالمان علم الاجتماع نشان دادهاند كه اعدام قاتلان يا ديگر مجرمان، هيچ تأثيري در كاهش قتل و جرايم يا پيشگيري از آنها ندارد. لذا در بسياري از جوامع دمكراتيك بر اين مبنا مجازات اعدام لغو شده است.[1]بيترديد حق حيات و زندگي در مكتب حياتبخش اسلام از اهميت و عظمت ويژهاي برخوردار است و تا زماني كه اين حق مسلم براي افراد يك جامعه تأمين نگردد جايي براي ساير حقوق نخواهد بود به دليل اينكه ساير حقوق فرع اين حق به حساب ميآيند.قرآن كريم كشتن ـ انسانها را شديداً مذمت نمودهاند تا آنجا كه ميفرمايد: «من قتل نفساً بغير نفس او فسادٍ في الارض فكأنّما قتل الناس جميعاً و من احياها...» هر كس نفسي را بدون حق و يا بيآنكه فساد در زمين كرده ، بكشد مثل آن باشد كه همه مردم را كشته است و هر كس نفسي را حيات بخشد «از مرگ نجات بدهد» مثل آن است كه همه مردم را حيات ببخشد[2].با توجه به اين آيه و رواياتي كه از ائمه در اين باب وارد شده اهميت حق حيات براي انسانها از ديدگاه اسلامي روشن شد. اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه آيا حق حيات امر ثابت، تغيير ناپذير و امري مطلق است؟
آيا حق حيات براي جاني و مفسد و قاتلي كه با عمل خود امنيّت جامعه و افراد جامعه را بر هم زده ثابت است؟
عدهاي معتقدند حق حيات امر ثابت و غير قابل تغيير است بنابراين از نظر آنها مجازات اعدام و قصاص بايد لغو گردد و در مقابل مكاتب ديگر از جمله اسلام معتقدند كه حق حيات براي فرد تا آنجا محترم است كه زندگي انسان ديگر يا امنيت جامعه را به خطر نيندازد[3] و اين يك امر عقلي است و بهمين دليل از بين بردن افراد خطرناك، گاه بهترين روش و وسيله براي رشد، تكامل و امنيت اجتماع است. در علم طب و كشاورزي و دامداري حذف موجودات خطرناك يك اصل علمي است و به پيروي از اين روش علمي و عقلي است كه عضو فاسد را براي حفظ بدن قطع ميكنند و يا بخاطر نمو گياه شاخههاي مضر و مزاحم را ميبُرند و يا حيواناتي كه بيماري خطرناك و مسري دارند از بين ميبرند.كساني كه كشتن قاتل را در فقدان فرد «ديگر» و ناقض حق حيات ميدانند تنها ديد فردي دارند و اگر صلاح، رشد و امنيّت جامعه را در نظر بگيرند هرگز حكم اعدام و قصاص براي مجرمين را غير انساني معرفي نميكنند، در همين زمينه دين اسلام كه كاملترين و جامعترين مكاتب است با عنايت به اين مطلب هم، طرح و برنامه عادلانه و منطقي را ارائه كرده است تا بتواند جلوي ازدياد و تكرار حوادثي مانند قتل، فساد، ناامني و... كه حيات جامعه را به خطر مياندازد. گرفته شود.
و آن برنامه گنجاندن مجازات اعدام و قصاص در قوانين جزائي اسلام براي برخي از جرايم خاص و اين مطلبي است كه نميتوان آن را انكار كرد براي اثبات اين ادعا به ذكر دو آيه از قرآن اكتفا ميكنيم قرآن صريحاً ميفرمايد: «و كتبنا عليهم انّ النفس بالنفس»[4] و يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص فيالقتلي... اي كساني كه ايمان آوردهايد قانون قصاص در مورد كشتگان بر شما چنين مقرر شده...[5]»
در ادامه آيه ميفرمايد: «و لكم فيالقصاص حيوه يا اولي الالباب» گويا آيه در مقام پاسخ به يك سري ايرادها است كه به حكم قصاص بخصوص از سوي روشنفكرنمايان مطرح ميشود، قرآن ميفرمايد: حكم قصاص براي جامعه انساني تأيين كننده حيات و زندگي است قصاص يك برخورد و انتقام شخصي نيست بلكه تأيين كننده امنيت اجتماعي است در جامعهاي كه متجاوز قصاص نشود عدالت و امنيت از بين ميرود و آن جامعه گويا حيات ندارد و لذا ميفرمايد:
اي صاحبان خرد براي شما در قصاص كردن حيات و زندگي است[6] اين روش و دستور قرآن در سيره پيامبر به عيان ديده ميشود كه وجود مقدس پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مواردي از حكم اعدام براي مجرمين استفاده نمودهاند، بعنوان مثال در جنگ بدر كه با پيرزوي مسلمانان به پايان رسيد و تعدادي از افراد دشمن به اسارت مسلمين در آمدند در يكي از منازل به نام تنگه صفرا، پيامبر دستور داد نضربن حارث و عقبه بن ابي معيط كه از دشمنان سرسخت مسلمانان بودند را اعدام كنند مسلماً كشتن اين دو اسير روي مصالح عمومي اسلام بودهاند، نه به منظور انتقامجوي زير آنان از سران كفر و طراّح نقشهاي ضد اسلامي بودند اگر آزاد ميشدند باز به كارهاي خطرناكي دست ميزدند.[7]و همچنين دستور اعدام دست جمعي سران يهودي قبيله بنيقريظه بعد از پيروزي مسلمين بر كفار مكه در جنگ خندق به علت خيانت[8] و موارد ديگر.
آيا با اين وجود ميتوان حكومت پيامبر را بخاطر اجراي حكم اعدام براي مجرمين در موارد خاص حكومتي غير دموكراتيك و خشن خواند؟حال با توجه به وجود حكم اعدام در اسلام و صريح آيه قرآن در مورد آن واجراي آن توسط پيامبر و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ درخواست لغو مجازات اعدام چه معنائي ميتواند داشته باشد؟ و همچنين گفتن اين مطلب كه مجازات اعدام براي قاتلان و ديگر مجرمان هيچ تأثيري در كاهش قتل و جرايم يا پيشگيري از آنها ندارد. چگونه قابل توجيه است گويا نويسنده مقاله علم عالمان علم الاجتماع را بالاتر از علم خداوند متعال ميداند كه اين گونه بيمهابا بر خلاف نص قرآن كه قصاص را مايه حيات جامعه ميداند ايراد سخن ميكند. آيا منظور از اصلاحات كه ايشان مدعي آن بودند و هستند تغيير قوانين اسلام است همان مطلبي كه همفكرايشان چندي پيش آن را خواستار شدند و گفتند براي پيشبرد اصلاحات بايد دين تغيير كند؟ حال چرا اين اهانتهاي صريح به احكام قرآن تكرار ميشود و آقايان اصرار بر تداوم آن دارند سؤالي است كه ايشان و همفكران ايشان بايد به جامعه مسلمان و مؤمن ما جواب بدهند.به اميد اينكه در سايه عمل به تمام قوانين نوراني اسلام جامعهاي عاري از زشتيها و ناامنيها و.. را تجربه كنيم.
[1]. ضميمه روزنامه اعتماد، ص 3، مقاله اكبر گنجي، 5/6/81.[2]. سوره مائده (32).[3]. ر.ك، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، درآمدي بر حقوق اسلامي، ص249.[4]. سوره مائده آيه 45.[5]. سوره بقره، آيه 178.[6]. تفسير نور، ج1، ص 354.[7]. سيره ابن هشام، ج2، ص 645.[8]. سره ابن هشام، ج2، ص 140.حسن غريب