كاريزماي خداجو - كاريزماي خداجو نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

كاريزماي خداجو - نسخه متنی

علي اكبر عالميان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كاريزماي خداجو

چهارده قرن پس از بعثت نبي مكرم اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مردي از پرورش يافتگان مكتب راستين او از مشرق زمين برخاست و با تأسي از منش و روش صالحان برگزيده خدا، بسان جدش حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ در برابر منكر مسلم دوران و همه طواغيت زمان سرو گونه قد برافراشت و طومار تباهي و ظلم را در هم پيچيد. امام سيد روح الله خميني، مانند مقتدايش حضرت محمد بن عبدالله ـ صلّي الله عليه و آله ـ، كنگره هاي ظلمتكده انزوا و مهجوريت دين و ايمان و يكتاپرستي در جهان معاصر را به لرزه درآورد و نسيمي جان افروغ بر جان هاي خسته بندگان طالب حق دميد و به اين ترتيب انقلابي را رهبري كرد كه به تعبير دانشمند سرشناس كانادايي ـ رابرت كالستون ـ «معجزه ايست كه از سوي خداوند حمايت مي‌شود»[1] اين اعجاز بزرگ قرن با رهبري هوشمندانه خميني كبير به حقيقت پيوست و «اولين پيروزي مسلمين بر غرب، از قرن 16 به اين طرف محسوب مي شد.»[2]

در اين ميان پرسشي كه ذهن هر متأملي را به خود مشغول داشته است، و رمز و راز موفقيت و محبوبيت رهبر فقيد اين نهضت عظيم است به طوريكه، همين شهرت همراه با مودت، سيل خروشان ملت به ظاهر خاموش را به راه انداخت و بساط حكومت حاكمي را در هم كوبيد كه به زعم بسياري از صاحب نظران، نيرومندترين پادشاه جهان محسوب مي شد. از اين مهم تر آنكه همين اقتدار، در برابر قدرت هاي شيطاني و استكباري دنيا نيز ادامه يافت و حمايت و محبت ملت ايران نسبت به آن فقيه مجاهد بيش از پيش افزايش يافت. در تحليل اين رمز و راز سخن بسيار گفته شده است ولي پاسخ كامل را هفته نامه آبزرور چاپ لندن داده است به طوري كه در اين مورد مي نويسد: «غرب هرگز نفهميد كه چرا شاه سقوط كرد و چرا يك روحاني توانست كشوري را در تب انقلاب بيفكند... و غرب را با احياء بنيادگرايي اسلامي به لرزه درآورد.»[3]

البته نگارنده بر اين عقيده كه «شخصيت امام خميني پيچيده و غيرقابل تحليل است»، تأكيد نمي‌كند، بلكه معتقد است براي شناخت اين شخصيت جاودانه بايد به تمام جوانب آن نگريست به ويژه آنكه حكمت و مشيت الهي در شكل گيري ابعاد شخصيتي امام خميني نقشي اساسي دارد و طبق مصداق بارز و روشن «انّ الله في كلِّ خَلَف عُدولاً يَنْفونَ عَنْهُ تَحْريفَ المُبطلين» وجود پربركت او جنبه اي ديني و مكتبي به خود مي گيرد. از جمله تحليل هايي كه پيرامون امام امت (ره) مطرح گرديده است، بحث چگونگي «كاريزما» بودن شخصيت ايشان است.

در اين بين روزنامه «ايران»[4]با چاپ مقاله اي از «فرخ مشيري»، موضوع كاريزما در رهبري انقلاب ايران را مورد بحث و بررسي قرار داده است. در قسمت دوم اين مقاله به نقش و جايگاه امام خميني در انقلاب اسلامي پرداخته و ضمن تأييد برخورداري ايشان از عنصر «كاريزما» علت اصلي اين امر را نفوذ دستگاه روحانيت و نقش مرجعيت مي داند. در تحليل و تبيين اين مسئله ابهاماتي صورت پذيرفته است كه نقد و بررسي همه جانبه اي را مي طلبد اما نگارنده معتقد است در همين مجال كوتاه مي توان به برخي از اين شبهات پاسخ گفت:

الف) كاريزما

همانطوري كه نويسنده آن مقاله پيرامون تاريخچه بحث كاريزما، مطالبي بيان داشتند، ما نيز با ذكر نكاتي،‌ بحث كاريزما و مباني آن را به اجمال توضيح مي دهيم: كاريزما لغتي يوناني است به معناي «موهبت الهي» مانند توانايي معجزه كردن يا پيش بيني حوادث آينده است. «ماكس وبر» اين اصطلاح را از مورخ مذهبي و نظريه پرداز آلماني «رودلف سم» به عاريت گرفت. وِبر از اين مفهوم براي تقسيم بندي انواع سيادت سياسي (بر اساس نوع مشروعيت) بهره گرفت و آن را در كنار دو نوع سيادت ديگر، يعني سيادت قانوني و سيادت سنتي قرار داد.[5]

او مجموعه اي از ويژگيها را براي رهبري كاريزمايي ذكر مي كند از جمله آنكه:

1. داراي ويژگي خاص است به طوري كه از افراد عادي جدا انگاشته مي شود. منشأ اين ويژگي، الهي يا منحصر به فرد تلقي مي شود.

2. توسط آنهايي كه در معرض سيادت كاريزمايي هستند پذيرفته مي شوند، به ديگر سخن، در ذهن پيروان و شاگردان مثبت ارزيابي مي شوند. از اين گذشته صفات فردي نظير: قدرت كلام و سخنوري، نوع صدا، كيفيت چشمان و نگاه، اعتماد به نفس، قدرت تحمل، پرتوان بودن، اتكاي به نفس، عزت نفس بالا، داشتن شم درك نياز ديگران و... در وجود يك رهبر كاريزما وجود دارد.

ب) امام خميني، رهبر كاريزمايي

در فرهنگ سياسي شيعه، عنصر كاريزمايي معناي مخصوص به خود دارد. در مكتب شيعه، اصلي ترين اسطوره كاريزمايي مفهوم امامت است. پس از تحقق اين مفهوم كه البته شامل معصومين ـ سلام الله عليهم ـ مي شود، بحث جانشين سازي اسطوره اي شكل مي گيرد كه به عنوان يكي از تئوري هاي مورد بحث درباره كاريزما، از جايگاه ويژه اي برخوردار است. تبيين كاريزمايي بودن شخصيت امام خميني در همين چارچوب قابل بحث و ارزيابي است. زيرا محققان معتقدند كه كمتر فردي مي‌تواند بدون داشتن حداقلي از ويژگي هاي عمومي شخصيت كاريزمايي، حتي در آماده ترين محيط نيز به رهبر كاريزمايي تبديل شود. در مورد امام (ره) اين ويژگي هاي فردي، به حداكثر ممكن وجود داشته است. به عبارت ديگر، جانشين سازي ايشان با اسطوره هاي فرهنگي شيعي، برخلاف بسياري ديگر از موارد جانشين سازي رهبران كاريزمايي دنيا، جانشين سازي واقعي است چرا كه ايشان بسياري از صفات مورد جانشين سازي را واقعاً دارا بود.

ج) دلايل وجود كاريزما در امام

نويسنده مقاله‌ مزبور، كاريزمايي بودن امام را بيشتر محصول انتساب ايشان به دستگاه روحانيت و مرجعيت ديني مي داند او منكر كاريزمايي شخص امام نيست ولي اين جنبه را غيرقابل مقايسه با دستگاه روحانيت مي داند. راقم اين سطور نيز به كاريزمايي بودن دستگاه روحانيت ايمان دارد، اما سؤال اينجاست كه اگر انتساب به اين نهاد، دليل بر تشكيل كاريزماي شخصيتي است، پس چرا بسياري از علماء و روحانيون سرشناس به اين مهم نائل نشدند؟

از همين روي مي توان تصريح كرد كه هر چند روحاني و مرجع بودن ايشان بي تأثير در كاريزماي شخصي او نيست اما بي گمان ابعاد شخصيتي و روحي اين مرد بزرگ علت اصلي تشكيل اين عنصر مهم است چرا كه با ذكر اجمالي برخي از شاخصه هاي شخصيتي ايشان اين مدعي اثبات خواهد شد:

1. ويژگي هاي خاص

ويژگي هاي منحصر به فرد در طول حيات ايشان، بيانگر كاريزما بودن امام خميني (ره) مي باشد:

I . زندگي شخصي و خانوادگي

صميميت و خوش رفتاري با اطرافيان، رعايت ادب و احترام براي ديگران، رعايت كرامت انساني حتي براي كودكان، عدم محول نمودن امور خود به ديگران، كمك به خانواده، ساده زيستي، قناعت، صبر و خويشتنداري، نظم و انضباط، دلجويي از ديگران...

I I . زندگي اجتماعي

اجتناب از مريدپروري، خوش بيني نسبت به انسان ها، صراحت در گفتار و روابط اجتماعي، مراعات آداب اجتماعي و اخلاقي و...

III . زندگي سياسي

صداقت، شجاعت، اصولگرايي، قانونمندي، خطرپذيري، اعتماد به نفس، ‌عزت نفس و...

IV. زندگي علمي

جامعيت، سخت كوشي، تلاش جهت مطالعه و تحصيل، ‌تربيت شاگردان ممتاز و...

V. زندگي معنوي و عرفاني

بسياري از صفات استثنايي امام كه تاكنون مورد بحث اجمالي قرار گرفت، تجلي همين روح عرفاني است. اگر بپذيريم كه عارف كامل كسي است كه محو اراده خداوند است و جز رضاي او قدمي برنمي دارد، آنگاه صفات استثنايي فرد عارف نيز در سايه اين روح عرفاني قابل درك است. بر اين اساس، شجاعت استثنايي،‌ عزت نفس استثنايي، صبر و بردباري استثنايي، سرسختي و ايستادگي استثنايي و... همگي محصول سلوك عرفاني و سركوب هواي نفساني است. به علاوه، شاگردان و پيروان امام، كرامات و اعمال خارق العاده اي در مورد ايشان نقل كرده اند كه تجلي روح عرفاني و سلوك معنوي ياد شده به شمار مي آيد، از قبيل شفاي مريضان با دعاي ايشان يا پيش بيني حوادث به ويژه انقلاب و... برخي از تصميم گيري هاي ايشان، آن چنان غير قابل درك با موازين عقل معمولي است كه از نظر ناظران معتقد، جز با ارتباطات مافوق بشري قابل تحليل نيست.[6]

2. پذيرش از سوي پيروان

اغلب ويژگي هاي شخصيتي امام، تأثيرات مثبتي از نظر ايجاد و تقويت تصوير كاريزمايي در ذهن پيروان داشته است. به عنوان نمونه؛ شجاعت و ريسك پذيري شخصي رهبر، موجب تقويت اعتماد نسبت به او در ميان پيروان مي شود، زيرا آنها در مي يابند كه رهبر براي منافع شخصي خود، آنها را به مسلخ نمي فرستد، عزت نفس و اعتماد به نفس، در پيرو، تصوير قدرتمندي از رهبر و پايداري او بر سر هدف ايجاد مي كند، صداقت و اصول گرايي همراه با ساده زيستي و رعايت حقوق ديگران، پيرو را قانع مي كند كه خود رهبر نيز، ‌به شعارها و اهدافش عامل است و از آن مهمتر، اين اعتقاد و عمل؛ تا حدي است كه امكان مصالحه و معامله بر سر منافع و عقايد پيروان وجود ندارد؛ محبت ورزي، رعايت احترام و مردم داري همراه با فروتني، محبت و گرايش پيرو را نسبت به رهبر بر مي انگيزاند.

كرامات عرفاني امام نيز، موجب تقدس بخشي به او شده و در ديده مردم همچون اولياي الهي و مقدسين فوق بشري جلوه گر مي شود. البته تأثيرات كاريزمايي شخصيت امام، محدود به موارد مذكوره نيست،‌ بلكه ارادتمندان بسياري تحت تأثير سيماي خوش، قدرت نگاه، نحوه سخن گفتن، نحوه راه رفتن و.

.. ايشان قرار گرفته اند. كوتاه سخن آنكه، شكل گيري عنصر كاريزما در نهاد امام خميني، معلول شخصيت والا و طينت پاك ايشان است كه البته انتساب ايشان به دستگاه روحانيت و مرجعيت در بالندگي اين امر بي تأثير نبوده است اما بي انصافي است اگر اين عنصر را بيشتر به روحاني يا مرجع بودن ايشان مرتبط بدانيم.

د) كاريزماي تبعيدي

نويسنده مقاله مي نويسد: «... به علت تبعيد 16 ساله امام به خارج از كشور، احتمال بسيار اندكي وجود دارد كه رابطه كاريزمايي با هر درجه از اهميت بين وي و اكثريت عظيمي از ايرانيان به وجود آمده باشد.» در حقيقت او معتقد است كه دوري امام از وطن، موجبات قطع پيوند كاريزمايي با ملت ايران شده است، در حالي كه اين تحليل قابل قبول به نظر نمي رسد. سالهاي بين 1342 الي 1356، كشاكش سخت ميان كاريزما و ضد كاريزما بود. در اين دوران، شاه در جهت مقابله با كاريزماي امام دست به اقدامات وسيعي زد. اقداماتي از قبيل:

1. پخش شايعه وابسته نشان دادن امام به نيروها و جريان هاي خارجي مانند پخش شايعه ارتباط با عبدالقيس جوجو، عامل جمال عبدالناصر.

2. اقداماتي از قبيل ايجاد رقابت بين امام و ساير مراجع مانند فرستادن پيام تسليت به آيت الله حكيم به مناسبت رحلت آيت الله بروجردي.

3. پخش شايعاتي از قبيل سازش امام و شاه و... . اين اقدامات در دو جهت قطع فيزيكي پيوندهاي تقويت كننده كاريزما ميان رهبري و پيروان و همين طور تخريب علقه هاي عاطفي، اعتقادي و ارتباطي پيروان و عاشقان با امام انجام مي شد. اما اين ترفندها عملاً با شكست مواجه شد و وجهه كاريزمايي امام در طي اين دوران نيز به قوت خود باقي ماند. در سال هاي تبعيد، مريدان و شاگردان امام با تحمل مرارتهاي فراوان، ارتباط كاريزمايي ايشان با ملت را حفظ كردند:

آنان با اقداماتي از قبيل: چاپ و پخش رساله امام در جامعه، بازگويي فتاواي ايشان در منابر، پخش سخنان، نامه ها و پيام هاي امام، ذكر فضايل ايشان بر منابر كمك به فقرا و مبارزين از طرف امام و... نقش بسزايي در اين مسئله داشتند. اوج اين حركت در سالگرد 15 خرداد هر سال انجام مي پذيرفت كه واقعه 17 خرداد 1354 در مدرسه فيضيه، يك نمونه از آن بود. همين مسئله مبين به ياد داشتن مردم و علاقه آنها نسبت به رهبر تبعيدي خود بوده است.

عليرغم تلاش رژيم براي قطع پيوندهاي كاريزمايي، اما اين پيوند محفوظ ماند و با اوج گيري روند اسلام خواهي در اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 ش. رو به گسترش رفت. از اين گذشته؛ گزارش هاي ساواك در مورد ميزان انتشار رساله امام در ميان مردم[7] و اظهار نگراني نسبت به گسترش نفوذ مرجعيت ايشان،[8] اثبات كننده اين مدعاست كه رابطه كاريزمايي مردم با امام نه تنها از بين نرفته بود، بلكه افزايش نيز يافته بود.

به ويژه آنكه در سالهاي پاياني حكومت محمدرضاشاه جواناني كه ـ به زعم نويسنده مقاله ـ امام را نديده بودند، عشق او را به دل گرفتند و خالصانه از او طرفداري نمودند. البته در پايان ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه برخلاف ادعاي نويسنده، احترام دانشجويان و جوانان مذهبي نسبت به امامي كه اصلاً‌ او را نديده بودند به علت روحاني بودن ايشان نبود بلكه نگارنده معتقد است رابطه كاريزمايي امام و ملت به ويژه نسل جوان، يك «موهبت الهي» است كه نصيب هر انساني نخواهد شد، چرا كه خداوند هر انساني را كه بخواهد، عزت و محبوبيت مي بخشد. عشق جوانان نسل سومي انقلاب كه به سختي زمان امام را درك كرده بودند، در همين راستا قابل ارزيابي است.


[1] . مير احمد رضا حاجتي، عصر امام خميني، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ص 31.

[2] . دكتر ميشل جانسون، متخصص روابط بين الملل، نشريه ژئوپليتيكال استراتژيت، 21 ژوئيه 1986.

[3] . مير احمد رضا حاجتي، پيشين، ص 39.

[4] . روزنامه ايران، 14 و 15 بهمن 1383 ، ص 8.

[5] . ماكس وبر، اقتصاد و جامعه، ترجمه گروه مترجمين، تهران، انتشارت مولي، 1374، ص 274.

[6] . حسين حسيني،‌رهبري و انقلاب، پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي، تهران، 1381، صص 132 ـ 130.

[7] . سيد حميد روحاني، ‌بررسي تحليلي از نهضت امام، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ج 2، 1376، صص 794 ـ 793.

[8] . پيشين، ص 581.

علي اكبر عالميان



/ 1