ديدگاه سياسي اجتماعي امام خميني(ره) - دیدگاه سیاسی اجتماعی امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیدگاه سیاسی اجتماعی امام خمینی (ره) - نسخه متنی

سيد محمد شفيعي مازندراني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديدگاه سياسي اجتماعي امام خميني(ره)

ديدگاه سياسي امام راحل - سلام الله عليه - نشات يافته از عقايد و انديشه هاي ديني اوست. طبق انديشه ديني، حكومت از آن خداست[1] كه بر عهده رهبر معصوم (پيامبران و امامان) نهاده شده است، و در عصر غيبت، رهبري جامعه بر عهده فقهاي جامع الشرايط يعني نايبان حضرت وليعصر (عج) مي باشد. [2] البته حقيقت اين است كه (حکومت) به معني هدايت صحيح جامعه است (که) به انبيا و ائمه (عليهم السلام) اختصاص دارد[3]

نكته قابل ملاحظه آنكه هر چند از يکايک انديشه هاي ژرف سياسي امام - سلام الله عليه - به آساني نمي توان گذشت و يا نمي توان به آساني پرده بر گرفت، اما براي رعايت اختصار به ناچار برخي از نكات برجسته موضوع مورد بحث را از نظر مي گذرانيم.

1- ولايت فقيه

ولايت فقيه به نوبه خود چند اصل را به همراه دارد كه امام - صلوات الله عليه - بر آنها تاكيد فراوان داشت، آن اصول عبارتند از:

الف - اجراي قانون خدا و تعاليم اسلام در جامعه[4]

ب - اعتقاد به مساله غيبت و نيابت

انتظار ظهور موعود اسلام و امام غايب، يكي از اصول اساسي ولايت فقيه است؛ زيرا تصدي امور جامعه و اجراي دستورهاي الهي پس از شهادت امام يازدهم (امام حسن عسكري) بر عهده او (امام زمان (عج)) است[5] او بنا به مصالح الهي در پس پرده غيبت، بسر مي برد.

وي ذخيره خدا براي هدايت بشر است و روزي ظهور خواهند كرد[6] و چون غايب هستند، سياستگذاري جامعه در دوران غيبت كبري با ولايت فقيه است[7] زيرا: ولايتي كه رسول الله عليه السلام در اداره جامعه داشت، بدون ترديد براي ولي فقيه نيز در دوران غيبت ثابت است[8] تا اينكه او ظهور كند. [9]

ج - تلفيق تعاليم اسلامي با سياست

اگر كسي دين را از سياست جدا بداند، خدا، رسول و ائمه معصومين را تكذيب كرده است[10] و ترديدي نيست كه نغمه جدايي دين از سياست از سوي دشمنان اسلام است[11] زيرا، اسلام ديني است كه با سياست آميخته است[12] و حکومت که شعبه اي از ولايت مطلقه رسول الله (ص) است يکي از احکام اوليه اسلام است. [13]

امام (س) در كتاب معروف خود (حكومت اسلامي) بر اين نكته تأكيد دارد كه:

(ولايتي كه رسول خدا عليه السلام در اداره جامعه داشت بدون ترديد براي ولي فقيه نيز در دوران غيبت، ثابت است[14] و اين از مسائل ضروري و بديهي است[15] اين ولايت، همان ولايت رسول الله عليه الصلوات و السلام است[16] زيرا برقراري نظام سياسي غير اسلامي به معناي ناديده گرفتن بعد سياسي اسلام است. [17] و دخالت در سياست در رأس تعليمات انبياست) . [18]

2- اهتمام به نقش مردم و توحيد كلمه

ايجاد وحدت و اتحاد ميان اقشار و طبقات مختلف مردم، بويژه در جامعه در جامعه اسلامي، يكي از اركان ديدگاه سياسي و سياست امام - سلام الله عليه - را تشكيل مي دهد و اين مساءله نوبه خود، هم نقش مردم[19] و اهميت آن را از نظر امام (س) و هم نقش اتحاد و حدت و عظمت آن را در پيش امام راحل بازگو مي كند. [20]

امام - سلام الله عليه - همواره از مردم و حضور آنها ياد مي كرد، [21] چنانكه اكيدا پيوند و اتحاد ميان آنان و پيوند اتحاد با نظام و حكومت را خواستار بود[22] و خاطر نشان مي كرد كه: (يكي از احكام مورد توجه خدا، حفظ وحدت و انسجام است.) [23]

3 - حمايت از محرومين و مستضعفين

حمايت از محرومين جامعه يكي ديگر از اركان اساسي سياست امام - سلام الله عليه - را تشكيل مي داد. او خاطر نشان مي كرد خوشحالي من هنگامي است كه به زاغه نشينان و محرومان جامعه خدمت شود. [24] امام - سلام الله عليه - همواره خدمت به آنها را توصيه كرده[25] و در وصيتنامه سياسي - الهي خود مي نويسد:

((به همه، در كوشش براي رفاه طبقات محروم، وصيت مي كنم كه خير دنيا و آخرت شما در رسيدگي به حال محرومان جامعه است)) . [26]

4 - اهتمام به حوزه و دانشگاه

توجه به دانشگاه، ركن مهم سياست امام - سلام الله عليه - بود. امام در همين رابطه مي فرمود:

((اگر دانشگاه اصلاح شود كشور اصلاح مي شود؛[27] زيرا ترقي مملكت به دانشگاه است)) . [28]

او همواره به تحول دانشگاه[29] و معنويت آن مي انديشيد. [30]

و در همين رابطه اتحاد و وحدت ميان اين دو قشر تحصيل كرده را همواره خواستار بود. و خاطر نشان مي كرد:

((اين دو مركز (حوزه و دانشگاه) بايد با هم باشند[31] و مسائلشان را با هم مبادله نمايند)) . [32]

وي تأكيد داشت تا دانشگاه به خدا روي بياورد و به معنويت بپردازد و ملاك را اخلاص، تقوا و علم بداند. [33]

5 - صلابت در اجراي قوانين اسلام و تعاليم آن

امام - سلام الله عليه - در سياست خويش، فقط به اجراي تعاليم خدا و تحقق آرمانهاي اسلام و پياده شدن احكام آن، مي انديشيد و خاطر نشان مي ساخت كه:

انقلاب ما متكي به خدا و معنويات است. [34] و شما از قوانين مخالف با شرع مطهر، بدون هيچ ملاحظه اي جلوگيري نماييد. [35] زيرا هيچ رژيمي همچون جمهوري اسلامي پايبند به اسلام، اخلاق و ارزشهاي انساني نيست. [36] و البته اتكال و تكيه كردن به خدا منشاء همه گونه خيرات و موفقيت هاست. [37] و سرمشق ما در همه حركات و سكنات بزرگمرد جهان بشريت، حضرت امير- سلام الله عليه - مي باشد[38] و ما فقط يك مقصد داريم و آن. . . . تحقق اسلام است[39]

سيد الشهداء (عليه السلام) براي اسلام، خود را به كشتن داد[40] و بايد بدين حقيقت توجه داشت كه حكومت در اسلام به معناي تبعيت از قانون خداست و فقط خدا (عز و جل) بايد حاكميت كند و همه تابع اراده خداييم. رأي اشخاص، حتي رسول خدا صلي الله عليه و آله در حكومت و قانون الهي، دخالتي ندارد آنچه هم كه اختيارات محدودي به رسول خدا صلي الله عليه و آله داده شده است نيز از خداست. [41]

6- اهتمام به اصل (نه شرقي، نه غربي)

سياست نه شرقي، نه غربي امام - سلام الله عليه - كه نه گفتن[42] به نظامهاي كمونيسم و كاپيتاليسم را تبليغ مي كند، نموداري از استغناي همه جانبه مكتب حياتبخش اسلام است و اين اصل، استقلال همه جانبه اقتصادي، سياسي، فرهنگي و نظامي را تحقق مي بخشد. او خاطر نشان مي كرد: لازمه استقلال، زدودن غربزدگي است. [43] و آنها (که) شرق زده و غربزده نيستند بايد شروع كنند و در ساختن و آباداني كشور تلاش نمايند. [44]

او به همه ملت ايران، توصيه مي كرد كه در صراط مستقيم الهي استوار بمانند و به شرق ملحد و غرب ستمگر كافر، وابسته نشوند. [45]

اجراي سياست فوق به مسأله خوديابي و اتكاء به خود مربوط مي شود؛ زيرا تا خود را پيدا نكنيم و به خود اتكا ننماييم، مستقل نمي شويم[46] در اين رابطه بايد به موارد زير توجه داشت:

الف - (بايد) به فرهنگ اصيل اسلامي خود روي آوريم[47] و تلاش كنيم تا اخلاق و كاخ نشيني را از ملت بزداييم. [48]

ب -از انزواي موقت نهراسيم؛ زيرا تا منزوي نشويم مستقل نمي شويم[49] و محاصره اقتصادي دشمن باعث مي شود تا مغزها به كار آيند. [50]

ج - لازم است به تمام معنا به مفاخر و مظاهر اجنبي پشت كنيم. [51]

د-به خدا توكل كنيم و در جهت جلب رضاي او بكوشيم. [52]

ه - به علم، تخصص، تقوا و ايمان، روي بياوريم و اسلام پيش از همه اديان از علم و تخصص تمجيد كرده است. [53]

7 - دين و سياست

امام راحل - سلام الله عليه - در برابر نغمه هاي شوم (جدايي دين از سياست) ، همواره خاطر نشان مي كرد كه:

اسلام را از حكومت و سياست جدا مي دانند بايد. . . . گفت كه قرآن و سنت رسول الله صلي الله عليه و آله آن قدر كه در حكومت و سياست، احكام دارند در ساير چيزها ندارند، بلكه بسياري از احكام عبادي اسلام، عبادي - سياسي است كه غفلت از آنها اين مصيبتها را به بار آورده. پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاي جهان لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعي و خلفاء اول اسلامي حكومتهاي وسيع داشته اند و حكومت علي بن ابي طالب عليه السلام نيز با همان انگيزه به طور وسيع و گسترده تر، از واضحات تاريخ است. . . . .

اين جانب در اين وصيتنامه با اشاره مي گذرم ولي اميد آن دارم كه نويسندگان و جامعه شناسان و تاريخ نويسان، مسلمانان را از اين اشتباه بيرون آوردند و آنچه گفته شده و مي شود كه انبياء عليه السلام به معنويات كار دارند و حكومت و سر رشته داري دنيايي مطرود است و انبياء و اولياء و بزرگان از آن احتراز مي كردند و ما نيز بايد چنين كنيم، اشتباه، تأسف آوري است كه نتايج آن به تباهي كشيدن ملتهاي اسلامي و باز كردن راه براي استعمارگران خونخوار است؛ زيرا آنچه مردود است حكومتهاي شيطاني و ديكتاتوري و ستمگري است، كه براي سلطه جوئي و انگيزه هاي منحرف و دنيايي كه (از آن تحذير نموده اند) ، جمع آوري ثروت و مال و قدرت طلبي و طاغوت گرايي است و بالاخره دنيايي است كه انسان را از حق تعالي غافل كند و اما حکومت حق براي نفع مستضعفان و جلوگيري از ظلم وجود و اقامه عدالت اجتماعي» همان است كه مثل سليمان بن داوود و پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلي الله عليه و آله و اوصياء بزگوارش براي آن كوشش مي كردند؛ از بزرگترين واجبات و اقامه آن از والاترين عبادات است چنانچه سياست سالم که در اين حکومت ها بوده از امور لازمه است. بايد ملت بيدار و هشيار ايران با ديد اسلامي اين توطئه ها را خنثي نمايند و گويندگان و نويسندگان متعهد به كمك ملت برخيزند و دست شيطان توطئه گر را قطع نمايند. [54]


[1]. ولايت فقيه (حكومت اسلامي) امام خميني، ص 49، 54 و 55.

[2]. ولايت فقيه (حكومت اسلامي) ، امام خميني، ص 49، 54 و 55.

[3]. ر. ك صحيغه نور، ج 13، ص 217. و ج 9، ص 136.

[4]. ر. ك: صحيفه نور، ج 4، ص 144.

[5]. ر. ك صحيفه نور، ج 10، ص 166 و ج 12، ص 207.

[6]. ر. ك صحيفه نور، ج 10، ص 166 و ج 12، ص 207.

[7]. صحيفه نور، ج 20، ص 170 و 173، وصيتنامه سياسي الهي امام، بند (ز) .

[8]. ر. ك: حكومت اسلامي (ولايت فقيه) ، ص 21.

[9]. ر. ك: حكومت اسلامي (ولايت فقيه) ، ص 21. پ

[10]. ر. ك: صحيفه نور، ج 20، ص 28 - 29، وصيتنامه سياسي الهي، بند (ب).

[11]. ر. ك: ولايت فقيه (حكومت اسلامي) ، ص 23.

[12]. ر. ك: صحيفه نور، ج 9، ص 136.

[13]. صحيفه نور، ج 20، ص 173.

[14]. ر. ك: حكومت اسلامي، ص 172، 63.

[15]. ر. ك: حكومت اسلامي، ص 172، 63.

[16]. ر. ك: صحيفه نور، ج 10، ص 30 و 27. و ج 7، ص 58.

[17]. ر. ك: حكومت اسلامي، ص 66، 32.

[18]. صحيفه نور، ج 15، 144 و 217.

[19]. ر. ك: صحيفه نور، ج 13، ص 24 و 169. و ج 14، ص 181.

[20]. ر. ك مبحث اتحاد و برداري همين كتاب فصل اهداف تربيتي.

[21]. ر. ك: مبحث آزاد اتحاد و برادري همين كتاب فصل اهداف تربيتي.

[22]. ر. ك: مبحث اتحاد و برادري همين كتاب فصل اهداف تربيتي.

[23]. صحيفه نور، ج 19، ص 118.

[24]. ر. ك: صحيفه نور، ج 11، ص 248 (فصل تقويت روحيه حمايت از مستضعفان در بخش اهداف تربيتي) .

[25]. ر. ك: وصيتنامه امام، بند (ي) .

[26]. وصيتنامه امام، بند (س) .

[27]. صحيفه نور، ج 19، ص 142 و 211.

[28]. صحيفه نور، ج 1، ص 18.

[29]. صحيفه نور، ج 19، ص 211.

[30]. صحيفه نور، ج 17، ص 128.

[31]. صحيفه نور، ج 13، ص 206 و 209.

[32]. صحيفه نور، ج 13، ص 207 و 209.

[33]. وصيتنامه سياسي الهي بند (و) و بند (د) .

[34]. صحيفه نور، ج 15، ص 19.

[35]. وصيتنامه امام، بند( ز) .

[36]. صحيفه نور، ج 14، ص 66.

[37]. صحيفه نو، ج 17، ص 65.

[38]. صحيفه نور، ج 5، ص 224، و ج 20، ص 28.

[39]. صحيفه نور، ج 16، ص 93.

[40]. صحيفه نور، ج 8، ص 48 و تبيان، دفتر سوم، ص 91.

[41]. ولايت فقيه (حكومت اسلامي) ، ص 55 و 87.

[42]. صحيفه نور، ج 20، ص 170- 173. وصيتنامه سياسي الهي بند (ي) امام - سلام الله عليه - همواره هشدار مي داد كه: (خطر قدرتهاي كمونيستي از آمريكا كمتر نيست و خطر آمريكا به حدي است كه اگر كوچكترين غفلتي كنيد نابود مي شويد) ، (صحيفه نور، ج 12 ص 117).

[43]. ر. ك: صحيفه نور، ج 11، ص 186.

[44]. صحيفه نور، ج 17، 193.

[45]. وصيتنامه امام ، بخش مقدمه.

[46]. صحيفه نور، ج 10، ص 277 و 280.

[47]. صحيفه نور، ج 11، ص 186.

[48]. صحيفه نور، ج 17، ص 217.

[49]. صحيفه نو، ج 13، ص 146.

[50]. صحيفه نور، ج 16، ص 75.

[51]. صحيفه نور، ج 9 ص 109.

[52]. صحيفه نور، ج 17، ص 177.

[53]. صحيفه نور، ج 14، ص 233.

[54]. وصيتامه سياسي الهي امام ، بند (ب) .

سيد محمد شفيعي مازندراني- مباني تربيتي عرفاني امام خميني، فصل اول

/ 1