اگر تحمل مريضي هاي سخت براي امتحان و تصفيه روح است و پاداش آن را در آخرت مي دهند؛ پس چرا حضرت ايوب بعد از تحمل اين همه سختي ها و مرض ها ، اجرش را در همين دنيا گرفت؟ - [حکمت امتحان حضرت ایوب (ع)] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[حکمت امتحان حضرت ایوب (ع)] - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر تحمل مريضي هاي سخت براي امتحان و تصفيه روح است و پاداش آن را در آخرت مي دهند؛ پس چرا حضرت ايوب بعد از تحمل اين همه سختي ها و مرض ها ، اجرش را در همين دنيا گرفت؟

پاسخ

به صورت کلي بايد عرض نمود که، چنين نيست که تمامي مشکلات و سختي هايي که انسان در اين دنيا متحمل مي شود، صرفا براي اين باشد که اجر و پاداش اخروي دريافت نمايد. سختي هايي که بر انسان وارد مي شود مي تواند نتيجه اعمال خود انسان باشد و کفاره گناهاني که در اين دنيا مرتکب شده است، طبيعي است که لزوما اين کفاره تا آخر عمرش دوام نمي يابد، بلکه ممکن است بعد از مدتي از او برطرف گردد. همانگونه که ممکن است مصالح ديگري وجود داشته باشد و بعد از تأمين آن مصلحت، رنج و سختي هم بر طرف مي شود. اما نسبت به اولياء الله که در مسير کمال و سعود به سوي خداوند قرار دارند، ممکن است سختي ها و مصايبش نتيجه، يک ترک اولي باشد. آن گونه که در قضيه حضرت يونس و رفتن او در شکم ماهي آمده است. آن دسته از سختي هايي که براي تصفيه باطن و امتحان انجام مي گردد نيز، معقول نيست که بعد از بيرون آمدن شخص از امتحان باز هم سختي بماند. مثلا در قضيه حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ اگر ايشان امر شد که فرزندش را قرباني کند، و اين امر هم براي امتحان بود، لازم نيست که سختي اين کار تا قيامت براي ايشان بماند.

در يک کلام، فرض اين که بودن سختي براي امتحان است، با هميشگي بودنش در تناقض است.

اينكه چرا در مورد حضرت ايوب ـ عليه السّلام ـ خداوند مشكلات و امراض او را در همين دنيا حل كرد؟

توجه به روايتي كه در ذيل مي آيد پاسخ اين پرسش روشن مي شود:

در حديثي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي خوانيم: كسي پرسيد كه بلايي كه دامنگير ايوب شد براي چه بود؟

امام صادق در پاسخ فرمود: بلايي كه بر ايوب وارد شد به خاطر اين نبود كه او كفران نعمتي كرده باشد، بلكه بر عكس، به خاطر شكر نعمت بود كه ابليس بر او حسد برد و به پيشگاه خدا عرضه داشت اگر او اين همه شكر نعمت تو را به جا آورده به خاطر آن است كه زندگي وسيع و مرفهي به او داده اي و اگر مواهب مادي را از او بگيري هرگز شكر تو را به جا نخواهد آورد. مرا بر دنياي او مسلط گردان تا معلوم شود كه مطلب همين است.

خداوند براي اين كه اين ماجرا سندي براي همه روهروان راه حق باشد، به شيطان اين اجازه را داد تا آمد و اموال و فرزندان ايوب را يكي پس از ديگري از ميان برداشت ولي اين حوادث دردناك نه تنها از شكر ايوب نكاست بلكه شكر او افزون شد. شيطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود. اين اجازه به او داده شد و او تمامي آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بين برد. و باز هم حمد و شكر ايوب افزون شد.

سرانجام شيطان از خدا خواست كه بر زن ايوب مسلط گردد و سبب بيماري شديد او شد و اين چنين شد. به طوري كه از شدت بيماري و جراحت قادر به حركت نبود بي آنكه خللي در عقل و درك او پيدا شود.

خلاصه نعمت ها يكي پس از ديگري از ايوب گرفته مي شد، ولي به موازات آن مقام شكر او بالا مي رفت. در اين هنگام بود كه ايوب از عهده تمامي امتحانات در مقام شكيبايي و شكرگزاري بر آمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشكلات خود را با تعبيري بسيار مؤدبانه و خالي از هر گونه شكايت، از خدا خواست. در اين هنگام درهاي رحمت الهي گشوده شد و مشكلات به سرعت برطرف گشت و نعمت هاي الهي افزونتر از آن چه بود به او رو آورد.[1]

با توجه به اين روايت، فهميده مي شود كه امتحان حضرت ايوب ـ عليه السّلام ـ امتحان موقت به خاطر اين بود كه خداوند به شيطان بفهماند كه ايوب ـ عليه السّلام ـ حتي در مواقعي كه با مشكلات سختي روبرو مي شود باز انساني شاكر و صابر است. و لذا بعد از اينكه حضرت ايوب ـ عليه السّلام ـ مقام صبر و شكر خود را به اثبات رساند، خداوند تمامي مشكلات او را حل كرد و موجب افزايش مقام و رفعت منزلت او شد. و البته نتيجه و اجر كامل اعمال انسان فقط در آخرت حاصل مي شود و نتايج خوب در اين دنيا تمام اجر عمل نيست.

ثانياً، حضرت ايوب، قبل از امتحان صاحب ثروت، سلامتي، فرزندان و تمام نعمت هاي آن روزگار بود، بعد از رفع گرفتاري و بيرون آمدن از امتحان، تنها چيزي که به ايشان داده شد، همان چيزهايي بود که از قبل داشت. بنابراين نمي توان آن امور را اجر ايشان به حساب آورد.

ثالثا، حساب بندگان خاص خداوند را بايد از انسان هاي عادي جدا کرد. آن ها داراي روابطي با خداوند هستند که براي ما قابل درک نيست. بنابراين ممکن است بسياري از حکمت هاي کارهاي ايشان را هرگز نفهميم. چنانکه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ حکمت کارهاي خضر نبي را نمي فهميد، با آن که او هم يک پيامبر بود.

اما نكته اي كه از داستان حضرت ايوب ـ عليه السّلام ـ استفاده مي شود و براي همه ما مخصوصاً كساني كه در مشكلات و بيماري هاي سختي گرفتار مي­شوند، مفيد است. موضوع « فرج بعد از شدت» است. هنگامي كه امواج حوادث و بلا از هر سو انسان را در فشار قرار مي دهد نه تنها نبايد مأيوس و نوميدگشت بلكه بايد آن را نشانه و مقدمه اي بر گشوده شدن درهاي رحمت الهي دانست.[2] و با دعا و تضرع در پيشگاه الهي اين رحمت و عنايت الهي را به خود جذب كرد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. تفسير منشور جاويد، آيت الله جعفر سبحاني، بخش مربوط به زندگي حضرت ايوب ـ عليه السّلام ـ .

2. تفسير نمونه، جلد 13، ص 477 به بعد، و جلد 19 صص 305 - 292.


[1] . تفسير نور الثقلين، به نقل از تفسير نمونه، ج 13، ص 480 و 479.

[2] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج19، ص 301.



/ 1