طرح استتار يا كشف حجاب؟!
«مهري شاد در مدارسي نه چندان شاد » عنوان مقاله گزارشگونهاي است كه در آستانه شروع سال تحصيلي جاري در روزنامه اعتماد به چاپ رسيده است. در نوشتار ياد شده ضمن تحليل و بررسي برخي مسايل و مشكلات موجود در مدارس، از طرحي با نام « طرح استتار» اسم برده شده است كه در سال گذشته به طور آزمايشي در هفت مدرسه مناطق 6 و 10 شهر تهران اجرا شده و مقرر شد تا در سال تحصيلي جديد در كليه مدارس دخترانه و پسرانه به اجرا درآيد. طرح ياد شده در عين دارابودن برخي نكات مثبت، داراي نقاط ضعف بسيار فاحشي است كه معلوم نيست چرا نسبت به آن بيتوجهي شدهاست. ما در اين نوشتار ضمن اشاره به مثبتات طرح، به برخي نواقص آن اشاره خواهيم داشت.نكات مثبت مقاله يا گزارش
1. توجه مسؤلان و دستاندركاران امر تعليم و تربيت به چالشها و نارساييهايي كه رشد كمي و كيفي نوجوانان و جوانان را تهديد كرده، مانع پيشرفت آنان در زمينههاي مختلف علمي و فرهنگي ميشود بسيار اميدوار كننده بوده و شايسته تقدير و تشكر است . البته از مسؤلان فرهيخته و دلسوزي كه بدنه اصلي نظام آموزشي ما را تشكيل ميدهند، غير از اين نيز انتظار نمي رود.2. «استفاده بهينه از فضاهاي آموزشي و ايجاد محيطي جذاب، آرام، دلپذير، راحت و در عين حال مناسب براي تربيت و پرورش همه دانشآموزان به خصوص دانشآموزان دختر، با استفاده از يافته هاي نوين روانشناسي رنگها، جا انداختن فلسفه حجاب به عنوان يك التزام ديني، تلاش در جهت رفع ناهنجاريهاي دختران و مشكلات اخلاقي و رفتاري دانش آموزان در داخل و خارج مدرسه، توجه به بهداشت جسماني و رواني آنها و ...»، نيز از جمله نكات مثبت و از مهمترين اهداف اين طرح ميباشد، كه خود نشانگر دقتها و حساسيتهاي لازم در تهيه طرح ميباشد.3. نكته بسيار مهمي كه در اين گزارش از اهداف تدوين طرح از آن ياد شدهاست، « در نظر گرفتن و ايجاد ديد و نگرش جنسيتي در مسؤلان ودستاندركاران امر در دو بُعد تدوين برنامههاي آموزشي و تربيتي و در ساخت و ساز كالبد فيزيكي مدارس و مراكز آموزشي، به ويژه دخترانه، ميباشد». گفتني است چنين ديدگاهي، بخصوص در بخش تهيه و ارائه متون آموزشي در سطح بينالملل در برخي كشورها در حال اجرا ميباشد[1] و بديهي است اجراي هرچه زودتر آن در كشور ما، با دارا بودن فرهنگي خاص كه ريشه در ارزشهاي ديني دارد با استقبال زيادي روبرو خواهد شد. از نمونههاي روشن آن اختصاص برخي رشتههاي دانشگاهي، نظير رشته مامائي، به بانوان مي باشد كه از استقبال بسيار زياد بانوان فهيم و بيدار كشورمان روبرو شده و تا بحال از طرف آقايان نيزمخالفتي مشاهده نشده است.اما در اين به اصطلاح گزارش، كه بيشتر به مقالهاي مي ماند، نكاتي نيز قابل تأمل است و طرح مذكور در كنار آنچه بعضاً به آن اشاره شد، داراي نقاط منفي نيز مي باشد. چه خوب بود طراحان و مجريان طرح به آثار و عوارض منفي ناشي از اجراي آن و تعميمهاي نابجا و ناصواب و غير عادلانه آن توجه داشته، و از طرف ديگر انديشمندان صاحبنظر نيز به نقد عالمانه و منصفانه آن اقدام ميكردند، كه توجّه به اين دو امر بر اعتبار طرح ميافزود.اما با كمال تأسف به نظر ميرسد هيچكدام از اين دو كار صورت نگرفته و تصادفاً در گزارش مورد بحث، گزارشگر در صدد دفاع بي چون و چرا و چشم بسته از اين طرح مي باشد كه چندان منطقي به نظر نميرسد. مسئله تعليم و تربيت از جمله اموري است كه متأسفانه هر كس از هر قشر و گروه و تخصصي خود را صاحبنظر به تمام معني در اين امر مهم ميداند. فراموش نميكنم كلام عميق و پرمعنا و در عين حال جانسوز آن فيلسوف عربزبان تعليم و تربيت را كه گفتهبود: غالب دستاندركاران مسائل تعليم و تربيت در نظامهاي تربيتي، بخصوص در كشورهاي اسلامي، انسانهايي دلسوز اما در عين حال غير متخصص و ناآگاه به مسائل بسيار پيچيده و پرپيچ و خم تربيتي ميباشند[2].
اين گروه از افراد گاه از سر دلسوزي دست به اقداماتي در جهت بهتر شدن فرايند تعليم و تربيت ميزنند اما متأسفانه با اعمالي ناشيانه كار را از آنچه هست خرابتر ميكنند. نظير اصلاح مسئله امور تربيتي كه پس از سالها تجربه مفيد، به جاي آنكه قدمي در جهت هر چه كاملتر كردن آن بردارند، به فكر تعطيل كردن و حذف معاونت مربوطه افتادند.اولين نكته اينكه: آيا طراحان و مجريان اين طرح هيچگاه به اين مطلب توجه كردهاند كه چرا از ابتدا چنين امر به قول آنها غير معقول و غيرمنطقي، يعني فضاهاي نامناسب و محدوديتهاي افراطي توجيهناپذير و غيرقابلپذيرش براي دانش آموزان به ويژه دختران، اتفاق افتاده است؟ به يقين يكي از علل آن بيمبالاتي در حفظ حريمها در چنين اماكني بودهاست. طبيعي است بايد ابتدا آن حريمها حفظ شده و فضاسازيهاي مناسبي كه در شأن جامعه ديني و مذهبي ما ميباشد مراعات شود، آنگاه خواهيد ديد هيچكس با آزادي افراد در اين محيطهاي امن و محفوظ مخالفت نخواهد كرد. هيچ قانونگذار منصفي و هيچ مسئول خوش سليقهاي به اين معتقد نيست كه حتي در مكانهايي كه كاملاً زنانه بوده و هيچ نامحرمي در آن مكان حضور ندارد باز هم زنان و دختران جوان و نوجوان داراي حجاب بوده و خود را در مقنعهها و چادرها مخفي كنند.
اما چه كنيم كه اين گونه مكانهاي به ظاهر زنانه محل عبور و مرور نامحرماني است كه بر خلاف نظر كارشناس محترم در اين گزارش، به پيرمردان 60 - 70 ساله خلاصه نمي شود. گرچه به نظر يك شخص ديندار متعهد حضور اين نامحرمان مسن نيز نميتواند توجيه گر اين نوع كشف حجاب در مدارس دخترانه باشد. طبيعي است كه اجراي هر طرح جديدي براي دانش آموزان، كه غالباً در سنين نوجواني و بعضاً جواني ميباشند، عجيب و داراي جذابيت خواهد بود ولي اين دليل بر درست بودن و حقانيت اجراي آن در مدارس نمي باشد.آيا به نظر شما و قبل از ايجاد تغييرات لازم در كالبد فيزيكي مدارس دخترانه، به در آوردن مقنعه از سر دختران، در فضاهاي كنوني، از الويت برخوردار مي باشد؟ در حال حاضر ظاهر بناهاي موجودِ چند درصد از مدارس دخترانه، به ويژه دبيرستانها، جهت اين منظور تغيير يافته، و تا چه حدي توانستهايد نگرش مسؤلان را نسبت به اين امر حياتي و مهم تغيير دهيد؟براستي آيا اولياء متدين و متعهد دانشآموزان ما، اين نوع فضاهاي آموزشي و فرهنگي ايدآلِ طراحانِ اين طرح را محل امني براي دختران جوان خود خواهند دانست؟ آيا هيچ احتمال نميدهيد كه با طرح اين گونه مسايل و بعضاً اجراي آن بسياري از والدين، ديگر اين اماكن به اصطلاح تربيتي را قابل اعتماد ندانسته و از فرستادن فرزندان نوجوان و جوان خويش به اين اماكن پرهيز كنند؟ آيا عزيزان مسئول و دستاندركار اين طرح به اين نكته ظريف توجه كردهاند كه چرا بسياري از والدين از فرستادن فرزندان دختر خويش به مدارس، به خصوص دبيرستانهاي دخترانه، قبل از انقلاب خودداري ميكردهاند؟
يقيناً شما نميتوانيد همه اين اولياء را افراد مرتجع و خشك مغزي بدانيد كه معتقد و در فكر پيشرفت علمي و فرهنگي دخترانشان نبودهاند، چرا كه همه ما شاهد بودهايم همه آنها، درست بعد از انقلاب، تمام فرزندان دختر خود را، همراه پسرانشان، به مدرسه فرستاده و هنوز نيز مي فرستند. مشكل آنها اين بود كه مدارس عموماً و دبيرستانهاي دخترانه آنروز خصوصاً، اعم از محيط و برنامه آموزشي و حتي كادر اداري و آموزشي، به نظر آنها، براي حضور فرزندانشان غيرقابل اعتماد بوده است و البته اين نظر تا حد بسيار بالايي درست نيز بودهاست. فراموش نكنيم كه اينها همان پدر و مادرهايياند كه گاه براي يافتن مكاني مناسب و يا معلمي مورد اعتماد و خلاصه پيشرفت هر چه بهتر فرزندانشان حاضر شدند از آنچه دارند گذشته و حتي از شهر وديار خويش كوچ كنند تا شاهد موفقيت جگرگوشههاي خود باشند.نكته دوم اينكه: اساساً نوع و ابزار تحقيقي كه در اين زمينه به كار گرفته شدهاست، به هيچ وجه علمي نيست. براي آنكه در موارد اين چنيني ، تحقيق بايد با اجراي همزمان تست ها و آزمايش هاي پيشرفت تحصيلي در دو گروه آزمايشي و گواه ( مدارسي كه در آنجا اين طرح پياده مي شود و نيز مدارسي كه در آن اين طرح پياده نمي شود ) به صورتي دقيق و كاملاً علمي و با كنترل دقيق عوامل دخيل و زير نظر متخصصان امر صورت گيرد. سپس با استفاده از فرمولهاي ويژه آماري مربوطه و حذف تأثير عوامل دخيل احتمالي ( كه در اين مورد خاص بسيار هم زياد است ) و ... نتايج مربوطه به دست آيد. نتايج چنين تحقيقاتي تا حدي قابل قبول بوده ولي باز هم در همه جا قابل تعميم نيست و بسيار با احتياط بايد صورت گيرد. البته محقق در اين نوع مطالعات در حين اجراي آن در خلال تست، ممكن است به صورت شفاهي از دانشآموزان سؤالاتي نيز كرده تا در نتيجه گيري از اين داده ها نيز استفاده ببرد.نكته سوم اينكه: در بخشي از اين مقاله آمده است: « طرح استتار، كه بنا به اقتضاي اسم آن بايد قبل از هر چيز فضا و ظاهر مدارس دخترانه به گونهاي استتار شود، در سال گذشته در برخي مدارس اجرا شده و قرار بر اجراي آن در كليه مدارس مي باشد». سؤال اينجا است كه آيا كالبد فيزيكي همه آن مدارس به اندازه كافي تغيير كرده و استتار شده است تا دختران جوان آن فضا را ، به قول نويسنده اين گزارش، خانه دوم خويش دانسته و بتوانند آزادانه مقنعههاي خود را در آورند؟
يقيناً صرف بيان فلسفه حجاب براي نسلي كه به طور ناجوانمردانهاي مورد هجمه دشمنان قسم خورده اسلام مي باشد، و سپس رها كردن آنان در محيط هايي كه به اعتقاد طراحان اين طرح هنوز براي چنين كاري آماده نشده است، عملي معقول و قرين به صواب نخواهد بود.
به علاوه سنت و سيره بزرگان ما در حفظ حريم زنان و دختران از نامحرمان چنين نبوده است. بانوي محترمي كه خود را مدير اجراي اين طرح معرفي كرده است و همه دستاندر كاران آن، بايد از خود اين سؤال بسيار ساده را بپرسندكه: آيا اجراي اين طرح با اين كيفيت يك نحوه بيمبالاتي در امر حجاب نمي باشد؟ زنان و دختران مسلمان و متدين ما تابحال از بزرگان و پيشوايان خود شنيده بودند كه بايد تا حد ممكن از نزديك شدن به لبههاي پرتگاه سقوط به گناه پرهيز كنند، در حالي كه اين طرح و متأسفانه بسياري از برنامههاي فرهنگي و هنري، درست بر خلاف اين توصيهها تهيه شده است.
خانم محترم، زنان عفيف و دختران پاكدامن اين سرزمين، كه شما را نيز يكي از آنان مي دانيم، خود را مريد و شيعه آن بانوي بيبديلي ميدانند كه نه تنها هر لحظه در فكر برنامهريزي براي فرار از دست احكام الهي به شيوهها و بهانههاي گوناگون نبود، بلكه اندام خويش را حتي از يك پيرمرد نامحرم نابينا، كه احتمالاً او نيز60-70 ساله بوده است، ميپوشانيد. بگذاريد اين صبغه عشق به خدا و سيره اهل بيت(عليهم السلام) و احكام الهي در بين مردم ما باقي بماند، كه در غير اين صورت هيچ چيز حتي تسخير تمام هستي نيز به پشيزي نمي ارزد.نكته چهارم اينكه: گفته شد: « اين طرح پس از مطالعات زياد ابتدا در دو منطقه آموزشي در تهران پياده شده و چون با نظر سنجيها براي مسئولان امر ثابت شده است كه داراي آثار مثبتي بوده است لذا قصد گسترش آن را در بقيه مدارس دخترانه و پسرانه دارند.». حال سؤال اين جاست كه چرا اين چنين تعميم؟
كدام مركز از مراكز معتبر علمي اين چنين تحقيقات و سپس اين نوع تعميم ها را قبول دارد؟ آيا اجراي اين نوع طرح هاي بسيار حساس و با اهميت از لحاظ ارزشي و فرهنگي، در برخي مدارس شهر تهران، كه در نوع خود در ميان بقيه مدارس كشور از آمادهترين و پيشرفتهترين بوده و داراي امكانات بيشتر و سطح علمي و فرهنكي كاملاً متفاوتي نسبت به ديگر مدارس كشور ميباشند، بر فرضي كه به قول خودشان با نظرسنجي هاي انجام گرفته آنرا موفق يافتند ، ميتواند توجيهي منطقي براي تعميم آن به تمام نقاط كشور باشد؟ حال آنكه اين تعميمها، به دليل آنچه در بالا گفته شد، نادرست و غلط است. چراكه اولاً شيوه مطالعه بر روي نتايج پياده شدن طرح، غير علمي است. ثانياً مدارس مورد آزمايش، با مدارس ديگر كشور داراي تفاوت هاي بسياري در زمينه هاي مختلف مي باشد.
از همه مهمتر آنكه در همين گزارش آمدهاست، « 68 درصد همان دانش آموزان دبيرستاني معتقدند كه اجرا ي اين طرح در مدارس آنها در پيشرفت تحصيلي آنان هيچ تأثير مثبتي نداشته است ». حال آنكه يكي از مهمترين اهداف اين طرح «كمك به پيشرفت تحصيلي و جلوگيري از افت تحصيلي دانش آموزان بوده است ». كار مسؤلان تهيه، اجرا و سپس تعميم نادرست اين طرح ما را به ياد برخي فيلمسازاني مياندازد كه براي تهيه فيلمها و سريالهاي بخصوص تلويزيوني، نگاه خود را به برخي شخصيتها و خانوادههاي شهرهاي بزرگ معطوف كرده و سپس فيلمي براي همه اقشار ملت تهيه ديده و البته انتظار آثار مثبتي نيز براي كارشان را دارند!از خانم محترمي كه در اين گزارش از وي با عنوان « مدير كل امور زنان سازمان آموزش و پرورش تهران » ياد شده و سراسر بيانات خود را به آمار و ارقام ريز و درشت و درست و نادرست مطالعات و نظرسنجي ها پر كرده است، انتظار نمي رود چنين بي مطالعه و به سبك شانتاژهاي ژورناليستي ادعا كند كه: «سالهاست كه تنها رنگ پوشش دختران ايراني در مدارس را رنگ هاي سياه و سرمهاي تشكيل ميدهد و ... .». حال آنكه سال هاست امر درست به عكس ادعاي ايشان است. زيرا سالهاست دختران ما، حتي در دبيرستانها در پوشش خويش از رنگها و مدلهاي متنوع و در بسياري موارد شاد استفاده مي كنند. كافي است اين خانم محترم و بقيه مدعيان اين تفكّر زحمت كشيده و به برخي از انواع همان مدارس و دبيرستانهاي دخترانه مورد نظر كه طرح مذكور در آنجا اجراي آزمايشي شده است، سري بزنند و به انواع لباسها با مدلها و رنگ هاي مختلف توجه كنند و بدانند كه ديگر در اثر استفاده از اين نوع رنگها كسي « دچار كسالت، تاريكي و افسردگي روحي و كاهش فعاليت بدن و خواب » نخواهد شد.توجه به اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه تقريباً تمام مطالبي كه در اين گزارش ادعاها شده است بدون حتي كوچكترين دليل و مدركي ارائه شده است.در آخر اميدوارم ما و همه كساني كه به نحوي در هدايت نسل جوان امروز دخالت داريم تمام سعي و تلاشمان در اين خلاصه نشودكه آنها را از بعضي مكروهات دور كرده مقدمات آلودگي آنها را به انواع محرمات فراهم كنيم. پس بياييم بجاي آنكه از بنيانگزاران كشف حجاب در مدارس باشيم، از مروجان فرهنگ ناب اسلامي از جمله حجاب كه ميراث جاويدان اسلام عزيز و زهراي مرضيه ( سلام الله عليها ) است، باشيم.اسدالله طوسي
[1]. روانشناسي اختلافي، موريس دوبس و هانري پيرون،ترجمه محمدحسين سروري،نشر علمي، تهران، 1368،ص.197[2]. اسس التربيه، دكترشبل بدران و دكتر فاروق محفوظ، نشر دارالمعرفه الجامعيه (مصر)، چاپ اول، 1993.