خودباختگي ايراني؛ واقعيت يا توهم؟!
«تاريخ روشنگر نسلهاي آينده است و امروز قلمهاي مسموم درصدد تحريف واقعيات هستند، بايد نويسندگان اين قلمها را بشكنند.»[1]تلاش براي بيثبات نشان دادن وضعيت موجود جامعه ايران و تغيير در مواضع، ديدگاهها و آرمانهاي مردم مسلمان و بيگانهستيز ايران اسلامي نسبت به شيطان بزرگ ترفند بيهودهاي است كه شايد حتي براي محافل و رسانههاي غربي و آمريكايي نيز بيش از حد تكراري شده باشد. مدتي است كه برخي جريانات و گروههاي داخلي همنوا با بوقهاي تبليغاتي بيگانگان ادعا ميكنند كه ملت ايران از آرمانها و اهداف انقلاب رويگردانده و دل در گرو محبت دشمن اصلي انقلاب يعني آمريكا نهادهاند.ادعاي بسيار ناشيانه تغيير در مواضع و افكار عمومي مردم ايران نسبت به دولت متجاوز و سلطهگر آمريكا و آرزومند نشان دادن اين ملت جهت اشغال ايران از سوي آن دولت استكباري با هدف تأمين دمكراسي، توسعه، رفاه و حق و حقوق مردم! در حالي مطرح ميگردد كه جهانيان بر تشديد وضعيت اسفناك مردم افغانستان و عراق به دنبال اشغال اين دو كشور از سوي آمريكا نظارهگر بودهاند.چندي پيش يكي از نشريات در راستاي ترويج اين ادعاي بياساس به انتشار مقالهاي از همين مدعيان مورد بحث پرداخت[2] كه در اينجا به بخشي از مطالب وي اشاراتي خواهيم داشت. نويسنده در اين مقاله با طرح اين ادعا كه اكنون پس از گذشت 25 سال از تشكيل نظام جمهوري اسلامي، آمريكا به عنوان كعبه آمال مردم ايران تجلي يافته است!، به زعم خويش تلاش ميكند تا مردم ايران را نسبت به عواقب وخيم اين ذهنيت نادرست هشدار دهد. وي مقاله خود را اين چنين آغاز ميكند:«25 سال پيش كه شعار تشكيل جمهوري اسلامي، در دهان مردم ايران افتاد و رژيم پهلوي سرنگون شد. هيچ كس پيشبيني نميكرد كه امپرياليسم آمريكا با آن همه پرونده جنايت و شقاوت در جهان جنوب، امروز كعبه آمال و امامزادهاي شود كه بايد در ايران معجزه كند و مردم را از شر وضع موجود نجات دهد.»[3]وي در حالي كه از يك سو سعي ميكند اين ذهنيت را برخاسته از متن عموم جامعه خصوصاً جوانان ايران وانمود سازد، از سوي ديگر تلاش ميكند تا اين ديدگاه را نتيجه طبيعي و عكسالعمل عادي عملكرد ناصحيح مسؤولان و عدم موفقيت نظام جمهوري اسلامي در راه رشد و توسعه و تأمين اهداف و آرمانهاي انقلاب جلوه داده و به نوعي آن را تطهير نمايد:«نويسنده به هيچ وجه اعتقاد ندارد كه اين تحصيل كردگان و جوانان جاسوس، وابسته و يا مزدور آمريكا و غرب هستند بلكه معتقد است كه مواضع امروزي آنان عكسالعمل طبيعي و انعكاسي رفتار و عملكرد نيروهاي سياسي و حاكمان جمهوري اسلامي در 25 سال گذشته است... جامعه ما عليرغم امكانات مادي و معنوي براي قرارگرفتن در مسير رشد و توسعه در سال 57، در مسيري مخرب و ناسازگار با اهداف انقلاب طوري پيش رفته است كه بحرانهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، علمي، اخلاقي، مذهبي و... خود را نشان ميدهند...»[4]هر چند اظهارات فوق به دليل آن كه تاكنون بارها از سوي محافل تبليغاتي بيگانه تكرار ميشده، حاوي نكته تازهاي نيست لكن به نظر ميرسد توجه به دو نكته در اين خصوص ضروري است:1. حساب مردم فهيم و هوشمند ايران از يك عده اراذل و اوباش آشوبطلب، اخلالگر و يا حتي كساني كه تحت عناوين و القايي همچون روشنفكر، آزاديخواه، اصلاحطلب و... سعي ميكنند خود را سخنگوي اين ملت معرفي كنند، جداست. حكايت دلسپاري معدود فريب خوردگان و شيفتگان فرهنگ منحط غرب حكايت جديدي نيست. حكايت تقيزادهها، ميرزاملكمخانها و ديگر خودباختگاني كه در اوج استعمار و بهرهكشي از جوامع ستمديده و مظلوم، پيشرفت و ترقي خويش را در تقديم داوطلبانه ايران به دامان گرگان استعمارگر جستجو ميكردند[5] و به تعبيري براي فرار از ترس مرگ خودكشي را تجويز مينمودند، غمنامه تلخي است كه عليرغم ثبت در تاريخ اين مرز و بوم، هيچ گاه به حساب تفكر حاكم ايراني شناخته نشد.
مردم ايران هيچ گاه دخالتهاي قيم مأبانه و سلطه شوم و ناميمون آمريكا را در فاصله زماني كودتاي 28 مرداد 32 تا پيروزي انقلاب از ياد نبرده است. مردم ايران فراموش نكردهاند كه دولت مصدق توسط كودتاي آمريكايي 28 مرداد و دقيقاً در زماني شكست خورد كه براي مقابله با سلطه دو ابرقدرت روس و انگليس به جاي اتكاء به قدرت دين، معنويت و ايمان تودههاي گسترده مردم به اشتباه درصدد جلب حمايت دولت آمريكا برآمد. اين مردم خاطرات تلخ حمايتهاي بيدريغ دولت آمريكا از رژيم مستبد و خودكامه پهلوي را از ياد نبرده است.
آيا همين مردم، خاصه قشر جوان نبودند كه بلافاصله پس از پيروزي انقلاب وقتي مشاهده كردند حاكمان انقلاب در دولت موقت با كوتاهي و مسامحهكاري و بيتوجه به آرمانهاي انقلاب درصدد نزديكي و سازش با آمريكا برآمده و دست دوستي به سوي آن دولت سلطهگر دراز نمودهاند. با تظاهرات ميليوني خود و تسخير لانه جاسوسي به اين حركت انحرافي خاتمه دادند؟ اگر امروز مشاهده ميشود كه جماعتي از اراذل و اوباش با حمايت و تحريك مستقيم آمريكا به صحنه آمده و با همراهي برخي از گروههاي سياسي و نشريات داخلي و يا برخي دلباختگان غرب، به رجزخواني و عربدهكشي پرداخته و با چماق و قمه و... به جان مردم بيگناه و تخريب اموال عمومي ميافتند، نميتوان آن را به حساب خيل عظيم مردم وفادار به اسلام و انقلاب نهاد. بديهي است كه وجود اين حركتهاي انحرافي در طول تاريخ معاصر ايران رخداد تازهاي نيست اما مهم آن است كه اين حركات همواره مورد نفرت و انزجار افكار عمومي ايران قرار گرفته است.2. انقلاب اسلامي در همه ابعاد فردي و اجتماعي، داخلي و خارجي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي اهداف بسيار بلند و گستردهاي براي مردم و دولت اسلامي ترسيم نموده است.[6] ترديدي وجود ندارد كه كسي مدعي اجرا و تحقق كامل اهداف و آرمانهاي انقلاب نيست و اساساً به نظر نميرسد كه چنين انتظار و توقعي نيز در اين مدت 25 سال به رغم آن همه نابسامانيها، دشمنيها و موانع گسترده، چندان منصفانه و معقول باشد. فراموش نكنيم كه كشورهاي پيشرفته و مرفه كنوني جهت ايجاد رفاه و رفع فقر و محروميت كه در بند 12 از اصل قانون اساسي ما نيز مورد توجه قرار گرفته است،[7] مدت زمان مديدي را پشت سرنهادند تا توانستند موفقيت نسبي در اين زمينه به دست آورند.[8]
ميگوييم كسب موفقيت نسبي زيرا با وجود گذشت چند صد سال از زمان رنسانس و انقلاب صنعتي در اروپا هنوز نيز نميتوان ادعا كرد كه كشورهاي پيشرفته و صنعتي در زمينه رفع كامل فقر و محروميت موفق بودهاند بلكه آمارها حكايت از آن دارند كه دهها ميليون نفر از جمعيت موجود در كشورهاي مذكور همچنان در زير خط فقر به سر ميبرند.[9] نياز به توضيح نيست كه نظام اسلامي در طول اين 25 سال عقبهها و گردنههاي بسيار سخت و نفسگير را با موفقيت پشت سر نهاده است. به طور قطع انواع خصومتها و دشمنيهاي استكبار با اين انقلاب نوپا و به راه انداختن آشوبها و تشتتهاي داخلي، محاصره اقتصادي، حمله نظامي، تهاجم گسترده فرهنگي، امواج تروريسم و...
به همراه رشد شديد جمعيت توان و انرژي فوقالعاده سنگيني از انقلاب را صرف خود ساخته و به طور طبيعي تحقق اهداف انقلاب را نيز با ركود و تأخير مواجه ساخته است. انقلاب اسلامي گردنههايي را پشت سر نهاد كه به حساب تحليلگران غربي هر كدام از آنها به تنهايي براي نابودي و شكست يك نظام كافي بود اما در اين مدت به دليل انعطاف و ظرفيت بالاي انقلاب كه پايگاه منسجم مردمياش آن را تقويت مينمود، نه تنها اين چنين نشد بلكه به رغم تمامي موانع و مشكلات موجود توانست دستاوردهاي بسيار قابل قبولي نيز ارائه نموده و استوارتر از گذشته به راه خود ادامه دهد
[1] . امام خميني(ره) صحيفه نور، ج 2، ص 84.[2] . محمد حسين رفيعي، نشريه نامه، شماره 23، صص 5، 6.[3] . همان، ص 5.[4] . همان، ص 5.[5] . ر. ك: موسوي نجفي، موسي فقيه حقاني، تاريخ تحولات سياسي ايران، (تهران: مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1381)، ص 270 به بعد.[6] . اصل سوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به ليستي از اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي اشاره نموده است .[7] . قانون اساسي، اصل سوم، بند 12: پيريزي اقتصاد صحيح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامي جهت ايجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محروميت در زمينههاي تغذيه و مسكن و كار و بهداشت و تعميم بيمه.[8] . ر. ك: پل كندي، ظهور و سقوط قدرتهاي بزرگ. محمود رياضي، نشر خجسته، 1369.[9] . ژان فورايسته، تمدن سال 2001، خسرو رضايي، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1368، ص 77.محمد ملك زاده