بين امامت و نبوّت چه تفاوتي وجود دارد؟ آيا امامت بالاتر از نبوت است؟
پاسخ
خداوند حكيم انسانهاي والايي را براي هدايت و راهنمايي بشر برانگيخته و آنان را حامل پيام خويش براي افراد بشر قرار داده است. اينان همان پيامبران و رسولانند كه واسطه جريان فيض هدايت از سوي خداوند به بندگان ميباشند، و اين فيض از روزي كه بشر شايستگي بهرهگيري از آن را يافته، از جانب خدا نازل گرديده و تا عصر پيامبر گرامي اسلامصلي الله عليه وآله نيز ادامه داشته است.[1]كه البته اين هدايتگران، به تناسبِ وظايفي كه به عهده داشتند داراي مقامات و درجات متفاوتي بودند، كه باعث تفليك بين مقام رسالت، نبوت و امامت شد.در مورد فرق بين نبوت و رسالت، نظرات مختلفي ابراز شده و آنچه را ميتوان پذيرفت اين است كه نبي از نظر مصداق (و نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است، يعني همه پيامبران داراي مقام نبوّت بودهاند ولي مقام رسالت، اختصاص به گروهي از ايشان داشته و به حسب برخي روايات، تعداد رسولان سيصد و سيزده نفر ميباشد و طبعاً مقام ايشان بالاتر از مقام ساير انبياء خواهد بود. چنانكه خود رسولان هم از نظر مقام و فضيلت يكسان نبودهاند و بعضي از ايشان به مقام "امامت" نيز مفتخر گرديدهاند.[2] در مورد تفاوت درجات رسولان قرآن كريم ميفرمايد: "بعضي از آن رسولان را بر بعضي ديگر برتري داديم، برخي از آنها خدا با او سخن ميگفت، و بعضي را درجاتي برتر داد...[3]و همچنين در مورد نصب برخي از پيامبران به مقام امامت، ميفرمايد: "و از آنان امامان (و پيشواياني) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) و هدايت ميكردند چون شكيبايي نمودند و به آيات ما يقين داشتند".[4]از مواردي كه دلالت بر افضليت مقام امامت ميكند آيهاي است كه در شأن حضرت ابراهيمعليه السلام نازل شده است:
"و اذا ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انّي جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظامين"[5](به خاطر آوريد) هنگامي كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگوني آزمود، و او به خوبي از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز اماماني قرار بده)
خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نميرسد.
(تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند).قبل از اين كه به توضيح درباره آيه و بيان نظر برخي از مفسران بپردازيم حديثي را در تبيين اين آيه از امام صادقعليه السلام نقل ميكنيم: "خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد پيش از آنكه پيامبرش قرار دهد، و خداوند را به عنوان نبي انتخاب كرد پيش از آن كه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب كرد، پيش از آنكه او را به عنوان خليل خود برگزيند و او را خليل خود قرار داد پيش از آن كه او را امام قرار دهد، هنگامي كه همه اين مقامات را جمع كرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم". اين مقام به قدري در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود: خداوندا از دودمان من نيز اماماني انتخاب كن، فرمود: پيمان من به ستمكاران آنها نميرسد... يعني شخص سفيه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد...[6]همچنين از آيه شريفه به خوبي استفاده ميشود كه ممكن است كسي مقام پيامبري و تبليغ و رسالت را داشته باشد و اما مقام امامت در او نباشد، اين مقام نيازمند شايستگي فراوان در جميع جهات است و همان مقامي است كه ابراهيم پس از آن همه امتحانات و شايستگيها پيدا كرد، و اين آخرين سير تكاملي ابراهيمعليه السلام بود.[7]وظايف و شؤون امامت: امامت و نبوت علاوه بر مقامات و وظايف مشتركي كه دارند، داراي شؤون اختصاصي ميباشند شأن اختصاصي نبي، دريافت و ابلاغ وحي ميباشد چنان كه از شؤون اختصاصي امام، هدايت ايصاليه (به معني دستگيري و رساندن به مقصود و نه فقط نشان دادن راه و مقصد) ميباشد. و اما حفظ و تبيين و تفسير وحي از نظايف مشترك ميان نبي و رسول ميباشد.
حكيم متأله مولي محمد مهدي نراقي در اين باره ميگويد: همانا رتبه امامت نزديك رتبه نبوت است مگر اين كه نبي مؤسس تكاليف شرعيه است به اين معنا كه نبي از طرف خداوند آورنده شريعت و احكام و اوامر و نواهي است و امام آن را حفظ كرده به آن بقاء ميبخشد.[8]مرحوم علامه طباطبايي صاحب تفسير ارزشمند الميزان در بيان شؤون اختصاصي امام ميفرمايد: امام آن شخص هادي است كه از جنبه ملكوتي موجودات آنها را رهبري ميكند و مقام "امامت" يك نوع ولايت بر اعمال مردم است از نظر باطن كه توأم با هدايت ميباشد، و هدايت در اين جا به معني رساندن به مقصد است نه تنها راهنمايي و ارائه طريق كه كار پيغمبران و رسولان بلكه عموم مؤمناني است كه از راه موعظه و نصيحت مردم را به سوي خدا دعوت ميكنند.[9]بحث را با اين مطلب به پايان ميبريم كه در واقع امام كسي است كه با تشكيل يك حكومت الهي و به دست آوردن قدرتهاي لازم، سعي ميكند احكام خدا را عملاً اجرا و پياده نمايد و اگر هم نتواند رسماً تشكيل حكومت دهد تا آنجا كه توان دارد در اجراي احكام ميكوشد.
به عبارت ديگر وظيفهي امام اجراي دستورات الهي است در حالي كه وظيفه رسول ابلاغ اين دستورات ميباشد. امام از يك سو با نيروي مرموز معنوي خود افراد شايسته را در مسير تكاملي باطني رهبري ميكند و از سوي ديگر با قدرت علمي خود افراد نادان را تعليم ميدهد و با نيروي حكومت خويش با قدرتهاي اجرايي ديگر، اصول عدالت را اجرا مينمايد.[10]منابع جهت مطالعه بيشتر:1- ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 440؛ ج 6، ص 341؛ ج 13، ص 455.2- محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 1، ص 375؛ ج 14، ص 333.3- محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد.4- سيد محمد حسين طباطبايي، شيعه در اسلام.
[1] . جعفر سبحاني، منشور عقايد اماميه، ص 97.[2] . ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، درس بيست و نهم.[3] . بقره: 253. همچنين ر.ك: اسراء: 55.[4] . سجده: 24، ر.ك: انبياء: 73.[5] . بقره: 124.[6] . شيخ كليني، الاصول الكافي (دار الكتب الاسلاميه) ج 1، ص 175، حديث 2.[7] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه (دارالكتب الاسلاميه) ج 1، ص 442.[8] . سيد محسن الخرازي، بداية المعارف (مؤسسة النشر الاسلامي) ج 2، ص 22. به نقل از انيس الموحدين، ص 127.[9] . سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، ج 1، ص 375.[10] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه (دارالكتب الاسلاميه) ج 1، ص 441.