چرا خداوند متعال انسان را از خاك آفريده است و پس از مرگ نيز دوباره تبديل به خاك ميشود؟
پاسخ
در آيات فراواني از قرآن كريم، در باب خلقت انسان، نحوة آفرينش و ابعاد وجودي او سخن به ميان آمده است كه از دقت در محتوا و مضمون آنها، نتايج زير را ميتوان استنباط كرد.1. موجوداتي كه انسان ناميده ميشوند، داراي اصل و ريشة مشتركي هستند و همگي از نسل و ذريه يك پدر و مادر هستند.2. اين پدر و مادر خاص كه نخستين انسانها هستند، خلقتي استثنايي داشتهاند نه طبيعي، يعني از گونهاي از حيوانات يا موجودات انساننما، تولد نيافتهاند.3. انسان، علاوه بر بعد جسماني، داراي گوهر غيرمادي به نام نفس يا روح است.4. حقيقت انسان و انسانيت او، به روح اوست نه جسم فناپذير او.خدايي كه انسان را در آغاز از خاك آفريد، بعد ها نيز به گونه ي ديگر همين روند را ادامه داد به اين بيان که مواد غذايي كه در زمين وجود داشت جذب ريشههاي درختان شد، و درختان به نوبه خود غذاي حيوانات شدند و انسان از گياه و گوشت حيوانات استفاده كرد و نطفهاش از اينها شكل گرفت، نطفه در رحم مادر، مراحل تكامل را پيمود تا به انسان كاملي تبديل شد، انساني كه از همة موجودات زمين برتر است، ميانديشد، فكر ميكند، تصميم ميگيرد، و همه چيز را مسخر خود ميسازد، آري تبديل خاك بيارزش به چنين موجود شگرفي با آن همه سازمانهاي پيچيدهاي كه در جسم و روح اوست، يكي از دلايل بزرگ توحيد است. انساني كه با دميده شدن روح اين لياقت را پيدا كرد كه مسجود فرشتگان گردد و به مقام خليفة اللهي برسد.انساني كه از طريق خودشناسي و شناخت ابعاد مختلف وجود خويش، در مييابد كه غير وجود جسمانياش كه تعلق به خاك دارد، وجود روحاني و كرامت انساني دارد كه با دقت در عظمت اين خلقت بزرگ الهي به اهميت روح آدمي كه پرتوي از انوار الهي و نفخهاي از نفخات ربّاني است پي ميبرد و در مييابد كه بايد براي پرورش استعدادهايش بكوشد و آنها را شكوفا كند، گنجهاي درون جان خويش را استخراج كند و گوهر خود را هويدا سازد.[1] كه در حديثي از امام علي ابن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ ميخوانيم كه فرمود: «عارف حقيقي كسي است كه خود را بشناسد و (از قيد و بند اسارت) آزاد سازد و آن را از هر چيزي كه او را از سعادت دور ميسازد پاك و منزه كند.»[2]هر چند دربارة آفرينش انسان، آيات قرآن كريم، از جهاتي، اختلافاتي وجود دارد: برخي از اين آيات، در مورد آفرينش نخستين انسان است. طبعاً هنگامي كه مبدأ نخستين انسان روشن شد، مبدأ وجود همه انسانهاي ديگر نيز از جهت تاريخي روشن خواهد شد. يعني اگر بگوييم: آدم از گل آفريده شده است، صحيح است كه بگوييم همه انسانها از خاك آفريده شدهاند، اين به يك اعتبار است. به اعتبار ديگر، همة انسانها، جداگانه لحاظ ميشوند و البته اين لحاظ، لحاظ اول را نفي نميكند. يعني بگوييم: هر انساني از نطفه آفريده شده و نطفه از مواد غذايي و مواد از گوشت حيوانات و ميوهها و مواد معدني و اينها، همه به زمين باز ميگردد، پس مبدأ آفرينش هر انساني را صرف نظر از اين كه ميتوان به اعتبار انسان نخستين، از خاك دانست، به اعتبار تك تك آنها نيز ميتوان گفت: از خاك بوجود آمدهاند.برخي آيات تنها در مورد شخص حضرت آدم است و برخي ديگر ممكن است كليّت داشته باشد.قرآن كريم، در جايي دربارة اين آفرينش ميفرمايد:«انّي خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون فاذا سويتة و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين؛ (حجر، 29-28) من بشري را از گل و لاي كهنه متغير، خلق خواهم كرد؛ هنگامي كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود دميدم، همگي براي او سجده كنيد.»در آيهاي ديگر ميفرمايد: «اني خالق بشرا من طين، فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين؛ (ص، 71-72) هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشري را از گل ميآفرينم.» هنگامي كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براي او به سجده افتيد.»خلاصه آنكه از آيات قرآن كريم استفاده ميشود، كه انسان نخستين تنها از خاک خلق شده است، ولي انسانهاي مراحل بعدي از نطفه، آفريده شدهاند. خداوند در خاك، روح دميد و به صورت حضرت آدم درآمد. به خاطر همين ماده نخستين و كم ارزش بود كه شيطان در مخالفت امر الهي بر سجده انسان، اينگونه توجيه كرد كه: «قال ما منعك ان لاتسجد اذ امرتك قال انا خير منه خلقتني من نار و خلقته من طين؛ (اعراف، 12) (خداوند به او) فرمود: چه چيز تو را مانع شد كه سجده نكني در آن هنگام كه به تو فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاي و او را از خاك!.»
گويا شيطان، چنين ميپنداشت كه آتش برتر از خاك است ولي اين يكي از اشتباهات ابليس بود، شايد علت خلقت انسان از خاك در اين است كه سرچشمة انواع بركات و منبع تمام مواد حياتي و مهمترين وسيله براي ادامه زندگي موجودات زنده است و امتيازات ديگري كه به منظور اختصار از آن صرفنظر مينماييم، در حالي كه مواد ديگر اين ويژگيها را ندارند همه مواد ديگر نيز از خاك استخراج ميشود به همين منظور نيز نقش اصلي را همان مواد موجود در خاك براي شكل گرفتن ساير امور به عهده دارد، حتي مواد نفتي يا چربيهايي كه قابل احتراقند، يا حيواناتي كه از مواد نباتي تغذيه دارند به خاک بازگشت ميكنند، خاك سرچشمة پرورش درختان است و درختان منشأ پيدايش موجودات ديگر هستند، حال اگر در خلقت ابتدايي از هر وسيلة ديگر استفاده ميشد، باز بازگشتش به خاك بود، بدن نيز از مواد غذايي مصرف مينمايد، كه همة آنها به زمين باز ميگردند، به همين منظور نيز بعد از مرگ نيز دوباره به ماده اصلي آن يعني خاك تبديل ميشود، زيرا اين از خواص اجسام است كه عمر آنها در زمان خاص و معين خود تمام شده و از حركت باز بمانند؛ خاصيت ممكن بودن اين است كه زايل و نابود شود و دراين نابودي جسم و بدن معلوم است، كه تبديل به اصل اوّليه و مواد اوّليه خويش يعني خاك گردد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1 . انسان از ديدگاه اسلام، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه،1377 ه.ش.2 . معارف قرآن، استاد محمدتقي مصباح يزدي، ص 334 و 327، 1373 ه.ش، مؤسسه در راه حق.
[1] . مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن، موسسه در راه حق، ص 374-350، مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، اخلاق در قرآن، مدرسه الامام، علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ ، 1377 ش، ص322.[2] . غررالحكم، ج 6، ص173.