حكمت الهي چگونه تا زمان پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله ارسال رسل را اقتضاء مي‏كرد و سپس اين اقتضاء قطع شد؟ - حكمت الهي چگونه تا زمان پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله ارسال رسل را اقتضاء مي‏كرد و سپس اين اقتضاء قطع شد؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حكمت الهي چگونه تا زمان پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله ارسال رسل را اقتضاء مي‏كرد و سپس اين اقتضاء قطع شد؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمت الهي چگونه تا زمان پيامبر اسلام‏صلي الله عليه وآله ارسال رسل را اقتضاء مي‏كرد و سپس اين اقتضاء قطع شد؟

پاسخ

قبل از بيان اصل پاسخ مقدمتاً عرض مي‏داريم كه در طول تاريخ بعد از اسلام مسأله ختم نبوت، همواره براي بعضي مورد سؤال بوده و علماي اسلام در پي كشف راز ختم نبوت بوده‏اند؛ طبيعتاً قرآن كه مبتكر و عرضه كننده اين فكر است براي سؤال ما جوابي دارد؛ در اينجا به سه دليل اشاره مي‏كنيم چنانچه مايل باشيد به منابع و مآخذي كه در آخر آورده‏ايم مراجعه فرماييد.

دليل اول: آيه ذيل به جوهر و هسته مركزي انديشه ختم نبوت اشاره مي‏كند: "انّا نحنُ نَزَّلنا الْذِكرَ و اِنّا لَهُ لَحافِظُون"[1] در اين آيه شريفه با قاطعيّت كم نظيري از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودي سخن رفته؛ يكي از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد تحريف و تبديل هايي است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ مي‏داده است؛ لذا صلاحيت خود را براي هدايت از دست مي‏دادند. بشرِ چند هزار سال پيش نسبت به حفظ مواريث علمي و ديني ناتوان بودند؛ آنگاه كه بشر به مرحله تكامل مي‏رسد و قدرت حفظ مواريث را پيدا مي‏كند عمده دليل و علتِ تجديد پيامبران منتفي مي‏شود.[2] اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن مجيد و روايات پيامبرصلي الله عليه وآله بهترين گواه است؛ از صدر اسلام تا امروز در هر دوره و عصري ده‏ها بلكه صدها حافظ و قاري و محدّث همواره در جوامع اسلامي حضور داشته‏اند

دليل دوم: اسلام و قرآن طرحي است كلي، جامع، همه جانبه، معتدل، متعادل و حاوي همه طرح هاي جزئي و كارآمد در همه موارد و در تمام فرمانها جوابگوي بشر مي‏باشد، قرآن، كتابي است كه روح همه تعليمات كتب ديگر آسماني را دارد، لذا "مُهَيمَن" و حافظ ساير كتب آسماني است.

دليل سوم: قرآن مجيد براي جهان از اول تا آخر، يك دين قايل است. "شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدّينِ ما وَصّي به نوحاً و الّذي أوحينا اليك و ما وصّينا به ابراهيم و موسي و عيسي"[3] نام اين دين هم اسلام است، البته پيامبران در پار هاي از قوانين، اندك اختلافي داشته‏اند كه از قبيل كلاس هاي عالي با داني بوده، قرآن كلمه دين را به صورت جمع )اديان( نياورده، دين بر اساس فطرت است كه فطرت انسانها هم واحد است.

و همينطور قرآن مجيد سير تكاملي انسان را هدايت شده و هدفدار و بر روي صراط مستقيم مي‏داند نه اينكه دايماً در تغيير و تبديل جهت باشد، پس انبياء نقشه راه را دارند و همواره بشر را هدايت مي‏كنند تا مي‏رسد به جايي كه قابليت دريافت نقشه كلي را پيدا مي‏كند، وقتي نقشه كلي را كه به هدف منتهي مي‏شود دريافت كرد ديگر احتياجي به نبي نيست. با آمدن اسلام و قرآن، امت وسط كه در جاده هدايت قرار گرفته باشد محقق شده. "و كذلك جعلناكم امّة وسطاً لتكونوا شهداء علي الناس"[4] رسالت پيامبر اسلام با همه رسالت‏ هاي ديگر اين تفاوت را دارد كه از نوع قانون است نه برنامه؛ مخصوص يك اجتماع تند رو يا كند رو يا راست يا چپ نيست. در خاتمه سه نكته را متذكر مي‏شويم.[5]

1- آنچه در قرآن مجيد آمده "خاتم النبيّين" است. چه مانعي دارد كه بعد از پيامبر اسلام "رسول" جديد بيايد. چون قرآن "خاتم المرسلين" نفرموده است، لكن اين اشتباه بزرگي است چرا كه اگر كسي "خاتم الانبياء" شد به طريق اولي "خاتم المرسلين" نيز هست. زيرا مرحله "رسالت" فراتر از مرحله "نبوت" است.[6]

2- ادله ختم نبوت همين مقدار دلالت دارد كه بشر احتياجي به دين جديد و تشريع و قانون جديد ندارد يعني برنامه‏ها و تعليمات اسلامي براي هميشه راه گشا و كافي است؛ نه اينكه بشر احتياج به دين و مكتب و نبوت نداشته باشد. ادل هاي كه علماي دين براي اصلِ احتياج بشر به دين، وحي و هدايت از جانب خدا اقامه كرده‏اند شامل تمام انسانها از ابتدا تا انتها مي‏شود كه اينجا محل ذكر آن نيست.

3- ادله ختم نبوت مي‏گويد احتياج به نبي و دين جديد نيست، اما دلالتي ندارد بر اينكه بشر و انسان هاي زمان صدر اسلام قدرت بهره‏گيري كامل از قرآن را داشته‏اند، بلكه دلايل قطعي بر وجوبِ وجود ائمه‏عليهم السلام اقتضاء دارند كه بعد از پيامبرصلي الله عليه وآله هدايت، اجراي قوانين، تطبيق اصول بر فروع، پاسخ مسايل جديد و تداوم حكومت اسلامي بر اساس نص قرآن مجيد به عهده اولياء و اوصياء منصوب از جانب خداوند باشد. رشد و تكامل جامعه اسلامي به حدي نرسيده بود كه حتي از وجود مفسّر و امام معصوم بي‏نياز شوند، شاهد اين مدعي حوادث اسفباري است كه بلافاصله بعد از رحلت پيامبر رخ داد چنانكه خود پيامبر هم در طول ده سال به تشكيل حكومت، جنگ هاي متعدد و سامان دادن به جامعه اسلامي مشغول بودند و فرصت كافي براي بيان تمام فروعات و تفصيل احكام نيافتند و اساساً تبيين تمام احكام منوط به گذشت زمان و پيدايش حوادث و مسايل جديد است، بنابراين دين اسلام كامل است و جايي براي پيامبر جديد نمي‏گذارد اما تفصيل و تشريح و بهره‏گيري آن به عهده معصوم است.

بعد از رحلت پيامبرصلي الله عليه وآله امور و مسايل جديد در اثر فتوحات اسلامي پيدا شد كه حكم آنها صريحاً در قرآن و سنت پيامبرصلي الله عليه وآله نيامده بود و از طرفي قرآن آيات محكم و عام و خاص، مطلق و مقيد، و ناسخ و منسوخ دارد كه فهم آن و جواب به مسايل جديد و شبهات مطرح شده از جانب معاندين فقط براي كسي ميسور است كه فهم عالي و كامل از قرآن و اسلام داشته باشد و بنابر احاديث متواتر بين اهل سنت و اهل تشيع، عترت و اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله مرجع براي فهم قرآن مجيد و رهبري مسلمانان هستند. "اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و اهل بيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض"[7]

خلاصه: حكمت و دلايل ختم نبوت متعدد است كه به ذكر سه دليل بسنده كرديم:

اولاً: در عصر ظهور اسلام، بشر قدرت و تكامل حفظ مواريث را پيدا نكرده بود.

ثانياً: اسلام و قرآن برنامه جامع، كامل و همه جانبه، آن هم براي تمام انسانها در طول زمان آورده است.

ثالثاً: سير تكامل انسانها روي صراط مستقيم است. در تغيير و تبديل نيست. دين هم كه وظيفه هدايت و تكامل بشر را عهده دار است بر طبق فطرت انسانهاست و فطرت انسانها هم واحد است. دين اسلام نقشه كلي راه تكامل و سعادت را فرا روي انسانها نهاده است. بنابراين سه دليل احتياجي به دين و شريعت جديد نيست.


[1] . قرآن كريم، سوره حجر: 9. "ما خود اين كتاب را فرو فرستاديم و البته نگهبان او هستيم."

[2] . مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 3 (تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، فروردين 1375) ص 154.

[3] . شوري: 13. "خداوند براي شما ديني قرا داد كه قبلاً به نوح توصيه شده بود و اكنون بر تو وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي نيز توصيه كرديم."

[4] . نساء: 28. "و اينچنين شما را جماعت وسط و معتدل و متعادل قرار داديم تا حجت و شاهد بر مردم ديگر باشيد."

[5] . همان مدرك، صفحات 157 و 158 و 159 و 160 و 161 با تلخيص اندكي تصرف.

[6] . آيت اللّه مكارم شيرازي، تفسير نمونه (قم، در الكتب الاسلامية، چاپ نهم، پائيز 71) ج 17، ص 338.

[7] . حاكم نيشابوري، مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 148. مي‏گويد اين حديث طبق شروط مسلم و بخاري صحيح است. _ آيت اللّه جعفر سبحاني، مفاهيم القرآن (چاپ دار التبليغ اسلامي، قم) ج 1، ص 138 به بعد.



/ 1