چرا خداوند مرا در حالي كه انسان گناهكاري هستم آفريد؟ به گونه‌اي كه اين گناهان من را به جهنم ببرند؟ - چرا خداوند عذاب برخي افراد را در اين دنيا قرار نمي دهد و آن را موکول به آخرت مي کند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چرا خداوند عذاب برخي افراد را در اين دنيا قرار نمي دهد و آن را موکول به آخرت مي کند؟ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا خداوند مرا در حالي كه انسان گناهكاري هستم آفريد؟ به گونه‌اي كه اين گناهان من را به جهنم ببرند؟

پاسخ

نكته اول

گفته‌ايد چرا خدا مرا آفريد در حالي كه انسان گناهكاري هستم. اكنون از شما مي‌پرسيم آيا انساني كه مي‌تواند همچون فرشتگان باشد بلكه والاتر از جايگاه و منزلت فرشتگان ترقي كند شايسته نيست آفريده شود؟ آيا شمايي كه توان نزديك شدن به بي‌نهايت و كمالات بي‌نهايت را داريد يعني مي‌توانيد به خداوند تقرّب يابيد حيف نيست كه از چرايي خلقت خود پرسش نمائيد؟ آري خداوند انسان گناهكار را نيافريده است بلكه موجودي را آفريده است كه مي‌تواند از فرشتگان كه پاكترين موجودات هستند والاتر و به سرچشمه هستي نزديكتر باشد.

البته در چرايي خلقت انسان سخن بسيار گفته شده است و بسيار مي‌تواند سخن گفت و بطور كوتاه ديدگاه درست در علت خلقت انسان اينست كه به كمال برتر برسد زيرا انسان است كه مي‌تواند حتي فراتر از فرشتگان تعالي پيدا كند. پس هدف از خلقت انسان را مي‌توان در ماهيت تكامل‌پذير انسان جستجو كرد.[1]

موجودي كه مي‌تواند چنين صعود و ترقي نمايد شايسته و ضروري است كه خلق شود. البته كمال انسان همانطور كه خداوند فرموده است قرب الهي است[2] و به همين جهت خداوند درباره متقيان كه به كمال رسيده‌اند مي‌فرمايد:

«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ»[3]

به راستي كه پرهيزكاران در باغ‌ها و جويبار در جايگاهي راستين نزد پادشاهي مقتدرند يعني متقيان بدان درجه رسيده‌اند كه به قرب الهي توفيق يافته‌اند و از اينرو متقيان انسان‌هايي هستند كه به كمال رسيده‌اند.

پس روشن شد كه چنين موجود قابل رشدي حيف است كه از نعمت هستي محروم شود.

نكته دوم

سؤال شد چرا خدا انساني را كه گناهكار است آفريد؟ روشن شد كه انسان ذاتاً موجود گناهكاري نيست بلكه ذاتاً موجود رشديابند‌ه‌اي است از اينرو گناه جزو عوارض وجود ما آدميان است و آدمي مي‌تواند گناهكار باشد يا گناهي مرتكب نشود. حال ببينيم آيا گناهكاري ما آدميان به ارادة الهي وابسته است يا به ارادة خودمان؟ بدون شك انسان هر كاري انجام دهد به اذن و اجازة تكويني الهي است يعني اگر خداوند با قدرت بي‌نهايت خود بخواهد مي‌تواند جلوي افعال و كارهايي را كه مي‌خواهيم انجام دهيم بگيرد زيرا اساس وجود ما از خداست.

پس بدون شك اگر گناهي هم انجام مي‌دهيم چون خداوند جلوي ما را نگرفته است توانسته‌ايم آن را انجام دهيم ولي آيا مي‌توان گفت گناهكاري ما به دستور و سفارش خداست؟ بدون شك ارادة تشريعي خداوند به انجام گناه توسط ما تعلق نگرفته است بلكه خداوند در كتاب آسماني ما آدميان را به ترك زشتي‌ها دعوت و سفارش نموده است و با صراحت فرموده است:

«إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ»[4]

خداوند به زشتي‌ها سفارش نمي‌كند. نتيجه‌ مي‌گيريم گناهان نتيجه انتخاب خود انسان است و چنين نيست كه خداوند انسان را مجبور به انجام گناه بكند يا به او سفارش كند كه گناهي را انجام دهد. از اينجا دانسته مي‌شود كه خداوند نه تنها دوست ندارد كه زشتي ما به ديده و مشهود فرشتگان برسد بلكه دوست دارد كه فحشاء و زشتي‌ها و گناهان از بين برود و همه اينها نشانگر آن است كه ما مي‌توانيم گناهان را ترك كنيم كه خداوند سفارش به ترك آنها نموده است.

حال اين سؤال مطرح مي شود که وقتي انسان موجودي تكامل‌پذير است و مي‌تواند مرتكب گناهان نشود و احياناً اگر مرتكب گناهان شد توبه كند آيا خلقت چنين موجودي شايسته نيست؟ و حيف نيست كه اين موجود در عدم و نيستي باقي بماند؟ آيا بهتر نيست بجاي پرسش از اينكه چرا من گناهكار آفريده شدم از خود بپرسيم چرا من تكامل‌پذير اقدام به رشد و ترك گناهان نمي کنيم و با كساني كه صلاحيت دارند مشورت نمي كنم تا مرا در ترك گناهان راهنمايي كنند و راه‌هاي خوب بودن را به من بياموزند؟ پس شما هم موافقيد كه بهتر است تصميم جدي بگيريم و دست به مشورت با انسان‌هاي دانا و امين بزنيم و شروع به كمال و رشد نمائيم و به جايگاه نيكوكاران صعود كنيم تا جزو آنان شويم كه خداوند مي‌فرمايد:

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الُْمحْسِنِينَ»[5]

خداوند نيكوكاران را دوست دارد و نااميدي را به خود در اين مسير راه ندهيم چرا كه نااميدي نه تنها مشكلي را حل نمي‌كند بلكه مايه دوري بيشتر انسان از خدا مي‌شود.[6] بيائيم و به توانائي‌هاي خودمان و استعدادهاي خداداديمان باور پيدا كنيم و با تمرين و پافشاري آنها را به كمال و فعليت برسانيم.

پرسشگر گرانقدر پيشنهاد مي‌شود جهت تقويت روحيه خودباوري و ايمان موارد ذيل را رعايت فرمائيد.

1. در جمع‌هاي مذهبي خصوصاً جمع‌هايي كه همراه شور و دانايي است شركت فرمائيد.

2. با خواهران منطقي و مذهبي همصحبت باشيد.

3. با قرآن و دعا خصوصاً با توجه به معاني آن مأنوس شويد.

4. از آن برنامه‌هاي آموزنده و مذهبي تلويزيون كه مورد علاقه شماست استفاده كنيد.

5. سرگذشت پيشوايان ديني و بزرگان و سالكان راه خدا را مطالعه نمائيد خصوصاً كتاب‌هايي در اين باره را كه به قلمي شيوا و روان نوشته شده‌اند مانند سيماي فرزانگان اقاي رضا مختاري و امام علي ـ عليه‌السلام ـ جرجي جرداق.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

‌1. مباني انسان‌شناسي در قرآن، عبدالله نصري، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه.

2. انسان و سرنوشت ، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا.

3. خداشناسي، غلامحسين رحيمي اصفهاني، چ اول، درس هفتم، انتشارات عسكريه، چاپ سوم، 1377.

4. چالش درون، كاظم محمدي، سازمان وزارت ارشاد اسلامي، 1381.


[1] . مطهري، ‌مرتضي، هدف زندگي، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، 1360، ص 7.

[2] . رجبي، محمود، انسان‌شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، 1379، ص 181.

[3] . قمر/ 55 ـ 54.

[4] . اعراف/ 28.

[5] . بقره/ 195.

[6] . دستغيب، عبدالحسين، گناهان كبيره، فصل نااميدي از رحمت خدا.



/ 1