ديدگاه عرفاني اخلاقي امام خميني (ره)
در اينجا سخن از فلسفه اخلاق و يا عرفان نظري نيست و نيز در اينجا به ذكر هر يك از مباحث اخلاقي و يا مسائل عرفاني به گونه اي گسترده و تفصيلي نمي پردازيم بلكه برخي از مباحثي كه صبغه اخلاقي داشته و ارتباط بيشتري با مباحث و مسائل تربيتي دارند را، از ديدگاه امام - سلام الله عليه - مورد بحث قرار مي دهيم.الف ـ تفاوت ميان علم و عرفان
عرفان و معرفت عبارت است از: (شناسايي و آگاهي نسبت به امري خاص از راه مشاهده دروني و علم حضوري) .ولي شناسايي و آگاهي از راه استدلالهاي عقلي را كه در ماهيت خود با توجه به مصداق معلوم، امري است كلي، علم گويند نه عرفان و نيز عرفان در مواردي بيشتر به كار مي رود كه سبق (و يا پيش فراموشي) نسيان در كار باشد؛ مثلا كسي چيزي را مي شناخته، نسيان عارض گشته و دوباره بدان آگاهي و توجه پيدا كرده است، اما كاربرد علم، اين چنين نيست.از اين نظر، عارف به كسي مي گويند كه به آنچه كه در نشئات پيشين آگاهي يافته ولي از آن غافل مانده و يا نسيان حاصل شده است، ولي دوباره معرفت پيدا كند و بر اين اساس، (برخي از) اهل سلوك مدعي اند كه معراج معنوي و روحي انسان، همان توجه و يادآوري ايام سلف (عالم ذر) است ولي به نظر ما معراج معنوي و روحاني انسان، عبارت است از رجوع به عالم غيبت، يعني سالك، مجذوب عالم قدسي شود و به عالم ملكي توجه نكند و به جمع مافي سلسله الشهود بنگرد. [1]ب ـ دستجات و طوايف انسانها
انسانها در رابطه با سير و سلوك الي الله چهار طايفه اند:1- محجوبان
اين طايفه بر اثر توجه و سرگرمي به دنيا از حركت و پرواز به سوي ملكوت غافلند و از سير به سوي حق باز مانده و در شمار غافلان قرار دارند.2- سالكان
اين طايفه در حال سير و حركت به سوي حق، بسر مي برند و به پير راه و راهبر نيازمندند3- واصلان
اين طايفه از طريق سير و سلوك به سوي حق، به مقصد دست يافته و به سر منزل مقصود واصل گشته اند. و شاهد مقصود را در آغوش كشيده اند.4- راجعان
اين طايفه پس از وصول به مقصود، از دياريار به سوي خلق، بار سفر بسته تا ديگران را نيز در اين سفر سير الي الله رهبري كنند. [2]قابل ذكر است كه در ميان طوايف فوق، غير از طايفه اول (محجوبان) سه طايفه ديگر اهل سيرو سرّ و پروازند كه پس از قدم نهادن به (مقام فنا) به مرحله خاصي از ارتقاي معنوي يعني حالت حقاني، نايل مي آيند. البته در صورتي كه در اين سفر و سلوك، گرفتار حجابها (حجاب ظلماني، حجاب نوراني - عقلاني و حجاب روحي) نشوند. [3]به طور كلي سفر و پرواز معنوي چهار گونه است.اول ـ سفر از خلق به سوي حق
كه در پرتو پرداختن به عبادات رعايت دستورها، انجام رياضتها، مهاجرات از طبيعت و پرواز به ديار پروردگار متعال، صورت مي پذيرد. [4]اين رجوع به عالم ملكوت را فنا مي گويند پس (فنا) عبارت از نفي و نابودي نيست بلكه مرحله خاصي از راهيابي است.[5]كه در پرتو عبادت حاصل مي شود. [6] و گفتيم كه حالت ويژه حقاني در اين مرحله براي سالك، حاصل مي گردد به شرط آنكه حجابهاي سه گانه را كنار بزند و دچار آنها نشود در اين سفر به هادي و راهبر نيازمند است. [7]و به گفته حافظ:
قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن
ظلمات است بترس از خطر گمراهي
ظلمات است بترس از خطر گمراهي
ظلمات است بترس از خطر گمراهي
دوم ـ سفر از حق به سوي حق
اين سفر پس از انجام سفر اول صورت مي پذيرد سالك از حالت حقاني خود اوج مي گيرد و به مقام (فناي فنا) نايل مي گردد مقامي كه از آن به عنوان مقام (اخفي) و (فنا در افعال و صفات حق) تعبير مي شود.سوم ـ سفر از حق به سوي خلق
سفر فوق را (مرحله صحو) نيز مي نامند سالك، در اين مرحله بين عوالم جبروت و ملكوت، در طيران است و داراي بهره اي از مقام نبوت است (نه نبوت تشريعي) تا ديگران را آماده اوج و پرواز كند.البته پس از مرحله (صحو) نوبت به مرحله (محو) مي رسد كه براي انسانهاي كامل در اين دنيا و آخرت، پيش مي آيد. [8]چهارم ـ سفر از خلق به سوي خلق از طريق حق
در اين سفر، سالك، موانع سير را شناسايي و به راه وصول به حق را به ديگران مي آموزد؛ زيرا داراي نبوت تشريعي است كه دستيابي به اين مرحله در پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) خاتمه يافت پس از وي، كسي بدين مرحله نمي تواند گام نهد. [9]نكته قابل ذكر آنكه، امام - سلام الله عليه - در برخي از رهنمودها از مراحل سيرو سلوك به عنوان (سجده) ياد مي كند.
مثلا مي نويسد:(كلام در سفر از خلق به حق و از كثرت به وحدت و از ناسوت به مافوق جبروت است تا حد فناي مطلق كه در (سجده اول) حاصل مي شود و فنا از فنا كه پس از صحو، در (سجده دوم) حاصل مي گردد. [10]
ج ـ عامل اصلي عروج و تداوم معراج (هماهنگي شريعت، طريقت و حقيقت)
راز موفقيت سالك الي الله، يك چيز بيش نيست و آن عبارت است از (عبادت) سالك با (قدم) عبادت مي تواند از بيت طبيعت، به سوي عالم ملكوت عروج و مهاجرت كند. [11] و عبادت براي همه عباد يك ضرورت است؛زيرا همانگونه كه بدن به آب، هوا و غذا نيازمند است، روح نيز به غذا احتياج دارد و غذاي روح، عبارت است از (عبادت) و همانگونه كه اثر غذا در بدن عبارت است از ادامه حيات و تأمين نشاط، اثر غذاي روح (عبادت) نيز عبارت است از اوج و معراج. [12]در عرفان امام راحل - سلام الله عليه - طريقت و حقيقت جز از راه شريعت حاصل نخواهد شد؛ زيرا ظاهر، طريق باطن است[13] و در واقع عبادتي كه در ظاهر انجام مي پذيرد معمار باطن است (يعني) باطن را براي عروج مهيا مي سازد و انفكاك و جدايي ميان عبادت و تاثير آن در نفس محال است و اگر عبادتي صورت پذيرفت ولي تاثير معنوي و عرفاني آن مشاهده نگشت، بدون ترديد آن عبادت با توجه به همه ضوابط و شرايط لازم آن انجام نيافته است. [14](الطريقه والحقيقه لا تحصلان الا من طريق الشريعه فان الظاهر طريق الباطن بل يفهم منه (ولو انهم اقاموا التوراه والانجيل) ان الظاهر غير منفك عن الباطن فمن راي ان الباطن لم يحصل له مع الاعمال الظاهره و اتباع التكاليف الالهيه فليعلم انه لم يقم علي الظاهر علي)ما(هو عليه) [15]توجه بدين حقيقت ضروري است كه هيچ طايفه و دسته اي از دستجات فوق، حتي لحظه اي از عبادت، بي نياز نخواهد بود. [16]بر همين اساس است كه برترين افتخار پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله) آن و اصل راجع كامل، عبوديت وانجام عبادت است الهي است. [17]به طور كلي اساس تكامل معنوي و ارتقاي باطني، عبوديت و پيمودن مدارج كمال است. بنابراين، هر گاه لحظه اي اين عمل در كار نباشد سقوط آن واصل، حتمي است (فان مقام العبد الكامل هو التذلل بين يدي سيده) . [18]پس سخن برخي از تصوف پيشگان كه مي گويند: (عبادت ظاهري طريق است و هر گاه به مقصد رسيدي و واصل شدي و ديگر بدان ضرورتي نيست) . بدون دليل است[19] و لاطائلاتي بيش نمي باشد. . . . [20]آري، جز از راه عبادت ظاهري نمي توان در هيچ مقامي پايدار ماند. چنانكه بدون آن نمي توان به هيچ مقامي دست يافت. حتي مقام رسالت حضرت خاتم الانبياء نيز منوط به عبادت ظاهري و عبوديت است.دـ شروط اصلي تاثير عبادت
عبادت؛ سرمايه اصلي سالك در باب راهيابي هاست، ولي از اين نكته نبايد غافل بود كه هر عابدي به مقصود نمي رسد و همه عابدان يكسان نيستند؛چرا كه عبادت آنان يكسان نيست؛ زيرا عبادت داراي شروطي است. از جمله عبارتند از:1- حضور قلب
حضور قلب در نماز همان است كه نمازگزار به قلب خود بفهماند كه در پيشگاه پروردگار بزرگ به عبادت ايستاده است (حضور قلب اجمالي) و نيز در همه لحظات به اسرار و معاني فرازهاي نماز و كلمات آن توجه كند (حضور قلب تفصيلي) [21] عبادت بدون حضور قلب، عبادت نيست بلكه لهو و بازي است اين عبادت عملي)است که(در نفس آدمي اثري ايجاد نمي كند و حالت نهي از فحشا و منكر محقق نمي شود[22] (ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنكر) [23]2- اخلاص
معيار اصلي عباديت عبادتها، اخلاص است؛ يعني اگر عبادت، همراه با اخلاص انجام گرفت، عبادت به شمار مي آيد و گرنه عبادتي صورت نگرفته است. [24]اخلاص يعني عمل را فقط براي خدا انجام دادن[25] و شخص بااخلاص ظاهر خود را از معاصي و باطن خود را از عجب، كبر، فخر، ريا،. . . تصفيه مي كند. و عبادت در رياضت در پرتو اخلاص است كه هم عمل را ابدي و اخروي[26] مي سازد و هم سالك را به معراج مي برد حتي سير و سلوك اخلاقي و رياضتها اگر فقط به منظور دستيابي به تسلط قواي نفساني و پيدايش ملكات باطني. . . . . (باشد) ، ولي اگر در چارچوب مجوزها و دستورهاي شرع مطهر صورت گيرد، مايه راهيابي و هدايت است پس حتي ملكات فاضله و ملكات نفساني اگر در پرتو اخلاص پديد نيايند، مايه نجات و سعادت انسان نخواهند بود و آن اخلاص نيز اخلاص الهي نيست، در صورتي الهي است كه عاري از هر گونه هواهاي نفساني باشد. [27]انسان مخلص با دارا بودن ملكات فاضله، همواره خود را در محضر خدامي بيند[28]و تفاوت ميان عبادت عامه و عبادت خاصه را در همين نكته مي توان خلاصه كرد كه عبادت جهت طمع به بهشت يا دوزخ صورت نمي گيرد بلكه به خاطر خدا و بدون هيچ گونه چشمداشتي انجام مي گيرد واين گونه عبادت را (عباده الاحرار) يا (عباده الكرام (عبادت آزادگان، عبادت كريمان)) مي گويند. [29][1]. ر. ك چهل حديث، حديث 37، ص 621 - 622.[2]. آداب الصلوه، ص 282.[3]. مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه، ص 204.[4]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 39 و 173.[5]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 39 و 173.[6]. سر الصلوه، ص 83.[7]. مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه، ص 205.[8]. ر. ك: تعليقات علي مصباح الانس، ص 283.[9]. مصباح الهدايه الي الخلافه و الولايه، ص 205.[10]. سر الصلوه، مقدمه مولف، ص 28.[11]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 39.[12]. آداب الصلوه، ص، 20.[13]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 201.[14]. ر. ك تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 200 و 201.[15]. سر الصلوه، ص 11و 83.[16]. سر الصلوه، ص 11و 83.[17]. ر. ك تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 55 (فان العبوديه من اعظم افتخارات النبي (صلي الله عليه و آله.[18]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 179.[19]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 201.[20]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 201.[21]. تعليقات علي شرح فصوص الحكم، ص 201.[22]. آداب الصلوه، ص 33.[23]. سوره عنكبوت،، آيه 45.[24]. سر الصلوه، ص 16.[25]. صحيفه نور، ج 19، ص 255.[26]. صحيفه نور، ج 20، ص 65.[27]. چهل حديث، حديث 2، ص 45 - 46.[28]. مبارزه با نفس (جهاد اكبر) ، ص 53.[29]. سر الصلوه، ص 7 و 75: (قال امير المؤ منين (عليه السلام) ما عبدتك خوفا من نارك ولا طمعا جنتك بل وجدتك اهلا للعباده فعبدتك.