چرا جهان اسلام در چند قرن اخير دچار انحطاط و سير قهقرائي بوده است؟
پاسخ
آيا تا كنون از خود پرسيده ايم كه چرا جهان اسلام كه قرن ها پرچم دار علم و فلسفه بود، در اين چند قرن اخير، دچار انحطاط و عقب ماندگي شد؟ مگر مسلمانان براي شش قرن رهبري علمي جهان را در دست نداشتند؟ (350 سال رهبري مطلق و 250 سال رهبري مشترك با مسيحيان). آيا جوامع اسلامي دانشمندان، رياضي دانان، طبيعت شناسان پزشكان، شيمي دانان و جغرافي دانان بزرگي چون جابرين حيان، خوارزمي، رازي، مسعودي، بيروني، ابوالوفا، خيام، ابن سينا، خواجه نصير الدين طوسي، ابن رشد و ابن طفيل نپرورانده است؟[1]هرمان راندال، در اين باره مي گويد: " مسلمين در قرون وسطا نماينده ي همان نوع تفكر علمي و زندگي صنعتي بودند كه ما امروزه به مردم آلمان نسبت مي دهيم. مسلمين بر خلاف يونانيان از آزمايشگاه و آزمايش كردن با صبر و حوصله بيزار نبودند و در رشته هاي طب و مكانيك و در حقيقت در همه ي فنون، به نظر مي رسد كه به حكم طبيعت خود، علوم را به خدمت بلا واسطه ي زندگي بشر گماشته اند; نه اين كه علوم را به عنوان غايتي براي خود (بدون ارتباط با زندگي) در نظر بگيرند ".[2]
پس حال چرا در مسير قهقرايي به سر مي بريم؟
پاره اي علّت عقب ماندگي را فاصله گرفتن از دنياي غرب دانسته اند و راه چاره را در پيروي كامل از باورهاي مغرب زمين منحصر ساخته اند; عده اي منشاء افول تمدن عظيم اسلامي را فقدان سوداي سر بالا و نداشتن جسارت انديشيدن معرفي كرده اند و برخي به فهم نادرست گزاره هاي ديني و گروهي نيز به استعمار بيروني يا استبداد دروني تمسك جسته اند; و بي شك تمام عوامل مذكور در پيدايش اين پديده ي ناميمون مؤثر بوده اند; ولي نبايد از نفوذ علم سكولار در جوامع اسلامي و نقش آن در استمرار عقب ماندگي مسلمانان غفلت كرد; زيرا هم چنان كه در مباحث آينده ثابت خواهيم كرد، علمي كه خنثي بوده و فارغ از پاراديم و پيش فرض هاي معرفت شناختي، هستي شناختي، متافيزيكي و ايدئولوژيكي باشد، نداريم; بنا بر اين گاهي فرايند علم در زمينه اي ديني و متافيزيك خداباورانه نضج مي گيرد و گاهي پيش فرض هاي غير ديني و ضد ديني آن را تحقق مي بخشند.به نظر مي رسد بحران هويت و دوگانگي ذهني و روحي دانش پژوهان مسلمان و توده ي مردم را بايد به همين عامل مهم برگرداند، زيرا جامعه اي كه به لحاظ فرهنگي و اجتماعي، اسلامي است، آن گاه كه با انديشه هاي سكولار در دوران تحصيلي دانشگاهي آشنا شود، دچار بحران هويتي و دو شخصيتي مي شود.براي توصيف و تبيين دقيق مقوله ي علم ديني، بايد به توضيح اجمالي محورهايي چون تعريف علم، دين، متافيزيك، انواع رابطه ي علم و دين، تعريف علم ديني، انگيزه و اهميّت طرح علم ديني و انواع تأثيرگذاري دين بر علم پرداخت.[1] . G. sarton,Introduction to the History of science(Baltimore:carnegie Institution of washington1927),pp-520-780.[2] . ر. ك: محمدرضا حكيمي، دانش مسلمين، ص 123.