توحيد و مراتب آن را توضيح دهيد و چه عواملي باعث گرايش به شرك مي شوند؟
توحيد يعني چه؟ مراتب آن كدامند؟ و چه عواملي باعث گرايش به شرك ميشوند؟پاسخ
توحيد به عنوان مهم ترين اصل از اصول دين اسلام، بلكه اديان ابراهيمي شمرده مي شود. توحيد در لغت به معناي يكي دانستن، و در اصطلاح اهل كلام، يگانه دانستن و يكتا شمردن حق تعالي است؛ و داراي مراتب و درجاتي است كه عبارت اند از:الف) توحيد ذاتي
اين مرتبه از توحيد به دو مرتبه ي توحيد واحدي و توحيد احدي تقسيم مي شود؛ توحيد واحدي، يعني توحيد در وجوب وجود و ضروري دانستن يك وجود و نفي هرگونه شرك و شبيه و نظير؛ و توحيد احدي، يعني نفي هرگونه تركيب عقلي خارجي و وهمي از خداوند و اثبات بساطت باري تعالي.ب) توحيد صفاتي
يعني، صفات خداوند عين ذات اوست؛ پس كساني كه به نفي صفات از خداوند پرداخته، يا صفات كمال را زايد بر ذات اقدس الله دانسته و در نهايت، صفت را از ذات سلب نموده اند، به خطا رفته و به انحراف اعتقادي دچار شده اند.ج) توحيد در خالقيت
يعني، آفريننده اي جز الله، وجود ندارد.د) توحيد در ربوبيت
يعني، بعد از اثبات وحدت خالق، ربوبيت تكويني جهان آفرينش فقط از آن خداست و هيچ موجودي، در اداره ي جهان، شريك او نيست.هـ) توحيد در مالكيت و حاكميت و قانون گذاري
نه تنها توحيد در ربوبيت تكويني كه توحيد در ربوبيت تشريعي و مقام تقنين نيز به خداوند اختصاص دارد؛ يعني خداوند به لحاظ خالقيت موجودات و قدرت و سلطنتي كه دارد، حاكم و مالك همه ي انسان ها و جهان است و اگر كسي بخواهد بر كرسي فرمان روايي بنشيند، بايد به اذن الهي بر اين منصب قدم بگذارد؛ از اين رو، هيچ شخصي در قانون گذاري و حكم راني استقلال ندارد.و) توحيد در الوهيت و معبوديت
توحيد عبادي به اين معناست كه كسي جز حق تعالي سزاوار پرستش نيست و معبودي جز ذات اقدس الله متصور نمي باشد؛ زيرا او در خالقيت و تدبير يكتاي بي همتاست.ز) توحيد در حاكميت
يعني، تنها خداوند است كه بر جان و مال مردم حكومت و ولايت دارد و هيچ كس جز اوچنين ولايتي را ندارد.ح) توحيد در اطاعت
يعني، تنها خداوند مستقلا و بالذات واجب الاطاعة است و ديگران به اذن و فرمان الهي شأنيت اطاعت را پيدا مي كنند.قبل از بررسي و مطالعه ي آيات در باب مراتب گوناگون توحيد، به عوامل گرايش به شرك از ديدگاه قرآن مي پردازيم.عوامل گرايش به شرك
شرك در قرآن، هم به معناي شريك قرار دادن براي خداوند به كار رفته است و هم به معناي نفي حق تعالي و پذيرفتن موجود ديگري به عنوان اله. خداي سبحان، در قرآن، عواملي چون ظن و وهم گرايي، حس گرايي، منفعت طلبي و تقليدگرايي را منشأ گرايش مشركان به شرك معرفي مي كند. به آياتي در اين زمينه توجه مي كنيم:الف) عامل ظن و وهم گرايي
(وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ)؛[1]و هر كس معبود ديگري با خداوند بخواند، هيچ برهاني بر آن ندارد؛ پس حساب او نزد پروردگارش است؛ به درستي كه كافران رستگار نمي شوند.(وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَيْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمينَ مِن نَّصِير)؛[2]
و آنان چيزهايي غير خداوند را مي پرستند كه خداوند دليلي براي آن نازل نكرده است و آنها نيز علم به آنان ندارند؛ و براي ظالمان ياوري نيست.(أَلاَ إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي السَّماوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ)؛[3]
آگاه باشيد كه تمام كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، از آنِ خدا مي باشند و آنها كه غير خدا را همتاي او مي خوانند، فقط از گمان و پندار پيروي مي كنند و آنها فقط دروغ ميگويند.
ب) عامل حس گرايي
(وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلاَُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِنْ إِله غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هامَانُ عَلَي الطِّينِ فَاجْعَل لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَي إِلهِ مُوسَي وَإِنِّي لاََظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ)؛[4]فرعون گفت: اي جمعيت، من خدايي جز خودم براي شما نمي شناسم، اي هامان، آتشي بر گِل بيفروز و برج هاي بلندي براي من ترتيب ده، تا از خداي موسي خبر گيرم؛ و من گمان مي كنم، او از دروغ گويان است.(هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَل مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلاَئِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَي اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ)؛[5]
آيا اينان انتظار دارند كه خداوند و ملائكه در سايه هاي ابر به سوي آنان بيايند؟
و همه چيز انجام شده است و همه ي امور به سوي خداوند باز مي گردند.
ج) منفعت طلبي
(وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ)[6]آنها غير از خدا معبوداتي را برگزيده اند، شايد ياري شوند.(وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزّاً)[7]
آنها غير از خدا معبوداتي را برگزيده اند، شايد عزت يابند.(أَلاَ لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ)؛[8]
آگاه باشيد كه دين خالص از آنِ خداست و كساني كه به غير از خدا دوستاني را برگرفته اند و مي گويند ما اين ها را نمي پرستيم، مگر براي اين كه ما را به خداوند نزديك كنند، خداوند بين آنها در آنچه اختلاف داشتند داوري مي كند؛ خداوند دروغ گويان و كافران را هرگز هدايت نمي كند.
د) تقليد گرايي
(بَلْ قَالُوآ إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّة وَإِنَّا عَلَي آثَارِهِم مُهْتَدُونَ * وَكَذلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَة مِن نَذِير إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّة وَإِنَّا عَلَي آثَارِهِم مُقْتَدُونَ)؛[9]بلكه گفتند: ما پدران خود را بر مذهبي يافتيم و به آثار آنان هدايت شديم؛ و انذار كننده اي پيش از تو در هيچ شهري نفرستاديم، مگر اين كه ثروتمندان گفتند: ما پدران خود را بر مذهبي يافتيم و به آثار آنان اقتدا مي كنيم.(قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آباءَنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ)؛[10]
فرعونيان به موسي گفتند:
آيا آمده اي كه ما را از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم منصرف گرداني و بزرگي در روي زمين از آن شما باشد؟
ما به شما ايمان نمي آوريم.(وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَات قَالُوا مَا هذَا إِلاَّ رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ)؛[11]
هنگامي كه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده مي شود، مي گويند: او فقط مردي است كه مي خواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش مي كردند، باز دارد.
[1]. مؤمنون: 117.[2]. حج: 71.[3]. يونس: 66.[4]. قصص: 38.[5]. بقره: 210.[6]. يس: 74.[7]. مريم: 81.[8]. زمر: 3.[9]. زخرف: 22 و 23.[10]. يونس: 78.[11]. سباء: 43.