گذشته، چراغ راه آينده است
پرونده جنجالي و پر از ابهام عملكرد نمايندگان اصلاحطلب در مجلس ششم بسته شد و كاركرد زماني آن پس از 4 سال به اتمام رسيد. گرچه جريان اصلاحطلب در مجلس ششم با استفاده از شعارهاي عامهپسند نظير توسعه سياسي، احقاق حقوق مدني و تظاهر دغدغه داشتن نيازهاي مردم حايز اكثريت آراء شدند و به مجلس راه يافتند اما متأسفانه آنان از همان ابتداي كار از توجه به نيازها و مطالبات واقعي مردم همچون مبارزه با تورّم، اشتغالآفريني و تلاش براي رفع تبعيض در جامعه فاصله گرفتند و به جاي يافتن راهكارهاي قانوني براي حل معضلات و مشكلات نظام، بيشتر اوقات مجلس را صرف رويارويي با شوراي نگهبان و نهادهاي زيرمجموعه رهبري كردند.آمارهاي موجود از پرونده دستاوردهاي مجلس ششم حاكي از آن است كه اين مجلس به جاي پرداختن به مطالبات واقعي مردم و نيازهاي روز جامعه، افتخار ركوردداري در طرح برخي مسايل فاقد اهميت و يا موضوعات نه چندان مهم همچون «اعزام دختران و زنان مجرد به خارج از كشور»؟! و نيز دامن زدن به مناقشات و منازعات سياسي و ملتهب ساختن جو حاكم بر جامعه را به خود اختصاص دادند.به هر حال گرچه عملكرد اين دوره از مجلس شوراي اسلامي نيز همچون دورههاي پيشين به پايان رسيد و به تاريخ پرفراز و نشيب انقلاب پيوست اما پرونده مزبور را براي بررسي نقاط قوت و ضعف آن به منظور كسب تجارب لازم در رفع كاستيها و نقايص موجود در ادامه راه، همچنان مفتوح است. هرچند خاطرات و نتايج بر جاي مانده از اين دوره چندان مطلوب و خوشايند نيست لكن مهم آن است كه عملكرد نامطلوب اين جريان كه گويا در مجموع جز درگيري و ايجاد بحران در صحن مجلس و كشاندن آن به سطوح مختلف جامعه هدف ديگري نداشتند عبرت بگيريم و تجربه مناسبي براي ادامه راه انقلاب كسب نماييم. با اين حال متأسفانه باز مشاهده ميكنيم كه برخي جريانات موجود به جاي درس گرفتن از شكست شاخه افراطگراي جناح اصلاحطلب و شناخت صحيح جامعه و فرهنگ ديني مردم مسلمان ايران همچنان به خطا ميروند و از طريق بكارگيري راههاي غيراصولي و نادرست در صدد جبران شكستها و ناكاميهاي گذشته برآمدهاند.چندي پيش يكي از نشريات با انتشار مطالبي در ارتباط با جريان اصلاحطلب به بررسي دلايل شكست اين جريان در انتخابات و ارايه راهكارهايي براي سازمانيابي مجدد آن پرداخت.[1]نويسنده ضمن بررسي علل ناكامي جريان اصلاحطلبي علّت اصلي آن را ناشي از حركت اين جريان درچارچوب قانون اساسي موجود ميداند و به جبهه مشاركت خُرده ميگيرد كه چرا در نقد عملكرد خود از شكست انتخابات شوراها بر روي اين نكته تأكيد نكرد به اعتقاد وي «جمهوري اسلامي را بدون دگرگوني در پايههاي آن از جمله قانون اساسي نميتوان اصلاح كرد.»[2]وي پس از اذعان به غير مردمي بودن جريان اصلاحطلب تنها راه پيروزي مجدد جبهه مشاركت را تأكيد بر اصل جدايي دين از حكومت و ضرورت ايجاد يك رژيم مردمسالار غيرديني ميداند و سپس نتيجه ميگيرد كه چون علمكرد اصلاحطلبان درگذشته حركت در اين مسير نبود (؟!) لذا مردم نيز از آنان فاصله گرفتند و به تحصن آنان در مجلس اعتنايي نكردند!بطور كلي ادعاي اساسي نويسنده نفي حكومت ديني و قانون اساسي مبتني بر آن است وي در مجموعه مطالب خود در اين مقاله نسبتاً مفصل با تمام توان تلاش ميكند اين تئوري را به مخاطب القاء كند كه گويا مردم ايران اعتقادي به پيوند دين با حكومت ندارند و لذا شكست جريان اصلاحطلبي به ويژه جبهه مشاركت به آن دليل بود كه آنان درچارچوب پذيرش قانون اساسي و اعتقاد به حكومت جمهوري اسلامي حركت كردند!گرچه بر اهل نظر پوشيده نيست كه اين دو ادعا در فرهنگ ايران داراي منزلتي نيست با اين حال بجاست اگر توجه نويسنده را به دو نكته جلب نماييم:1. هر چند در اين مختصر بنا نداريم بار ديگر به بطلان نظريه سكولاريسم در اسلام و عدم امكان جدايي دين از سياست و حكومت در اين آخرين مكتب آسماني بپردازيم كه اين اصل بديهي بارها به اثبات رسيده و حتي مورد اعتراف و تصديق غيرمسلمانان نيز واقع گرديده است، اما توجه نويسنده را تنها به اين واقعيت روشن جلب ميكنيم كه بدنه اصلي انقلاب اسلامي ايران را تودههاي مردم مسلمان تشكيل دادهاند پيش از انقلاب اسلامي روشنفكران غربگرا و سكولار نيز جزو مخالفان رژيم شاهنشاهي بودند و بر عليه آن حكومت فعاليت داشتند اما هيچ كدام از آنان نتوانستند رهبري مبارزه بر عليه رژيم پهلوي را كه خود از بزرگترين مروجان نظريه سكولاريسم و جدايي دين از سياست و حكومت بود بر عهده گيرند. زيرا مردم مسلمان ايران اساساً با افكار، انديشهها و اصلاحات مورد پذيرش روشنفكران سكولار بيگانه بودند. آيا منطقي است مردمي كه اعتقاد به تلفيق دين با سياست و حكومت ندارند، تحت رهبري يك فقيه برجسته ديني آن هم با هدف تأسيس نظام «جمهوري اسلامي» رژيم سلطنت شاهنشاهي را براندازند؟2. برخلاف ادعاي نويسنده شكست جريان افراطي اصلاحطلب ناشي از اعتقاد آنان به تلفيق دين با سياست و حركت در چارچوب قانون اساسي موجود نبود بلكه واقعيات و شواهد موجود همه خلاف اين ادعا را ثابت ميكنند. سؤال اين است كه آيا اين جريان براي اثبات بياعتقادي خود به حكومت ديني و ضدّيت با قانون اساسي جمهوري اسلامي كار ديگري هم ميتوانستند انجام دهند كه ندادند؟ آيا آنان دين را افيون تودهها نخواندند؟آيا سكولاريزم و يا حتي بيديني توسط اين جريان در جامعه ترويج نگرديد؟
و آيا افراطيون دوم خردادي در مجلس شوراي اسلامي بارها اساس نظام و انقلاب را زير سؤال نبردند و اين مكان مقدس را به محلي براي به نمايش گذاشتن زشتترين و ركيكترين كردار و گفتار خود تبديل نكردند؟ مگر در اين دوره اركان نظام، مقدسات و ارزشهاي اسلامي كم مورد اهانت و هتاكي قرار گرفت و آيا طرح موضوعاتي همچون خروج از حاكميت، استعفا، تحصن، روزه سياسي، تحريم انتخابات، درخواست برگزاري رفراندوم و بالاخره حمله به نهادهاي قانوني در راستاي اعتقاد به قانون اساسي و حفظ كليات آن بود؟!آري! واقعيت آن است كه اين جريان اساساً خود مروج جدايي دين از سياست و بياعتقاد به قانون اساسي موجود بود و دقيقاً شكست اين جريان مأيوس شدن مردم از آنان نيز در ارتباط با همين نكته است. آنان به تندروي و تمركز به اصلاح سياسي به جاي پرداختن به نيازها و مطالبات واقعي مردم به مبارزه با فرهنگ ديني تودههاي مسلمان پرداختند. آنان وقت و توان خود را صرف ارايه طرحهاي غيرضروري و مسئلهدار كردند و با سماجت ضمن مقابله با نهادهاي قانوني در صدد تصويب آن طرحها برآمدند. آنان از قدرتي كه مردم در اختيارشان گذارده بودند در جهت تضعيف نظام و مقابله با آرمانهاي اصيل انقلاب بيشترين بهره را بردند...به هر حال هر چه بود حداقل درسي كه از اين شكست ميتوان گرفت آن است كه اساس نظام و انقلاب و قانون اساسي جمهوري اسلامي مورد پذيرش اكثريت قاطع مردم مسلمان ايران است آنان اعتقادي به اجراي حكومتهاي سكولار يا لاييك و يا ديگر حكومتهاي حاكم بر غرب ندارند. انتخاب نمايندگان اصولگرا در مجلس هفتم پاسخ قاطع مردم به حركات خزندهاي بودكه در صدد اجراي طرحهاي سكولاريستي در ايران بودند و بالاخره اين شكست بار ديگر نشان داد كه مردم مسلمان ايران هرگز با جريانات بيگانه با دين اسلام همراه نيستند و هر حركتي از سوي آنان در خارج از چارچوب اين مكتب توحيدي محكوم به فناست.
[1] . پست رفرميسم و جنس مردمسالاري خواهي، نشريه آفتاب، شماره 34، ص 16ـ21.[2] . همان، ص 18.محمد ملك زاده